تناقض هاى كلان شهر هاى خاور ميانه وشمال افريقا

تناقض هاى كلان شهر هاى خاور ميانه وشمال افريقا
نویسنده: 
مريم كهنسال

تناقض‌های عجیب کلان‌شهرهای منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا
در حاشیه‌ی برگزاری جلسه‌ی «کراچی: شهری خارج از کنترل» در پانزدهمین جشنواره‌ی بین‌المللی ادبیات برلین

کلان‌شهر‌های خاورمیانه‌ای ملغمه‌ای پیچیده و در بسیاری موارد غیرقابل درک برای افرادی هستند که تجربه‌ی حضور و زندگی در آن‌ها را نداشته‌اند. برای هیچ پرسش و مسأله‌ای در این شهرهای بزرگ پاسخ صریح، سرراست و قطعی‌ای وجود ندارد. آیا تهران شهر بی‌نظم و ولنگاری است؟ آیا استانبول شهری حکومتی است؟ آیا قاهره شهر فقیری است؟ آیا کراچی شهر ترسناکی است؟ آیا بغداد شهر آلوده‌ای است؟ آیا کابل شهر ناامنی است؟ آیا دمشق شهر مرده‌ای است؟ آیا بیت‌المقدس شهری تحت کنترل است؟ آیا تل‌آویو شهری امنیتی است؟ آیا ریاض شهر مردانه‌ای است؟ و هزاران آیای دیگر.
مهم‌ترین مسائلی که در این کلان‌شهرها توجه هنرمندان و پژوهش‌گران برانگیخته‌است، شرایط زندگی و فعالیت زنان، فقر و مناطق فرودست شهری، امنیت، کنترل دولتی، سرزندگی، پویایی و کیفیت زندگی و بالأخره مسأله‌ی محیط‌زیست بوده است. دل هرکدام از این مسائل را که در این کلان‌شهرها بشکافیم، با تناقض‌هایی روبه‌رو می‌شویم که باعث ابهام هرچه بیشتر در فهم دقیق آن‌ها می‌شوند؛ ساختارهای پیچیده و شبکه‌های درگیر در یکدیگری که امکان دسته‌بندی و قضاوت قابل دفاع را از بین می‌برند. و همین پیچیدگی‌ها است که در موقعیت‌های مختلف باعث ایجاد فرصت‌ یا تهدید ‌می‌شوند و یک ویژگی یکسان را به عنوان نقطه‌ی ضعف یا قوت معرفی می‌کنند.
شرایط زندگی و فعالیت زنان در این کلان‌شهرها یکی از این مسائل پر از تناقض است. گفتمان غالب و کلیشه‌ای درباره‌ی موقعیت زنان در این کلان‌شهرها، سلطه‌گری هرچه بیشتر فرهنگ مردسالارانه، به حاشیه رانده شدن مدام زنان و عدم احقاق حقوق آنان است. اما این همه‌ی حقایق در مورد موقعیت زنان در ساختارهای پیچیده‌ی اجتماعی سیاسی این کلان‌شهرها نیستند. کامیلا شمسی  – نویسنده‌ی معاصر پاکستانی- به‌خوبی این موقعیت اجتماعی دوگانه‌ی زنان را در پاکستان به‌طور کلی و در کراچی به‌طور مشخص در جلسه‌ی «کراچی: شهری خارج از کنترل» - در قالب یکی از جلسات برنامه‌ی «چشم‌انداز 2030» در پانزدهمین جشنواره‌ی بین‌المللی ادبیات برلین- توصیف می‌کند. شمسی به این نکته اشاره می‌کند که با وجود این که زنان در پاکستان از حقوق زیادی برخوردار نیستند اما در عین حال از مزایای زیادی بهره می‌برند. او این تناقض میان حقوق و مزایا را این‌گونه تشریح می‌کند که: «ممکن است نسبت جمعیتی مردان به زنان در فضاهای شهری و عمومی چندین برابر باشد و فضاهای شهری بسیار مردانه به نظر بیایند، اما درست به همین دلیل، اگر جزو معدود زنان فعال در حوزه‌ی اجتماعی باشی، تقریباً در همه‌ی موقعیت‌ها کارت زودتر راه می‌افتد؛ به عنوان مثال اگر صدها مرد در انتظار کاری یا چیزی صف کشیده باشند و در مقابل یک یا چند زن بخواهند در همان صف انتظار قرار گیرند، بلافاصله به ابتدای صف هدایت شده و تقاضای‌شان برآورده خواهد شد.» برای تأیید این دوگانگی در کشوری مثل ایران هم نمونه‌های زیادی می‌توان یافت. بسیارند حقوقی که در زندگی‌ اجتماعی و سیاسی از زنان ایرانی سلب می‌شوند اما هم‌زمان هستند مزیت‌هایی که تنها به زنان اختصاص دارند و زنان زیادی از این مزیت‌ها به عنوان یکی از مهم‌ترین «استراتژی‌های حضور، پیشرفت و تداوم» در موقعیت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهره می‌برند. مسأله‌ی پیچیده‌تر آن است که همان جامعه‌ی مردسالارانه‌ای که زنان را از حقوق‌شان محروم می‌کند، این مزیت‌ها را در اختیارشان می‌گذارد و عجیب‌تر از همه آن است که این سیستم پیچیده کار می‌کند و در نهایت، هم اغلب زنان و هم جامعه از این وضعیت و موقعیت – علی‌رغم همه‌ی تناقض‌هایش- رضایت دارند و هرکدام بهره‌ی خودشان را از آن می‌برند.
فقر و مناطق فرودست شهری یکی دیگر از مسائل پرتناقض در کلان‌شهرهای خاورمیانه‌ای است. آن‌چه از دور به نظر می‌رسد این است که اغلب کلان‌شهرهای خاورمیانه‌ای با حجم وسیعی از مناطق فرودست شهری که اغلب غیررسمی هم هستند دست ‌و پنجه نرم می‌کنند؛ مناطقی که گاه مهم‌ترین عوامل ناامنی این کلان‌شهرها نیز به شمار می‌روند. این در حالی است که اگر فردی تجربه‌ی حضور و سکونت در بسیاری از این مناطق را داشته باشد، به‌زودی وارد شبکه‌ی پیچیده‌ای از جریان‌های اجتماعی اقتصادی و ارتباطات میان اجتماعات مختلف ساکن در این مناطق خواهد شد و احساس ناامنی معنی‌اش را در تجربه‌ی روزمره‌ی زندگی از دست خواهد داد.
محمد حنیف  و اچ. ام. نقوی  – نویسنده‌های معاصر پاکستانی- در جلسه‌ی «کراچی: شهری خارج از کنترل» از تجربه‌ی شخصی‌ حضورشان در این مناطق سخن می‌گویند. محمد حنیف با این جمله شروع می‌کند: «اگرچه کراچی محله‌هایی دارد که ممکن است از بیرون ناامن و حتی خطرناک به نظر برسند، ولی وقتی واردشان می‌شوی و زندگی‌ات را در آن‌ها آغاز می‌کنی، به‌طور کامل احساس امنیت خواهی داشت. موضوع این است که شهروندان ساکن در این محله‌ها آن نگاهی را که از بیرون نسبت به آن‌ها وجود دارد، به خودشان ندارند. بعضی اوقات تفسیرهای خارج از گود آن‌قدر رادیکال است که مردم ساکن در این مناطق را گنگستر می‌نامند، ولی خود شهروندان این مناطق اعتقاد دارند که کارگزاران اجتماعی‌ای هستند که در غیاب پذیرش مسئولیت از طرف دولت در پاسخ‌گویی به وظایفش، به جای آن نقش بازی می‌کنند».
اچ. ام. نقوی هم به تجربه‌ی حضورش در یکی از به‌اصطلاح ناامن‌ترین محله‌های کراچی اشاره می‌کند و می‌گوید: «این محله‌ها همیشه حال‌وهوای یکسانی ندارند و ممکن است در دوره‌های زمانی خاصی دچار دگرگونی شوند؛ برای مثال در دوره‌هایی که مسابقات جام جهانی فوتبال در جریان است، این محله‌ها یکی از امن‌ترین، پویاترین و سرزنده‌ترین محله‌های شهر هستند؛ چرا که بیشتر فوتبالیست‌های تیم ملی پاکستان اهل این منطقه‌ها هستند و همه‌ی افراد محله با تماشای دسته‌جمعی فوتبال در صفحه‌های نمایش بزرگی که برای پخش مستقیم مسابقات در سطح محله‌ها پیش‌بینی می‌شود، زندگی‌ای جمعی‌ را تجربه و حمایت از هم‌محله‌ای‌‌هایشان را فریاد می‌کنند».
کیفیت زندگی نیز یکی دیگر از مسائل روز مورد بحث در همه‌ی کلان‌شهرهای دنیا و کلان‌شهرهای خاورمیانه‌ای است. با وجود آن که بنابر معیارها و استانداردهای شهرهای اروپایی و آمریکایی ممکن است کیفیت زندگی در کلان‌شهرهای خاورمیانه‌ای بسیار پایین ارزیابی شود، اما روی دیگر سکه این است که اغلب این شهرهای بزرگ پر از جریان‌های در حال جابه‌جایی و انرژی‌های در حال حرکتی هستند که شهر را پویا و زنده نگه می‌دارند. در واقع با وجود عوامل زیادی که به عنوان تهدیدهای جدی برای کیفیت زندگی در این شهرها شناخته می‌شوند، اما فرصت‌های دیگری در این شهرها وجود دارد که نمی‌گذارد کفه‌ی ترازو به یک سمت سنگینی کند.
محمد حنیف با اشاره به عامل ترس و ناامنی در کراچی به عنوان یکی از این تهدیدهای مطرح‌شده نگاهش را این‌گونه کامل می‌کند که: «با وجود این که کراچی را شهر ترس نامیده‌اند، اما بسیاری از افراد همچنان مشتاق ساکن شدن در کراچی هستند. نه‌تنها از شهرهای دیگر پاکستان بلکه از شهرهای دیگر منطقه هم وجود دارند کسانی که دوست دارند در کراچی ساکن باشند. شاید دلیل اصلی‌شان اقلیم و آب‌وهوای این شهر باشد؛ شهری که در تمام طول سال می‌توان بدون نیاز به سرپناه در آن زندگی کرد. البته یک چیز دیگر هم هست، و آن این‌که کراچی شهری است که شما به محض ورود به آن می‌توانید زندگی‌تان را بدون درگیری با سازوکارهای بوروکراتیک و اداری شروع کنید. می‌شود گفت که کراچی مدل جدیدی از شهر است؛ شهری که نمی‌دانی کجا شروع و کجا تمام می‌شود. اصلاً نمی‌دانی چند نفر در آن زندگی می‌کنند یا هیچ اطلاعات پایه‌ای دیگری هم نداری. اما امورات شهر می‌گردد. شهروندان برای خود تعاریفی فارغ از تعاریف رسمی حکومتی دارند و امکان کنترل شهر و شهروندان برای دولت در عمل وجود ندارد.» این ویژگی‌ها در اغلب کلان‌شهرهای خاورمیانه‌ای قابل ردیابی است. در این شهرها خبری از بوروکراسی دست‌وپاگیر، قوانین سفت‌وسخت و چشمان کنترل‌کننده‌ی دولت‌ها مانند شهرهای اروپایی نیست و این برای بسیاری از افراد مصداق همان آزادی و کاهش کنترل دولتی‌ای است که شهروندان اروپایی به دنبال آن هستند.
همه‌ی این تناقض‌های عجیب‌وغریب کلان‌شهرهای منطقه‌ی خاورمیانه‌ و شمال آفریقا است که نمی‌گذارد آن‌ها که به دنبال قاعده، صورت‌بندی و فرمول‌نویسی برای شهر و اجتماعات انسانی هستند، بتوانند تکلیف‌شان را با این شهرها مشخص کنند و به‌سادگی آینده‌ی این شهرها را پیش‌بینی و برایشان نسخه بپیچند.