غریب خانه های تفرش

تفرش، شهري با تاريخ چند هزار ساله، شهري كه افتخار مردمش به علم و فرهنگشان است، ..... شهر كاتبان و ميرزاها ...، شهري با بناهاي تاريخي بسيار...، شهري با طبيعتي زيبا،

شهري كه كم از هيچ‌كدام از شهرهاي كويري هم قد و قامت خودش ندارد، شهري كه با سنگ نگاره‌هايش از پیشاتاريخ با ما سخن مي‌گويد و در دالان‌هاي زيرزميني‌اش قصه‌ها دارد ...، شهري با محله‌ها و ميدان‌هاي محله‌اي و مسجدها و امامزاده‌ها و تكيه‌ها و آب‌انبارها و ميل و مناره و حمام‌هايي كه اگر هنوز همتي براي روشن كردن تون آن وجود داشت، به كار مي‌آمدند و قلعه‌ها و استودان‌ها و چهارتاقي و خانه‌ها و سردرها و كوچه‌ها و پس‌كوچه‌هاي بسيار ديدني ... و .... غريب‌خانه‌ها.
در كوچه، در كوچه‌باغ‌ها و گذرهاي داخل شهر كه قدم مي‌زني بناهاي كوچكي به چشم مي‌خورد كه همه‌جا تكرار شده و گويي مال همين‌جاست و بس! در هيچ شهر ديگري همتا ندارد، انگار آيه‌اي است از آيه‌هاي قرآن:  «کارهای شایسته ماندگار نزد پروردگارت چه در ثواب و چه در امید و آرزو برابر است» و تبلور انسانيت.
کنار دیوار ملکی ایوانی به چشم می‌خورد که به مزرعه راهی ندارد یا در دیوارة حیاط خانه‌ای و روی آب انباری یا کنار مظهر کاریزی. جایی برای استراحت، نماز، پهن‌کردن سفره و خوردن چاشتی بنا شده و سال‌ها از ساخت آن‌ها می‌گذرد. دیگر کسی از یک متر خاکش هم نمی‌گذرد. سال‌های نه چندان دور تعداد آن‌ها خیلی زیاد بود ولی اکنون به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد.
از وقتی هر چیز را بیشتر تبلیغ کردیم، مردم هم بیشتر از آن دوری جستند. آن‌زمان‌ها بخششْ دلی بود، سحرگاهان به هر دلیلی عابری که از آنجا می‌گذشت، فانوسش را در تاقچه‌ای می‌گذاشت و پس از شستن دست و رو کنار قنات وضویی می‌گرفت و نمازی قربتً الی الله می‌خواند و دعایی بر پدر و مادر بانی آن‌جا می‌کرد. نان و پنیری می‌خورد و استراحتی می‌کرد و می‌رفت. از این با خیر و برکت‌تر و حسنه‌تر وجود نداشت. الله اکبر... الله اکبر... الله اکبر.
ایوانی بر کرسی سنگی حدودآ سه در چهار یا کوچک‌تر و یا بزرگ‌تر، با تیرهای چوبی موازی هم در سقف، كه تزیین آن پردوهایی بودند به عرض حدود ده و طول حدود پنجاه سانتی‌متر به اندازه فاصله تیرها از هم. با خط خوش بانی، سازندگان و سال ساخت آن در سقف نوشته شده بود. دیوارهای آن پر از رف و تاقچه بود، کف آن حصير یا گلیمی ساده پهن بود و طرف باز ایوان با نرده‌ای ساده با حداقل تزیینات، ولی زیبا و متناسب از گذر جدا می‌شد. اکثر ایوان‌ها رو به قبله بودند، مگر آن‌هایی که چاره نبود. معمولا سه چهار پله از کوچه بالاتر بودند. البته پله‌ها هفده سانتی نبود. سی، سی و پنج، شاید هم چهل سانتی‌متر ارتفاع داشت. با آن‌که رفتن از روی نرده‌ها آسان بود، همة آن‌ها ورودی هم داشتند. پشت آن‌ها فضایی به عنوان كفش‌کن فقط با نردة چوبی از فضای اصلی جدا می‌شد. فکر همه چیز را کرده بودند. گاهي اوقات لعنت‌نامه‌ای هم برای کسی که با کفش وارد شود در سقف نوشته شده بود، البته آن هم با خط خوش.
غریب‌خانه‌های تفرش یکی از بی‌نظیرترین فضاهایی است که در معماری ایران وجود دارد و متأسفانه هیچ توجهی به آن‌ها نشده‌است. کنار آب‌انبار بلور، روی آب انبارکنار امام زاده محمد، کنار ملک کانلو، توی محله ششناو تا سر کوچة یخچال، میان ده، خلاصه، تا دلت بخواهد از این غريب‌خانه‌ها وجود داشت. کنار آن‌ها درخت توت، گردو و بادام می‌کاشتند که همین غریب‌ها از آن‌ها استفاده کنند. از این‌ها الان فقط دو تا باقی‌مانده. افسوس و صد حیف. این‌ها همه مال زمان قاجار بود.