شما که غریبه نیستید
در راه کرمان
توی راه کرمان هستیم. دوازده سیزده سال دارم؛ شاید. از کرمان تصویرهای عجیب و غریبی دارم. نشانههای کرمان را دیدهام. نان کُتکُتو، سوراخ سوراخ، قند و چای، کاکائو، لباس و کفش، نفت، مجله و روزنامه، حلوا ارده و بلبل شیشهای که تویش آب میکنند و فوت می...