کوبانی و داعش و شله‎قلمكار و وزير

کوبانی و داعش و شله‎قلمكار و وزير
نویسنده: 
مهرداد بهمنی

روز جمعه به ديدن تئاتر عزيز شنگاله، كار قطب الدين صادقي در تئاتر شهر رفتيم. روايت محاصرۀ شهر كوباني، آوارگي، جنايت، مبارزه و آزادي شهر.
زني مرثيه خوان با همراهی کودکی كه مرا ياد كودك وصله دار ناجي علي، كاريكاتوريست فلسطيني مي‎انداخت، روايت‎گر بازي روزگار بودند.
مرثيه خوان به قوت نقالان شاهنامه و راويان اساطير خاور دور، روايت سياه جامگان داعش را بر پرده‎هاي احساس تماشاگر چنگ مي‌زد. گویی آوازهای مردمانی که هزاره ها در آن سرزمین می‎زیستند از دل کوه برمی‎آمده بود و روی صحنه سوگ می‎ریست.
بازي پُر اُفت وخيز تعداد زيادي بازيگر در نقش نیروهای داعش، آوارگان كوباني، روزنامه نگاران وپيش مرگه‎ها تا اوج دراماتيك نمايش كه چشم‎ها را رو به آسمان اما اين بار به انتظار هواپيماهاي ائتلاف مي‎كشاند، هر از چند با مرثيه‌خواني راوي زير طبل وسنج‎هاي سنگين با فاصله تداوم مي‎يافت. این تعقیب و گریزها و انتظار برای رسیدن ناجیانی از آسمان، به نظر می‎رسید مقاومت و جنگ دلیرانۀ کسانی را که کوبانی را آزاد کردند، به حاشیه برده و برای مخاطب نخبه چندان پیام پیشرویی در خود نداشت.
با این حال نمايش عزيز شنگاله زیر چتر نقاط قوت سوژه، با تکیه بر نمادهاي مستقيم (لباس هاي سفيد وسياه، بشكه هاي نفت و......) و علی رغم نمایش حضور نه چندان دلچسب خبرنگاران، نقش كمرنگ پيش مرگه‎ها و مبارزۀ مردم كوباني و سرانجام نقش پر رنگ هواپيماها، روايتي احساسي دارد که بر مخاطب عام تاثيرگذار است.
پس از ديدن صحنه‎هاي جنايات داعش جمع را توان خوردن شام‎هاي آنچناني نبود و براي رعايت قافيه به آش سراي نيكوصفت شديم كه هر بار مرا به ياد كافه تبريز و دوران دانشجويي در پيش از انقلاب مي‎اندازد.
در حال خوردن آش شله قلمكارو هضم رابطۀ هنر و آن چه بر شهر می‎گذرد و ميراث ما می‎شود با پدیده‎هایی چون داعش و آش شله قلمكار و تحليل اوضاع زمانه بوديم كه پيچيدگي تحليل با آمدن وزير براي خريد آش افزون شد.
ديگر از پديدارشناسي و هرمنوتيك و اشپونتينيته هم كاري برنمي‎آمد. ناگهان ابوسعيد ابوالخير به كمك آمد كه «مرد آن بُود كه در ميان خلق بنشيند و برخيزد، بخورد و در ميان بازار در ميان خلق ستدوداد كند و با خلق درآميزد.»
شايد وزير آمده بود كه ببيندحقوق كارگرانش به آش شله قلمكار مي‎رسد يا نه؟
در راه برگشت به خانه براي حل مسايل شب شنبه پياده راه گز كردم.
تا بتوانم در يك جمعه گردي معمارانه سكانس‎هاي شهر كوباني و داعش و ائتلاف و آش شله قلمكار و وزير را با هم تنظيم كنم.
تا جمعه‎اي ديگر.

     ٩٣/١١/١٧