هنر محیطی احمد نادعليان

هنر محیطی

اغلب كارهاي احمد نادعليان به صورت محیطی و در طبیعت کشورهای مختلف جهان اجرا شده‌اند. او آثار بسیاری را به صورت حجاری بر روی سنگ‌ها و صخره‌هاي كنار و داخل رودخانه‌ها و سواحل دریاها اجرا کرده و در موقعیت طبیعی‌شان رها كرده‌است. او همچنين مفاهيمي را به صورت چيدمان سنگ‌ها، چيدمان ويدئويي و اجرای نمايش‌هاي آييني ارائه داده است. كارهاي او ملهم از اساطير باستان، نشانه‌هاي صور فلكي و مضامین عرفاني هستند كه با تفسير و شيوه جديدي ارائه شده‌اند.

اغلب كارهاي احمد نادعليان به صورت محیطی و در طبیعت کشورهای مختلف جهان اجرا شده‌اند. او آثار بسیاری را به صورت حجاری بر روی سنگ‌ها و صخره‌هاي كنار و داخل رودخانه‌ها و سواحل دریاها اجرا کرده و در موقعیت طبیعی‌شان رها كرده‌است. او همچنين مفاهيمي را به صورت چيدمان سنگ‌ها، چيدمان ويدئويي و اجرای نمايش‌هاي آييني ارائه داده است. كارهاي او ملهم از اساطير باستان، نشانه‌هاي صور فلكي و مضامین عرفاني هستند كه با تفسير و شيوه جديدي ارائه شده‌اند.

***

کارهای محیطی نادعلیان در طبيعت کشورهای فرانسه، امریکا، ايتاليا، آلمان، اسپانيا، انگلستان، اسکاتلند، هلند، چین، سوئد، فنلاند، سوئیس، دانمارک، یونان، روسیه، ازبکستان، بنگلادش،  ترکیه، ازبکستان، تاجیکستان، لبنان، امارات متحده عربی، کویت، قطر، سوریه، آذربایجان، صربستان، آفریقای جنوبی، مجارستان،  اسلواکی، اطریش ...  و كشورش ايران وجود دارند. علاوه بر این حجاری‌ها نادعلیان ضمن سفر به کشورهای بسیاری حجاری‌های کوچکش را  تحت عنوان گنج‌های پنهان در طبیعت دفن کرده‌است و یا اینکه دوستانش حامل این حجاری‌ها بوده‌اند و آنها را در گوشه و کنار زمین به خاک سپرده‌اند. این کشورها شامل ژاپن، هند، برزیل، شیلی، مراکش، چاد، بورکینا فاسو، مصر، آفریقای جنوبی، استرالیا، ایرلند، ... هستند.

 

 

 

نمودار کارهای نادعلیان در نقاط مختلف جهان-  حجاری ها در سواحل دریاها و رودخانه ها اجرا شده اند. در نقاط آبی مستقیماً بر روی صخره‌ها حجاری کرده و در نقاط  نارنجی حجاری‌هایش به داخل آب پرتاب شده‌اند و یا در خاک دفن شده‌اند.

 

نمودار صلیبی کار نادعلیان در چهار گوشه جهان
 

نادعلیان: «این یاداشت را در آسمان نوشتم. من برای سفرهایم همیشه پرواز می‌کنم و پرواز را دوست دارم. نمیدانم آخرین پرواز کی خواهد بود. بسیاری از انسان‌ها شنیدن قصه را دوست دارند و بسیاری قصه می‌گویند. من میخواهم قصه باشم. هنر و زندگی من همسان هستند و در پیوند با زندگیم می‌توان هنرم را درک کرد.

 

در 12 سال گذشته من به سرزمین‌های مختلفی سفر داشته‌ام و ماهی‌ام را به طبیعت هدیه کردم: «کانال ونیز»، رودخانه «راک کراک» واشینگتون، رودخانه «تایمز» لندن، رودخانه «سن» پاریس، رودخانه «لی جینک» چین، رودخانه «راین» آلمان، رودخانه «دانوب» صربستان، دریای مدیترانه، ...

 

در غربی‌ترین نقطه‌ی جهان (غربی‌ترین نقطه امریکا) در «خلیج آلاسکا» در مجاورت اقیانوس کبیر شمالی، و یا شرقی‌ترین نقطه‌ی جهان در «اقیانوس کبیر شمالی» و دریای چین شرقی و یا در «دریای بارنتز» در شمال کشورهای اسکاندیناوی و «اقیانونس منجمد شمالی» نزدیک به قطب شمال...

 

در دورترین نقطه‌ی غرب عالم احساس عجیبی داشتم. زمان در آنجا یک روز کمتر از زمان در خانه ام بود. در نتیجه احساسم این بود که یک روز از عمر من کم شد و جوان شدم و در دورترین نقطه‌ی شرق زمان روز، یک روز زودتر از سرزمینم تجربه کردم. در نزدیکی‌های قطب شمال تابستان برای من زمستان بود و نیمه شب همانند روز روشن ... در آفریقای جنوبی من از بودن در فصل بهار در فصل پاییز لذت بردم. در ایران اولین روز بهار اولین روز سال نو ماست و من خوشحال بودم که در 22 ماه سپتامبر من در «کیپ تاون» یکی از جنوبی‌ترین نقاط قاره آفریقا، بودم و شکوفه‌های درختان و گلهای بهاری را دیدم . در واقع من در یک سال دو سال نو را تجربه کردم. ما در دنیای شگفت‌انگیزی زندگی میکنیم . نیاکان ما چنین تجاربی را نداشته‌اند.

 

من از اینکه به آفریقای جنوبی سفر کردم بسیار خوشحالم.  برای من بسیار مهم بود که این سفر انجام شود چون اولین بار که در سال 1990 میلادی گذرنامه دریافت کردم به دلیل حاکمیت رژیم نژادپرستانه در آنجا من اجازه نداشتم به آنجا سفر کنم. حالا که ماهی‌های ایرانی من در آنجا ماندگار شدند بسیار خوشحال هستم. بعلاوه با این سفر نمودار کارهای من به شکل نقش یک گردونه مهر (بعلاوه) یا صلیبی بزرگ در جهان گسترش پیدا نموده است.

 

حالا ماهی‌هایم به رودخانه‌های قاره افریقا، آبهای گرم اقیانوس هند و آب‌های سرد «اقیانوس اطلس جنوبی» راه پیدا کردند. این ماهی‌ها در جویبارهای دهکده‌ام «پلور» متولد شدند، سپس به رودخانه‌های گوشه وکنار دنیا ملحق شدند و حالا در اقیانوس دهکده‌ی جهانی شنا می‌کنند.

 

کارهای نادعلیان در گوشه و کنار آمریکا
 

 

 مهرهای استوانه‌ای 
 

هنر دوچرخه و هنر بازیافت 
 

***
نادعليان زندگي در طبيعت و با طبيعت را دوست دارد. او اغلب در يك منطقه‌ی كوهستاني (در روستاي پلور در كيلومتر 65 تهران به آمل) و در كنار كوه دماوند زندگي مي‌كند و آثار «هنریش» را با استفاده از عناصر طبیعی بوجود مي‌آورد.  براي او اشكال سنگ‌ها معني دارند.  او هزاران سنگ را جمع‌آوري كرده‌است كه هر كدام براي او پيكره‌اي محسوب مي‌شوند. راه رفتن در كنار رودخانه و گوش كردن به صداي موزون آب براي او دوست‌داشتني است. 

سئوالاتي وجود داشته‌اند كه هميشه ذهن او را به خود مشغول كرده‌اند. چگونه نظام موجود در طبيعت بواسطه‌ی آب به سنگ‌ها شكل مي‌دهد؟ آيا مي‌توان همانند آب جاري و لطيف بود و به سنگ‌هاي سخت صورت و معني داد؟

 

سنگ‌ها با او گفتكو مي‌كنند. اشكال هماهنگ موجود در آنها بواسطه نظام هستي بوجود می‌آیند. با شكوه‌ترين لحظه براي او زماني است كه تكه سنگي خيال او را برانگيزد. به نظر می‌رسد که اشگالی که او تجسم می‌کند به صورت آماده در طبيعت وجود دارند. فقط خيال او نيست كه پيكره‌هاي خود را از طبيعت انتخاب مي‌كند. شايد پيكره‌هاي موجود در طبيعت كه نظام هستي به آن ها شكل داده‌است او را انتخاب مي‌كنند و به او مي‌آموزند كه چگونه طبیعت را ببيند. او نظام طبيعت را مي‌پذيرد و از آن پيروي مي‌كند. آثار او معرف و متضمن موزوني و آهنگ طبيعت هستند.

 

 ***
در كنار  حجاري او با تركيب و چيدمان سنگ‌ها سعي مي‌كند مفاهيمي را القا كند. او هزاران سنگ را جمع‌آوري كرده‌است كه هر كدام براي او پيكره‌اي محسوب مي‌شوند. او سعي مي‌كند كه با انتخاب سنگ‌ها و قراردادن آن‌ها در يك رابطه‌ی جديد معاني آنها را آشكار سازد. او باور دارد كه هستي يك وجود واحد است كه اسرار و رازهای بسیاری در آن نهان است و در آثارش سعي او اين بر این است كه در انديشيدن و تامل در طبيعت و كشف اسرار آن ما را با خود سهيم كند.

 

 

 

 ***
نقش‌های حجاری‌های نادعلیان در رودخانه‌ها و سواحل دریاها شامل انسان، دست‌ها، پاها، پرنده، بز، خرچنگ، مار و ماهي هستند. نقوش نمادين و مجرد صور فلكي و يا نمادهاي خورشيدي و ماه كه در كنار اين نقش‌ها وجود دارند يادآور اين نكته هستند كه اين نقش‌ها فقط بازنمائي طبيعت نيستند بلكه متضمن مفاهيمی نمادین هستند. 

بيشترين حجاري‌های نادعلیان در رودخانه‌ها و سواحل دریاها شامل نقش ماهي‌ها هستند كه در کشورهای مختلف جهان پراکنده هستند.

 

آثار احمد نادعليان غالبا نمادگرا هستند. كارهاي او ملهم از اساطير باستان، نشانه‌هاي صور فلكي و موضوعات نمادين هستند كه با تفسير و شيوه جديدي ارائه شده‌اند. در بسياري از طراحي‌ها، نقاشي‌ها، حجاري‌ها و تركيب‌هاي سنگي او، باروري و آفرينش موضوع اصلي هستند.

 

زماني كه او يك كودك بود رودخانه‌هاي اطراف روستاي پلور داراي ماهي بودند. با گذشت زمان و آلوده‌شدن آبها ماهي‌ها از بين رفتند. حالا آلودگی در طبیعت فقط مشکلی نیست که فقط در دهکده او وجود داشته باشد، بلکه مشکلی است جهانی.

 

او با نقش زدن ماهي‌ها بر سنگ قصد دارد كه بگويد كه اين رودخانه زماني ماهي داشت و حالا فقط نقشي از آن باقي مانده‌است. ماهي از طرفي نمادي از حيات، زندگي و باروري است.  بعضي از ماهي‌هاي او در بستر رودخانه و حتي زير آب حجاري شده‌اند. اما بيشتر ماهي‌هائي كه او بر روي سنگ‌هاي وسط رودخانه حجاري كرده‌است نيمي از بدن آنها در آب و نيمي از آن در بيرون آب قرار دارد. تلاطم آب هر لحظه آنها را خيس مي‌كند. صداي آب موسيقي مناسبي براي مشاهده ماهي‌ها هستند. ماهي‌ها در فصل بهار گاهي كاملاً به زير آب مي‌روند و در تابستان و پاييز به دليل كم شدن آب بيشتر قسمت بدنشان در خشکي قرار مي‌گيرند. اين نقش‌ها مي‌تواند يادآور گرم شدن كره زمين، كم آبي و به مخاطره افتادن حيات باشد. اما ماهي براي او نمادي از روح انساني است كه تشنه‌ی حيات است.

 

او سنگ‌هاي حجاري شده كوچكي را در كنار رودخانه رها مي‌كند. او چندان تمايلي ندارد كه نشاني دقيقي از اين سنگ‌ها بدهد. هدف او اين است كه اگر بيننده آثار او در جستجوي اين آثار باشد شايد در اين جستجو چيزي ارزشمندتر از سنگ‌هاي او را در طبيعت بيابد. سپس او در اين يافته‌ها خود را با يابنده مفاهيم سهيم و شريك مي‌داند.

 

توجه او فقط به گذشته نيست بلكه او به آينده و نسل بعدي مي‌انديشد. كارهاي مشترك با كودكان براي او بسيار جذاب است. طرح‌هائي كه توسط کودکان بر روي سنگ‌ها طراحي شده توسط او حجاری و جاودانه مي‌شود. اين نوع نگاه كودكانه از طرفي جلوه‌اي كودكانه، بدوي و عاميانه دارند و از طرف ديگر او از نگاه و توانائي كودكان براي پيامي به نسل ديگر كمك مي‌گيرد. حضور نوزادان در آثار او به معني آفرينش و خلقت هستند و گواهي مي‌دهند كه توجه او فقط معطوف به گذشته نيست بلكه براي او توجه به نوزادان همچنين توجه به نسل آينده است. دل نگراني او اين است كه انسان امروز و يا فردا با طبيعت رابطه‌ی نزديكي ندارد و كمتر از گذشته با نظام كيهاني منطبق است.

 

خانواده‌اش، مردم عامي يا كودكان براي او فقط بازديدكننده‌ی اثر نيستند بلكه در ايجاد اثر سهيم هستند. او از طرفي هنر خواص را به ميان عوام و مردم عادي مي‌برد و سعي مي‌كند كه چنين هنري را براي آنان قابل فهم سازد و از طرف ديگر مفاهيم و اعتقادات موجود در ميان عوام را براي هنري كه به خواص نشان مي‌دهد به نمايش مي‌گذارد.

 

رفتار روزمره‌ی نادعليان علاقه‌اش به نيايش‌هاي آييني و نوعي تقديس طبيعت را نشان مي‌دهد. براي او راه‌رفتن در رودخانه، شستشو و تطهير سنگ‌هايي كه حجاري كرده‌است نه تنها يك نمايش است بلكه يك نيايش است. شايد غبار روبي و غسل دادن مفاهيم و فرهنگي است كه فقط نگاره و يا فسيلي از آن باقي مانده‌است. يك اجرا كه معمولا خانواده‌اش در آن مشاركت دارند نيايشي براي باران، بركت و باروري است. در اين اجرا عناصر چهارگانه آب، خاك، آتش و هوا براي مفهوم به كارگرفته مي‌شود.

 

كارهاي ديگري که از او به صورت هنری آئینی ارائه شده‌اند. او اغلب  با دست‌هاي خيس بر روي سنگ‌ها و صخره‌هاي برآمده داخل و يا كنار رودخانه اثر ايجاد مي‌كند و يا  با پاي برهنه و خيس بر روي سنگ‌ها راه مي‌رود. معمولاً پس از گذشت ثانيه‌ها نشانه‌هاي دست تدريجاً محو مي‌شوند. براي او ميرا بودن اثر و فرايند خشك‌شدن و محو شدن اثر دست‌ها و پاها معني دارند. فاني بودن اثر دست همانند گذر عمر و فاني بودن وجود مادي انسان است. در كنار آثاري كه او مفاهيم و مضامين ابدي همچون باروري را بر رو سنگ‌ها براي هميشه ثبت مي‌كند، چنين آثار ميرا كه فقط لحظه‌هايي وجود دارند عجيب و متفاوت به نظر مي‌رسد. اما آنچه كه اين آثار را به حجاري بر روي سنگ‌ها پيوند مي‌دهد اين است كه در هر دو آنها آب منشاء خلق اثر است و هر دو آنها به نوعي وجود داشتن، آفرينش و خلقت اشاره دارند.

 

***

 

 

شيوه‌ی حجاری نادعليان می‌تواند ملهم از هنر بدوي و باستاني باشد. او به مفاهيم و شيوه‌هاي كهن در حال فراموش شدن توجه دارد. انتخاب سنگ و كار بر روي آن شيوه‌اي سازگار با مفاهيم كهن و  اسطوره اي مي‌باشد. اما سعي او اين نيست كه آثار او  بدوي جلوه نمايد.     گذشت زمان و تجربه‌های متنوع منجر به پیدایش شیوه‌ای متمایز از گذشته شده‌است. 

 

حجاري‌هاي او همانند طراحي‌ها و نقاشي‌هاي او هستند. او حجاري را با پيكره حيوانات شروع كرد. اما انسان موضوع اصلي كارهاي اوست. براي او انسان ماده نيست. انسان‌ها در كارهاي او آسماني و همانند فرشتگان هستند. آنها عاشقانه و سبك بال در فضا رقصانند.

 

چگونگي پيدايش هستي و خلقت انسان در بسياري از اسطوره هاي كهن و اديان توصيف شده است. اعتقادات درباره‌ی شروع حيات خلقت و زندگي نشان مي‌دهد كه تولد انسان پديده‌اي بسيار شگفت محسوب مي‌شده است. در دنياي باستان اعتقاد بر اين بود كه مادر يك خالق است و به عنوان يك الهه پرستش مي‌شد. شكل‌گيري رشد و زندگي يك كودك در شكم يك مادر همانند شروع خلقت است. عشق منشا خلقت است و استمرار آفرينش ريشه در عشق دارد. مادر بستر عشق و باروري است. او هم معشوقه است و هم عاشق.

 

او کهن‌ترین مفاهیم را با جدیدترین شیوه‌ها و رسانه‌ها انتقال می‌دهد. او برای تکمیل چرخه «هنریش» از قابليت‌هاي عصر الكترونيك مثل اينترنت براي ايجاد اثر هنري استفاده مي‌كند. چندين وب سايت مثل www.nadalian.com  و  www.riverart.net  به معرفي كارهاي او اختصاص داده شده‌است. او معتقد است كه يك سايت فقط يك امكان نيست كه او آثارش را در آنجا معرفي كند، بلكه يه راه معاصر براي بيان افكار و هنرش است.
 

 
 

منابع: 

مطلب از سایت  www.riverart.net

دیدگاه‌ها

chegadr brangizanandeh ast asar honarmand nadaliyan fekr mikardam angadr ke karhaye gaellin ra dost daram hich gah bemojassameii az fllez tamarkoz nadaram mavady chon,,,noor,,ab,,khak,,sang,,choub,,,,,,,,chgadr,,motefavet,,hastand,,va man gael ra bar migozinam ke goii adam az an sakhteh shoud.va gadro gaeymatash ba margash ashkar tar mishavad.