«گومز» در جستجوی معماری با معنا

«گومز» در جستجوی معماری با معنا
مترجم: 
معمار نت

 «آلبرت پرز گومز» در سال 1949 ميلادي در مكزيك بدنيا آمد و در موسسه ملي سياسي  در شهر مكزيكوسيتي تحصيل در معماري را شروع كرد و در دانشگاه «اسكس» انگليس  تحصيلات خود را ادامه داد و در سال 1979 نزد «دالبروسلي» و «ژزف كي ورت» تز دكتري خود را نوشت و سپس با كار روي موضوع دكتريش آنرا با عنوان «معماري و بحران علم مدرن» در كمبريج انتشار داد.

«آلبرت پرز گومز» در سال 1949 ميلادي در مكزيك بدنيا آمد و در موسسه ملي سياسي  در شهر مكزيكوسيتي تحصيل در معماري را شروع كرد و در دانشگاه «اسكس» انگليس  تحصيلات خود را ادامه داد و در سال 1979 نزد «دالبروسلي» و «ژزف كي ورت» تز دكتري خود را نوشت و سپس با كار روي موضوع دكتريش آنرا با عنوان «معماري و بحران علم مدرن» در كمبريج انتشار داد. براي اينكه بتوانيم بنيان‌هاي انديشه‌ي گومز را بشناسيم، بايد به عقب برگرديم و این پرسش را مورد تامل قرار دهیم که چگونه علم بطور عام و معماري بطور خاص در دوران جديد شكل گرفتند. اين دوران كه در يك مفهوم عام به دوران جديد معروف شده، دوره‌اي از تاريخ بشر است كه در آن رويكرد جديدي در حوزه علوم آغاز شد. دراين دوران بنا به دركي كه درباره‌ي آن اجماع وجود دارد، با تغيير در مباني متافيزيك علوم توانست تئولوژی را پشت سر گذارد و فلسفه را جايگزين آن كند. اين چرخش كه بطور عام از سوي «دكارت»  آغاز شد، بنا را بر من انديشنده يا سوژه نهاد و متافيزيكي نو بر پايه‌ي من انديشنده يا سوژه قرار داد. اما كار ديگري كه دكارت كرد، دستاوردی در علم هندسه بود. او هندسه را با جبر تركيب كرد و هندسه تحليلي را بوجود آورد. از طريق اين زمينه‌سازي بود كه «نيوتن» حساب ديفرانسيل و انتگرال را طراحي كرد و از رهگذر بسترهائي كه «اويلر» در كتاب «مقدمه‌اي بر آناليز» فراهم آورده بود، علوم مهندسي وزني ويژه يافت و تكنيك، تسلطي خاص يافت. معماري نيز نمي توانست از اين روند بركنار باشد. اگر دقت داشته باشيم كه آلبرت چگونه براي پاسخ به مسائل معماري زمان به آخرين پيشرفت‌هاي علم فيزيك رو مي‌كرد، مي‌توان روند شكل‌گيري علوم را بطور عام و معماري را بطور خاص بيشتر درك كرد.
باری، ادعاهاي علوم طبيعي به بار ننشست و فيلسوفان را به چاره انديشي واداشت. ادموند هوسرل تمامي كوشش خود را معطوف به اين كرد تا نواقص علم اروپائي را صورت بندي كند و كوشيد دانشي را بنيان‌گذاري كند كه به آن پديده‌شناسي لقب داد. پديده‌شناسي مي‌خواست به نقد رويكرد منطقي و رياضي علوم بپردازد. بر این منوال، با دستاوردهاي هوسرل رويكردي ديگري به همه شاخه‌هاي علوم از جمله تاريخ و تاريخ معماري آغاز شد و در بسترهای فلسفي که هوسرل فراهم آورده بود، «هايدگر» بطور بنيادين پايان متافيزيك غرب را رقم زد و شاگرد هايدگر «هانس گادامر» كتاب «حقيقت و روش» را نوشت كه رويكرد تأويلي در مقابل رويكرد تحليلي به پديده تاريخ را مستدل كرد و فلسفه هرمنوتيك را پايه گذاري نمود. در چنين بستر بود كه «پرز گومز» متأثر از اين مباحث به چرخش معنائي هندسي در معماري توجه مي‌كند و مي‌كوشد تا راهي به سوي معماري شاعرانه باز كند و با نگاه به عرفان اعداد، به تعيين تصوري از جهان براي رسيدن به يك تكنيك فكري فايده‌مند مدد مي‌جويد. گومز به نقد دانش معماري مي پردازد و موضوعي كه هوسرل طرح مي‌كند كه چگونه از طريق علم اروپائي زيست جهان به حاشيه رانده شده‌است، را در قلمرو معماري بسط مي‌دهد و مي‌كوشد در دانش معماري از اين عزيمت‌گاه حركت كرده تا پرسش نو در اندازد كه چگونه معماري نيز از ريشه تجربي و زيست جهان‌اش جدا شده است و در اين معنا معماري دیگری طرح كند. گومز مي‌كوشد، گزارشي انتقادي از شرايط اندوهبار معماري ارائه دهد و فرم ها و تئوري‌هاي معماري را به چالش كشد. او تلاش می‌کند در اين رويكرد انتقادی، در فهم يك كليت معمارانه شركت جويد؛ بدون اينكه  از دست دادن يك  سنت زنده را منكر شود. گومز به مثابه پروفسور تاريخ و تئوري معماري در دانشگاه «مك‌گيل» كانادا  خود را وقف اين موضوع كرد تا در كنار موضوع‌هاي بيشمار تاريخ معماري كه صورت‌بندي مي‌كند، يك موقعيت تئوريك براي معماري فراهم آورد كه سيستم تئوريك معماري به عنوان يكرشته خود بسنده بتواند به خود ارجاع دهد وخودش ضبط كننده دانش و تجربه دريافت شده‌اش باشد. در 1997 او در مجله اينترنتي در دانشگاه كتبوس آلمان مقاله‌اي به نام «هرمونيوتيك به مثابه گفتمان معماري»ارائه داد و در آن برنامه‌اش را براي تئوري معماري در دوران معاصر مطرح كرد. گومز در برنامه‌اي كه براي تئوري معماري هرمونوتيك دنبال مي‌كرد؛ مي‌كوشيد اثر «دانستن‌‌« و «تجربه» در تاريخ معماري را مورد توجه قراردهد و اين دو مولفه را با هم در تاريخ معماري در نظر بگیرد و به آنها شفافيت دهد. همچنین در يك چنين فراگفتماني محدويت و وظيفه معماري را تبيين كند و از اين رهگذر بطور همزمان ارزش تاريخ را ارتقا دهد. تا اینکه بتواند با اين سنجه، تاريخي دوباره براي معماري بنويسد.
اينجا فرمي از معماري در حال شكل‌گيري است كه خود را با ارزشهاي هنجارمند و وظيفه‌شناس در ارتباط قرار مي‌دهد. در واقع برنامه تئوريك گومز را مي‌توان بطور ساده به تمنائي براي معماري با معنا رجوع داد. كتابهاي ديگري از گومز وجود دارد كه مي‌تواند درك او را درباره‌ي معماري بيشتر نشان دهد، آنچه كه براي ما به مثابه ايرانيان مي‌تواند گومز را واجد اهميت جدي كند، اين است كه چگونه مي‌توان با دستاوردهاي نظري او در امر تاريخ نويسي معماري، تاريخ معماري ایران را بازانديشي كرد. 
منابع: 

.Alberto perez Gomez Louise, Pelletier—Architectural Representation and the perspective Hing, Cambridge: 1997 

.Alberto Perez Gomez, Stephen Parcell (Hrsg), Chora, Intervals in the philosophy of Architecture, Bd .1 Montreal: 1995