گزارش سفر خراسان رضوی

نویسنده: 
مریم میرزایی ،معمار و کارشناس ارشد مرمت بنا

همیشه دوست داشتم بتوانم سهمی در انتقال فرهنگ و تمدن ایران به نسل های آینده داشته باشم. هنگامی که در اواخر تابستان دبیری بخش میراث سایت معمارنت به من پیشنهاد شد آن را وسیله ای مناسب برای رسیدن به این هدف دیدم.

همیشه دوست داشتم بتوانم سهمی در انتقال فرهنگ و تمدن ایران به نسل های آینده داشته باشم. هنگامی که در اواخر تابستان دبیری بخش میراث سایت معمارنت به من پیشنهاد شد آن را وسیله ای مناسب برای رسیدن به این هدف دیدم. آن زمان این سایت(مجله اینترنتی) در مراحل اولیه برنامه ریزی بود. سایتی با هدف: بررسی و تحلیل معماری و شهرسازی معاصر ایران و کمک به مستند سازی از طریق تولید و تقاضای پژوهش، ایجاد زمینۀ گفتگوهای میان رشته ای، شناخت و تحلیل گرایش های معماری و شهرسازی معاصر ایران و معرفی ایده های نو در معماری و شهرسازی ایران و حمایت معنوی از آن ها.
به منظور آشنایی بیشتر اعضای سایت با یکدیگر، سفری به پیشنهاد آقای مهندس بهمنی و همت خانم صابر برنامه ریزی شد. سفری به یکی از تاریخی ترین مناطق ایران. سرزمینی که مردان بزرگ آن چون فردوسی و عطار وخیام وخواجه نصیرالدین و بیرونی و ناصرخسرو تا اخوان و ... مرزهای دانش و فرهنگ را نه تنها در گستره فرهنگی ایران که در کل تمدن بشری جا به جا کرده اند. خراسان ایران امروزه گرچه تنها بخشی از خراسان بزرگ است اما در جای جای خود نشانه هایی از دوران شکوه و شکوفایی خود را به یادگار دارد. واژه خراسان گويا بازمانده گونه کهن واژه «خاور» و متشکل از دو جز «خور» به معنای خورشيد و« آسان» به معنی آمدن است يعنی جايی که خورشيد از آن بر می آيد. در این منطقه آثار سکونت انسان از دوره میان سنگی در منطقه جاجرم و سکونت اقوام آریایی (پارت ها) و ترک ها (ازبکها و ترکمن ها) در گوشه و کنار این استان دیده می شود. مردم استان خراسان شمالی از اقوام کرمانج و فارس(تات) ترک و ترکمن و اقلیتهای قومی گوناگون دیگر مانند: بلوچ و عرب و از ترکهای مهاجر و فارس های مهاجر تشکیل شده این استان کانون وحدت قومیت ها و مذاهب مختلف می باشد.
سفر، صبح جمعه ۱۳ آبان از تهران آغاز شد و طی چهار روز از شهرهای دامغان، نیشابور، تربت جام، کاشمر، خواف و تایباد و برخی روستاهای اطراف آنها بازدید شد. با وجود آثار دیدنی بسیاری که در مسیر هست، به دلیل فشردگی برنامه و نگرانی بابت آب و هوای این منطقه در این فصل از سال، بازدید از آنها ناگزیر به سفر دیگری در آیندۀ نزدیک موکول شد.
افزون بر همکاران معمارنت، جمعی از دوستداران فرهنگ و طبیعت این سرزمین نیز با ما همراه شدند و به شور و حرارت جمع افزودند.
ساعت 6:30 جمعه همگی در پایانه بیهقی جمع شویم تا سفرمان را شروع کنیم، تقریباً 4 بعد از ظهر بود که به دامغان رسیدیم در ابتدای ورودمان به دامغان برای بازدید آرامگاه چهل دختران رفتیم. برج چهل‌دختران دامغان، برجی آجري در مغرب شهر دامغان است که کنار آرامگاه امامزاده جعفر قرار دارد. ارتفاع برج مذکور تقريباً ۱۵ متر و محيط خارجي آن ۲۳ متر و قطر داخلي آن ۵/۵ متر است. اين برج از بناهاي قرن چهارم هجري است. مسلماً اسم چهل دختر يا چهل دختران مربوط به دوره‌هاي قبل از اسلام است و بعيد نیست که اين ساختمان نيز مانند ساختمان چهل دختر سمنان از خشت خام بوده، چون به مرور زمان قسمتي از آن که فرو ريخته، در قرن چهارم يا پنجم با توجه به طرح سابق آن، منتهي با آجر و سقف مخروطي شکل بنا گرديده‌است.
از آنجا که بیرون آمدیم هوا تقریباً داشت تاریک می شد. به سرعت به سمت تاریخانه دامغان که در نزدیکی آنجا قرار داشت رفتیم. ابتدا از منار آن بازدید کردیم و هنگامی که خواستیم به داخل بنا رویم متوجه شدیم که درب ورود به محوطه آن بسته است با ناراحتی از این مطلب به سمت نیشابور حرکت کردیم.
بنایِ تاریخانه از آثار باستاني شهر دامغان است که طبق تحقيقات اداره کل باستان‌شناسي قبل از تسلط اعراب بر ايران آتشکده بوده و بعداً به مسجد تبديل شده است. ساختمان بناي مجدد آن مربوط به قرن دوم هجري است و اسلوب ساختمان آن نيز به سبک بناهاي دوره ساسانيان مي‌باشد. تاريخانه در ترکي به معناي خانه خداست. در اين مسجد ستون‌هايي مدور قرار دارد و به نام چهل ستون معروف است. در جنب مسجد تاريخانه مناري به ارتفاع ۲۶ متر وجود دارد که با آجر ساخته شده است و ۸۶ پله از داخل دارد. ارتفاع اين منار در قديم بيشتر بوده و گويا در اثر زلزله قسمتي از بالا و کلاهک آن فروريخته است.
حدوداً ساعت1بود که به نیشابور رسیدیم. به محض ورود به سمت محوطه "آرامگاه خیام" که اقامتگاه ما نیز در آن محوطه قرار داشت رفتیم. پنج اتاق دوتخته در اختیارمان قرار دادند. اتاق های به نسبت تمیز و مجهزی بود. ساعت 8 فردا صبح قرار بود همگی در آشپزخانه کنار خوابگاهمان باشیم تا صبحانه بخوریم. بعد از صرف صبحانه یک ساعتی از آرامگاه خیام و محوطه آن بازدید کردیم و از آن روز آفتابی استفاده کردیم و عکس های زیبایی نیز گرفتیم. آرامگاه یا "بنای یادبود خیام" از ساختمان‌های شاخص طراحی شده در ایران است که تلفیقی موفق از عناصر سنتی و مدرن را به نمایش گذاشته است. طراح و معمار این آرامگاه و محوطه پیرامونی آن "مهندس هوشنگ سیحون" بوده‌است. در کتیبه‌های لوزی‌شکل و کاشی‌کاری شده بنای یادبود خیام، بیست رباعی از خیام نگاشته است که تحت نظارت طراح و معمار بنا٬‌ مهندس سیحون انجام شده. “هوشنگ سیحون” خود درباره این بنا می‌گویند: آرامگاه خیام در باغ امامزاده محروق نیشابور قرار داشت اولین کاری که باید انجام می‌دادم این بود که به گونه‌ای طراحی کنم که آرامگاه خیام و امامزاده محروق تداخل پیدا نکنند به همین منظور من برای باغ محوری عرضی تعریف کردم تا آرامگاه را که در گوشه شمال شرقی باغ قرار داشت از امامزاده جدا کنم.
بعد از بازدید به حرکتمان ادامه دادیم. در نیشابور ابتدا از "محوطه باستانی شادیاخ" بازدید کردیم و سپس به زیارت عطار رفتیم. "تپه هاي شادياخ"، در فاصله حدود 3 كيلومتري جنوب شرقي شهر نيشابور واقع شده است. شادياخ تا اوايل قرن سوم هجري باغي بود واقع در مغرب شهر كهن و خارج از آن قرار داشت. در سال 205 هجري كه عبدالله بن طاهر شهر نيشابور را به پايتختي برگزيد، بنا به درخواست اهالي، سپاهيان خود را از درون شهر، به باغ انتقال داد و عمارتي براي خود در آنجا ساخت. پس از آن، شادياخ دارالحكومه و دارالاماره بود. در اواخر قرن هفتم هجري كه نيشابور كهن به كلي متروك گرديد، اهالي به محل امروزي كوچ كردند و شهر را در اين مكان ساختند.
"آرامگاه عطار" در محله باستانی شادیاخ نیشابورقرار دارد. این آرامگاه از بناهای دوره امیر علیشیر نوایی است و در سده نهم هجری ساخته شده. بنای کنونی آرامگاه دارای هشت ضلع و گنبدی کاشی کاری شده و چهار در ورودی است. در نمای بیرونی آن چهار غرفه کاشی کاری شده تعبیه شده است و در وسط بقعه، یک ستون به ارتفاع ۳ متر وجود دارد و قبری که در آن عارفی به خواب ابدی رفته که مولوی درباره او گفته:
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندز خم یک کوچه ایم
حمله مغولان به ایران در کنار همه ویرانی ها بزرگان بسیاری از جمله عطار را از این سرزمین گرفت.
در محوطه و باغ اطراف آرامگاه عطار زنان دست فروش، میوه های باغ های خود را که در آفتاب خشک کرده بودند را می فروختند. قبل از ورود، من کمی از آن میوه ها را خریداری کردم و با همراهان خوردیم و بعد از آن ، دیگران نیز مشتاق شدند ، از آن برگه ها خریداری کنند.
بعد از نیشابور به طرف "سنگ بست" حرکت کردیم. در سنگ بست قصد بازدید از "مقبره ارسلان جاذب" و "میل ایاز" را داشتیم. چون مسیر رسیدن به مزار پیچیده بود و راه های دسترسی هیچ گونه تابلویی جهت راهنمایی نداشت، یک ساعتی با مینی بوس در راه های مختلفی که در محدوده مزار بود رفت و آمد کردیم تا بالاخره مسیر اصلی را پیدا کردیم.
این مقبره بدین دلیل ارسلان جاذب نام دارد که: ارسلان جاذب (والی وسپهسالار توس و یکی از دوسردار سلطان محمود غزنوی) در این مقبره به خاک سپرده شده است. این بنا از بناهای ارزشمند قرون اولیه اسلام درخراسان است و تنها بنای بجای مانده از دوران غزنوی در ایران که بصورت چهارطاقی است که گنبد آجری برفراز آن قرار گرفته است. فضای داخلی بنا با رنگهای مختلف و نقوش هندسی کتیبه کوفی وگچبری زینت شده است. به فاصله کمی از مقبره ارسلان جاذب میلی منسوب به ایاز است که درمتون تاریخی از وی به عنوان مقرب دربار سلطان محمود غزنوی یاد شده است.
بعد از بازدید به سمت تربت جام حرکت کردیم. به محض ورود، به "مزار شیخ احمد جام" رفتیم. شیخ الاسلام" احمد ابن ابوالحسن جامی نامقی ترشیزی"معروف به "شیخ احمد جام" معروف به "ابونصر احمد ژنده‌پیل" از عارفان و صوفیان بنام قرن ششم هجری قمری (دوره سلجوقی) است. زادگاه وی "نامق" از دیار "ترشیز" یا "کاشمر "فعلی بوده و مدفن وی در "تربت جام" می‌باشد. پس از مرگ وی، نام این شهر را از معد آباد به تربت جام تغییر دادند.
وقتی به مزار جام رسیدیم ساعت 6 بود و هوا کاملاً تاریک شده بود. آقای الیاس شاهینی که از دوستان و همکارانِ خانم صابر بودند برای استقبال در آنجا حاضر بودند و سپس به سفارش ایشان درب مزار شیخ را برای ما باز کردند و آقای "کلیددار احمدی" که از نوادگان شیخ هم بودند راهنمای ما در مزار شدند. به هنگام ورود بایستی کفش هایمان را در می آوردیم. مسیری که از درب اَرسَن به مقبره شیخ جام می رسید با فرشی نواری و قرمز رنگ پوشیده شده بود در سمت راست مسیر حرکتمان تعداد زیادی سنگ قبر که فرم های بسیار جالبی داشتند بر روی زمین قرار گرفته بودند. خانم صابر برایمان توضیح داد که سنگ قبر ها در خراسان به گونه ای متفاوت از جاهای دیگر هستند و اغلب دو سنگ عمودی بلند منقوش، در بالا و پایین سنگ قبر قرار می گیرد که هرچه مقام مدفون در رتبه بالاتري قرار داشته ارتفاع سنگ مزار او نيز بيشتر بوده است و همين طور ظرافت تزئينات و دقت در ساخت و نقش كتيبه ها به همان نسبت افزايش مي يافت.
بعد از طی کردن مسیرِمفروشی که زیاد هم طولانی نبود به آرامگاه شیخ جام رسیدیم. مقبره در فضای باز قرار دارد و محل آرامگاه با مصالح آجر و گچ به شيوه اي خاص از سطح محوطه بالا آمده (سُنیان بر خلاف شیعیان بر این اعتقادند که قبر بایستی در مکانی باز قرار گیرد و بنای مسجد می بایست پشت به قبر ساخته شود به نحوی که نماز گزار رو به قبله و پشت به قبر داشته باشد و هیچ رابط و وصالی بین انسان و معبودش قرار نگیرد.) و درخت كهنسالي پسته خودرو با شاخه هاي فراوانش در ميان قبر روئيده است كه زائرين تربت شيخ اعتقاد خاصي به آن دارند. زیرا که بومیان منطقه معتقدند که بر روی قبر شخصیتی عارف و سالک که درخت پسته وحشی بصورت خودرو رشد می کند به دلیل کرامات شیخ مدفون می باشد. محجري از سنگ مرمر، مزار را محصور نموده و هجده پايه ازسنگ مرمر سياه دربين آن زيبائي خاصي به محجر داده است. براطراف اين قسمت در طول قرون واعصار دست نوشته ها و يادگاريهايي ازمسافران و زائران مطاف اهل دل برجاي مانده است. همچنين دو سنگ نيز بربالاي سرو پائين پاي مقبره شيخ نصب شده است.
از ایوان پشت آرامگاه وارد فضای گنبد خانه (مسجد قالی ها) شدیم. آستانه درگاه ورودي داراي دري قديمي است و تزئينات منبت كاري هنرمندانه ای برسطح آن ديده مي شود. سطوح ديواره ها و زير گنبدخانه با طرح هاي هندسي و موتيف هاي گياهي با زمينه هاي مختلف آبي رنگ تزئين شده. در قسمت پایین و در ارتفاع یک متری از کف، دست نوشته ها و يادگاري هايي ازمسافران و زائران با خط هایی بسیار خوش برجاي مانده است.که خوشبختانه بعد از مرمت های به عمل آوده از بین نرفته اند و به همان گونه نگه داری شده اند. اين بنا به دليل نگهداري قاليچه و قالي های اهدائي به مزار به "خانه قالي ها"معروف گشته است.
پس از گنبدخانه يكي از با شكوه ترين فضاهاي معماري مجموعه مزارشيخ جام، بنايي است موسوم به "مسجد كرماني" كه نام خود را از سازندة محراب واقع درفضاي داخلي آن گرفته است. بناي مسجد كرماني به عنوان شاهكاري به يادگار مانده درهنر تزئيني معماري دوره اسلامي درضلع جنوب شرقي (سمت چپ) ايوان اين مجموعه قرار دارد.
درکنار مسجد کرمانی، "مسجد عتيق" وجود دارد.گويا اين بنا درگذشته مسجد جامع بوده است. به طوركلي فضاي معماري مسجد عتيق با ابعاد تقريبي 484 متر مربع شامل شبستان با جرزهاي آجري است. پس از آن به فضای زیر گنبد سفيد رفتیم. که از آن به نام هاي "مسجد رواق" و يا به تعبيري ديگر (مسجد سردر) ياد شده است. پوشش طاق اين درگاه آراسته به عناصر تزئيني از جمله گل و بوته و موتيف هاي گياهي است كه به صورت نقاشي روي گچ اجرا شده است. این قسمت احتمالاً در اواسط سده هشتم هجري به ابنيه موجود درمزار افزوده شده باشد. سپس از طریق صحن كوچك سراچه به سمت مسجد جامع نو رفتیم. در جلو آن صحن وسيعي است و در طرفين ورودي مسجد جامع قاب هاي آجري زيبائي ايجاد شده به جزء همين قاب هاي تزئيني درنماي بيروني آن عناصر تزئيني ديگري ديده نمي شود. به استناد متون تاريخي و شواهد موجود بناي «مسجد جامع نو» به اهتمام «جلال الدين فيروز شاه» درعهد زمامداري ميرزا شاهرخ بن تيمور گوركان درسال 846 ه.ق ساخته شده است.
فضاها بسیار روحانی بودند و نور چراغ هایی هم که به سختی آن محوطه بزرگ را روشن می کردند در ملکوتی بودن محیط بی تاثیر نبودن.
آقای شاهینی در ارتباط با مرمت های صورت گرفته در بنا این گونه برایمان توضیح داد که جمعی از فعالین و متخصین محلی علاقه مند و مرتبط با مجموعه به صورت عام المنفعه به عنوان شورای فنی مزار، جمعی را تشکیل داده اند.که این جمع متشکلند ازمتخصینی چون: کارشناس مرمت، باستان شناس، تاریخ دان، معماران محلی و مهندسین عمران، تاسیسات، کشاورزی و... که این شورا به عنوان بازوی اجرایی فعالیت ها و نظارت های تولیت مزار، آگاهانه و هماهنگ به صورت گروهی متعهد و متخصص در راستای حفاظت از این ثروت تاریخی_معنوی_فرهنگی_ اجتماعی گام بر می دارند و در این راستا راهکارهایی را برای حفاظت و مرمت از مجموعه تعریف کرده و بصورت دوره ای به مرحله اجرا می برند و در نهایت این شورا به عنوان نگهداری از مجموعه تحت حمایت های مردمی در چهارچوب قوانین تدوین شده محلی به صورتی پویا عمل می کنند.
پس از بازدید کل مجموعه و خروج از آن به سمت مسجد تابستانی و آب انبار که درست در مقابل مجموعه مزار جام قرار داشت رفتیم. مسجد تابستانی تعطیل بود ولی توانستیم داخل آب انبار شویم. آب انبارکه متعلق به دوران صفوی و به ... تغییر کاربری پیدا کرده است را ببینیم. از ما دعوت شد که داخل آن شویم سپس پذیرایی گرمی از ما به عمل آمد و پس از صرف چای و شیرینی و گرفتن عکس دسته جمعی، آثار و نوشته های شیخ جام را که برای خرید در اختیار ما قرار داده بودند را ورق زدیم و هر کدام از ما با توجه به علایقمان از آن ها خریدیم. بعد از آنجا به اقامتگاهمان که در رباط جام بود رفتیم. رباط جام بنائی چهار ایوانی است. فضای ورودی رباط به هشتی وسیعی منتهی می شود و ایوان های شمالی و جنوبی آن به فضای مکملی می رسد. فضای داخلی رباط شامل ایوانچه های است که به حجره ای منتهی می شوند. سبک معماری آن متعلق به دوران تیموری است. رباط جام پس از مرمت به سازمان میراث فرهنگی تربت جام تغییر کاربری پیدا کرده است. موزه مردم شناسی تربت جام در قسمت شمال غربی رباط به همت کارشناسان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی طراحی و اجراء گردید. موزه از چند حجره کوچک تشکیل شده که هر قسمت نمادی از زندگی روزمره این مرز و بوم را معرفی می کند . یکی از مشاغلی که از دیر باز دراین دیار کهن اغلب مردم را بخود مشغول داشته اند، نخ ریسی و بافندگی پارچه از پشم دام ها جهت لباس های محلی و انواع دستمال پارچه ای است که یکی از غرفه ها به فروش این نوع پارچه و دستمال ها اختصاص داده شده است. در رباط دو اتاق در اختیار ما قرار دادند که یکی از آن ها نمازخانه مجموعه بود و آقایان شب را در آنجا گذراندند. سپس به منزل و کارگاه آقای نظر احمدی که از نوازندگان دو تار صاحب سبک و مقام تربت جام بودند رفتیم و ایشان برای ما چندین آهنگ را نواختند.
در استان خراسان قبایل مختلفی زندگی می كنند كه هر یک آداب و رسوم مخصوص به خود دارند و البته موسیقی مخصوص به خود. موسیقی فولكلوریك این ناحیه نه در ایران بلکه در سراسر دنیا پر آوازه می باشدو سالهاست که مردمان با نوای دو تار سرگذشت غم هاو شادی هایشان را می خوانند.
موسیقی خراسان را می توان به دو بخش تقسیم کرد: موسیقی شمال خراسان (شامل: بجنورد، قوچان، شیروان و دره گز) و موسیقی غرب و میانی(شامل: تربت جام، تایباد، خوا، نیشابور و سبزوار).
شمال خراسان منزلگاه دو قوم كُرد وتُرك می باشد. موسیقی اصلی این منطقه كُردی است كه آن را "كُرمانجی" می نامند. ولی موسیقی تُركمن و غرب خراسان هم در این منطقه رایج دارد. تركیب موسیقی كُردی و تركمن یك هارمونی خاصی در نمای موسیقائی این منطقه بوجود آورده است. دو نوع موسیقی در این ناحیه متداول است: موسیقی آوازی و موسیقی بدون كلام (سازی). در موسیقی آوازی نوازندگان دو تار معمولاً ضمن نواختن ساز خود آواز هم می خوانند. موسیقی بدون كلام، اغلب برای رقصها اجرا می شود كه بعضی اوقات به همراه(قمشه و دایره) یا (با سُورنا و دُهل) یا (كمانچه سه سیم و دُهل با دست نواختن) است.
موسیقی مقامی تربت جام را با دو تار می شناسند. به قطعیت می توان گفت که عمده ساکنان تربت جام دستی بر این ساز دارند و نواختن ساز را جز امور روزمره خود می دانند. دو تار، سازی است معنادار که نواهای عارفانه و سالکانه ای می نوازد که با روحیات شرق نشینان این مرز و بوم بسیار هماهنگ است.
حدود 11 بود که شام محلیِ تربت جام که مادر یکی از دوستان آقای الیاسی برای ما درست کرده بودند را به همراه نان محلی خوردیم. غذای بسیار خوشمزه ای بود و طعم جدید و جالبی داشت. اسم آن غذا "غُلُورتُرش" بود و از گوشت بره، گندم نیم کوب، شیر و روغن حیوانی درست شده بود.
فردا صبح بعد از صرف صبحانه دوباره به مجموعه احمد جام رفتیم تا بتوانیم با استفاده از نور روز از بنا عکس بگیریم.
شهر بعدی تایباد بود در آنجا از مجموعه تاریخی "مزار مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی"بازدید کردیم. مدفن "مولانا زین الدین ابوبکر" در میان محوطه این مجموعه تاریخی قرار داردکه درخت پسته کهنسالی سایه‌های خودرا بر روی آن افکنده‌است. در مجاورت آن نیز مسجد و ایوانی زیبا به ارتفاع 5/22 متر با انضمام دو حجره دو طرفه در طرفین و با فضای داخلی به صورت شاه نشین صلابت خاصی را به این مجموعه بخشیده‌است. برای رسیدن به مزارمجبور شدیم از میان گورستان قدیمی کنار آن بگذریم. سنگ قبر ها همان گونه بودند که در مزار جام هم دیده بودیم. در بین قبرها درخچه هایی که دارای گل های بسیار ریز زیبایی بودند نیز قرار داشتند. از آنجا به سمت "آسباد های نشتیفان" حرکت کردیم. نشتیفان روستایی است از توابع شهرستان خواف. بدین منظور نام نشتیفان را بر آن نهاده اند که.... مجموعه آسياب هاي بادي نشتيفان در خواف، که در گويش محلي به آنها آس باد گفته مي شود، از بزرگترين مجموعه هاي خشت، گل و چوب بازمانده از دوره صفويه هستند و چرخش اين "آس باد ها" تنها به وزش باد قوي، مداوم و شبانه روزي 120 روزه سيستان بستگي دارد که در مناطق مختلف خراسان، به ويژه از خواف تا نهبندان مي وزد و با حرکت دادن پره هاي چوبي اين آس بادها، باعث انتقال نيرو به سنگ و آرد شدن گندم ها مي شود. خوب است بدانید که: علاوه بر حدود 40 "آس باد" موجود در منطقه نشتيفان، در مناطقي از قبيل: سنگان، برآباد، خرگرد نيز آس بادهايي وجود دارد. در پشت آسباد ها یک قبرستان قدیمی با قبر هایی به همان سبک و سیاق محدوده خراسان وجود داشت.
بعد از بازدید از این منطقه به سمت "خرگرد" حرکت کردیم. در خرگرد خواف نزدیک جاده آسفالت بنایی دیده می شود که زمانی مهمترین مرکز تعلیم و تربیت بوده است. این بنای ارزشمند "مدرسه غیاثیه خرگرد" نام داشت.
کتیبه ی موجود این مدرسه در سال 848 به دستور "خواجه غیاث الدین پیر احمد خوافی" وزیر "شاهرخ میرزا" بنا شده است بدین علت به "غیاثیه" مشهور گردید این بنا نماینده ی کامل معماری دوره تیموریان است که به سبک آذری ساخته شده است. مدرسه غیاثیه در دوران شکوهش از بهترین دانشگاههای اسلامی بوده است. این مدرسه را می توان زیباترین مدرسه ایران نامید. در پشت مدرسه غیاثیه، مزرعه پنبه ای وجود داشت و در زمانی که از بنا بازدید می کردیم شیوا به مزرعه رفت و مقداری گل پنبه که گل های بسیار زیبایی بودند برایمان چید.
بعد از بازدید به شهر خواف رفتیم و از "آرامگاه خواجه یار"، بر بلندای کوهی، بازدید کردیم. خواجه یار یکی از شهیدان صدر اسلام و از شهدای گمنام تپه خرگرد است. بنای ساختمان مربوط به قرن 13 ه.ق است و در زمان سلطنت "ناصرالدین شاه قاجار" و به دستور حاکم وقت که "محسن خان خوافی" بود بنا شده است. برای بازدید از بنا باید از کوهی به همین نام بالا می رفتیم. در پائین کوه و در نزدیکی مزار خواجه یار، دو آب‌انبار وجود دارد که یکی از آن‌ها دارای پلان دایره‌ای است و 8 متر قطر دارد. این آب‌انبار ویران شده و فقط بقایای دیوارهای آن که از جنس سنگ لاشه با گل و آهک است، باقی مانده. بعد از بازدید از بنا و محوطه پیرامون آن در میان حیاط آرامگاه نشستیم و انارهای بسیار شیرینی که از... خریده بودیم را خوردیم. یکی از دوستان قدیمی اجرای موسیقی محلی را برایمان تدارک دیده بود. در گوشه ای از حیاط زیر اندازهایمان را انداختیم و به موسیقی گوش دادیم. در این میان ایشان آتیشی درست کردن و با استفاده از ظرفی استوانه ای که به آن "گدا جوش"می گفتند برای ما چای هیزمی درست کردند. با وجود سرمای هوا آنقدر آن موسیقی دلنشین بود که دو ساعتی را بر روی زمین های سرد محوطه نشستیم لذت بردیم. سپس به موزه مردم شناسی شهر خواف رفتیم. بعد از آن به "مقبره حافظ ابرو" رفتیم. "شهاب الدین عبدالله بن لطف اله" مشهور به حافظ ابرو، مورخی نامدار و امانتدار، متولد هرات که اوقات زیادی همراه شاهرخ بوده است. وجه تسمیه او یکی این است که در نوشتن حقایق نگهدارنده آبروی افراد است چون در تاریخ آبروی افراد را نبرده دیگر اینکه دارای ابروان پیوسته وزیبا بود و نظر سوم اینکه که برای حفظ قرآن در دوران کودکی به محلی در خواف که معروف به (سرآب) هست، می رفته، تا حفظ قرآن کند چون مکانی خلوت بوده است.
بعد از دیدن این بنا به سمت کاشمر حرکت کردیم و تربت حیدریه را بدون بازدید پشت سر گذاشتیم. حدود 1 بود که به کاشمر رسیدیم.
قرار بود صبح ساعت 6 به سمت تهران حرکت کنیم، مکانی را هم در مسیر بازگشت جهت بازدید در نظر نگرفتیم. صبح که بیدار شدیم متوجه شدیم که باران شدیدی می بارد. کلاً آن روز بارانی بود و حتی اگر قصد بازدید هم داشتیم فکر نمی کنم موفق می شدیم. در مسیر برای تهیه نان به روستای کبودان رفتیم و با پرس و جو منزلی را پیدا کردیم که در آن نان محلی جهت فروش پخته می شد. وقتی دو نفر از آقایان به منزل روستایی رفتند ما نیز به داخل خانه رفتیم و آنقدر که شیفته آن فضا شدیم حیفمان آمد که دیگر همراهانمان را برای دیدن پخته شدن نان درون تنور و فضای آن خانه با صفا، به درون خانه دعوت نکنیم. مرغ و خروس ها در داخل حیاط آزادانه به این و سو و آن سو می رفتند و در حیاط خانه یک آغل هم وجود داشت که گوسفندانشان را در آن نگه داری می کردند. یکسطح چوبیب بزرگ هم بر روی سکویی قرار داشت که بر روی آن میوه خشک می کردند و در طبقه پایین خانه اتاقی بود که پیر زنی چانه های نان را آماده میکرد.
بعد از خارج شدن از روستای کبودان در مسیر، مرتع زیبایی را انتخاب نمودیم و در فضایی دلنشین در کنار آب چشمه ای صبحانه مان را خوردیم. خانم صابر هم گلهای زعفرانی را که از مزرعه زعفرانی در همان نزدیک ها چیده بود، سخاوتمندانه به بقیه هدیه کرد. مناطق کویری و کم آب جنوب خراسان مرکز اصلی پرورش این گیاه دارویی و صنعتی است و سابقه زعفرانکاری در این منطقه، به ۷۰۰سال پیش بازمی گردد. زعفران گیاهی رنگی و بدون ساقه‌است و پیاز دارد و چون درخاک کویر به عمل می‌آید، به "طلای سرخ" و یا "طلای کویر" شهرت یافته‌است.
زَعفِران گیاهی دارویی و صنعتی است و کاشت زعفران در ایران قدمتی ۳۰۰۰ ساله دارد. این گیاه رنگی و گران‌بهای چندین ساله، بدون ساقه‌است و پیاز دارد و چون درخاک کویر به عمل می‌آید، به "طلای سرخ" و یا "طلای کویر" شهرت یافته‌است. مرکز اصلی پرورش این گیاه، و سابقه زعفرانکاری در این منطقه، به ۷۰۰سال پیش بازمی گردد.
بعد از صرف صبحانه به سرعت به مسیر حرکتمان به سمت تهران ادامه دادیم. بعد از ظهر برای صرف ناهار و خرید سوغات سفر توقفی در شهر شاهرود داشتیم. حین بازگشت به تبادل نظرهای تاریخی و فرهنگی و همچنین به رأی گیری در مورد انتخاب مؤثرترین و همراه ترین فرد گروه پرداختیم. کل مسیر بازگشت با بارندگی و حتی در قسمت هایی بارش برف مواجه بودیم. از اینرو به دلیل کندی حرکت نیمه شب به تهران رسیدیم.
و پس از پیاده شدن و خداحافظی ازدوستان و همراهان سفر، به سفر چهار روزیمان با سلامتی و کوله باری از دانش و آگاهی پایان دادیم. سفری بسیار خوب به دیاری کهن که زمانی گستره آن از نزدیک کرانه‏های جنوب شرقی دریای خزر تا بلندیهای حصار مانندِ "پامیر" و "هندوکش" می رسید.
دیاری که ریشه در تاریخی بس غنی دارد و آثار سکونت انسان از دوره میان سنگی که در سفری چهار روزه فقط میتوان گوشه ای از تاریخ و آداب و رسوم این دیار کهن را دید و از نزدیک لمس کرد. سرزمینی با آثار تاریخی فراوان که از دوران های مختلف بجای مانده است. بنا ها و محوطه های تاریخی ارزشمندی که شاید سفری یک ماهه نیز برای دیدن تمامی آن ها کم باشد. با این وجود ما توانستیم در کمتر از چهار روز از بخشی ازاین دیار کهن دیدن کنیم و با جاذبه هاو اداب و رسوم مردمانش از نزدیک آشنا شویم.
در نهایت آقای مهندس بهمنی پیشنهاد سفرهایی به دیگر نقاط ایران را دادند که از سوی همسفران به گرمی استقبال شد.
به امید سفرهایی بیشتر و پربارتر.

 

تصاویر: