ساختار محلات شکل‌دهنده به شهر قاجاری

ساختار محلات شهر قاجاری
نویسنده: 
فرامرز پارسی [1] کاوه منصوری [2]

شهربه عنوان موجودی سیستماتیک، نظامی سلسله مراتبی است که از ترکیب زیر سیستم‌ها بوجود می‌آید. محلات شهرهای تاریخی، عناصرکالبدی، اجتماعی واقتصادی شهر به شمار می‌روند که در مرتبه‌ای پائین‌تر از مفهوم شهر، سیستم پیچیده آن را بوجود آورده‌اند. بدیهی است که مجموعه بوجود آمده در قالب رابطه‌ای معنادار ، مفهومی فراتر از عناصر تشکیل‌دهنده خود به شمار می‌رود.

بررسی نظام اجتماعی در ساختار شهرهای ایران و

تبیین جایگاه محلات به مثابه نظام اجتماعی شکل‎دهنده به شهرقاجاری

 

چکیده

 

شهربه عنوان موجودی سیستماتیک، نظامی سلسله مراتبی است که از ترکیب زیر سیستم‌ها بوجود می‌آید. محلات شهرهای تاریخی، عناصرکالبدی، اجتماعی واقتصادی شهر به شمار می‌روند که در مرتبه‌ای پائین‌تر از مفهوم شهر، سیستم پیچیده آن را بوجود آورده‌اند. بدیهی است که مجموعه بوجود آمده در قالب رابطه‌ای معنادار ، مفهومی فراتر از عناصر تشکیل‌دهنده خود به شمار می‌رود.

 

وجود اسناد معتبر تاریخی، حاکی از وجود مرزبندی دقیق و تاثیرگذار محلات در نظام شهرسازی ایران است. این مرزبندی‌های اجتماعی که در ابتدائی‌ترین فرم خویش در نظام‌های خانوداگی و عشیره‌ای قابل ردیابی است، در دوره‌های متاخر به حوزه‌های مختلف مذهبی ، اقتصادی و اجتماعی نیز کشیده می‌شوند. وجود وقف‌نامه‌ها و نقشه‌های تاریخی از شهرهایی چون تبریز، تهران، قزوین و اصفهان و . . . خود دلیلی محکم بر حضور نظام محلات در شهرهای تاریخی کشور است که در تغییر چهره‌ی شهر ایرانی تاثیرگذار بوده‌اند.

 

محلات تاریخی و اندام‌های کالبدی آن، نمایانگر وجه بارز این تقسیم‌بندی در نظام شهرسازی ایرانی است که با پشتوانه‌ای تاریخی، نقشی کلیدی در نظام اداره‌ی شهر داشته‌اند. نظامی که در طول قرون متمادی دستخوش تغییراتی بنیادین شده و در دوره‌ی قاجاری به تکامل‌یافته‌ترین وضعیت کالبدی و کارکردی خود دست یافته‌اند.

 

بررسی دوره‌ی قاجار به عنوان آخرین دوره از تاریخ تسلسلی معماری و شهرسازی ایرانی از آن رو با اهمیت جلوه می‌کند که به رغم نزدیکی زمانی و حجم قابل توجه آثار معماری و شهرسازی، نه تنها بررسی کافی نشده، بلکه حتی در مواردی با بی‌مهری محققان به عنوان دوره‌ی افول و گسستگی نیز یاد شده است.

 

از سوی دیگر، وجود اسناد معتبر، مکتوبات، گزارشات و از همه مهمتر نقشه‌های تاریخی که بررسی ویژگی‌های معماری و شهرسازی این دوره را امکان‌پذیرتر می‌نمایاند، از دیگر انگیزه‌های انتخاب دوره یاد شده به عنوان دوره‌ی زمانی مورد بررسی پژوهش حاضر است.

 

مقایسه‌ی تطبیقی شهرسازی دوره‌ی قاجار و دوره‌ی پیش از آن، گویای تفاوت‌های اجتماعی عمیقی است که تاثیر آن بخوبی در نظام معماری و شهرسازی ایران قابل بررسی است. اگر در دوره صفوی، حضور دولت متمرکز و اقتدارگرای مرکزی با هدف شهرسازی حکومتی، به‌ایجاد میادین، خیابان‌ها، کاخ‌ها، باغ‌ها و مساجد بزرگ می‌پردازد، دولت قاجار در نظام اداره‌ی شهر مداخله نمی‌کند. در واقع در این دوره، هدایت  و توسعه نظام شهری بر عهده‌ی مهمترین و پیچیده‌ترین نهاد مدنی، یعنی محله قرار داده می‌شود و شاید به همین دلیل است که در دوره‌ی قاجار هرگز، میادینی با عظمت میدان نقش جهان پدید نیامد.

 

شهر قاجاری از طریق اداره‌ی شهر توسط ترکیبی از نهادهای مدنی که محلات تاریخی، تبلور کالبدی آن بود به چنان انسجام کالبدی دست می‌یابد که شاید پیش از این هرگز در شهر ایرانی، تجربه نشده بود. همه چیز از فرهنگ و اقتصاد، عمران و آبادانی و نظام اجتماعی در ارتباط با هم  و بر اساس مضمون زندگی جاری شکل می‌گرفت و از همین رو، تضادی لاینحل میان زندگی مردم و شهر ایجاد نمی‌گردید. نه معماری مزاحم شهر بود و نه شهر مزاحم سکونت. از این روست که می‌توان شهر قاجاری و به تبع آن نظام شهرسازی این دوره را تکامل مفهوم مدنیت در تاریخ شهرسازی ایران دانست که بسیاری ار مفاهیم اجتماعی–مدنی آن قابل بازشناسی است.

 

از این رو، در پژوهش حاضر با انتخاب دوره‌ی قاجار به عنوان بازه‌ی زمانی پژوهش و شهرهایی چون تبریز، تهران و قزوین به عنوان نمونه‌های موردی مطالعه، به نقش کلیدی محلات در اداره‌ی، هدایت و توسعه شهر پرداخته و کارکرد اجتماعی محلات از یک سو و ویژگی‌های کالبدی آن از سوی دیگر مورد بررسی قرار می‌گیرند.
 

روش تحقیق

 

روش تحقیق مقاله حاضر بر مبنای مطالعه‌ی اسناد مکتوب و نقشه‌های تاریخی شهرهای ایران است که با نظریات مدون نگارندگان مطلب تدوین گردیده است.

 

بیان مسئله و معرفی نمونه و اطلاعات

 

بر مبنای مطالعات تاریخ معماری و شهرسازی ایران، می‌توان از وجود رابطه‌ای سه‌گانه مابین عناصر حکومت، نهادهای مردمی و ساختار شهر خبر داد. توانمندی‌های بالقوه و بالفعل هر کدام از دو عامل حکومت و نهادهای اجتماعی در دوره‌های مختلف سبب رشد و توسعه شهرها گردیده است. این مقاله با در نظر گرفتن وجود چنین رابطه‌ای قصد دارد تا به بازخوانی رابطه‌ی حکومت و مردم در نظام شهرسازی ایران بپردازد. به همین جهت، نمونه‌های عینی این تاثیرگذاری‌ها در دوران قاجار به عنوان نقطه‌ی اوج حضور نهادهای مدنی در مدیریت و توسعه‌ی شهری مورد بررسی قرار گرفته است.
 

مقدمه

 

در فرآیند بررسی نظام اجتماعی- شهرسازی دوران قاجار، نمی‌توان به سیر تکاملی این نظام در دوره‌های پیشین به عنوان بستر شکل‌گیری نظام متاخر بی‌توجه بود. از این رو در مقدمه‌ی حاضر به بررسی اجمالی تاثیر نهادهای اجتماعی در ساختار شهرهای ایران تا پیش از دوره‌ی قاجار پرداخته و زمینه‌های شکل‌گیری دوره‌ی مورد بحث را مورد بازشناسی قرار می‌دهیم.
 

تاثیر نهادهای اجتماعی در ساختار شهرسازی ایران

 

اگرچه می‌توان ساختار کالبدی شهرهای ایران قبل از اسلام را بر مبنای مکتوبات، توصیفات و آثار معماری آنها مورد بازشناسی قرار داد، اما نمی‌توانتاثیر ساختارهای اجتماعی و سیاسی بر کالبد شهر را بصورت قابل قبولی مورد تحلیل قرار داد. در صورتیکه شهرهای پس از اسلام می‌تواند تصویری اگرچه نه چندان دقیق اما قابل تعمق ارائه دهد.

 

در ایران بعد از اسلام به لحاظ سیاسی دوره‌های متوالی ضعف قدرت‌های مرکزی و شکل‌گیری حکومت‌های محلی و اصطلاحاً"ملوک الطوایفی" تا استقرار حکومت مرکزی فراگیر و مقتدر، بارها تکرار می‌شود. در بررسی تاریخ سیاسی ایران می‌توان دوره‌های طولانی از هرج و مرج‌های سیاسی را سراغ گرفت که گاه دوره‌هایی چند صد ساله را در بر می‌گیرد. نکته‌ی جالب توجه‌این مطلب  است که به رغم ضعف نظام حکومتی و عدم  توانایی حکومت در تسلط فراگیر بر ساختار شهرها، این سکونت‌گاه‌ها به حیات پایدار خود ادامه داده و اگرچه سرعت رشد آنها به دلایل مختلف کاهش‌یافته، اما متوقف نگردیده است.

 

در بررسی دلایل این امر، می‌توان نظریه‌ی استقلال نسبی شهرها از حکومت را مطرح نمود. بر مبنای این نظریه، نیروی تداوم‌بخش حیات شهرها در دوره‌های طولانی ضعف ساختار حکومت‌ها، نه در توان و قدرت دستگاه حاکمه، که در توانمندی شهروندان و نهادهای اجتماعی غیر دولتی بوده است که با رشدی فراگیر، شبکه‌های اجتماعی بهم پیوسته‌ای را تعریف کرده و حیات اقتصادی و اجتماعی شهر را تضمین می‌نمودند.

 

در نمونه‌ای دیگر، تاثیر نهادهای اجتماعی در شکل و تدوام حیات شهرها را می‌توان در شهرهای نوبنیادی دانست که به صورت فرمایشی توسط حاکمان ایلخانی طراحی و ساخته شدند، اما به سبب عدم شکل‌گیری نظام‌های اجتماعی و نهاد‌های مردمی مورد استقبال قرار نگرفت، بگونه که‌این شهرها که روزگاری پایتخت سیاسی و اجتماعی دستگاه قدرت بودند، با مرگ پادشاه و کمرنگ شدن پشتیبانی دستگاه حاکمه، رو به اضمحلال گذاشته و در دوره‌های متاخر به ویرانه‌هایی تاریخی مبدل گردیدند.(1)

 

«سلطانیه» در زنجان و «ربع رشیدی» و «شنب غازان» در تبریز، سه نمونه مهم از شهرهایی بودند که سرنوشتی برابر با آنچه ذکر شد، را تجربه نمودند، به گونه‌ای که شهر سلطانیه که کار ساختمانی آن در سال 710 ه.ق پایان‌یافته و پس از تبریز، بزرگترین شهر ایلخانی محسوب می‌گردید، با مرگ اولجایتو در سال 716 ه.ق دچار ضعف گردید. ویرانی شهر با حمله تیمور در سال 786 ه.ق شتابی دو چندان گرفت، به گونه‌ای که در دوران صفوی به اردوگاهی نظامی و یکی از منزلگاه‌های میان راهی شاهراه تبریز مبدل گردید.(2)

 

بررسی ساختار شهرهای پس از اسلام از شواهدی خبر می‌دهد که بر مبنای آنها می‌توان اتکای شهر بر نیروهای اجتماعی و نه صرفاً اقتدار دولت را به عنوان بخش مهمی از عوامل حیاتی شهر اثبات نمود. در این شهرها، نظام اجتماعی متکی بر اندیشه‌ی اسلامی، سیستم کاست‌های ساسانی را (نظام اجتماعی- سیاسی بر مبنای طبقات اجتماعی شهروندان) - که نظامی سلسله مراتبی و بسیار خشک بر مبنای تبعیت از قدرت مرکزی بود- بر هم ریخت و تا مدت‌ها اجازه‌یشکل‌گیری طبقات اجتماعی مقتدر را نداد.

 

در چنین وضعیتی حتی اگر، چنین نظامی شکل می‌گرفت، در تغییرات متناوب و پریودیک اقتدار دستگاه حاکمه نابود شده و جای خود را به لایه‌های جدید و یا خاندان‌های مقتدر جدیدمی‌دادند.بنابراین می‌توان تصور کرد که اگرچه لایه‌های اجتماعی مقتدر تحت تاثیر حمایت دولت‌ها- که خود عموماً ساختار عشیره‌ای و ایلی داشتند- وجود داشته و در شکل‌گیری شهر نقش داشته‌اند، اما لایه‌های متوسط‌تر اجتماعی به سبب آسیب‌پذیری کمتر در برابر تحولات سیاسی بنیان‌افکن، بصورت مستمر وجود داشته و می‌توانستند تاثیرگذاری بیشتر بر تداوم حیات شهر و حتی توسعه‌ی آن داشته باشند.

 

شکل‌گیری امپراطوری بزرگ اسلامی و سیطره‌ی آن بر بخش عظیمی از شهرهای بزرگ آن زمان و تحرک اقتصادی صورت‌گرفته در پی آن، عامل دیگری را وارد مفهوم شهر نمود که به توسعه‌ی آن انجامید. بدین سان بود که رشد شهرهای متوسط و شکل‌گیری ابر شهرهایی چون ری، تبریز، اصفهان، نیشابور، سمرقند و . . .و رونق تجارت و بازرگانی، شهرهای مذکور را به عنوان نقطه‌ی هدف مهاجرت اقوام مختلف انسانی مبدل ساخت.

 

با مطرح شدن مفهوم مهاجرت و انتقال شهروندان از شهرهای کوچک به مراکز بزرگ جمعیتی، مفهوم ثانویه‌یقومیت - ساختار روابط فرهنگی و اجتماعی مابین طبقات همسان- عامل اساسی پی‌ریزی هسته‌های اجتماعی جدید گردید که صورت کالبدی آن در قالب محلات اولیه منعکس شد.

 

مقایسه‌ی منابع اقتصادی حکومت در قیاس با پتانسیل‌های مالی نهادهای مردم‌محور، بر وجود نظاماقتصادی بسیار دقیق وقف به عنوان عامل پیشبرد اهداف عمومی تاکید می‌کند. به گونه‌ای که توسعه‌ی مدبرانه نهاد وقف به عنوان نظام مبتنی بر آموزه‌های دینی و اجتماعی، زمینه‌ساز بسیاری از تحولات نوین در نظام مدیریتی شهرهای ایران گردید.

 

وقف به عنوان نهادی اقتصادی با تاریخی که به پیش از اسلام می‌رسید، علاوه بر پارامترهای اقتصادی، با تعریف نظامی لازم‌الاجرا، مدیریت بهره‌برداری را نیز تضمین می‌نمود و «می‌توانست همانند حرکت مویرگی در میان بافت شهر رسوخ کند و بر حسب معیارها و قواعدی که مستقل از حیات تک انسان‌ها پایدار می‌ماندند، تا زمان بی‌پایان عمل کند.»(3)

 

از سویی دیگر می‌توان نظام جهانی اقتصاد را عاملی دیگر در پیشرفت شهرها بصورت مستقل از حکومت مرکزی دانست. در توضیح این مطلب می‌بایست این نکته را در ذهن داشت که جهان آن زمان در خشکی‌ها معنا می‌یافته و اگرچه ناوگان‌های دریایی وجود داشته است، اما محدوده‌های تجارت، بازرگان و اعمال نیروهای نظامی عمدتاً بر روی خشکی معنا می‌یافته است.

 

در چنین بستری، تعریف شاهراه‌های تجاری نظیر راه ابریشم و ادویه و عبور این راه‌ها از شهرهای محور خراسان، سمنان، ری، قزوین، آذربایجان و . . . سبب رشد شهرهایی چون نیشابور، ری، تبریز و اصفهان گردید که از نیروی حیاتی اقتصادی این محورها تغذیه می‌کردند.

 

رویه‌ی مذکور به عنوان عاملی دائمی و در عین حالتاثیرگذار - از دوره‌ی ساسانی تا اواخر قرن نهم هجری(15 و 16 میلادی)- تا تغییر مناسبات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و بخصوص اقتصادی پس از دوره‌ی رنسانس ادامه یافت که با ایجاد مناسبات جدید جهانی- به دنبال جنگ عثمانی و دولت‌های اروپایی- تجارت، از مسیرهای دریایی، از رونق بیشتری نسبت به مسیرهای خشکی برخوردار شد. آغاز دوران صفوی سرمنشأ تحولاتی جدی در جهان و به موازات آن در ایران بود که اثرات آن در همه‌ی شئون اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی قابل بررسی است.

 

ارتقا مفهوم دولت در دوره صفوی و تاثیر آن در نظام شهرسازی

 

دوره‌ی صفوی، دوره‌ی شکوفایی مجدد حکومت مرکزی و «عصر اعتلا و ارتقاء مفهوم آن» است.(4) دوره‌ای که با انتظامی سامان‌یافته در نقطه‌ی مقابل حکومت‌های گذشته قرار می‌گیرد.در انتهای دوره‌ی‌ایلخانی، فروپاشی دولت مرکزی و عدم تشکیل دولتی متمرکز و سازمانده به معنای فروپاشی سازمان‌های عقیدتی و جهان‌بینی حاکم بود، امری که سبب اعلام استقلال مذاهب و فرق اسلامی با هویت‌های مستقل در نقاط مختلف کشور گردید.

 

در این دوره، مذهب شیعه و فرقه‌های عرفانی وابسته به آن – که در دوره‌های گذشته و بخصوص در عصر سلجوقیان و مغول مورد تعقیب بود-  فرصتی برای شکوفایی و توسعه‌یافته و « سازمان‌های شیعه موفق به برپایی اتحاد عقیدتی در میان عامه‌ی مردم گردیدند.»(5)شکل‌گیری حکومت‌های سربداران در خراسان، تحرکات خاندان شیخ صفی در آذربایجان با تمسک به مذهب شیعه، دو نمونه‌ی مهم از سازماندهی‌های مذهبی جدیدی بودند که با استقرار حکومت مقتدر «شاه اسماعیل صفوی» به بار نشست.

 

نتیجه‌ی این امر، تشکیل نخستین حکومت ملی و متمرکز ایرانی در دوره‌ی اسلامی بود که سازماندهی فرقه‌ای و تشکیلات منضبط آن سبب گردید تا دولت صفوی بر همه‌ی شئون زندگی مردمان خود تسلط یابد.قاطعیت دولت در حکومت، رشد دیوان‌های حکومتی و رشد و توسعه‌ی بازرگانی، سیاست‌های ارضی جدید و اداره‌ی امور مختلف توسط ماموران حکومتی،ایجاد نیروی نظامی متمرکز و مسلح شدن این نیروها و ... از جمله مهمترین عواملی بودند که سبب تحول ساختار حکومت از نظام ایلی به سوی نظام متمرکز و قاهر گردید.

 

بررسی وقایع تاریخی اروپای هم عصر دولت صفوی، حاکی از شکل‌گیری نظامی مشابه با نظام حاکمه‌ی ایران در اروپای قرون شانزدهم و هفدهم میلادی است. مقارن این ایام، با کاهش توانمندی دولت شهرهای مستقل اروپایی- که با اندکی اغماض، مفهومی برابر با حکومت‌های ملوک‌الطوایفی ایران قبل از صفوی نظیر آق‌قویونلوها، قره‌قویونلوها، آل مظفر و ... دارد- فئودالیسم و ارکان وابسته به آن در اروپا، در تفوقی آشکار، جانی دوباره گرفته و بر دولت شهرهای تضعیف شده، مسلط می‌گردد.

 

نتیجه‌ی ‌این امر شکل‌گیری نظام جدید قدرت با تعریفی نوین بود که همانند دولت صفوی خواستار یکپارچه‌سازی حکومت محلی و تشکیل حکومتی مرکزی است. «با گذر زمان، شهرهای آزاد که مرکز داد و ستد بودند، تحت حاکمیت شاهزادگان و امیران قرار گرفتند تا آنکه در آغاز سده‌ی شانزدهم، دولت‌های نیرومندی در فرانسه، انگلستان، اسپانیا، آلمان و هلند امروزی به ظهور رسید.»(6) نتیجه‌ی این امر در هدفی مشابه با آنچه در دوره‌ی صفوی آشکار گردید؛ ایجاد تمرکز و نظارت دستگاه حاکم بر تجارت و بازرگانی و حمایت پادشاهان قدرتمند و بازرگانان ثروتمند از رشد هنر و معماری بود.
 

نظام شهرسازی در عصر صفوی

 

بر خلاف تصور عمومی، بازسازی و ابداع مفهوم نوین شهر ایرانی را نمی‌توان به عصر صفوی نسبت داد، بلکه می‌بایست از این عصر به مثابه‌ دوره‌ی تکوین اندیشه‌ای از نظام شهرسازی یاد کرد که نطفه‌ی آن قبل از تشکیل دولت صفوی و در دل حکومت‌های قره‌قویونلو و آق‌قویونلو در آذربایجان بسته شده بود. ایجاد مجموعه‌ی«حسن پادشاه» در تبریز، زمینه‌ای روشن از نظامی‌دارد که بعدها مفهوم توسعه‌ی شهر در دوره‌ی صفوی را در شهرهای قزوین و اصفهان پدید آورد.

 

برنامه‌ریزی شهری، طراحی و اجرای پایتخت جدید شاه طهماسب و شاه عباس در قزوین و –به صورت تکامل‌یافته‌تری-در اصفهان، نماد تجسم کالبدی اندیشه‌ی نظام شهرسازی در این دوران است که از تحقق آرمان- شهر دولت صفوی در پی دگرگونی‌های مذهبی، سیاسی و اجتماعی گسترده حکایت می‌نماید که چون پدیده‌ای یادمانی پا به عرصه‌ی وجود می‌نهد.

 

مقایسه‌ی تطبیقی دولت صفوی و سبک هنری ناشی از آن با سازمان دولتی و «سبک باروک» هم‌عصر آن، از پیشرو بودن نظام صفوی در امر شهرسازی حکایت دارد. «در حالی‌که نواندیشان و نظریه‌پردازان دوره‌ی باروک در پی سازمان بخشیدن به شهرهای قرون وسطایی اروپا و تحقق بخشیدن به آرمان- شهرهای‌شان هستند، «مکتب اصفهان»، الگوی آرمانی خود را به بهترین شیوه‌ی ممکن به اجرا در آورده است.»(7)

 

وجود حکومت مقتدر مرکزی و ثبات سیاسی و امنیتی از یک سو و وضعیت مناسب اقتصادی از سوی دیگر، سبب تغییر ساختار بسیاری از شهرهای بزرگ چون تبریز، قزوین و اصفهان گردید،بگونه‌ای که گشایش شبکه‌ی ارتباطی، ساخت میدان‌های بزرگ و عمومی، عمارات و کاخ-باغ‌ها و ...، مورفولوژی فشرده‌ی پیشین را تغییر داد.
 

 1.    موقعیت میدان نقش جهان در بافت تاریخی اصفهان

 

تصویر 2-  میدان نقش جهان به عنوان مهمترین میدان حکومتی ایران- دوره صفوی

 

تصویر 3-  طراحی محور چهارباغ به عنوان شالوده اصلی اصفهان عصر صفوی

 

طراحی محور جدید و وسیع شهری (چهارباغ) در اصفهان- که در تداوم مفهوم «خیابان سپه» قزوین، دومین محور شهری تعریف شده در ایران است- از یک سو و ایجاد میدانی حکومتی با انتظام فضایی پیش گفته به عنوان مرکز جدید شهر سبب تقسیماتی گردید که جابه‌جایی‌های جمعیتی، قومی و مذهبی جدید را به دنبال خود آورد که با مقهوم ارگانیک پیشین شکل‌گیری محلات متفاوت بود.

 

«در چنین حالتی «شهر تاریخی، مکان استقرار محلات مسلمان و یهودی‌نشین شده و در شمال شرقی تقاطع «زاینده‌رود» و «چهار باغ» قرار گرفت.از سوی دیگر، محلات دولت‌مداران و دولت مندان در شمال غربی تقاطع، محلات تازه‌بنیاد ارامنه در جنوب غربی و محله‌ی زرتشتیان در جنوب شرقی تقاطع مذکور شکل گرفت.»
 

تصویر 4-  ساخت مجموعه عظیم نفش جهان در قالب مجموعه‌ای حکومتی در اصفهان

 

تصویر 5-  ساخت مجموعه گنجعلی خان کرمان در تداوم ساخت میدان های حکومتی در عصر صفوی

 

از دیگر سو، گسترش شهرها از یک سو بر اساس مفاهیم رایج حاکم بر مورفولوژی شهرهای ارگانیک بوده و از سوی دیگر متاثر از برنامه‌ریزی‌های حاکمان شهر بود. « به موازات تقویت مادی و مالی شهر، خدمات عمومی گسترش یافته و از شبکه‌هایی کم و بیش منظم برخوردار گشته و در این میان دو گروه از شهروندان داعیه‌دار ساخت و گسترش اماکن مذهبی و شدند؛ آنان‌که حاکم شهر بودند و سیاستگذار توسعه- که در اکثریت بودند- و آنان‌که بر مبنای اعتقادات شخصی به امور خیریه می‌پرداختند- خواه به نذر و نیک‌اندیشی و خواه جهت خودنمایی و کسب جاه و جلال.»(9)

 

بررسی دوره‌ی صفوی و تاثیر نظام جدید به عنوان بستر پدیده‌های اجتماعی دوره‌ی قاجار از این رو با اهمیت جلوه می‌کند که نظام مقتدر و انحصارطلب دوره‌ی صفوی در نقطه‌ی مقابل نظام قاجار به عنوان حکومتی ناچار از تساهل قرار می‌گیرد. برخی از مهمترین ویژگی‌های دوره‌ی صفوی به قرار زیر است:

 

1.    در دوره‌ی صفوی، تفوق و چیرگی دستگاه مدیریت شهری بر دو نیروی مولد و نافذ دیگر شهر( بازرگان و منتفذان مذهبی) از راه توسعه و تثبیت شرایط لازم برای جامه پوشانیدن به‌این امر با قدرتی چشم‌گیر تحقق یافت. تعریف و ساخت میدان‌های حکومتی و تاثیر شگرف آن در همه‌ی شئون شهری، بیانگر تغییر ماهیت شهر صفوی در قیاس با دوره‌های پیشین است.

 

2.    ساخت مدارس و مساجد بزرگ با عنوان «مسجد شاه» و ترکیب‌بندی حجمی آنها در بطن میادین حکومتی و ابعاد شکلی این مساجد و نمایاندن این عناصر کالبدی به عنوان نمادهای جدید شهری، حاکی از استقرار تفکر تمرکزطلب در نظام مدیریت مذهبی، اجتماعی و سیاسی شهر است.

 

3.     نظام مدیریت جدید شهری در کار تدوین ضابطه‌هایی نوین در متشکل کردن فضاهای مسکونی وسیع شهری- بخصوص در اصفهان- با اعمال نفوذ در جابه‌جایی‌های جمعیتی و قومی تغییرات وسیعی را در نظام محلات شهر اعمال کرده و  شهر را به محله‌های مسکونی کم و بیش فرمایشی تقسیم کرد تا در راه دستیابی به اهداف بلندپروازانه خود - از تامین امنیت جانی و مالی تا در دست داشتن آمار به قصد جمع‌آوری مالیات- موفق‌تر نماید. نمود این عمل در شکل‌گیری محلات ارمنی و یهودی‌نشین در اصفهان به واسطه حکم حکومتی دیده می‌شود.

 

4.    پیشرفت چشم‌گیر تجارت در سایه‌ی امنیت بازرگانی حاکم بر کشور به رشد و توسعه‌ی بازارهای شهری توسط حکومت- مانند آنچه در «بازار هشت بهشت» و «قیصریه‌ی» اصفهان دیده می‌شود- در اغلب سکونتگاه‌های کشور انجامید.

 

5.    تضاد بین مفهوم توسعه‌ی شهر توسط حاکمان با ساختار تاریخی شهر تحت عنوان محلات، گاه چنان آشکار می‌شد که دولت جهت تضعیف نقش مستقل محلات، به جنگ‌های بین محلات دامن می‌زد. ماجرای جنگ‌های «حیدری» و «نعمتی» در بسیاری از شهرهای تاریخی، شاهد این مدعاست.

 

دوره‌ی قاجار و نقش نهادهای مردمی‌در ساخت و توسعه‌ی شهر

 

با انقراض سلسله‌ی صفوی، دوره‌ای دیگر از تغییرات دوره‌ای متناوب ذکر شده، شروع شده وحکومت افغان‌ها، نادرشاه افشار و زندیه با عمری در حدود یکصد سال، بر ایران آغاز گردید. بررسی دوره‌ی مذکور از این رو با اهمیت جلوه می‌کند که افاغنه، نه تنها سلطنت صفوی را از بین بردند، بلکه رابطه‌یحکومت با شهر را وارد مرحله‌ای تازه کردند که نتیجه‌ی آن به حداقل رسیدن نقش دولت در شکل‌دهی به ساختار شهرها بود. این امر در دوره‌ی نادرشاه افشار - که مدام در حال لشگرکشی بود- نیز تداوم یافته و اقدامات نادر تنها به ساخت«کلات نادری»(عمارت خورشید) محدود شد.

 

 

اگرچه زندیه در محدوده‌ای کوچکتر از صفویه، حکومتی نسبتاً مقتدر فراهم آورد ، اما محدوده‌ی مداخلات کالبدی خود را تنها به شیراز و ساخت مجموعه‌ی«ارگ»، «بازار» و مجموعه‌ی«وکیل» و نمونه‌هایی از این دست محدود ساخت.

 

در غیاب حکومتی مسلط نظیر دولت صفوی و با کاهش تاثیرگذاری نهاد حکومتی در ساختار شهر،  نهادهای مدنی سنتی، مدیریت توسعه‌ی شهر را دوباره بر عهده گرفته و به تقویت ساختارهای شهری پرداختند. با آغاز دوره‌ی قاجار و تسلط سیاسی 200 ساله حکومت مرکزی بر کشور، اگرچه امنیت نسبی و اقتدار سیاسی برای مدتی در حدود دو قرن بر ایران حاکم می‌شود، اما به دلایل گوناگون و از همه مهمتر شرایط جهانی–شکل‌گیری امپراطوری جهانی بریتانیا و رونق تجارت-  و پیشرفت صنعت دریانوردی، مخصوصاً با اختراع کشتی بخار، اتفاقاتی که نظیر آن در دوره‌ی صفوی با کشتی‌های بادبانی در پیشرفت تجارت روی داده بود، تکرار شد.

 

نتیجه‌ی این امر، نزدیک‌تر شدن لبه‌ی تمدن پیشرفته غرب به مرزهای ایران از طریق مستعمرات متعدد دولت‌های اروپایی بود، به گونه‌ای که قدرت نظامی بسیار برتر آنها- چه روسیه و چه انگلستان- دولت حاکم ایران را در موقعیت جدیدی قرار داد. از سوی دیگر، رابطه‌ی دولت با علمای شیعه و عدم قبول قطعی حکومت قاجار توسط اکثر ایشان نیز درشکل‌گیری موقعیت جدید موثر بود.

 

بنابر آنچه گفته شد، دو عامل اساسی کاهش تسلط حکومت مرکزی بر ساختارهای شهری و رشد نهادهای اجتماعی سبب توسعه خود اتکای شهرها گردید، به گونه‌ای که شهرها در یک دوره‌یصد ساله به چنان بنیه‌ی اقتصادی و مدیریتی دست یافتند که در زلزله‌ی سال 1193 تبریز ، (مقارن با تاریخ ادعای سلطنت از سوی آقامحمدخان قاجار و هفت سال پیش از پایتختی تهران)نهادهای مدنی و اقتصادی مردمی موفق شدند؛ بازار تبریز را به عنوان بزرگترین سازه آجری جهان تنها در 20 سال  و بدون کمک نهاد حکومتی بازسازی نمایند.(اهمیت این مسئله زمانی بیشتر جلوه می‌کند که بدانیم بنا به وسعت قابل توجه‌این مجموعه، شاید انجام این کار در زمان حال و با تکنولوژی نوین در بازه‌ی زمانی مذکور امکان‌پذیر نباشد.)

 

 بنابراین در آغاز شکل‌گیری دولت قاجار با تمام خشونت‌های ذاتی آقامحمدخان و تمایل به‌ایجاد تمرکز، شهرها و توان اجتماعی و اقتصادی آنها، نقش مدیریتی خود را در بقا و توسعه‌ی شهر به تمامی به دولت واگذار نکردند و دولت در تداوم سنت حکوت داری در موقعیتی قرار گرفت که نقشی محدود برای خود قائل شد،به گونه‌ای که حفاظت از مرزها، امنیت راه‌ها، امنیت محدوده‌ی شهرها، توسعه‌ی شبکه‌ی آبیاری و جمع‌آوری مالیات و . . . مهمترین وظیفه‌های حکومت به شمار می‌رفت. شاهد نظریه پیش گفته عدم وجود طرح‌های بلندپروازانه شهری نظیر آنچه در دوره‌ی صفوی دیده شد، می‌باشد.
 

تصویر 6-  بازار تبریز ، بزرگترین سازه آجری جهان، یادگار دوران قاجار که تنها پس از 20 سال از زلزله  ویرانگر 1193 هجری قمری، بازسازی می‌شود.

 

تصویر 7-  نقشه دارالخلافه تهران در دوره ناصری و تفکیک محلات تاریخی آن

 

در مقام مقایسه، «میدان مشق»، «میدان توپخانه» و «میدان بهارستان» به عنوان مهمترین میادین پایتخت تهران قاجاری از نقطه‌نظر اندام‌های کالبدی خود، قابل مقایسه با میدان‌های «نقش جهان» اصفهان، «خان» یزد و «گنجعلی‌خان» شیراز نیستند. بازار تبریز، زنجان، اصفهان، تهران، اراک، رشت و ... همه و همه به عنوان مهمترین شریان‌های شهری، محصول دوران قاجار هستند که نه توسط دولت که توسط نهادهای مردمی و بازرگانان مستقل و از منابع مالی شخصی ساخته شده‌اند.

تصویر 8- میدان ارگ در دوره ناصری

 

تصویر 9-  سبزه میدان  و وضعیت کالبدی آن در دوره ناصری

 

مجموعه‌هایی نظیر «مجموعه‌ی امیر» شامل تیمچه بزرگ و کوچک، راسته و میانسرایی بزرگ، مجموعه سه‌گانه‌سراهای «حاج حسین»، «مجموعه میرزا شفیع شامل‌سرا»، تیمچه و دالان اختصاصی، مجموعه‌یسه‌گانه تیمچه‌های «حاج شیخ» ، تیمچه «مظفریه» و... در بازار تبریز، تیمچه «امین الدوله» در بازار کاشان، تیمچه «حاجب الدوله» در تهران، مجموعه‌ی«کاشانی» در بازار اراک شامل سرا و تیمچه و ... نمونه‌هایی هستند که توسط تجار مستقل ساخته شده‌اند.

 

علاوه بر بازار به عنوان یکی از مهمترین عناصر کالبدی مردم ساخت، بخش عظیم دیگری از عناصر شهری نظیر مساجد، آب‌انبارها، یخچال‌ها، حمام‌های و ... همه و همه توسط بانیان خصوصی ساخته و پرداخته شده‌اند. نمونه‌ی ‌این بناها در همه‌ی شهرهای کشور از جمله در تهران، تبریز، اصفهان، قزوین، کاشان، یزد، نائین و ... دیده می‌شود. هرچند تهران به سبب پایتخت بودن شاهد اقدامات حکومتی نیز بود10، اما نمی‌توان از آنها به عنوان مداخلاتی وسیع یاد کرد.از طرف دیگر، نظام وقف به عنوان یک شیوه‌ی مدیریت اقتصادی و بهره‌برداری با قوت تمام از فرآیند توسعه‌ی مردمی شهری حمایت کرده و چندان که توضیح داده شد، این مسئله مسبوق به سابقه نیز بوده است.

 

تصویر 10-  سبزه میدان در روز عاشورا در عصر ناصرالدین شاه

 

در صورتیکه نقش موثر نهادهای اجتماعی را در مدیریت شهری بپذیریم، باید سوال کرد نهاد اجتماعی کارآمد برای این نقش آفرینی چیست؟ پاسخ نهادی تاریخی محلات است که از گذشته‌هایی دور در ساختار شهرها شکل گرفته و مزاحمت‌های دولت صفوی در راستای تضعیف آن نتوانست لطمه‌ای جدی بر پیکره‌ی آن وارد کند.

 

محلات به عنوان یک ساختار منعطف اجتماعی، قادر بوده است تا با مفاهیم متفاوتی چون قومیت، مذهب، صنف و حتی نمادهای شهری، به شکل‌دهی خود بپردازد. نتیجه‌ی این امر واحد اجتماعی فراگیری بود که فراتر از خانواده با انسجام قابل توجهی شکل گرفت، واحدهایی که به هیچ عنوان طبقاتی نبوده و با کنار هم قرار دادن لایه‌های اجتماعی با توان‌های گوناگون به حمایت از آنها می‌پرداخت.

 

در شکل‌گیری عناصر کالبدی محلات، مسجد، حمام، آب انبار، تکیه و ... با توان مالی اغنیا با الگوی وقف و نیروی انسانی لایه‌های پائین‌تر ساخته شد. ویژگی خوداتکایی محلات قاجار و استقلال نسبی آنها از دستگاه حاکمه در چگونگی تامین امنیت آنها نیز دیده می‌شود. در این دوره اگرچه، داروغه‌ی شهر مسئول اصلی امنیت فضای شهری بود، اما در مواردی نیز، عیاران و لوطی‌ها- نظیر لوطی صالح- این مهم را بر عهده می‌گرفتند.

 

در این دوره، نظام محلات آن چنان تاثیر روشن و تاثیرگذاری بر کالبد شهری می‌گذارد که در همه‌ی نقشه‌های تهیه شده از شهرهای دوره‌ی قاجاری، مرز محلات بخوبی مشخص شده، به گونه‌ای که‌این نظام مرزبندی دقیق در نقشه‌ی تبریز در حال انقلاب صورت عینی به خود گرفته است. این نقشه مرز محلات موافق دولتیون و انقلابیون را که در حال مخاصمه با یکدیگرند،را به خوبی مشخص می‌سازد. نکته‌ی جالب توجه‌این است که محدوده‌ی مورد تصاحب هر یک از دو گروه، دقیقاً بر مرز محلات منطبق بوده که بیانگر دیدگاه‌های متمایز محلات می‌باشند.( 11)
 

تصویر 11-  خریطه تبریز در حال انقلاب- به مرز مشخص محلات درگیر جنگ دقت کنید !

 

با گذر زمان و شتاب گرفتن فرایند تجددخواهی و توسعه‌ی شهری، فرآیند استقلال محلات از حکومت موجب شد تا رشد بسیاری از ارکان اقتصادی شهری توسط مردم انجام‌پذیر شود.رشد کارخانجات که هنوز بسیاری از آنها در تبریز و اصفهان و یزد باقی مانده‌اند، از نمونه‌های این فرآیند می‌باشند.

 

رشد نهادهای مالی خصوصی در این دوره چندان قوت گرفت که «حاج امین الضرب» با همراهی چند سرمایه‌گذار دیگر، نخستین موسسه مالی ایرانی را در برابر بانک شاهنشاهی و بانک استقراضی ایران و روس پدید آورد. به موازات این امر، برق برای نخستین بار توسط بخش خصوصی وارد کشور گردیده و نخستین نظام سواره عمومی توسط همین قشر در تهران و تبریز راه‌اندازی می‌شود. از طرفی رشد نهادهای اقتصادی مردم محور چندان رشد یافت که سرمایه‌داران ایرانی به فکر ایجاد نخستین خط آهن سراسری نیز می‌افتند.

 

رشد نهادهای اجتماعی و پایگاه‌های مردمی این نهادها، در نهایت شهر قاجاری را - که مبتنی بر نظامی مردمی است- قادر می‌سازد تا از طریق انقلاب مشروطه، نظامی نوین و پیشرو را در رابطه‌ی دولت و مردم پی افکنده و بر ساختار سیاسی حکومت تاثیر گذارد، به گونه‌ای که مردم ایران در دوره‌ای پای در مسیر دموکراسی نهاد که هنوز هیچ کشور آسیایی، دارای مجلس منتخب مردم نبود.

 

آنچه مسلم است، این است که هیچ‌کدام از تحولات بصورت خلق‌الساعه و در پی یک اختلاف ساده بین مردم و شاه بوجود نیامده است، بلکه حاصل تحولات عمیقی است که در ساختار نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه پدید آمده و زمینه‌ی تحولات همه جانبه‌ای را فراهم آورد.

 

مفهوم محله در شهر قاجاري

 

محله اگرچه كالبدي با حدود و ثغور معين است و عناصري مشخص دارد، اما مفهومي صرفاً كالبدي نيست. جز مواردي بسيار محدود، محله به دلايلي غير كالبدي و در ارتباط با مفاهيم فرهنگي و اجتماعي بسيار پيچيده‌اي شكل مي‌گيرد. به طور مثال سابقه عشاير و زندگي عشيره‌اي در ايران چنان است كه بسياري از مفاهيم و مضامين آنها در شهرهاي ما هم  رسوخ كرده‌اند.

 

شايد يكي از مهمترين دلايل شكل‌گيري محله را مي‌توان وجود يك واحد فاميلي بزرگ در مقياس عشيره دانست. نام گذاري بسياري از محلات شهرها به نام گروه‌هاي ساكن آنها از قبيل «محله‌ی عرب‌ها» يا «ارمني‌ها» در بسياري از شهرهاي ايران يا «محله‌ی بلوچ‌ها» در برخی شهرهای ديگر گوياي اين واقعيت است.

 

عامل اقتصادي نيز از ديگر عوامل شكل‌گيري محلات است، بسياري از محلات در شهرهاي قديمي بر اساس حرفه‌هاي فعال در آنها مثلاً محله بازار در تهران، «محله‌ی دباغ‌ها» در قزوين، و «گازرگاه» در يزد شكل گرفته‌اند.عامل مذهبي نيز زماني يكي از مهمترين عوامل در تشكيل محله بوده به ويژه ارامنه. محله‌ی«بارناوك» در تبريز و «جلفا» در اصفهان هنوز در بافت‌هاي قديمي وجود دارد.عامل كالبدي به ندرت ولي به عنوان يكي از دلايل شكل‌گيري محله هم مي‌تواند مطرح شود. به عنوان نمونه محله «آب‌انبار شش بادگيري» در يزد به دليل وجود آب‌انبار شكل گرفته است.

 

ابعاد محله تابع قوانيني دقيق نيست، اما مي‌توان حداقلي براي آن در نظر گرفت. اين حداقل را نوع مراسم مذهبي يا كاركرد عناصر مركز محله تعريف مي‌كند اما حداكثر ابعاد مشخصي براي محله نمي‌توان يافت. جز آنكه در صورت توسعه محله پديده‌اي به نام زير محله شكل مي‌گيرد و در صورت رشد باز هم بيشتر زير محله و عناصر كالبدي آن در مقياس محله، پديده‌اي به نام فرامحله تشكيل مي‌شود.

 

در تبريز دوره‌ی قاجار محله «مهادمهين»ساختاری فرامحله‌ای یافته و از محلاتي چون «ليل آباد»، «چرانداب» و «اهراب» تشكيل شده بود. نكته‌ی مهم در محلات تاريخي طبقاتي نبودن آنهاست، به اين معني كه در هر محله‌ای هم اعيان و توانگران  مي‌زيسته‌اند و هم فقرا و گاه حتي در همسايگي هم بوده‌اند. الگوي رايج داستان‌هاي قديمي در مورد همجواري همسايگان توانگر وفقير گواه اين واقعيت است.

 

محله در دوره‌ی قاجار تحت نظارت و رياست يك شيخ يا معتمد كه از وجهه مادي و معنوي قابل توجهي برخوردار بود اداره مي‌شد ولي بيش از هر چيز اداره‌ی محله بر اساس همان ساختار عشيره‌اي فوق‌العاده مستحكم صورت مي‌گرفت. در اين نظام هر فرد در جايگاه وي‍ژه‌اي قرار مي‌گرفت و وظايف معيني را بر عهده داشت.

 

كدخدايان وظيفه ايجاد نظم اجتماعي را به عهده داشتند و حل اختلاف، دستگيري از فقرا و تصميم گيري‌هاي اجتماعي هم به عهده آنان بود. در اين نظام پهلوانان، عياران و لوطي‌ها هم نقش انتظامي داشتند اگر چه احياي نظم به عهده‌ی عوامل حكومتي چون داروغه‌ها و گزمه‌ها نيز بود.يكي دیگر از مهمترين مسائل محله‌ها رابطه‌ی آنها با حكومت بود كه دو جنبه‌ی مهم داشت:يكي ماليات و ديگري سربازگيري، كه هر دو از طريق كدخدايان و روساي محله انجام مي‌شد.

 

محله هميشه يك شريان حركتي داشت كه آن را به مراكز اصلي شهر چون بازار و دروازه‌ها و مراكز حكومتي متصل مي‌كرد. عناصر اصلي محله چون ميدان محله، بازارچه، مسجد، تكيه، حمام، آب انبار و يخچال معمولاً بر اين محور اصلي قرار مي‌گرفتند. درمحله‌هاي كوچك همه‌ی اين عناصر در اطراف ميدانچه محله گرد مي‌آمدند و مركزيت محله را تعريف مي‌كردند.

 

بايد توجه داشت كه محله نه تنها بر اساس مركز بلكه بر اساس مرز آن نيز تعريف مي‌شد. اين مرز مفهومي چنان دقيق و ملموس بود كه در نقشه‌هاي دوره‌ی قاجاراز شهرهاي مهم ايران به دقت منعكس شده است. بسيار جالب است كه اين مرز معمولاً از پشت ساختمان‌هاي مسكوني مي‌گذرد، نگارنده در نائين به موردي برخورد كه صاحب‌خانه با جديت تمام توضيح مي‌داد خانه او متعلق به محله درب مسجد بوده ولی یکی از اتاق‌ها متعلق به محله «كلوان»است که او پس از خرید به خانه خود متصل کرده و هنوز هم آن اتاق را متعلق به محله «کلوان»می‌دانست. اين مسئله از نقش مهم محله در زندگي و مراودات اجتماعي حكايت مي‌كند.

 

تصویر 12- نقشه دارالسلطنه تبریز  در سال 1297 هجری قمری که مرز محلات به دقت مشخص شده است.

 

در محله‌هاي بزرگ كه تعداد عناصر محله همچون حمام، مسجد، آب انبار و واحدهاي تجاري زياد بود،علاوه بر مركز اصلي، اين عناصر در مراكز فرعي نيز یافت می‌شد.

 

سرانجام آنكه در محلات دوره‌ی قاجار،حسينيه‌ها در اغلب موارد نقش ميدانچه و مركز محله را به عهده داشتند كه گواه تاثير مذهب و به ويژه تشيع در شكل شهر ايراني است. تبريز تنها نمونه‌اي است كه در آن حسينيه و تكيه به عنوان يك مفهوم كالبدي وجود ندارد و مراسم عزاداري در تيمچه‌هاي بازار انجام مي‌شود. اين مسئله را هم مي‌توان ناشي از اقليم تبريز و هم نقش بسيار فعالبازار در حيات شهر دانست.

 

نتیجه گیری نهایی

 

آنچه گفته شد اشاره‌اي بود به مفهوم غني و پيچيده‌ی محله كه در نهايت رشد خود در دوره‌ی قاجار موفق شد همه اركان شهر را تابع مفاهيم و روابط خود قرار دهد. شهر قاجاري از طريق اداره‌ی شهر توسط تركيبي از نهادهاي مدني كه محله تبلور كالبدي آن بود به چنان كالبد منسجم و واقعي دست يافت كه شايد هرگز در شهر ايراني تجربه نشده بود.

 

همه چيز از فرهنگ، اقتصاد، عمران و آباداني و نظام اجتماعي در ارتباط با هم و بر اساس مضمون زندگي جاري شكل مي‌گرفت و از همين رو تضادي لاينحل ميان زندگي مردم و شهر ايجاد نمي‌شد. نه معماري مزاحم شهر بود و نه شهر مزاحم سكونت. درست است كه شهرهاي اروپايي در آن زمان داراي مترو، فاضلاب و سيستم‌هاي مديريت شهري پيشرفته بودند، اما شهر قاجاري در واقع تكامل مفهومي تاريخي از مدنيت در تاريخ شهرسازي ايران بود كه به نظر نگارنده بسياري از مفاهيم اجتماعي و مدني آن قابل بازشناسی است.

 

به اعتقاد نگارنده آنچه شهر قاجاري را به هم ريخت و نظم محلات و مفهوم آن را مختل كرد نه خيابان‌كشي‌هاي رضاشاهي و نه توسعه‌ی شهري آن زمان، بلكه ايجاد يك دولت تمركزگرا و اداره‌ی شهر توسط آن بود كه موجب شد محله كاركرد اجتماعي و عمراني خود را از دست دهد. نهاد وقف هم با ايجاد اداره‌ی اوقاف و دولتي شدن آن نقش اجتماعي خود را از دست داد، به اين ترتيب از آن پس نه نيازهاي واقعي مردم و تشكيلات اجتماعي مربوط بلكه تصميم‌گيري‌هاي دولتي شكل شهر را تعيين كرد. شايد از همين روست كه هميشه مردم با شهر و قوانين شهري مشكل داشته‌اند و دارند...
 

منابع: 

1.    مشهدیزاده دهاقانی؛ ناصر، تحلیلی از ویژگی های برنامه ریزی شهری در ایران، دانشگاه علم وصنعت، دی 1373

2.    عدل؛ شهریار، اورکاد؛ برنارد، تهران- پایتخت دویست ساله، سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران، زمستان 1375

3.    هردوگ؛ کلاوس، ساختار شکل در معماری ایران و ترکستان، واحد پژوهش و ترجمه مهندسان مشاور بانیان، 1376

4.    خیرآبادی؛ مسعود، شهرهای ایران، نشر قدس، سال 1376

5.    خاکساری؛ علی، محله های شهری در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1385

6.    فلامکی؛ محمد منصور، فارابی و سیر شهروندی در ایران، نشر فضا، سال 1385

7.    حبیبی؛ سید محسن، شرح جریان های فکری معماری و شهرسازی در ایران معاصر، دفتر پژوهش های فرهنگی، 1385

8.    کیانی؛ محمد یوسف، شهرهای ایران، انتشارات جهاد دانشگاهی، 1366

9.    پوپ؛ آرتور، معماری ایران، نشر اختران، 1384

10.    کیانی؛ مصطفی، معماری دوره پهلوی اول، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال 1383

11.    پیرنیا؛ محمد کریم، آشنایی با معماری اسلامی ایران، دانشگاه علم و صنعت ایران، سال 1383

12.    اردلان؛ نادر، بختیار؛ لاله، حس وحدت، نشر خاک، سال 1380

13.    مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفویه، ترجمه مسعود رجب نیا، نشر زوار، سال  1334

14.    مجیر شیبانی؛ نظام الدین، تشکیلات شاهنشاهی صفویه، دانشگاه تهران، سال 1346

15.    کریمان؛ حسین، تهران در گذشته و حال، دانشگاه ملی، سال 1353

16.    تحویلدار؛ میرزا محمد حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، دانشگاه تهران، سال 1342