سیر تکامل نقش و مفهوم منظر شهری

سیر تکامل نقش و مفهوم منظر شهری
نویسنده: 
کورش گلکار، کارشناس ارشد طراحی شهری و دارای دکتری معماری با گرایش طراحی شهری از استرالیا، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

امروزه شهرهای بزرگ جهان بر سر جذب سرمایه و نیروی انسانی مبتکر با یکدیگر به رقابت برخاسته اند. پژوهش های جدید نشان می دهند که در این رقابت، طراحی شهری به مثابۀ ابزاری مؤثر مورد توجهی فزاینده قرار گرفته است. شهرهای برخوردار از منظر شهری مطلوب قادرند با وسعت بخشیدن به تجربۀ زیباشناختی شهروندان، موجبات ارتقای تصویر ذهنی جامعه از خویش و تقویت غرور مدنی آنان را فراهم ساخته و با اعتلا بخشیدن به وجهه و تصویر ذهنی شهر در سطح ملی و بین المللی، توان رقابتی شهر را برای جذب هرچه بیشتر سرمایه و اقشار خلاق تقویت نمایند.

امروزه شهرهای بزرگ جهان بر سر جذب سرمایه و نیروی انسانی مبتکر با یکدیگر به رقابت برخاسته اند. پژوهش های جدید نشان می دهند که در این رقابت، طراحی شهری به مثابۀ ابزاری مؤثر مورد توجهی فزاینده قرار گرفته است. شهرهای برخوردار از منظر شهری مطلوب قادرند با وسعت بخشیدن به تجربۀ زیباشناختی شهروندان، موجبات ارتقای تصویر ذهنی جامعه از خویش و تقویت غرور مدنی آنان را فراهم ساخته و با اعتلا بخشیدن به وجهه و تصویر ذهنی شهر در سطح ملی و بین المللی، توان رقابتی شهر را برای جذب هرچه بیشتر سرمایه و اقشار خلاق تقویت نمایند. اهمیت منظر شهری از آن روست که کلیت شهر را به مثابۀ یک «متن» آشکار ساخته و امکان «قرائت» و «خوانش» این متن را فراهم می آورد. تنها در آینۀ منظر شهری است که ابعاد ناملموس حیات مدنی همچون فقر و غنا، سلطۀ نهادها و ارزش های معین، سلایق زیباشناختیِ خرده فرهنگ ها، عمق تاریخی شهر، میزان ایمنی و امنیت جامعه، چگونگی احترام جامعه به قراردادهای اجتماعی و غیره، از طریق نظامی از «نشانه ها» امکان تجلی و بروز خارجی یافته و ارزیابی مثبت یا منفی را میسر می سازد. هدف از این گفتار، تبیین اهمیت منظر شهری و گونه شناسی نقش و مفهوم آن در سیر تکاملی محتوای طراحی شهری است. در این مطالعه مفهوم «منظر شهری» به عنوان مفهومی پویا (و نه ایستا) که قادر است در انطباق با تحولات پارادایماتیک طراحی شهری، نقش و وظایف نوینی برخود پذیرفته و انتظارات و نیازمندی های جدیدی را پاسخگو باشد، معرفی می شود. در این رابطه، برای تبیین سیر تحول نقش و مفهوم منظر شهری از نظریۀ «بلوغ طراحی شهری -گلکار۱۳۸۲» سود برده شده است. در این مطالعه نشان داده خواهد شد که میان سیر تحول نقش و مفهوم منظر شهری و روند تکاملی مفهوم کیفیت طراحی شهری رابطه-ای متناظر وجود دارد و منظر شهری را می توان بر حسب نقش، مفهوم و سطح تکامل در یک طبقه بندی ۴ دسته ای تحت عناوین منظر شهری آرایشی یا تزیینی، منظر شهری عملکردگرا یا برنامه محور، منظر شهری ادراکی یا زمینه گرا و منظر شهری پایدار یا هوشمند گونه شناسی کرد.
برای ابهام زدایی، جایگاه منظر را در تعامل میان انسان و محیط و سپس یکی از جنبه های مهم منظر که به عنوان یک مدیوم یا واسطه ای که  امکان قرائت متن شهری را فراهم می  کند مورد بحث قرار می گیرد. محتوا و ادراک منظر شهری بحث می-شود، سیر تحول نقش منظر شهری بررسی می شود و نشان داده می شود یک فهم یگانه از منظر شهری وجود نداشته و یک فهم دینامیک و پویا مورد نیاز است و نهایتاً نتیجه گیری خواهیم کرد.

 

وقتی به منظر شهری فکر می کنیم، به یاد سخن جین جیکوبز Jane Jacobs می افتیم: «وقتی به یک شهر فکر می کنیم، بلافاصله خیابان های آن شهر به ذهن می آیند؛ اگر خیابان های آن زیبا و جالب باشند، به نظر زیبا می آید، در غیر این  صورت شهری خسته کننده و ملال آور به نظر می   رسد». منظر شهری اهمیت اش از این رو است که اگر آن را نوعی هنر تلقی کنیم، با گسترده ترین طیف مردم ارتباط دارد. اگر به عنوان یک هنر تجسمی فرض کنیم یا با نقاشی مقایسه کنیم، عمدتاً نخبگان به گالری ها می روند و بازدید می کنند، در حالی که ما هر روز صبح که از خانه خارج می شویم، وارد گالری منظر شهری یا خیابان می شویم؛ اگر به عنوان هنر نمایشی تلقی کنیم، باز نخبگان صرفاً در نقش تماشاچی این هنر را تماشا می کنند. در منظر شهری اگر آن را یک درام تلقی کنیم، هم درآن بازیگریم، هم آن را تماشا می کنیم. پس نقش بسیار مهمی در گسترش و تعمیق تجربۀ زیباشناختی افراد دارد و فرصت مناسبی است برای آن  که سواد بصری افراد جامعه ارتقا پیدا کند و از آن طریق آموزش های لازم را بگیرند. منظر شهری می تواند توان رقابتی شهرها را افزایش دهد، از جنبۀ اقتصادی و آن چیزی که طراحی شهری را در حالت رونق قرار داده و بسیاری از شهرهای دنیا از این نظر برای خود استراتژی طراحی شهری تدوین کرده اند، جنبۀ کمک به توان رقابتی شهرهاست. بحث ایجاد ارزش افزوده در میان است. طراحی شهری می تواند ارزش افزودۀ مشخصی را برای پروژه های عمرانی ایجاد کند و منظر شهری می تواند به عنوان سیستمی از نشانه ها برای پاتولوژی یا آسیب شناسی شهری مورد استفاده قرار گیرد.
اگر شهر را به مثابۀ کوه یخ در نظر بگیریم، یک دَهُمی که بیرون از سطح آب است می شود به منظر شهری تعبیر کرد یا بگوییم منظر شهری سطح تماس یا Interface «انسان» با «پدیدۀ شهر» است. بعضی مواقع طراحی شهری را می نامیم «مدیریت منظر شهری»، که می تواند منظر عینی شهر باشد Townscape یا منظر ذهنی شهر یا سیمای شهر Image Urban باشد. در هر حال منظر شهری واسطه ای است که شهر را پدیدار می کند و ترسیمات تجریدی طراحان و معماران فقط در قالب منظر شهری فقط تجربۀ واقعی و انسانی می شوند. ابعاد غیر کالبدی شهر هم از طریق این منظر شهری است که تجلی خارجی پیدا می کنند. به منظر شهری به عنوان ابزاری برای آسیب شناسی شهری هم می توان نگاه کرد، مثل پزشکی که از عوارض چهرۀ بیمار می تواند پی به بیماری های درون بیمار ببرد. نهایتاً بحران در منظر شهری نشان دهندۀ بحران در طراحی شهری است و بحران در طراحی شهری نشان دهندۀ بحران در فرآیندهای شهری است. الآن شهرها در جهان به صورت شرکت های رقیب عمل می کنند و در این رقابت تلاش می کنند از هر ابزار ممکن برای جذب سرمایه و به ویژه در اقتصادهای دانش محور کنونی که بحث نیروهای نخبه عمده ترین اولویت است سعی کنند این اقشار یا آن چه که ریچارد فلوریدا آن را Creative Class (طبقه خلاق) معرفی می کند، این ها را جذب کند، بر اساس تحقیقات فلوریدا در مورد شهرهای آمریکایی مشخص می شود شهرها بر اساس شاخصی تحت عنوان شاخص خلاقیت شهری، سهم متفاوتی در تولید دانش و تکنولوژی های جدید داشته اند. بررسی ها نشان می دهند که شهرهایی توانسته اند اقشار یا طبقۀ خلاق که عمدتاً فارغ التحصیلان دانشگاه های خصوصی خوب آمریکا هستند بین سن ۴۰-۳۰ سال و تمام کمپانی هایی که در صنایع  های تک مشغول اند، می خواهند این افراد را جذب کنند و می دانند که از طریق آنها می توانند کمپانی را روی پا نگه دارند و آن شهرها هم مایلند که این افراد به شهروندان آنها بپیوندند.

تحقیق نشان می دهد شهرهایی که تساهل و تسامح بیشتری از خود نشان می دهند و کیفیت های محیطی مطلوبی را عرضه می کنند مورد توجه این قشر قرار می گیرند. این قشر در ابتدای فارغ التحصیلی در حدود ۱۰۰۰۰۰ دلار در سال درآمد دارند، پس قدرت خرید و کیفیت استاندارد بسیار بالایی را از نظر زندگی می توانند داشته باشند و اینجاست که بحث طراحی شهری تا سرحدامکان مد نظر قرار می گیرد و بحث تدوین استراتژی های طراحی شهری را اولویت و ضرورت زیادی می دهد. در مورد نقش اقتصادی طراحی شهری از گذشته می دانیم که تحقیقات جدید با استفاده از مهندسی ارزش مشخصاً ثابت کرده طراحی شهری خوب می تواند ارزش افزوده، چه ارزش مبادله چه ارزش استفاده از نظر اقتصادی، اجتماعی و محیطی به پروژه ها دهد. برای ابهام زدایی از مفاهیم مرتبط با منظر شهری باید جایگاه مفاهیم مختلف مرتبط با هستۀ مرکزی را که منظر است، در تقابل بین انسان و محیط بررسی کنیم. با تصور این مدل ذهنی، اگر محیط در یک سو و ردیفی که در پایین هست انسان قرار گرفته باشد، در یک سلسله ای از محیط تأثیر می پذیرد و نهایتاً بر آن تأثیر می گذارد. در مرحلۀ اول، محیط هندسۀ خود را در معرض حواس انسان قرار می دهد. ویژگی های فرمال خود را ویژگی های سنسوری، صدا، بو، کیفیت های لمسی یا هر کیفیت کالبدی که دارد در معرض حواس قرار می دهد که ادراک یا Perception شناخته می شود. در این مرحله، نتیجه این تعامل Townscape یا Cityscape نامیده می شود؛ «منظر شهری» یا «منظر عینی شهر»، چیزی که توسط حواس گرفته می شود، مثلاً منظره ای با سقف های شیب دار و دودکش، بلافاصله با طرح ها و Archetype هایی که دارد انسان متوجه می شود که می تواند کارخانه باشد. در این مرحله ذهن فرد بر اساس داده های محیطی، طرح واره های ذهنی، تجارب و خاطرات قبلی، تصویری از محیط ساخته و معنای معینی را روی آن الصاق می کند. این مرحله را «منظر ذهنی» می نامیم. منظر ذهنی در حضور شئ نیست. این تعامل خاتمه پیدا نمی کند. بر اساس این شناخت محیطی که حدس زده ایم، این یک کارخانه است، حالا احتمال وقوع رفتارها را در این فضا ارزیابی می کنیم، مثبت یا منفی: Evaluative Image . تا زمان کوین لینچ تا اینجا را می دانستیم و همین بخش هم خیلی تکامل یافت. بعداً متوجه شدند که برای عمل طراحی شهری این بخش کافی نیست و حتماً باید بازتاب های ترجیحی مردم را نسبت به مکان های مختلف بدانیم تا بر اساس آن استراتژی تدوین کنیم. بعد از این مرحله است که می گوییم در این فضا این یا آن اتفاق خواهد افتاد و خوشایند ما هست یا نیست و تصمیم می گیریم بمانیم یا آن محل را ترک کنیم. پس منظر شهری یک «سیستم» است که از سه زیرسیستم تشکیل شده: زیر سیستم «منظر عینی شهری»، «منظر ذهنی شهر» و «منظر ذهنی ارزیابانۀ شهر» و از تعامل بین این سه، منظر شهری به مفهوم کلی آن شکل می گیرد. در حقیقت منظر شهری یک شهر تلفیق سه نگاه است، نگاه از چشم فیزیولوژیک، نگاهی که نگاه چشم ذهن ماست و ذهن و حافظه دخیل می شود و نهایتاً بخش Affective یا تأثری عاطفی است که نگاه دل ماست و مبنای رفتار قرار می گیرد. در اهمیت منظر شهری گفتیم ابزاری است که در قرائت متن شهر به ما کمک می کند، بحث «نشانه شناسی شهری» یا Semiology از دهۀ شصت رونق زیادی گرفته و صاحب نظران زیادی در این مورد کار کرده اند، به عنوان مثال دانیل لیبسکیند Daniel Libeskind که معماری را به عنوان هنر ارتباطی معرفی می کند از زمرۀ افرادی است که می گوید: «منظر شهری یا معماری، نظامی از نشانه هاست، نظامی از دال هاست که به مدلول هایی اشاره می کند». منظر شهری از طریق نظام نشانه ها می تواند مشخص کند که ارزش های زیست محیطی چقدر در جامعه مورد احترام است و چقدر برای مظاهر طبیعت تقدس قائل هستند. تصاویر نشان می دهد در شهر طبس قبل از زلزله برای نخل ها چنان ارزش هایی قائل بودند که معماری در مقابل آنها سر خم کرده بود و امکان حیات آنها را اجازه داده، عمق تاریخی شهر یا این که این فضا یا مکان متعلق به چه زمانی است، از طریق منظر شهری امکان پذیر می شود. مدیریت خاطرۀ جمعی از طریق منظر شهری امکان پذیر است.

جایگاه ارزش های زیست محیطی در فرهنگ جامعه

طبس پیش از تخریب زلزله

 

آن چه Aldo Rossi تحت عنوان تاریخ هم زمان می گوید، در منظر شهری می توان آن را شاهد بود. وقتی یک کتاب تاریخی می خوانیم آن را فصل به فصل ورق می زنیم، هیچ زمانی دو فصل هم زمان مطالعه نمی شود. اما مثلاً در میدان بهارستان می توانیم نقاطی را مشخص کنم که وقایع دوران مشروطیت را دارند، وقایع قیام نهضت ملی را دارند، وقایع دوران انقلاب هم با هم، هم زمان حضور دارند. همان چیزی که لینچ می گوید: «معماری یا طراحی شهری ماکتی از تاریخ است که در قالب بتن، شیشه یا سنگ، و ماتریال های ساختمانی حضور دارند». بحثی که لینچ می کند در امتداد بحث منظر ذهنی یا سیمای شهر، کتابی دارد تحت عنوان ?What time is this place که دراین کتاب می گوید همان طور که لازم است تصویر ذهنی روشنی از فضاها داشته باشیم باید تصویر ذهنی روشنی هم از زمان وجود داشته باشد. ابنیه و فضاها باید مشخص کنند متعلق به چه دورۀ تاریخی اند. برای آن که نقش مرکزی دارد برای تعیین هویت آن شهر. برای آن که بتوانیم نسبتی بین خودمان و گذشته و در نتیجه با آینده برقرار کنیم. اما این گونه نیست. گاهی در تهران در چند سال گذشته می بینیم بعضی صورت ها از ساختمان ها کنده می شوند و صورت های دیگری روی آنها نصب می-شوند. مثل فیلم های سینمایی Cinematic City بحث روز است که سینما از شهر الهام می گیرد یا شهر از سینما. کاریکاتور آن درتهران در حال رخ دادن است. بیمارستان ها با جداره های جدید بعد زمانی را پنهان می کنند. از دید شهروندان در نمونه های دیگری اگر قرار باشد ساختمانی جمع شود Façade حفظ شده و ساختمان جدید به جدارۀ باقیمانده اضافه می شود. نمایش ارزش های مذهبی، عرض اندام نهادهای قدرت از سیاست یا اقتصاد یا فرهنگ یا ضد فرهنگ ... اگر شهر را مانند متن بدانیم، پس باید جمله ها یا پاراگراف ها نقطه گذاری شوند. نقطه گذاری از طریق عناصر امکان پذیر می شود. نمایند فرآیند الگو شدن جامعه در مناظر شهری هست و می توان رؤیت کرد. نمونۀ آن شهر دورهام یا شهر مسکو است. بحث این است که چقدر زیباشناسی نقش مرکزی در فرهنگ جامعه دارد. قراردادهای اجتماعی چقدر مورد احترام اند. در مورد Image یا تصویر ذهنی شهرها، تصویر ذهنی رنگی از هر شهر وجود دارد. تهران چه رنگی دارد، ابیانه چه رنگی است، ونیز چه رنگی است؛ که خود تحت تأثیر عناصر مختلف اند. روایت گری رویدادهای تاریخی Narrative Urban Design طراحی شهری قصه گو یا روایت پرداز...

واشنگتن

بیت المقدس

فلورانس

نیویورک

عرض اندام نهادهای قدرت: سیاست، مذهب، اقتصاد

 

سیر تحول منظر شهری خارج از کانتکست Context سیر تحول طراحی شهری نمی تواند بررسی شود. طراحی شهری دارای یک بلوغی بوده نقش آن تغییر کرده ، منظر شهری هم به همین ترتیب.
از دوران جنینی یا دوران کودکی طراحی شهری صد در صد توجه به عنصر بصری یا زیباشناختی عینی بوده و به همین ترتیب که پیش می رویم عناصر جدیدی وارد می شود، طبیعتاً در منظر شهری هم همین طور. یعنی گام بعدی از جنبش مدرن عنصر عملکردی هم ظهور می کند. در مرحلۀ بعدی بحث ادراک مطرح می شود، سپس با بحث بحران زیست محیطی بحث منظر شهری پایدار یا دیدگاه های زیبایی شناسی اکولوژیک مطرح می شوند، در تعریف طراحی شهری به همین ترتیب.

 

ونیز

ماسوله

تهران

منظر شهری آرایشی-تزیینی: آموزه های کامیلو سیت Camillo Sitte برای مناظر رومانتیک است و آموزه های دهۀ برنهام Burnham برای جنبش زیباشناسی در قالب مناظر کلاسیک است، مثل مداخلات اُسمان Haussmann در شانزه لیزه است، مثل آمستردام، رتردام... اصول و قواعد خاص هریک: در منظر شهری کلاسیک قواعد مؤکدی وجود دارد، خط آسمان صاف و کشش افقی در نما وجود دارد؛ در حالی که در منظر شهری رمانتیک خط آسمان مقطع است، کشش عمودی وجود دارد و عناصری که منظره را می بندند، بخشی از جداره هستند. (کروکی کامیلو سیت) نقش عملکردی داشته و عنصر سازه ای مطرح بوده و نقش زیبا-شناختی داشته، عناصر تزیینی درونش جا داشته اند و زمینه گرا بوده ، خواه تحت تأثیر قواعد اکید کلاسیسیزم خواه تحت تأثیر محدودیت هایی که معماری بومی می تواند ایجاد کند.

پاریس، خیابان شانزه لیزه

تهران، خیابان امام خمینی

سپس منظر شهری برنامه گرا یا عملکردگرا مطرح است که منظر شهری مدرنیستی است: فرم از عملکرد تبعیت می کند و فرم و منظر بیرونی، منظر ساختمان و منظر شهری در حقیقت نتیجۀ عمل طراحی از درون به بیرون هست. طبق حرف لوکوربوزیه این منظر شهری تولید می شود و شاهد نمونه هایی هستیم که بعد از جنگ جهانی دوم بازسازی شده اند، این مورفولوژی از بین می رود (عکس یا کروکی) به طور خلاصه مفهوم خیابان از بین می رود. جدارۀ ساختمان نقش سازه ای خود را از دست می دهد، زیبا شناختی Abstract حاکم می شود... هندسۀ راست گوشه و کارهای شبیه موندریان... منظر شهری اتمیزه می شود؛ یعنی تک تک ساختمان ها می خواهند خود را بیان کنند و منظر جزء مطرح است نه منظر کل. برخلاف دورۀ قبل خیابان گم می شود و فضاهای گم شده پیدا می شوند. این بخشی از Houston در تگزاس است. می بینیم چه فضاهای زیادی برای پارکینگ ها اختصاص داده شده. کاربرد هندسۀ تجریدی، فرم های خالص در مرکز شهر برازیلیا.

تهران، بولوار کشاورز

منظر شهری ادراکی و زمینه گرا: تحت تأثیر جنبش فنومنولوژی و پدیدارشناسی شهری به وجود می آید و از سوی دیگر بستر روانشناسی و مطالعات ادراکی به ویژه کارهای لینچ می آید و نقش محوری انسان را در درک هر پدیده ای مطرح می کند. بحث هایی که ونتوری مطرح می کند برخلاف لوکوربوزیه که طراحی معماری را از درون به بیرون می داند، ونتوری معتقد است طراحی باید هم زمان توجه به دو وجه مختلف فرم باشد بدون آن که به یکی اولویت دلخواه داده شود. نتیجه آن نوعی Contextualism یا زمینه گرایی است که مفهوم خیابان دوباره مطرح می شود. بحث معنای محیط و حس مکان و مسألۀ مهم بعد چهارم یا بعد حرکتی زمان هست که در مورد منظر شهری مورد توجه قرار می گیرد. حرکت به صورت پیاده در کارهای افرادی مثل کالِن Cullen یا به صورت سواره مثل کارهای اپلیارد Appleyard، لینچ و مایرMyer ... از نظر نقش، این منظر شهری فقط به عنوان یک لفاف فضای بیرون و درون را از هم جدا می کند، از نظر زیباشناختی زمینه گراست، تحت تأثیر جنبش پست مدرنیسم، ارجاعات تاریخی و سمبلیک دوباره به آن برمی گردد و از نظر ذهنی ادراکی چنانچه اشاره شد، بحث منظر ذهنی شهری Urban Image را وارد مطالعات می کند که نمونۀ آن را می بینیم. بعد چهارم یا حرکت توسط گوردُن کالن و دوستان او پس از او، وارد کار می شود. سیستم هایی تحت عنوان سیستم های یادداشت برداری فضایی Location System از آن زمان معرفی می شوند، که می توانیم کیفیت های فضایی مختلف را مورد بررسی قرار دهیم. از سوی دیگر به غیر از حرکت پیاده، حرکت سواره مد نظر قرار می گیرد، طوری که معتقدند به رغم آن که به بزرگراه ها نگرش منفی داریم، تنها ابزاری هستند که ادراک کلان شهرها را ممکن می کنند و رانندگی و حرکت در بزرگراه ها می تواند تجربۀ لذت بخشی باشد اگر به طراحی بزرگراه ها بپردازیم و بیاییم نگاه منفی خود را از آنها برداریم و شروع به سازماندهی آنها کنیم.

سیدنی، منظر شهری زمینه گرا به کمک حفاظت جداره ها

نهایتاً منظر شهری هوشمند یا پایدار مطرح می شود: بنیان نظری این نوع منظر شهری که اکنون در آن پارادایم قرار داریم، «زیباشناسی اکولوژیک یا سبز» هست افرادی مثل یان مک هارگ Ian McHarg ، پیتر کلتورپ Peter Calthorpe ، هیلدبرند فری Hildebrand Frey، به آن پرداخته اند. محور آن، تعریف «توسعۀ پایدار» است، یعنی بیاییم نیازهای نسل خودمان را از منابع طبیعی و فرهنگی تأمین کنم، بدون آن که نسل های آینده را از نظر تأمین نیازهایشان به مخاطره بیندازیم و اینجا بحث زمینه گرایی اکولوژیک، انطباق با محیط شهرهای طبیعی عمده می شود و از سوی دیگر نیز از نظر مطالعات ادراکی افرادی مثل Nasar بحثی را مطرح می کنند تحت عنوان «منظر ذهنی ارزیابانه» که در ایران هنوز مطرح نشده؛ از نظر ویژگی ها، می توان گفت بحث هایی در جهت حفظ منابع طبیعی صورت می گیرد. ممکن است در بعضی کشورها تحت عنوان «شهر فشرده»، در جاهایی تحت عنوان «تمرکز زدایی متمرکز» صورت  گیرد، اما بحث اینست که برگردیم به محلات یا جوامعی که مقیاس پیاده داشته باشند و به همین دلیل بحث ادراک منظر شهری از دید پیاده اولویت پیدا می کند و دیگر این که از طبیعت الگوبرداری کنیم، در سطوح مختلف، معماری یا طراحی شهری «بیومیمیتیک Biomimetic» مطرح می شود و از منابع انرژی پایدار استفاده کنیم. لفاف ساختمان را در حالت Passive مانند جنبش مدرن که به یک پرده تقلیل پیدا کرده بود، درآوریم و نقش بسیار فعالی چه از نظر انطباق هوشمند با محیط، چه از نظر مشارکت آن در تولید انرژی به آن بپردازیم.
از نظر نقش، نقش عملکردی به همان ترتیب، پوست های جدا کننده ای است که ساختمان را از درون و بیرون جدا می کند؛ از نظر زیباشناختی، زیباشناختی اکولوژیک را پیگیری می کند که خود زمینه گراست، اما زمینۀ طبیعی بیشتر مد نظر است و از نظر زیباشناختی ذهنی ادراکی یا منظر ذهنی ارزیابانه مطرح می شود. از نظر زیست محیطی، انطباق فعال با محیط یا ایجاد حداقل آلودگی ها و بهره برداری حداکثر از منابع و بحثی که امروز مطرح است معماری هوشمند است. هنوز منظر شهری هوشمند مطرح نشده، در ادبیات طراحی شهری به صورت استاندارد صحبت شده اما این که این اتم های هوشمند در کنار هم چه چیزی را تولید می کنند ادبیات کاملی موجود نیست. اما این روند هوشمند سازی ابنیه همچنان پیش می رود. چنانچه پوست بدن انسان در مقابل گرما تعرق می کند و خود را خنک می کند، چشم ما در مقابل مزاحمت آفتاب خود را می بندد، پوستۀ ساختمان را به صورت فعال درمی آوردند، از طریق پنجره های فتوکروماتیک... ، پس منظر شهری در سیر تاریخی خود چهار شکل مختلف را پذیرفته، نه به این معنا که هر منظر شهری که جدید ایجاد شود، مناظر شهری قبلی کلاً کنار می رود، صحبت از وجه غالب آن است.
به طور خلاصه منظر شهری را از دو بعدی و سه بعدی و فرا سه بعدی شاهد بودیم. منظر شهری به مثابۀ ساختار فضایی اجتماعی مطرح است. بعد بصری تنها یکی از ابعاد این ساختار است. پس پرداختن صرف به آن ما را از نگاه طبیبانه به نگاه آرایشگرانۀ صرف تقلیل می دهد که آنجا تمام بیماری ها و مسایل شهری را صرفاً در صورت این فرد می بینیم. مانند آنست که فکر کنیم اگر آبله را از صورت کسی برچینیم، آبله خوب می شود. ما باید نگاه خود را از نگاه آرایشگرانه یا Cosmetic که در دورۀ اول مطرح بود به سمت نگاه پیچیده و طبیبانه ببریم. نکتۀ دیگر این که به موازات تحول ماهوی منظر شهری، ابزارها نیز باید ارتقا پیدا کنند. تهیۀ چهارچوب های استراتژیک برای هدایت و کنترل منظر شهری اهمیت پیدا می کند. نهایتاً منظر شهری مسؤولیت فرد خاصی نیست، مسؤولیت تک تک شهروندان است. لازم است قبل از آن به منظر درون مان بنگریم.
اوژن راسکین Eugene Raskin می گوید:
«منظر شهری چیزی بیش از یک مسألۀ برنامه ریزی و طراحی شهری است، منظر شهری در درجۀ نخست مسألۀ ارزش ها، اهداف انسانی و به رسمیت شناخته شدن مسؤولیت های اجتماعی توسط آحاد جامعه است. زمانی که شهری را زشت یافتید، به خیابان های آن نظر نکنید، به مردمی که آن را چنین ساخته اند نگاه کنید، و درون روح، ذهن و قلب آنان را جستجو کنید. هنگامی که روح، ذهن و قلب آنان زیبایی و پاکی خود را بازیافت، منظر شهری نیز زیبایی و پاکی خود را باز خواهد یافت».
 

پانوشت: 

این مقاله، برگردان سخنرانی در همایش «سیما و منظر شهری، تجارب جهانی و چشم انداز آینده- بهمن ۱۳۸۲» است.
-    از جمله تألیفات دکتر کورش گلکار: «کندوکاوی در تعریف طراحی شهری»، «تئوری های طراحی شهری: تحلیل گونه شناختی تئوری ها»، «مؤلفه های سازندۀ کیفیت طراحی شهری»، «طراحی شهری پایدار در شهرهای حاشیه کویر»، «از تولد تا بلوغ طراحی شهری» را می توان نام برد.
-    برای دسترسی به برخی منابع این مطالعه و تصاویر بیشتر، می توان به مقالۀ ایشان در شمارۀ ۵۳ فصلنامۀ «آبادی» زمستان ۱۳۸۵، رجوع کرد.