معرفی کتابهای «مسکن فقرا در شهرهای آسیایی»، 4ـ تخلیه اجباری
چهارمین کتاب از سری هفتگانه مسکن فقرا در شهرهای آسیایی به تخلیه (گزینههای ممکن به جای تخریب بزرگ مقیاس اجتماعات فقرای شهری) میپردازد.
. با آهنگ کنونی دست کم 34 تا 70 میلیون نفر تا سال 2020 از سکونتگاههای خود تخلیه خواهند شد؛ رقمی چشمگیر در مقایسه با هدف ارتقای شرایط زندگی 100 میلیون نفر از ساکنان سکونتگاههای فرودست تا سال 2020 در اهداف توسعه هزاره.
در این کتاب ضمن تعریفِ موضوعِ تخلیه اجباری سکونتگاههای فرودستان شهری به دلایل تخلیه اجباری، نقش نیروهای بازار و چگونگی استفاده از زمینهای شهری، تأثیر تخلیه اجباری بر زندگی و معاش فقرای شهری و بهویژه تأثیر آن بر توسعه میپردازد. تمایز انواع تخلیهها، بسترهای قانونی، گزینههای جایگزین تخلیه اجباری و راههای پرهیز از آن از دیگر موارد طرح شده در کتاب است.
با وجود دههها تلاشِ سازمانهای مسکن و حقوق بشر، سازمانهای مردم نهاد، مؤسسههای چندجانبه و سازمانهای اجتماعی، تخلیۀ اجباری خانوارها و اجتماعات فقیر در شهرهای آسیا رو به افزایش است و این پدیده به جابهجایی، تهیدستی و ناتوانمندی میلیونها شهروند منجر میگردد. دلایل این تخلیهها متفاوت است، اما زمینۀ اصلی مرتبط کنندۀ آنان با یکدیگر، ایفای نقش روزافزون نیروهای بازار در تعیین چگونگی استفاده از زمین شهری است.
دربارۀ دلایل تخلیه اجباری در شهرهای آسیایی آمده است:
نیروهای ترکیبی شهرنشینی، جهانیشدن و تجاریسازی در زمینهای شهری به طور فزایندهای در حال بیرون راندن فقرا از خانهها و زمینهایشان هستند. تمام شهرها زمانی که همه چیز به سرعت تغییر میکند، فعالیتهای ساختوساز جدید زیادی در شهر جریان مییابد و شمار بسیاری از مردم تمایل به جابهجایی دارند، دستخوش دورههایی از توسعۀ شدید میشوند. تخلیههای اجباری همواره در زمان رشد اقتصادی رو به فزونی و در زمان رکود اقتصادی رو به کاهش میگذارند. تردیدی نیست که آسیا در میانۀ راه شکوفایی اقتصادی قرار دارد و بنابراین موارد تخلیۀ اجباری رو به افزایش هستند و سبب جابهجایی، رنج و بینوایی در مقیاسی کلان میشوند. مواردی وجود دارند که در آنها تخلیۀ اجباری امری اجتنابناپذیر است، اما حتی زمانی که این نوع اخراجها با اجرا شدن به نفع عموم مردم و به منظور ساخت دادهها، تسهیلات عمومی یا سایر پروژههای زیرساخت شهری یا حفاظت از اجتماعات در برابر بلایای زیستمحیطی پیشبینیشده «توجیهپذیر» هستند، معمولاً از قوانین بینالمللی پیروی نمیکنند. حتی اینگونه تخلیهها نیز اغلب بدون اعلام قبلی و طی مراحل قانونی انجام میپذیرند.
پنج دلیل برای تخلیۀ سکونتگاهها:
1. شهرنشینی رو به رشد
2. پروژههای زیربنایی بزرگ؛
3. نیروهای بازار؛ نیروهای بازار به طور روزافزونی نحوۀ استفاده از فضا در شهرها را تعیین میکنند. دولتها از این موضوع آگاه هستند و زمینهای عمومی تحت مدیریت آنان هر روز بیشتر برای مقاصد سودآور بهکار برده میشوند تا مقاصد اجتماعی. بنابراین فقرایی که استطاعت تهیۀ مسکن به نرخهای بازار را ندارند، از زمینهای خصوصی یا عمومی که طی نسلهای متمادی اشغال یا اجاره کردهاند بیرون رانده میشوند تا راه برای کاربردهای سودآورتر نظیر مجتمعهای تجاری، فروشگاههای بزرگ یا آپارتمانها هموار گردد. این نوع تخلیهها پیشتر به شیوهای پراکنده اتفاق میافتاد، اما در سالهای اخیر سهم جهانی شدن، احتکار و بورسبازی و دسترسی به اعتبارات بینالمللی افزایش یافته و بر مقیاس و فراوانی وقوع این نوع تخلیهها افزوده است.
4. «زیباسازی»شهر؛ بسیاری از شهرها برای پاکسازی خود به منظور جذب سرمایه و عرضۀ خود به عنوان «شهرهای ردۀ جهانی» تلاش میکنند.
5. قوانین ناکارآمد؛ قوانین و رویههای حمایت از اجتماعات در برابر تخلیۀ اجباری یا فراهم کردن تضمین مالکیت برای آنان در اغلب کشورهای آسیایی وجود ندارد. حتی در جاهایی که برخی قوانین خوب وجود دارند، به دلیل ارتباط قدرت نابرابر میان اجتماعات فقیر، دولتها و سازندگان، این قوانین به سادگی زیر پا گذاشته میشوند.
درباره تعریف تخلیه آمده است:
ارائۀ تعریفی مشخص از تخلیه، و به ویژه «تخلیۀ اجباری»، همواره دستخوش کشاکش و اختلافنظر بوده است. اصطلاح تخلیۀ اجباری تنها به نگرانیهای قانونی نظر دارد، اما اصطلاح «تخلیۀ ناعادلانه»، حتی اگر بخش بیشتری از واقعیت را به نمایش بگذارد، ذهنی است. اما در راهنمای حاضر، این واژگان چگونه تعریف میشوند؟
تخلیۀ اجباری: «بیرون راندن دائمی یا موقتی افراد، خانوادهها، و /یا اجتماعات از خانهها یا زمینی که اشغال کردهاند، بدون پیشبینی و فراهم ساختن دسترسی به اشکال مناسبی از حمایت قانونی یا سایر انواع آن». با اینحال، این منع تخلیههای اجباری مشمول تخلیههای انجامشده به زور، اما مطابق با قانون و منطبق بر مفاد منشورهای بینالمللی حقوق بشر نمیشود.
تخلیه و تخلیۀ مبتنی بر بازار: حذف ساکنان از طریق مذاکره، اما در حالتی که شرایط مذاکره برای خانوارهای فقیر به دلیل شرایط ناپایدار مالکیت آنان، یا این واقعیت که آنها ممکن است سازگار با قوانین برنامهریزی و توسعه یا هنجارها و استانداردهای ساخت و ساز نباشند.
برخی تخلیهها در دقیقترین مفهوم قانونی «اجباری» نیستند، اما اغلب آنان مخرب، از هم گسلنده و غیر ضروری هستند و همان فقرزدایی و تخریب سرمایهگذاریهای انجامشده در مسکن و سازوکارهای حمایت اجتماعی را در پی دارند که تخلیههای اجباری پدید میآورند.
دلایل و نیازهایی که فقرا هنگام جستجو برای مسکن به آنها توجه میکنند متفاوت است ازجمله اولویتهایی که یک خانوار فقیر هنگام جستجوی سرپناه درنظر میگیرد کاملاً متفاوت با اولویتهای همسایگان مرفهتر آنان است که ممکن است بیشتر به مواردی همچون شأن، آسایش، طراحی، راحتی یا ارزش بالقوۀ فروش مجدد توجه کنند. بیتوجهی دولتها و سازندگان به این تفاوتها و فرضیههای نادرست آنها دربارۀ آنچه اقشار کمدرآمد در مسکن خود نیاز دارند، به سیاستها و پروژههای مسکنی منجر میگردد که در رسیدگی به فقرا ناتوان عمل میکنند چه چیزهایی برای مسکن اقشار فقیر مهم است؟
موقعیت: نزدیکی به فرصتهای شغلی و نقاط کسب درآمد مهمترین عامل در انتخاب محل زندگی توسط فقرا است.
فضای کار: برای بسیاری از مردم فقیر، مسکن نه تنها فضای زندگی، بلکه فضایی را برای انجام فعالیتهای درآمدزا فراهم میکند.
سیستمهای حمایت اجتماعی: خانوارهای ساکن سکونتگاههای فرودست برای تمام انواع تشریک مساعی و حمایت متکی به شبکههای دوستان و همسایگان هستند.
هزینهها: متخصصان مالی مسکن معمولاً چنین فرض میکنند که حدود 25 تا 30 درصد درآمد ماهانۀ خانوارها بهطور منطقی میتواند هزینههای مسکن شامل پرداخت اجاره یا مبلغ رهن، اختصاص یابد. صرف این هزینۀ میانگین ممکن است برای خانوارهای با درآمد متوسط عملی باشد، اما برای بسیاری از خانوارهای کمدرآمد که نسبتهای بیشتری از درآمد خود را صرف ضروریاتی همچون غذا، مراقبتهای پزشکی، حمل و نقل، و موارد اضطراری میکنند، بسیار متفاوت است.
دربارة اینکه تخلیۀ اجباری چه تأثیری بر زندگی فقرا میگذارد، در درجه اول بر «ضد توسعه بودن» تخلیۀ اجباری تأکید میشود و سپس تأثیرات آن برشمرده میشود. تخلیۀ اجباری اغلب منجر به فقر بیشتر میگردد تا درمان آن. این اقدام بیشتر به مشکلات مسکن در شهرهای ما دامن میزند تا آنها را حل کند. تقریباً از هر دیدگاهی، تخلیۀ اجباری متضاد توسعه است.
اجتماعات فقیرنشین بزرگترین مقاصد تخلیههای اجباری در شهرهای آسیا هستند. این عده همچنین کمترین آگاهی را برای به سلامت پشت سر گذاشتن و تحمل اثرات تخلیه دارند و نیز ناتوانترین گروه در یافتن گزینههای زمین یا مسکن مقرون به صرفه در بخش رسمی هستند.
زمانی که اقدامات تخلیه مردم را به اجبار از خانهها و اجتماعات خود بیرون میرانند، مردمی که خود بسیار فقیر بودهاند را در وضعیت بدتری به حال خود رها میکنند. فقرا علاوه بر از دست دادن داراییها و سرمایهگذاریهایی که در مسکنهای خود انجام دادهاند، در جریان یک اقدام تخلیه، سیستمهای اجتماعی خود را نیز از دست میدهند. بسیاری همچنین مشاغل و راههای کسب درآمد و امرار معاش خود را نیز از دست میدهند. خانوارهای بیرون رانده شده به احتمال زیاد در فرایند برپایی واحدهای مسکونی جدید خود در معرض بدهکاری قرار میگیرند.
شاید تخلیههای اجباری راهی برای حذف آلونکها و زاغههایی باشد که هیچکس تمایلی به دیدن آنها ندارد، اما این نوع اقدامات هیچ تأثیر مثبتی در حل کمبود مسکن، که در ابتدا مردم را وادار به سکونت در این نوع سکونتگاهها کرده است، ندارند. درحقیقت، این دست اقدامات با بیخانمان رهاکردن مردم، مشکلات را تشدید میکنند. وقتی خانوارها بدون هیچ سرپناه جایگزین مناسبی به اجبار از خانههای خود بیرون رانده میشوند، به احتمال زیاد به ساخت سکونتگاههای مالکیتی جدید در حومۀ شهر یا جابهجایی به آلونکها و زاغههای موجود میپردازند.
دولتها و مقامات شهر معمولاً تخلیۀ متصرفان زمینهای عمومی یا خصوصی را با این ادعا که وجود چنین اجتماعاتی مانع اجرای پروژههای مهم زیرساختی از قبیل جادهها و شبکههای فاضلاب، برق و آبرسانی ـ که همگی بهشدت برای تأمین نیازهای شهر ضروری هستند ـ میشود، توجیه میکنند. اما در واقعیت، بیشتر تخلیههای اجباری در آسیا به طور روزافزونی در حال «پاکسازی» زمینهای خصوصی و عمومی برای توسعههای تجاری همچون فروشگاههای بزرگ، زمینهای گلف، سینماها و املاک مسکونی گرانقیمت هستند که نه ضروری و نه در جهت منافع عمومی بزرگتر هستند.
سازمانهای اجتماعی، گروههای جامعۀ مدنی و خیرین به طور فزایندهای این عمل را که به نام نظم مدنی و توسعۀ ملی منجر به فقر بیشتر بسیاری میشود و چنین رنجی را به آنها تحمیل میکند، زیر سؤال میبرند. ممکن است قوانین به نفع مالکان قانونی زمین باشد و آنها نیز ممکن است حقوق مالکیت خود را نسبت به حق مسکن مناسب برای همگان در اولویت بدانند، اما تخلیه، غیر سازندهترین روش حل و فصل نیازهای متضاد یک شهر به توسعه و فقرا برای یافتن مسکن است.
زنان و کودکان
برای آسیبپذیرترین افراد در میان فقرا ـ همچون خانوارهای با سرپرست زن، سالمندان و معلولان ـ تخلیه میتواند به بیخانمانی و فقر بیشتر منجر گردد. در اقدامات منجر به تخلیه، زنان و کودکان فقیر اغلب بهطور خاص هدف قرار میگیرند و وقتی زنان به مقاومت میپردازند، معمولاً با خشونت با آنان رفتار میشود. به علاوه، پس از انجام یک تخلیه، معمولاً زنان هستند که بیشترین مسئولیت را در بازسازی خانه یا یافتن سرپناهی جایگزین به عهده دارند. برای کودکان، تخلیه میتواند به دلیل از هم گسیختن خانه، محله و روال عادی زندگی آنها، منجر به ضربۀ روحیـ روانی گردد. علاوه بر جدایی از مدرسه و از دست دادن دوستان، بسیاری از آنها پس از تخلیه در نهایت دچار مشکلات احساسی همچون اضطراب و پرخاشگری میشوند. این در شرایطی است که بسترهای قانونی جهانی در این زمینه بر حق برخورداری از استانداردهای زندگی تأکید دارد:
یکی از وظایف سازمان ملل متحد از زمان تأسیس آن در سال 1945 میلادی تاکنون، رفع بیعدالتیها از طریق صدور اعلامیهها، پیمانها و دستورکارهایی است که میتوانند برخی از حقوق اساسی بشر را تضمین کنند و به نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی موجود، که در سیستمهای حکومتی بسیاری از کشورها وجود دارند، بپردازند. تقریباً تمام کشورهای آسیایی این پیمانها را امضا کرده و خود را به احترام به اصول آنها متعهد ساختهاند.
ماده 25 اعلامیۀ جهانی حقوق بشر اعلام می کند که «هرکس حق برخورداری از استاندارد زندگی کافی برای سلامتی و رفاه خود و خانوادهاش، از جمله غذا، پوشاک و مسکن را دارد».
پیمان بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (CESCR) مرجع قانونی کلیدی حقوق مسکن تحت قانون بینالمللی حقوقبشر است. مادۀ 11 این پیمان حق برخورداری از مسکن مناسب را بهرسمیت میشناسد. توضیح عمومی شماره 7 در CESCR دربارة حق برخورداری از مسکن مناسب بیان میدارد که «دولت خود باید از اقدام به تخلیۀ اجباری خودداری کند و مطمئن شود که این قانون دربارة عوامل و یا اشخاص ثالث که نسبت به تخلیههای اجباری اقدام میکنند نیز اجرا میشود». و نیز بیان میکند که «تخلیهها نباید به بیخانمانی یا آسیبپذیری در تناقض با حقوقبشر منجر گردد» و سازوکارهای حمایتی از اخراجشدگان را برای شرایط بسیار استثنایی که طی آن تخلیه اجتنابناپذیر باشد، تجویز میکند.
دستور کارِ اسکان بشر، که در سال 1996 در استانبول به تصویب رسید و به امضای 171 دولت رسیده است، مجدداً بر تعهد «تحقق کامل و مترقی حق مسکن مناسب، به شیوۀ تعیین شده در اسناد بینالمللی» تأکید میکند و «در این زمینه، دولتها را ملزم به توانمندسازی مردم برای بهدستآوردن سرپناه و محافظت و ارتقای خانهها و محلهها میداند».
در کتابْ جایگزینهایی برای تخلیه برشمرده میشود، ازجمله:
تقریباً تمامی تخلیههایی که امروزه اتفاق میافتند، قابل پیشگیری هستند. هیچیک از بدبختیهایی که تخلیۀ اجباری به دنبال دارد و یا تصمیمات برنامهریزی نادرست، بیاعتنایی به عدالت یا الزامات توسعۀ اشتباه موجود در پس آنها، اجتنابناپذیر نیستند.
جایگزینهای تخلیه ـ گزینه 1
تضمین مالکیت و ارتقاء در محل
بهترین جایگزین تخلیه گزینهای است که اجتماع را در همان محل حفظ کند و برای مردم حقوق مالک مطمئن نسبت به آن زمین ایجاد کند.
یکی از بهترین راههای شهرها برای کمک به شهروندان فقیر خود برای دسترسی به مسکن و شرایط بهتر زندگی، فراهم کردن تصرف مطمئن برای آنان در سکونتگاههای غیررسمی که در حال حاضر در آن زندگی میکنند، و در مرحلۀ بعد، همکاری با آنان برای ارتقای سکونتگاهشان به کمک یکدیگر است. درحالیکه جوامع فقیر از مدتها پیش از منافع این کار آگاه بودهاند، زمان بسیار زیادی طول کشیده است تا دولتها و تصمیمگیرندگان شهری منافع ارتقاء در محل را به رسمیت بشناسند. اما همانطور که روز به روز شهرهای بیشتری در سراسر آسیا این موضوع را از طریق تجربۀ آن میآموزند، کمک به مردم برای ارتقای امنیت زمین و بهبود شرایط سکونت بهجای بیرون راندن آنان از زمین، بیشترین منافع را نهتنها برای فقرای شهری، بلکه برای کل اقتصاد شهر به ارمغان خواهد آورد.
متخصصان مسکن تخمین میزنند که در بیشترِ شهرهای آسیایی، حداکثر حدود 20 درصد سکونتگاههای غیررسمی در زمینهایی هستند که واقعاً برای سایر مقاصد توسعۀ عمومیِ ضروری، از قبیل جادههای جدید، خطوط زهکشی، اجرای پروژههای کنترل سیلاب یا احداث ساختمانهای دولتی مورد نیاز هستند.
سکونتگاههای غیررسمی سهم بسیار ضروری از مسکن مقرون به صرفۀ مورد نیاز برای افرادی که کار سخت آنها زمینهساز رشد اقتصادی شهر است را تأمین میکنند. توانمندسازی این اجتماعات برای ماندن در محل سکونت فعلیشان به منزلۀ استفادهای معقول و منطقی از زمین متعلق به عموم است. زمانیکه به این عده مالک اطمینان داده شود و حمایتی اندک نیز از آنها بهعمل آید، قادر خواهند بود سکونتگاههای خود را به محلههای زیبا و نقاط افتخار شهر تبدیل کنند.
از سال 1975 به بعد ساماندهی و ارتقای کاچیآبادیها (سکونتگاههای غیررسمی) یکی از سیاستهای دولت مرکزی در پاکستان بوده است. هر استان روندهای منحصربهفرد خود را برای اجرای این سیاست داراست، اما در مراحل ابتدایی، مقررات دست و پاگیر و فساد مالی، فرایند ساماندهی را در بسیاری از استانهای پاکستان به تأخیر انداخت.
جایگزینهای تخلیه ـ گزینه 2
به اشتراکگذاری زمین
به اشتراکگذاری زمین راهبرد سازشی است برای حلوفصل درگیریهای مربوط به زمین شهری بین اجتماعات فقیر (که به زمینی که اشغال کردهاند برای تأمین مسکن خود نیازمندند) و صاحبان زمینهای خصوصی یا دولتی (که میخواهند زمین را برای ساختوساز در آن باز پس گیرند).
پس از یک دوره مذاکره و برنامهریزی، توافقی بر سر «به اشتراکگذاری» زمین حاصل میشود که بر اساس آن، سکونتگاه به دو بخش تقسیم میشود یک بخش زمین (معمولاً بخشی که به لحاظ تجاری کمترین جاذبه را دارد) به صورت فروش یا اجاره برای بازسازی خانهها به اجتماع ساکن واگذار میگردد، و باقیماندة آن برای ساختوساز و توسعه به صاحب زمین باز گردانده میشود. هیچ قاعدۀ مشخصی برای چگونگی تقسیم زمین وجود ندارد: مقدار زمینی که مردم دریافت میکنند و مقداری که به مالک بازگردانده میشود طی مذاکرات تعیین میگردد و در نهایت، همه برنده هستند.
هنگامی که مجموع هزینههای زمین جدید، مسکن جدید، توسعۀ زمینهای جدید، زیرساختهای جدید و خدمات جدید اجتماعی مورد نیاز برای شکلگیری یک پروژۀ اسکان مجدد خوب را محاسبه میکنید، رقم آن معمولاً بسیار بیشتر از هزینههای ارتقای مسکن مردم در محل زندگی فعلی آنها خواهد بود. به علاوه، هزینههای اضافی مشاغل از دسترفتۀ مردم، هزینههای افزایش یافتۀ سفر و هزینههای نقل مکان نیز وجود دارند.
جایگزینهای تخلیه ـ گزینه 3
اسکان مجدد
اگرچه ارتقای درجه ممکن است بهترین گزینه برای فقرا باشد، اما همیشه مواردی وجود دارند که در آنها باقی ماندن در همان مکان مطلقاً ممکن نیست. ممکن است آن محل برای ارتقاء بسیار پرخطر باشد (در بستر رودخانه، در حاشیۀ جادهها یا خطوط آهن یا در زمینهای بسیار پر شیب در معرض رانش زمین)، یا سر راه یک پروژۀ زیرساخت شهری که مسیر آن تغییرناپذیر است، جای گرفته باشد. در چنین مواردی، اسکان مجدد در زمینی دیگر ممکن است تنها گزینه باشد. اما اسکان مجدد با تمامی تحولات، هزینههای بالای مستلزم آن و اختلالهایی که در معیشت و سیستمهای حمایتی ایجاد میکند، برای فقرا هرگز انتقالی آسان نیست.
بیشتر شهرهای آسیایی سابقهای تاریک از طرحهای جابهجایی وحشیانه دارند که در آنها، فقرا به زور از سکونتگاههای خود تخلیه شده و بدون هیچ کمک یا پرداخت غرامتی برای بازسازی خانه و زندگیشان، به زمینهای توسعه نیافتۀ حومه شهر رانده شدهاند. این نوع اسکان مجدد تنها فقر را عمیقتر و مشکلات مسکن شهر را بسیار بدتر میسازد.
آیا سیاست اسکان مجدد شهر شما از نوع سالم است؟
در اینجا به طرح قاعدهای کلی برای تشخیص اینکه آیا سیاست اسکان مجدد شهر سالم است یا نه، میپردازیم. اگر همۀ افرادی را که در نتیجۀ زمینخواری، اعیانسازی یا تجاریسازی زمینها جابهجا میشوند را بهشمار نیاوریم، تنها کسانی که واقعاً نیازمند جابهجایی هستند افراد ساکن در زمینهای واقع در مکانهای بهوضوح پرخطر و یا افرادی که حضور آنها در یک موقعیت خاص روند اجرای یک پروژۀ بزرگ زیرساخت مهم برای کل شهر را متوقف میکند، خواهند بود.
حتی در شهرهایی با بیشترین تراکم جمعیتی و بیشترین تعداد ساکنان غیررسمی (مانند بمبئی یا مانیل که در هر دوی آنها بین 50 تا 60 درصد جمعیت شهری در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند) نیز این رقم بیش از 10 الی 20 درصد جمعیت شهری را دربر نخواهد گرفت. اگر این 10 تا 20 درصد تنها عدهای باشند که جابهجا میشوند و اسکان مجدد مییابند، میتوان چنین استنباط کرد که سیاست شهر در راستای تخلیه و اسکان مجدد از نوع خوب و سالم ـ و البته عملی ـ است.
در ادامه ضمن تأکید بر غیرضروری و قابل پیشگیری بودن تخلیه در شهرهای آسیایی راههای پرهیز از تخلیه عنوان میشود:
1. توجه کنید که فقرا فقط برای بقای خود تلاش میکنند و وقتی بهطور غیرقانونی زمینی را مالک میشوند به این دلیل است که گزینۀ دیگری ندارند و این نوع مالکیت تنها راه نجات و بقای آنان است. آنها از خطرات و اشکالات سکونتگاههای غیررسمی آگاهند، اما دلایل قانعکننده بسیاری نیز برای ماندن در آنها دارند.
2. فقرای شهری را با تخلیۀ اجباری آنها از طریق اجرای بدون تأمل قوانین، از محلهایی که قادرند در آن سرپناه و معیشت خود را فراهم سازند، مجازات نکنید. راهحلهای بهتر، عادلانهتر و پایدارتر برای مشکلات ساختاری زمین و مسکن تنها زمانی حاصل خواهد شد که شهرها بتوانند با فقرا به عنوان شرکای کلیدی توسعه همکاری کنند.
3. یاد بگیرید که صدا و ایدههای اجتماعات در معرض تخلیه را پیش از تهیۀ سیاستها و طرحهای تأثیرگذار بر آنان بشنوید. این گوش دادن و یادگیری همچنین میتواند در مقیاس ملی یا منطقهای رخ دهد. این کار از طریق مشاهده و یادگیری برخی از جایگزینهای متعدد تخلیه و راه حلهای سازشکارانۀ آزموده شده در دیگر شهرها و کشورها قابل انجام است؛ راه حلهایی که در آنها فقرا نقش کلیدی ایفا کردهاند.
4. از تقویت و گسترش سازمانهای اجتماعی، شبکهها و اتحادیهها حمایت کنید تا از این طریق پایگاهی برای به اشتراک گذاشتن ایدههای فقرا و مناسبسازی راهحلهایی که در مکانهای خاص دیگر موفق بودهاند، ایجاد گردد. این محلی است که در آن بذر راه حلهای خلاق، عملگرا و پایدار برای مسئلۀ تخلیۀ اجباری کاشته خواهد شد.
5. طرحهای توسعۀ شهری را در همکاری با اجتماعات فقیر تهیه کنید تا پروژههای برنامهریزی شده برای شهر به گونهای طراحی شوند که در آنها جایی برای زمینهای مقرون به صرفه جهت احداث مسکن در نقاط نزدیک به فرصتهای شغلی، باقی گذاشته شود.
6. در پیشگرفتن سازوکارهای بهتر مدیریت زمین به منظور افزایش هزینۀ خالی نگهداشتن زمین شهری با هدف بورسبازی و سودآور کردن استفاده از زمینهای آزاد برای احداث مسکن ارزان قیمت.
7. همکاری با سازمانهای متولی اصلاحات و کمکهای قانونی جهت مرور و اصلاح قوانین و رویههای موجود تخلیه، بهطوریکه آنها را قادر سازد کمبود گزینههای زمین و مسکن برای فقرا را در نظر گیرند و از حقوق و دارایی آنان در زمان وقوع تخلیه، بهتر حفاظت کنند.
در شرایطی که اسکان مجدد گزینه مطلوب جابهجایی باشد رعایت موارد زیر حیاتی است:
ساختن به جای از هم گسیختن
وقتی یک فرایند اسکان مجدد به روشهایی سازمان مییابد که میتوان مطمئن شد مردم آسیبدیده در آن مشارکت خواهند کرد و قادر خواهند بود همچنان زندگی خود را در مکانی جدید شکل و توسعه دهند، آنگاه میتوان اسکان مجدد را فرایندی اجتماعساز و نه اجتماعگسل دانست.
راهنماهای اسکان مجدد
به یاد داشتن این نکته از سوی مقامات محلی و سازمانهای مسکن بسیار مهم است که اسکان مجدد همیشه روندی بسیار پردغدغه است که سبب ایجاد اختلال عظیمی در زندگی مخاطرهآمیز حال حاضر مردم فقیر میشود. اما این تنشها را میتوان به حداقل رساند زمانی که تلاشهایی برای کمک به مردم و اطمینان دادن به آنان از این موضوع صورتپذیرد که تمام مراحل این فرایند برای رفع نیازهای آنان برنامهریزی شده است.
برای محافظت از فقیرترین و آسیبپذیرترین گروههای یک اجتماع که باید جابهجا شوند، مهم است که مقامات مرتبط و اجتماعات بهطور مشترک برای تهیۀ مجموعه راهنماهایی که شرایط و ضوابط انتخاب، قبل از جابهجایی، در حین جابهجایی، و آمادهسازیهای پس از آن را به وضوح قید کند، همکاری کنند. چند جنبه از فرایند اسکان مجدد که این راهنماها باید مدنظر قرار دهند عبارتند از:
1. مشارکت دادن افرادآسیب دیده: افراد آسیب دیده معمولاً زمانی تمایل بیشتری به نقل مکان از خود نشان میدهند که با آنان نه همچون بهرهبردارانی غیرفعال، بلکه به عنوان عناصر مشارکتکننده در تمام جنبههای برنامهریزی اسکان مجدد برخورد شود؛ بهطوریکه آنها از داشتن آیندهای بهتر و امنتر در محل جدید اطمینان حاصل کنند.
2. اجتماعات باید سازماندهی شوند: اجتماعات باید بهخوبی سازماندهی و آماده سازی شوند تا بتوانند بستۀ پیشنهادی مناسبی را برای اسکان مجدد به مذاکره گذارند و بهطور دستهجمعی سکونتگاه جدید خود را بسازند تا این جابهجایی تا حد ممکن برآورندۀ نیازهای تمام اعضای اجتماع باشد.
3. اطلاعات راجع به اسکان مجدد: جلسات عمومی باید مدتی طولانی قبل از اسکان مجدد سازماندهی شوند تا فرصت کافی برای توضیح فرایند، روشن کردن چگونگی شرایط تصرف در زمین جدید و تشریح مبالغی که از مردم انتظار میرود برای زمین و خدمات اساسی بپردازند.
4. پیمایش اجتماعات: هر اجتماع باید پیمایشی کامل از ساکنان خود را انجام دهد.
5. تهیۀ طرح جدید: اجتماع همچنین نیازمند زمان و کمک برای سازماندهی درونی برای نقل مکان، بررسی گونههای مسکن و گزینههای طرح جانمایی برای تصمیمگیری راجع به نوع قطعات مورد نیاز، نوع مسکنی که استطاعت تهیۀ آن را دارند، و نوع فضاهای عمومی و تجهیزاتی که میخواهند در سکونتگاه جدیدشان تأسیس کنند، هستند. با مقداری کمک فنی حساس، خود اجتماعات قادر خواهند بود حتی با وجود بودجههای بهشدت محدود و محدودیتهای زمین، به تهیۀ طرحهای بسیار کارآمد و واقعگرایانۀ سکونتگاه و مسکن برای سایت جدید بپردازند.
6. انتخاب سایت جدید: سایتهای اسکان مجدد باید به خدمات حیاتی همچون منبع آب، برق و فاضلاب و نیز تجهیزاتی مانند مدارس، درمانگاهها، پرستشگاهها و حمل و نقل عمومی دسترسی داشته باشند.
7. آمادهسازی سایت جدید و نقل مکان: تا زمانی که سایت جدید به طورکامل به خدمات اساسی، مسکن موقت و سیستمهای حمایتی مجهز نشده باشد هیچ کس نباید به آن نقل مکان کند.
8. سازماندهی نقل مکان: عملیات جابهجایی هرگز نباید در فصلهای بارانی انجام گردد و خدمات حملونقل باید برای مردم فراهم باشد تا بتوانند داراییهای خود و مصالح ساختمانی را به زمین جدید انتقال دهند. پشتیبانیهای اضافی نیز باید برای کمک به سالمندان، معلولان و خانوارهای با سرپرست زن برای تخلیۀ اثاثیه، پیاده کردن اجزای خانهها و بازسازی آنها در سایت جدید انجام پذیرد، و ذخیرۀ غذا برای مدت زمانی که مردم بتوانند سرپناههای اولیهای برای خود بنا کنند باید فراهم باشد.
در پایان همواره باید بهخاطر داشت که: در همۀ این نمونهها، اجتماعات فقیر در فرایند جستجوی راه حلهای پایدار برای مشکلات زمین و مسکن ارزانقیمت در شهر
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 3892
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان