Add new comment

معماری مسجد مدرسه های اصفهان
نویسنده: 
لیلا پهلوان زاده

يکی از توانائی‎های بزرگ بشر، زبان است که خود را در نمودهای آوائی، گفتاری و نوشتاری نشان ‎می‎دهد. اين مايه، اساس علم انسان است که از يك سو به دنبال خود، آموختن را باعث گرديده و از ديگر سو اين نياز به آموختن، اساس دانش بشری محسوب مي‎شود. به تحقيق ‎می‎توان گفت معلمی، قديمی‎ترين شغل دوران بشريت است که در هر زمان، به شکلی خود را نمايان ساخته است. به عبارتي گوياتر، امر آموزش، يكي از نيازهاي حيات نوع بشريت ‎بوده كه بشر، با ايجاد فضاهای آموزشی آن را برطرف ‎می‎نمايد. مسئله‌اي با اهميت بسيار، تا بدان جا، که امروزه يک مورخ دقيق و روشن‎بين تنها از مطالعه در اين فضاها، ‎می‎تواند تصوير روشنی از تمدن تاريخ گذشتگان يک ملت را پيش چشم خويش مجسم کند.

يکی از توانائی‎های بزرگ بشر، زبان است که خود را در نمودهای آوائی، گفتاری و نوشتاری نشان ‎می‎دهد. اين مايه، اساس علم انسان است که از يك سو به دنبال خود، آموختن را باعث گرديده و از ديگر سو اين نياز به آموختن، اساس دانش بشری محسوب مي‎شود. به تحقيق ‎می‎توان گفت معلمی، قديمی‎ترين شغل دوران بشريت است که در هر زمان، به شکلی خود را نمايان ساخته است. به عبارتي گوياتر، امر آموزش، يكي از نيازهاي حيات نوع بشريت ‎بوده كه بشر، با ايجاد فضاهای آموزشی آن را برطرف ‎می‎نمايد. مسئله‌اي با اهميت بسيار، تا بدان جا، که امروزه يک مورخ دقيق و روشن‎بين تنها از مطالعه در اين فضاها، ‎می‎تواند تصوير روشنی از تمدن تاريخ گذشتگان يک ملت را پيش چشم خويش مجسم کند.

 

بدان دليل كه روح دين، همواره طالب جان تعليم است اين‎گونه مراکز يعنی مذهبی– آموزشی، معمولاً در کنار هم و يا در کنار جريان و حرکت مردم، يعنی در گوشه و کنار بازارها مكان‎يابي گرديده‎اند. همان‎گونه که مسجد، به بازار و به محله نزديک است تا با اذان، مردم را بطلبد، مدرسه نيز در کنار آن‎ها جا ‎می‎گيرد تا پاسخگوي اذان دل و سوالات مردم باشد. در پاره‌‌ای موارد، قرارگيري اين دو نهاد در جوار يكديگر و تداخل و اشتراکي آن‎ها، موجب پيدايش تعدادی مسجد – مدرسه يا مدرسه – مسجد شده؛ مکان‎هايی که هم نيازهای عبادی را مرتفع ‎می‎ساخته و هم نيازهای آموزشی اين پيروان ديانت نوظهور را. در گذار زمان مدارس نيز همانند مساجد با الگوی معماری خاص، يعنی ترکيبی از دين و هنر و تجلی گاه هنر اسلامی، به عنوان يکی از ارکان اصلی شهر، در قلب شهرهای مسلمانان پذيرفته شد به گونه‌‌ای که مدارس بزرگ‎تر در مرکز شهر، در کنار مساجد جامع، توسط سلاطين و متمکنين و مدارس کوچک‌تر در محلات شهری و توسط اقشار مختلف مردم، با بهره‌وری از انواع هنرها بنا نهاده شد. بايد يادآور شويم در عصر صفويه، مدارس و نهادهاي آموزشي به عالي‎ترين مقام دست يافت چرا كه در اين زمان، از يک سو دولتمردان صفوی، پرچم‎دار تشيع در تاريخ اسلام بودند تا بدين ترتيب مذهب تشيع را ملی نمايند و از ديگر سو رواج اين مذهب، خود نيازمند فضاهايی جهت اشاعه بود. لذا توسعه‎ی مکان‎های مزبور در سرلوحه‎ی امور قرار گرفت و مدارس بی‎بديلی در اين دوران بنا نهاده شد. بناهايی که در آن هنرمندان بی آن که خود متوجه باشند دنيا و آخرت را در سينه‎ی نقش و زيبايی معماری آن، نقاشی کرده‎اند و با رنگ، آن را مزيّن و جاودانه ساختند، بناهايي كه در آن، هم سهم جسم محفوظ است و هم سهم روح تعليم و تربيت.

 

البته لازم به ذکر است در دوران‎هاي قبل از صفويه، خصوصاً در قرون 4 تا 6 هجری كه از سوي بسياري از محققين به عنوان «قرون تجديد حيات علمي و ادبي ايران دوره‎ی اسلامي» نامگذاري شده، مدارس زيادي ساخته شد؛ ليكن در هيچ دوراني مدارس از لحاظ تعداد و نوع و سبك معماري به عظمت دوران صفويه نرسيد. متاسفانه با افول سلسله‌ي صفويه و تسلط افاغنه بر ايران زمين، اين شكوه روي به اضمحلال و نيستي نهاد و علي‌رغم وجود تلاش مستمر پاره‌اي از بزرگ‌مردان در عهد قاجاريه، باز به وضعيت پيشين باز نگرديد. 

 

در اين نوشتار، با توجه به ارزش تعليم و تعلم و همچنين شناخت دقيق مدارس شهر تاريخي اصفهان، برآنيم پس از نگاهي گذرا به مراكز آموزشي – فرهنگي ايران زمين در عهد باستان و در پي آن دوران اسلامي، مدارس و مراكز آموزشي اين شهر را، در دوران‎هاي مختلف، به طور اجمالي بررسي نماييم.

 

-  پيشينه‎ی آموزش و پرورش در ايران زمين:
آموختن همواره يکی از نيازها و خواسته‎های فطری بشر بوده است. نيازی که انسان، همواره جهت تامين آن، متناسب با سطح فرهنگ و تمدن زيستگاه خود، فضايی خاص آن، پديد آورد و يا بدون نيازمندی و تعلق به مکانی ويژه، به واسطه‎ی عوامل رفتاری در اجتماع و آموزش غيررسمی ‎و عملی، پاسخگوی اين نياز بود. در جامعه‎ی مورد مبحث اين نوشتار يعنی اقوام ايرانی نيز، اين مهم، جايگاهی بس ديرينه دارد. نهاد خانواده، نخستين خاستگاه مقوله‎ی آموزش و پرورش به شمار ‎می‎آمد. در دوران باستان به مرور زمان در سير تحولات تاريخی، علاوه بر اين مکان، نهادهايی مستقل جهت اين مقوله، شکل‌گيری نخستين خود را آغاز نمود. اين نهادهای مستقل، در جوامع نخستين، با عواملی چند از جمله خواسته‎های جامعه، طبيعت و سن نيروها، عوامل سياسی و اجتماعی و... در ارتباط بود. لذا اغلب در کنار نهادهای اداری، مذهبی، بازرگانی و... شکل ‎می‎گرفت تا هدف تعليم و تعلم افراد و نيروهای مورد نياز اين دستگاه‎ها را تامين نمايد. بنا بر مطالب مندرج در متون تاريخی،  اين امر يعنی آموزش، متعلق به اقشار مرفه جامعه بود و در حيطه‎ی وظايف قشر مغان قرار ‎می‎گرفت، گرچه پاره‌‌ای از مردمان عادی نيز از اين امتياز بهره‎مند گشتند به گونه‌‌ای که در دوره‎ی فرمانروايی ديااکو، شکايت‎های خويش را کتبا به دربار شاه عرضه ‎می‎داشتند.

 

اين‎گونه آموزش که بيشتر اختصاص به دوران حکومت مادها  داشت پس از چند قرن – در دوران تسلط دولت قدرتمند هخامنشی ( 559-330ق.م. ) – به يک باره متحول گشت.  ديگر نيروهای محدود آموزش ديده در سيستم قبلی، به هيچ عنوان، پاسخگوی نيازهای امور اداری و کشوری دولت جديد، نبود. لذا آموزش جنبه‎ی عموميت بيشتری يافت و علاوه بر حفظ نقش آموزشی خانواده، به عنوان نهادهای آموزشی ابتدايی، مدارسی نيز در نزديکی کاخ‎های سلطنتی، نهادهای دولتی و آتشکده‎ها و به دور از مراکز پر سر و صدا همچون بازارها، جهت تعليم  مفاهيم راستی و درستی، پارسايی، امانت‎داری و... به اطفال پارسی ِمتعلق به قشر مرفه يا نيمه مرفه،  بنا گرديد. حکيم ابوالقاسم فردوسی نيز در اشاره به نهادهای آموزشی در مجاورت آتشکده‎ها چنين آورده است:

 

به هر برزن اندر دبستان بدی                              همان جای آتش پرستان بدی

 

متاسفانه با يورش اسکندر به ايران و در پی آن سلطه‎ی سلسله‎هايی همچون مقدونيان و سلوکيان (323-247ق.م. ) و آغاز دوران فترت، باز در نظام و نهادهای آموزش و پرورش نيز، اختلال‎هايی پديدار گشت، ليکن خوشبختانه با تسلط اشکانيان بر اين خطه، کمابيش بسياری از ارزش‎های فرهنگی و ملی ايران پايدار ماند. پس از طی دوران فرمانروايی حکومت پارتيان و در پی به قدرت رسيدن سلسله‎ی ساسانيان (226-651 م.)، پيدايش نهادها و مراکز آموزشی به واسطه‎ی دو جنبه‎ی مذهبی و مرکزيت اين حکومت، قوت بيشتری گرفت و آموزش بدان حد اعتلا يافت که مسئولان اين مقوله يعنی دبيران جزء طبقه‎ی خاصی از جامعه گرديده و بدين ترتيب طبقات سه‎گانه‎ی ايران باستان، به طبقات چهارگانه تبديل گشت. اکثر فضاهای آموزشی اين دوران تحت نظارت دستگاه مذهبی و در مجاورت آتشکده‎ها قرار گرفت. در اين دوران از يک سو، آموزش و انتقال آن به نسل‎های بعد، به طريقه و روش شفاهی، به واسطه‎ی پيشرفت چشمگير در مقولات خط و مباحث نوشتاری، کم رنگ گشت و از ديگر سو، همگام با تحولات فوق‌الذکر، تاليف يا ترجمه‎ی کتب متعدد، متعلق به زبان‎ها و رشته‎های گوناگون در دستور کار قرار گرفت. همچنين با تنوع نيازهای زيستی، اجتماعی و...، نياز به تخصص‎های گوناگون محسوس گرديد. بدين ترتيب نياز به جايگاهی جهت  انجام اين موارد و همچنين آموزش در سطوح عاليه پديدار گشت، ايران زمين مهد اين تحول گرديد و با تشويق اساتيد خود و يا پذيرش انديشمندان ساير ملل، نهادهای آموزشی پرشکوهی را در سطوح عاليه و در انواع رشته‎ها همچون ادبيات، حقوق، فلسفه، نجوم، پزشکی و... ايجاد نمود. البته در دوران‎های پيش از اين سلسله نيز، آموزش عاليه دارای مرتبت و منزلتی بود و دارای اماکنی ويژه، همچون مرکز فرهنگی در هگمتانه (همدان) يا شيزگان (در نزديکی مراغه) و... که در پی حمله‎ی اسکندر مقدونی، منابع علمی‎آن به کتابخانه‎ی اسکندريه فرستاده شد و پس از استنساخ برداری، طعمه‎ی حريق گرديد. متاسفانه به واسطه‎ی عدم اطلاعات نوشتاری در اين مقوله، بحث در خصوص اين گونه مراکز، اغلب با مشکلات عديده‌‌ای مواجه ‎می‎باشد. 

 

 مدرسه‌ي جندي شاپور ( درشمال غربي خوزستان، بين شوشتر و شوش) در عهد ساسانيان در زمينه‌ي پزشكي و فلسفه از شهرت و اعتبار قابل ملاحظه‌اي برخوردار بود و قرن‌ها به صورت مركز علمي و فرهنگي ايران فعاليت داشت (اوليري، 1355، ص : 23). اين نهاد شهرت شايانی يافت و به مقام بزرگ‌ترين مرکز علمی‎و فرهنگی جهان باستان نائل آمد، تا قرون اوليه‎ی اسلا‎می‎( قرن 2 و 3) نيز به حيات خود ادامه داد و با حفظ مواريث علمی‎در قرون پر آشوب و نهادن آن در دامانِ تمدن اسلا‎می‎خدمات شايانی به جامعه‎ی ايران زمين نمود. خلاصه آن که، آموختن و آموزش در ايران باستان و علی‌الخصوص دوران ساسانيان با وجود در برداشتن نکات مثبت و منفی فراوان، ارزش و اعتباری بسياری داشت، آموزش فضيلت , عدالت، کردار نيک، دليری و سلحشوری و بسياری موارد مثبت ديگر، از جمله مزايای نهادهای آموزشی اين دوران و از ديگر سو، تعلق اين امر به اقشار خاص جامعه، تعصب و اطاعت کورکورانه، سلب آزادگی انسان و... از معايب اين مراکز ‎می‎باشد که در مقايسه با نقش عظيم اين مقوله و همچنين تعدد نکات مثبت آن، قابل اغماض است.

 

 اين‎گونه آموزش بدين منوال ادامه يافت تا اين که مذهب و ديانت اسلام، به عنوان آئينی نو در کشور ايران به منصه‎ی ظهور رسيد و به همراه خود نهادها و فضاهايی جديد، متناسب با مذهب و خواسته‎های نو، ايجاد نمود. مساجد يکی از اين گونه فضاهای جديد به شمار ‎می‎آيد که علاوه بر وظايف اصلی خود يعنی کارکردهای مذهبی و آموزشی، ساير عملکردهای شاخص شهر همچون قضاوت، حکومت و... را نيز در گرفت و در قالب قلب تپنده‎ی شهر اسلا‎می‎درآمد. به واسطه‎ی شفاهی بودن مقوله‎ی آموزش مسلمانان در بدو ورود اسلام، نياز به فضايی مستقل از مسجد، جهت آموزش، چندان محسوس نبود. نخستين جايگاه تعليم و تربيت در مسجد النبی منعقد شد و حلقه‎های درس و آموزش در ساعاتی غير از اوقات نماز جماعت، در رواق جايگاه نماز برگزار ‎می‎گرديد. بدين ترتيب مساجد، به صورت نخستين جايگاه‎های آموزشی تمدن اسلا‎می‎در آمد به گونه‌‌ای که امروزه از مسجد النبی، به عنوان کهن‎ترين دانشگاه اسلا‎می‎ياد ‎می‎شود.

 

به تدريج از اواخر قرن دوم به اکثر علوم توجه خاصی مبذول شد و نهادهايی جهت تعليم و تربيت در سطوح عالی به منصه‎ی ظهور رسيد، همچون بيت الحکمه در بغداد و دارالعلم قاهره – محل تجمع انديشمندان، فضلاء، مترجمان کتب و... – که به عنوان نخستين مراکز تحقيقاتی اسلا‎می‎شناخته شده اند.

 

آنچه از مطالعه‎ی متون تاريخی بر‎می‎آيد نشانگر آن است که تا اواخر قرن سوم هجری ، فضايی خاص تعليمات دينی، نظير مدارس پس از اين قرن وجود نداشته و به تدريج از اواخر اين قرن، در پی ازدياد طلاب و تعدد مکتب‎های فلسفی، تداخل دو عملکرد آموزشی و مذهبی در بنايی واحد با مشکلات عديده‌‌ای رو به رو گشت و ضرورت ايجاد فضايی مستقل را محسوس نمود. بدين ترتيب در ابتدای امر، مدارسی توسط نيکوکاران و سلاطين در پاره‌‌ای از شهرها همچون بلخ، بخارا، نيشابور، غزنه و... برپا گرديدند همچون مدرسه‎ی بيهقيه و مدرسه‎ی سعديه در نيشابور و يا مدارسی در آمل، که در اين مدارس علاوه بر فضای تدريس، حجره‎هايی جهت سکونت طلاب، موقوفاتی جهت تامين مخارج مدرسه و طلاب و مدرسان و موارد ديگر مد نظر قرار گرفته بودند. مدارس محلی، همچون قلب تپنده‎ی محله‎ی خود به شمار ‎می‎آمدند و در زمان‎هايی خاص با برگزاری جلساتی جهت مسلمانان، پذيرای سايرين ‎می‎گرديدند. بدين ترتيب پيوندی عميق ميان مردمان، طلاب و علماء منعقد ‎می‎شد و مدرسه، کارکردی فراتر از آموزش مطلق طلاب ايفاء ‎می‎نمود.

 

پس از چندي، در پی انتخاب شهر بغداد در نزديکی شهر مداين (تيسفون) به عنوان پايتخت ايرانی عباسيان و تاسيس بيمارستانی نظير جندی شاپور در بغداد به دستور‎ هارون الرشيد به نام «بيمارستان رشيد يا قديم»، به مرور زمان، بسياری از دانشمندان گندی شاپور جذب اين مرکز گرديدند. بدين سان شهر بغداد در دل ايران شهر به عنوان مرکز سياسی و حکومتی، از لحاظ ‌‌علمی‎نيز از اعتبار والايی برخوردار شد ليکن از سوی ديگر اين مسئله باعث گرديد گندی شاپور مرکزيت ‌‌علمی‎خود را از دست بدهد و پس از چندی  اين دانشگاه عظيم، به ويرانه‌‌ای مبدل گردد.  البته علاوه بر شهر بغداد به عنوان مرکزيت ‌‌علمی‎جهان اسلام،  در ساير بلاد شرقی نظير بخارا، ری، اصفهان و... و بلاد غربی همچون فسطاط، قاهره، قرطبه و... نيز، مکان‎های ‌‌علمی‎معتبری ايجاد گشتند که در ادامه‎ی اين نوشتار – همخوان با عنوان پژوهش - به توضيح يکی از اين مراکز علمی، يعنی شهر اصفهان ‎می‎پردازيم.

 

- پيشينه‎ی آموزش در شهر اصفهان:
شهر اصفهان نيز که در اين نوشتار مدنظر ‎می‎باشد يکی از مراکز ‌‌علمی ‎مهم ايران محسوب ‎می‎گردد و بسياری از بناهای آموزشی ممتاز متعلق به ادوار مختلف تاريخی را در بر دارد، به گونه اي كه دانشمندان و سياحان بسياری در خصوص منزلت آن از قرون اوليه‎ی هجری تا زمان صفويه سخن گفته اند. به عنوان مثال ياقوت حموی ‎می‎گويد : « به آن تعداد که در اين شهر دانشمندان و پيشوايان علوم و فنون پرورش يافته، در کمتر شهری از بلاد مسلمين اين گونه بوده است. » ( ياقوت حموی، 1979، ص : 309) شاردن سياح فرانسوی نيز، در خصوص جايگاه فرهنگی اين شهر در زمان صفويه چنين ‎می‎گويد : « اصفهان دارالعلم شرق يعني مهد دانش در سراسر مشرق زمين به شمار مي‌رود و از آنجا، علوم به كليه‎ی نقاط خاور، به ويژه هندوستان منتشر مي‌گردد. » ( شاردن، 1345، جلد 8، ص : 121) اصفهان دوران صفويه را، دارالعلم شرق، خير البلاد، دارالدوله، دارالسلطنه، دارالعلم، دارالملک و... ناميده اند.  (مهدوی، 1358، ص : 107) اصفهان اين عهد را قبه الاسلام نيز گفته اند. ( خوانساری، 1356، صص : 1 و 10) و...

 

 از لحاظ مقوله‎ی معماری نيز، اين شهر دارای اهميتی بسزا ‎می‎باشد و قلب معماري ايران در دوران‎هاي بعد از اسلام را تشکيل ‎می‎دهد، چراکه اين شهر در دو دوره ي مهم بعد از اسلام، يعني دوره‌هاي سلجوقي و صفوي مركز ايران بوده و بنابراين بيشترين بناهاي با ارزش اين دو دوره را در خود دارد. از آنجا كه بعد از اسلام، حكومت ايران در دور‌ه‌هاي سلجوقي و صفوي بيشترين قدرت، وسعت و تمركز خود را داشته مي‌توان به اين نتيجه دست يافت كه شهر اصفهان، دارنده ي برجسته‌ترين نمونه‌هاي معماري ايران بعد از اسلام است و بدين ترتيب معماري اصفهان، واجد نمايان‌ترين خصوصيات معماري اين دوره ي ايران مي باشد. (ميرميران، 1377، ص : 94)

 

اين شهر پس از گشودن دروازه‎های خود بر سپاهيان اسلام در سال 23 ه. ق. و قبول دين مبين، زمينه‎های تاسيس مراکز مذهبی – آموزشی را فراهم نمود و با تاسيس مسجدی بزرگ توسط ابوخناس مولی عمر بن خطاب، در روزگار امير المومنين در محله‎ی خشينان ( ابونعيم، ج.1، ص : 36) تعليم و تربيت و آموزش دين از اين مسجد شروع شد. در همين شهر، از ياران رسول ا... (ص) کسانی بودند که به مردم واجبات و سنت‎های دين را ‎می‎آموختند. ( ابونعيم، جلد 7، ص : 104) پس از چندی مسجد جامع اصفهان ( به عنوان سومين مسجد شهر  و اولين مسجد جامع ) به دست ايوب بن زياد والی اصفهان در حدود سال 156 هجری تاسيس گرديد و با دربرگرفتن حجره‎های متعدد، کتابخانه‎های عظيم و... بسان نخستين دانشگاه اسلا‎می‎شهر در آمد به گونه‌‌ای که مقدسی ‎می‎گويد : « مسجد جامع نخستين دانشگاه اسلا‎می‎در اين شهر بود، کتابخانه‎ی اين مسجد منابع آموزشی و تحقيقاتی در علوم گوناگون را در اختيار طلاب و استادان قرار ‎می‎داد و راه را برای تحقيقات عالی در اين شهر هموار ‎می‎کرد. ( مقدسی، 1408، ص : 329)

نقشه ي شماره ي 1 - نقشه ي اصفهان در دوران ساسانيان و اوايل اسلام ( غلوم بيک، 1377، ص : 10)  

 

                           تصوير شماره‎ی 1- تصويری از امامزاده اسماعيل  محل قدي‎می‎مسجد شيعا ( باياش، 1379)

 

با روی کار آمدن سلسله‎های ايرانی تبار، آموزش به نحوی بارزتر در دستور کار قرار گرفت. علاوه بر سلسله‎ی علويان طبرستان –  به عنوان نخستين سلسله‎های ايرانی تبار که در زمينه‎ی علم نقش ممتازی داشتند –  سامانيان نيز بسيار علم پرور بودند به گونه‌‌ای که اکثر مورخين همچون مقدسی، پادشاهان سامانی را از جمله‎ی خوش رفتارترين و فرهنگ پرورترين حکام معرفی نموده اند. ( مقدسی، 1361، ص : 494 )  در دوران آل بويه نيز، تحولات مه‎می‎در اين شهر به وقوع پيوست و علاوه بر تقسيم شهر به چهار محله‎ی بزرگ ( جوباره، کررآن، کوشک و دردشت )، ساخت خانه‎ی صاحب بن عباد ( وزير معروف مويد الدوله و فخر الدوله ) در نزديکی دروازه‎ی طوقچی، بنای مسجد جامع جورجير توسط اين وزير و يک ميدان و يک تخت گاه معروف به مير و اقدامات وسيع در مسجد جامع، مدرسی نيز به نام مدرس ابن سينا در محله‎ی دردشت احداث گرديد که تا به امروز بر جای باقی است. ( جابری انصاری، 1378، صص : 15 تا 18 ) در اين دوران علاوه بر اين اقدامات، کتابخانه‌‌ای برای مسجد جامع و بيمارستانی مجهز، با پزشکانی حاذق بنا نهاده شد. ( مقدسی، 1408 ق.، ص : 329 ) بدين ترتيب در دوران آل بويه شهر اصفهان با در برگرفتن مسجد جامع و مدرس‎های موجود در آن، مکتب خانه و مدرس‎هايی همچون مدرس ابن سينا، وظيفه‎ی آموزش ِ طالبان علم اين دوره را محول گرديد. البته لازم به ذکر است علاوه بر مساجد، مکتب خانه‎ها نيز در زمينه‎ی آموزش کودکان نقش بسزايی داشتند.

 

در نخستين قرون اسلامی، اين امر در اصفهان دارای چنان رشد و گسترشی بود که اين شهر، دهها نفر مودب يا اديب و معلم داشت، از جمله حجاج بن يوسف قتيبه‎ی همدانی، متوفی 260 ه. ق. با مکتبی بيش از يک صد کودک. ( ابونعيم اصفهانی، 1410 ه. ق.، ج. 1، ص : 355 )  

 

بدين ترتيب شهر مورد مبحث اين نوشتار يعنی اصفهان، در تاريخ فرهنگ ايران، نقش بسزايي ايفاء نمود و در طی تاريخ تا به امروز، مراکز  فرهنگی مختلفی را مشتمل ‎می‎گرديد که در ادامه به صورت فهرست وار به معرفی اين بناها در دوران‎های مختلف تاريخی اين شهر ‎می‎پردازيم. مراکز فرهنگی اصفهان در قرون اوليه‎ی اسلا‎می‎عبارتند از :
1-  مسجد جامع يا نخستين مركز تعليم و تربيت اصفهان
2- مسجد جامع جورجير
3- مدرسه ي علايي يا مدرس ابن سينا
 

تصوير شماره‎ی 2- تصويری از مسجد جامع اصفهان   

 

 تصوير شماره‎ی 3- تصويری از مسجد جورجير يا حکيم

 

                         تصوير شماره‎ی 4- تصويری از مدرسه‎ی علايي يا مدرس ابن سينا ( عدل، 1372، ص : 108)

 

پس از سپری شدن اين دوره، در دوران سلجوقی، پادشاهان، وزرا و امراي ايالات از يك سو براي تبليغ و ترويج مذهب خود و از سوي ديگر براي مقابله با تبليغات مخالفان خود، به ويژه اسماعيليان، اقدام به تأسيس مدرسه‌هاي متعددي كردند. نهضت احداث مدرسه‌هاي مذهبي در اين عصر – يعني زمان سلجوقيان - چنان قوي بود كه تعداد مدرسه‌ها و رباط‌ها و ديگر فضاهاي آموزشي و مذهبي  و نيز بودجه و هزينه اي كه صرف احداث و اداره‎ی آنها و پرداخت مستمري و حقوق طلاب، مدرسان وعلما مي‌شد، تا آن زمان در جهان اسلام سابقه نداشت. به قول راوندي در كتاب راحه الصدور : « چندان خيرات كه در دولت سلاطين آل سلجوق و ايام همايون ايشان ظاهر شد از احياي معالم دين و تشييد قواعد مسلماني و بناي مساجد و انشاي مدارس و رباطات و تناظر و ادرار و انظار و اوقاف بر علما و سادات و زهاد و ابرار در هيچ روزگاري نبود، و آثار آن در ممالك اسلام ظاهر است. (راوندي، 1364، ص : 66) خواجه نظام‌الملك طوسي را مي‌توان پيشرو نهضت مذكور در اين دوران دانست که اكثر مدرسه‌هاي احداثی وی، به «نظاميه» مشهور گرديد. البته نظاميه‌ها را نبايد تنها مدارسي دانست كه نظام‌الملك بنا کرده است، بلكه برخي از اين مدرسه‌ها به نام مدرسين يا محل بناي آنها خوانده مي‌شد، چنانکه نظاميه‎ی اصفهان به خاطر عنوان مدرس آن - صدرالدين-  به صدريه هم مشهور بوده است. ( نفيسی، ص : 18) در دوران سلجوقيان، در زمينه‎ی معماری نيز، فعاليت‎های بسيار وسيعی صورت پذيرفت. بدين ترتيب علاوه بر تحول معماری مساجد، فضاي معماري مدارس نيز دگرگون گرديد و به شكل چهار ايواني در آمد. لازم به ذکر است طرح مزبور يعنی چهار ايوانی، همانند بسياری از شهرهای پيش از اسلام، نظير شهرهای ساسانی که دارای چهار دروازه در جهات چهارگانه بودند،  با توجه به جهات اربعه شکل گرفته اند. از الگوی مزبور در دوران قبل از اسلام نيز، در بسياری از کاخ‎های ساسانی و اشکانی بهره گرفته شد. البته در معماری کاروانسراها نيز از اين الگو بهره گرفته شد و زمينه‎ی شباهت فراوان اين دو فضا را فراهم نمود تا جايی که مسجد، در مدارس و محل نگهداری حيوانات، در پاره‌‌ای از کاروانسراها، عامل تمايز اين دو کاربری گشت. ( سلطان زاده، 1364، ص :  )

 

 سلجوقيان در آغاز سلطنت در ترويج علم و دانش تلاش‌هاي بسياري نمودند كه ثمره‎ی اين كوشش، مجاهدت و بذل توجه و عنايت آنان، به اوج فرهنگ و هنر در دوران فرمانروايي ايشان انجاميد. شهر اصفهان به مناسبت پايتخت بودن بهره‌اي بيشتر يافت و فضاهاي آموزشي متعددي به عنوان عناصر مصنوع استخوان بندي شهر، عمدتاً  درپيرامون ميدان كهنه، ايجاد گشت كه از آن جمله ‎می‎توان به  مدارس زير اشاره نمود :

 

1- مدرسه‎ی ملكشاه سلجوقي يا مدرسه‎ی ملكشاهي در محله‎ی احمدآباد اصفهان به نام دارالبطيخ.
2- مدرسه‎ی سلطان محمد سلجوقي(498-511 هـ.ق)  يا مدرسه‎ی حاجي حسن در مقابل درِ ورودي صحن‎هارون ولايت و متصل به مسجد علي.
 و ساير مدارس غير موجود همچون : مدرسه‎ی نظاميه‎ی اصفهان يا صدريه يا خواجه نظام الملك، بين مسجد جامع و دو منار دردشت و بين گنبد بزرگ نظام‌الملك و گنبد سلطان بخت آغا، مدرسه‎ی فخريه، ملکه خاتون، سمير‎می‎يا کمال الملک وزير، تاج الملک، شمسيه و سلطان جلال الدين خوارزمشاه (منکبرنی ).
 

تصوير شماره‎ی 5- تصويری از مدرسه‎ی ملكشاه سلجوقي يا مدرسه‎ی ملكشاهي

 

تصوير شماره‎ی 6-  تصويری از مدرسه‎ی سلطان محمد سلجوقي يا مدرسه‎ی حاجي حسن

 

در پی حمله‎ی اقوام مغول، خراسان و ساير شهرهاي ايران، پايكوب سم ستوران مغول گرديد و فجايعي جانگداز در دفتر تاريخ ثبت شد. در اين زمان نفاق و برادر كشي بين شافعيان و حنفيان و دو خانواده‎ی آل خجند و آل صاعد، پايتخت باشکوه سلجوقيان يعنی شهر اصفهان را، به ويراني سوق داد، مدارس خراب شدند و كتابخانه‌ها سوختند و بدين ترتيب دوران شکوفايی  نهضت تمدن اسلا‎می‎روی به افول نهاد.

 

 در سال 635 هجري كه اصفهان به دست مغولان افتاد، هر آنچه كه از نزاع بين آل خجند و آل صاعد باقي مانده بود، به آتش كشيده شد، مدارس نابود گرديد و همه‎ی دانشمندان كشته شدند. در اين دوره كه « دوران فترت » نام دارد تا سال 725 هجري كه ساختمان مدرسه‎ی اماميه تمام مي‌شود، احتمالاً مدرسه‎ی ديگري در اصفهان ساخته نشد. ( ايمانيه، 1350، صص : 69 تا 71 )

 

مدارس اين دوران عبارتند از :
1- مدرسه‎ی اماميه يا مدرسه‎ی بابا قاسم.
2- مدرسه‎ی سلطان بخت آغا يا مدرسه‎ی دو منار دردشت يا مدرسه‎ی شوري.
3- مدرسه‎ی مسجد جامع يا مدرسه‎ی مظفريه يا مدرسه‎ی عمربن عبدالعزيز.
4- مدرسه‎ی باقريه‎ی درب کوشک يا مدرسه‎ی باقريه يا مدرسه‎ی درب کوشک يا مدرسه‎ی پاشير يا مدرسه‎ی باب القصر.
5- مدرسه‎ی ترک‎ها ( امام‎هادی (ع).
6- مدرسه‎ی علی بن سهل بن ازهر.
7- مدرسه‎ی شهشهان يا شاه علاء الدين محمد.
8- خانقاه شيخ ابومسعود.
و ساير مدارس غير موجود همچون : مدرسه‎ی اوزون حسن ( حسن بيک )، مدرسه‎ی شاه حسن، مدرسه‎ی درويشان، مدرسه‎ی نقاشان، مدرسه‎ی خواجه صدر الدين علی، مدرسه‎ی خواجه ملک مستوفی. مدرسه‎ی سيد رکن الدين محمد يزدی يا عصمتيه،  مدرسه‎ی صدر منصور، مدرسه‎ی جوهان و دارالسياده.
 

تصوير شماره ي 7 – تصويري از مدرسه‎ی اماميه يا مدرسه‎ی بابا قاسم

 

             تصوير شماره ي 8 – تصويري از مدرسه‎ی سلطان بخت آغا يا مدرسه‎ی دو منار دردشت يا مدرسه‎ی شوري

 

تصوير شماره‎ي 9 – تصويري از مدرسه‎ی مسجد جامع يا مدرسه‎ی مظفريه يا مدرسه‎ی عمربن عبدالعزيز

 

تصوير شماره‎ي 10 – تصويري از مدرسه‎ی باقريه‎ی درب کوشک يا مدرسه‎ی باقريه يا مدرسه‎ی درب کوشک يا مدرسه‎ی پاشير يا مدرسه‎ی باب القصر ( حاجي قاسمي، 1378، ص : 57)
 

تصوير شماره‎ي 11– تصويري از مدرسه‎ی ترک‎ها ( امام‎هادی (ع)

 

تصوير شماره ي 12 – تصويري از مدرسه‎ی علی بن سهل بن ازهر

 


تصوير شماره ي 13 – تصويري از مدرسه‎ی شهشهان يا شاه علاء الدين محمد

 

  تصوير شماره ي 14 – تصويري از خانقاه شيخ ابومسعود

 

پس از فروپاشي دولت متمركز ايراني، مذاهب و فرقه‎هاي مختلف مربوط به آئين اسلام، شكل گرفتند. در اين برهه‎ی زماني گرايش تشيع در سرزمين ايران گسترش مي يابد، آئيني كه به جز دوران آل بويه، مذهبي مردود به شمار مي رود و حتي بعد از حمله‎ی مغول و در زمان ايلغار تيمور اوجي سهمگين مي يابد، در قرن هشتم و نهم و دهم فرصتي براي شكوفايي پيدا مي كند. سازمان‎هاي فرقه اي مذهب شيعه، با رجوع به مفاهيم حكومت غاصب و حكومت صالح در دوران اسلامي موفق مي گردند تا در ميان عامه‎ی مردم بذر اتحاد عقيدتي را بيفشانند. شكل گيري حكومت‎هاي سربداران در زمان ايلخانان مغول در خراسان و خاندان شيخ صفي در منطقه‎ی اردبيل و قره باغ در زمان حكومت قره قويونلو در آذربايجان، نشان‎هايي روشن از نوعي اتحاد عقيدتي هستند كه با حركت سربداران آغاز مي گردد و با استقرار دولت صفوي در قرن دهم هجري به بار مي نشيند. (حبيبي، 1378، ص : 87)

 

آرامش نسبي برقرار شده در اين دوران، خصوصاً در دوره‎ی حكمراني شاه عباس، اين امكان را فراهم ساخت كه پيشرفت‎هاي چشمگيري در زمينه‎ی توليدات كشاورزي، صنعتي، توسعه‎ی روابط تجاري داخلي و خارجي، رشد شهرنشيني و... به وجود آيد. البته هنگامي كه شاه عباس به قدرت رسيد، حكومت صفوي داراي عظمت و شكوه چنداني نبود. وي پس از سركوبي دشمنان داخلي و خارجي و ايجاد يك حكومت متمركز قدرتمند، اقدام به فعاليت‎هاي وسيعی در زمينه‎هاي عمران و آبادي شهرها نمود.

 

صفويان براي حفظ مشروعيت ظاهري حكومت خود، از حمايت برخي علما و تأسيس فضاهاي آموزشي تا آنجا كه براي اركان حكومت خود، احساس خطر نمي‌كردند، دريغ نمي‌نمودند. تبليغ و ترويج آداب و احكام و تبليغ و نشر آن و حمايت از علما، بدون توجه به فضاهاي آموزشي و مهيا كردن امكانات آموزشي ميسر نبود، به عبارت ديگر تدوين، تبليغ و اجراي احكام و شعائر مذهبي، مستلزم توسعه‎ی نظام آموزشي بود. به اين ترتيب در دوره‎ی صفويه تعداد بسياري مدرسه احداث شد و هزينه‌هاي قابل توجهي صرف آموزش طلاب و اداره‎ی مدارس گرديد. متأسفانه خشك انديشي و روح حاكم بر آن عهد چنان بود كه تدريس فلسفه و علوم عقلي در اغلب مدارس ممنوع شده بود و علماي آگاه و نيك انديش مورد اذيت و آزار قرار مي‌گرفتند. (سلطان زاده، 1364، ص : 130) علي رغم ايجاد مدارس متعدد و توجه خاص شاهان صفوي به علوم فقهي، ديني و هنرهاي ظريف و معماري، به سبب عدم توجه آنها به ساير شاخه‎هاي علوم اسلامي، علوم عقلي، ادبيات، پزشكي و... پيشرفت چشمگيري در اين زمينه‎ها حاصل نشد و بسياري از بزرگان و هنرمندان اين هنرها به دربارهاي هند و عثماني پناه بردند. (باستاني پاريزي، 1358، ص : 354)

 

 شهر اصفهان پايتخت اين سلسله‎ی قدرتمند، محمل اقدامات وسيع و متعدد گرديد. در اوايل حكمراني اين سلسله، در شهر اصفهان، عناصري شهري  از جمله كاروانسراها، بقعه‎ها، مدارس و مساجد در پيرامون ميدان كهنه ايجاد گشت، لکن در پي استقرار اين حکومت در اين شهر و انتخاب آن به عنوان پايتخت، نياز به ايجاد يك مركز و هسته‎ی جديد اداري – حكومتي احساس گشت، چرا كه مركز اصلي قديمي شهر (ميدان كهنه) توانايي برآوردن نيازهاي جديد سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اداري را دارا نبود. لذا در سال 1011 (طبقه نوشته‎ی آقاي هنرفر در صفحه‎ی 396 گنجينه‎ی آثار تاريخي اصفهان ) ميدان نقش جهان  در پيوند با ميدان کهنه از طريق محور بازار، با عناصری فراوان در پيرامون همچون مدارس، احداث گشت و بدين ترتيب با ايجاد بناهاي حكومتي، باغ‎ها و بستان‎ها، گلدسته‎ها، عمارات عالي و... روحي تازه در كالبد اين شهر دميده شد.
 

  نقشه‎ی شماره‎ی 2 - اصفهان در دوران صفويه 1006 تا 1130 هجري ( وزارت فرهنگ و هنر، 1976، ص : 19 )‌

 

سياحاني كه در دوره‎ی صفويه مدتي در ايران اقامت داشتند، از تعداد بسيار مدرسه‌ها سخن گفته‌اند. شاردن سياح فرانسوي كه در زمان صفويه سال‌ها در اصفهان اقامت داشته در سفر نامه‎ی خود، در خصوص مدارس صفويه چنين نوشته است: « مدارس در ايران فراوان است، ايرانيان آموزشگاه‌ها را مكتب خوانند و معلمين را مكتب‌دار گويند، در هر شهري تعداد كثيري مدرسه موجود مي‌باشد و حتي مي‌توان گفت در هر ناحيه‌اي از شهر نيز، مدارس بسياري وجود دارد. (شاردن، 1345، جلد 5، ص : 27)

 

مدارس موجود اين دوران  عبارتند از :
مسجد -  مدرسه‎ی علي قلي آقا، مسجد -  مدرسه‎ی حكيم، مدرسه‎ی شمس آباد، مدرسه‎ی جلاليه يا احمدآباد، مدرسه‎ی اسماعيليه، مدرسه‎ی امامزاده اسماعيل يا ابراهيم بيك، مدرسه‎ی جده‎ی بزرگ، مدرسه‎ی جده كوچك، مدرسه‎ی ميرزا تقي يا سيد جزايري يا حوابيگم يا خالصيه، مدرسه‎ی حكيميه يا كاسه گران يا شمسيه،  مدرسه‎ی ذوالفقار، مدرسه‎ی الماسيه مدرسه‎ی ساروتقي يا مدرسه‎ی ثقه الاسلام يا مدرسه‎ی آقا شيخ محمد علي، مدرسه‎ی عربان، مدرسه‎ی عباسي يا ناصري مدرسه‎ی سليمانيه، مدرسه‎ی شفيعيه‎ی دردشت، مدرسه‎ی ملا عبدا...، مدرسه‎ی ميرزا حسين، مدرسه‎ی ميرزا شاه حسين يا‎هارونيه يا‎هارون ولايت، مدرسه‎ی سلطاني يا مدرسه‎ی چهارباغ، مدرسه‎ی نوريه، مدرسه‎ی نيم آورد.
 و در حدود 70 مدرسه ي ديگر، كه امروزه از آن‎ها اثري برجاي نبوده و در اين نوشتار، مجالي جهت پرداختن بدان نيست.
 

تصوير شماره ي 15- تصويري از مسجد -  مدرسه‎ی علي قلي آقا

 

تصوير شماره ي 16- تصويري از مدرسه‎ی حكيم

 

 تصوير شماره ي 17- تصويري از مدرسه‎ی شمس آباد

 

تصوير شماره ي 18- تصويري از مدرسه‎ی جلاليه يا احمدآباد
 

تصوير شماره ي 19- تصويري از مدرسه‎ی اسماعيليه

 

تصوير شماره ي 20- تصويري از مدرسه‎ی امامزاده اسماعيل يا ابراهيم بيك

 

تصوير شماره ي 21- تصويري از مدرسه‎ی جده‎ی بزرگ ( حاجي قاسمي، 1378، ص : 33)

 

تصوير شماره ي22- تصويري از مدرسه‎ی جده كوچك( حاجي قاسمي، 1378، ص : 40)

 

تصوير شماره ي23- تصويري از مدرسه‎ی ميرزا تقي يا سيد جزايري يا حوابيگم يا خالصيه  يا مدرسه‎ی آقا شيخ محمد علي 

 

          تصوير شماره ي24- تصويري از مدرسه‎ی حكيميه يا كاسه گران يا شمسيه   ( حاجي قاسمي، 1378، ص : 79)

 

تصوير شماره ي25- تصويري از مدرسه‎ی ذوالفقار 

 

تصوير شماره ي26- تصويري از مدرسه‎ی الماسيه

 

تصوير شماره ي27- تصويري از مدرسه‎ی ساروتقي يا مدرسه‎ی ثقه الاسلام ( حاجي قاسمي، 1378، ص : 89 )

 

تصوير شماره ي28- تصويري از مدرسه‎ی عربان

 

تصوير شماره ي29- تصويري از مدرسه‎ی عباسي يا ناصري

 

تصوير شماره ي30- تصويري از مدرسه‎ی سليمانيه 

 

تصوير شماره ي31- تصويري از مدرسه‎ی شفيعيه‎ی دردشت

 

تصوير شماره ي32- تصويري از مدرسه‎ی ملا عبدا...  ( حاجي قاسمي، 1378، ص : 83)

 

تصوير شماره ي33- تصويري از مدرسه‎ی ميرزا حسين  ( حاجي قاسمي، 1378، ص : 90)

 

 

تصاوير شماره ي34 و 35- تصاويري از مدرسه‎ی ميرزا شاه حسين يا‎هارونيه يا‎هارون ولايت

 

تصوير شماره ي36- تصويري از مدرسه‎ی سلطاني يا مدرسه‎ی چهارباغ 

 

تصوير شماره ي37- تصويري از مدرسه‎ی نوريه 

 

تصوير شماره ي38- تصويري از مدرسه‎ی نيم آورد ( حاجي قاسمي، 1378، ص : 95)

 

متاسفانه پس از سپری شدن دوران صفويه، در اثر عواملی همچون، حمله‎ی افغان‎ها، جنگ‌هاي پي‌درپي، ضعف بنيه ي اقتصادي و عواملی از اين دست، شکوه و عظمت اين مدارس، به پايان رسيد و بسياری از آن‎ها ويران گشتند. با وجود بهبود اوضاع در دوران كريم خان، باز احداث اين سلسله اماکن، به دليل عموالي متعدد و مختلف به گونه ي پيشين ميسر نگرديد.

 

سلاطين قاجار نيز همانند ساير سلسله‎های پس از صفويه، نتوانستند، به حكومت و سلطنت خود –  نظير سلسله‎ی مقتدر صفويه - جنبه‌اي شرعي و مذهبي دهند و با وجود آن كه با گروهي از علما رابطه برقرار كردند و ضمن تظاهر به دينداري، هزينه‌هايي نيز صرف پرداخت مستمري و احداث و احياي تعدادي از بناهاي مذهبي نمودند، اما هيچ گاه به اين موفقيت دست نيافتند تا نظر موافق بيشتر علما را جلب نمايند و به حكومت خود جنبه‌اي مذهبي بدهند. مدارس ديني نيز از رونق دوره ي صفويه برخوردار نبودند. (سلطان زاده، 1364، صص : 259 و 260 ) محمد مهدي اصفهاني در کتاب « نصف جهان فی تعريف الصفهان » در ضمن شرح وضع مدارس اصفهان اشاره مي کند كه تعدادي از مدارس، كمتر از گنجايش خود طلبه دارند و برخي هم از طلبه خالي هستند. وي در ادامه ي توضيحات خود مي‌گويد: « ديگران مدارس بسياري در زمان صفويه ساخته بوده‌اند كه بعضي از آن‎ها بسيار عالي و وسيع و الحال آنها خراب و بعضي در شرف خرابي مي‌باشد و چندين مدرسه ي ديگر، در محلات واقع و اكثراً از طلبه ي علم خالي و قابل ذكري نيستند.» (الاصفهاني، 1368، ص :73 )

 

با اين حال با وجود تما‎می‎مشکلات و نابسامانی‎ها، گرچه سال‎ها اين شهر از بناهای آموزشی و مذهبی جديد و درخور، تهی گشت ليکن با همت بزرگ مردانی از اين ديار، بناهايی بسيار عظيم ساخته شد.
پاره‌‌ای از اين مدارس عبارتند از :
1 – مدرسه ي صدر بازار يا صدريه.
2-  مدرسه ي صدر چهار باغ خواجو يا امين الدوله.
3-  مدرسه ي صدر پا قلعه يا سيد العراقين.
4- مسجد – مدرسه ي سيد.
5- مسجد و مدرسه ي ركن‌ الملك.
6- مسجد ـ مدرسه ي رحيم خان.
7- مدرسه ي ميرزا- مهدی يا بابا حسن.
 

 

تصوير شماره ي 39- تصويري از مدرسه ي صدر بازار يا صدريه( حاجي قاسمي، 1378، ص : 65)

 

تصوير شماره ي 40- تصويري از مدرسه ي صدر چهار باغ خواجو يا امين الدوله( حاجي قاسمي، 1378، ص : 74)

 

تصوير شماره ي 41- تصويري از مدرسه ي صدر پا قلعه يا سيد العراقين

 

تصوير شماره ي 42- تصويري از مسجد – مدرسه ي سيد

 

تصوير شماره ي 43- تصويري از مسجد و مدرسه ي ركن‌ الملك

 

تصوير شماره ي 44- تصويري از مسجد ـ مدرسه ي رحيم خان

 

تصوير شماره‌ي 45- تصويري از مدرسه ي ميرزا- مهدی يا بابا حسن

 

- نتيجه‎گيری:
متاسفانه با شروع روابط ايران و اروپا – که از زمان صفويه آغاز گرديد و در دوران قاجاريه تشديد گشت - از يک سو و ايجاد مدارس به سبک نوين از ديگر سو، مجددا، روند تعليم و تعلم دچار دگرگونی‎های فراوان گشت. مکتب خانه‎ها و مدرسه‎های قدي‎می‎همچنان در دوران قاجاريه به حيات خود ادامه داد ليکن هم زمان، ظهور مواردی همچون اعزام دانشجو به خارج تحت عنوان  «کاروان معرفت » توسط عباس ميرزا ( وليعهد و نايب السلطنه‎ی دومين پادشاه قاجار )، ايجاد مدرسه‎ی مسيونری در پايتخت و چند شهر ديگر و تاسيس مدارس مربوط به اقليت‎های دينی، دو نظام متفاوت آموزشی را در مقابل هم قرار داد. بدين ترتيب پس از چندی، اين نهادها، تحت لوای حکومت در آمد و انديشه‎ی دولتی شدن نهاد آموزش و پرورش تبلور يافت. بدين ترتيب مدارس ديني، بيش از پيش مهجور گرديد، بسياری از آن‎ها به صورت متروکه در آمد يا تغيير کاربری يافت به گونه‌‌ای که امروزه تنها پاره اي از بناهای آموزشی متعلق به ادوار مختلف تاريخي در شهر اصفهان، بر جاي مانده است.

 

در كمال تاسف با وجود آن که در اکثر اين بناهاي باقي مانده، فعاليت‎های ‌‌علمی‎رواج دارد، ليکن استفاده از اين فضاها، به گونه‌‌ای صحيح و درخورِ معماری عظيم آن‎ها، صورت نمي پذيرد و بدين ترتيب استحكام و زيبايي بنا، رو به اضمحلال مي نهد، حتي در اغلب موارد، مرمت اين گونه بناها نيز، به سبکی نامطلوب انجام مي گيرد. به اميد آن که با نظارت بيشتر مسئولين بتوان اين تعداد اندک باقی مانده را، محافظت نمود.
 

منابع: 

الاصفهاني، محمد مهدي بن محمدرضا. 1368. نصف جهان في تعريف الاصفهان. تصحيح و تحشيه‎ی دكتر منوچهر ستوده. تهران : اميركبير.
اوليري، دليسي. 1355. انتقال علوم يوناني به عالم اسلامي. ترجمه‎ی احمد آرام. تهران : جاويدان.
ايمانيه، مجتبي. 1350. تاريخ فرهنگ اصفهان. اصفهان : دانشگاه اصفهان.
باستاني پاريزي، محمد ابراهيم. 1358. مقاله‎ی نان جو و دوغ گو. محيط ادب (مجموعه‎ی سي گفتار به پاس پنجاه سال تحقيقات و مطالعات سيد محمد محيط طباطبايي، پديد آورندگان : سيد جعفر شهيدي، محمد ابراهيم باستاني پاريزي، ايرج افشار، حبيب يغمايي. دبيرخانه‎ی هيأت امناي كتابخانه‎هاي عمومي كشور. نشر كتابخانه.
باياش، آلن. 1379. اصفهان نهان دل من .تهران : انتشارات يساولي.
جابري انصاري، حسن.1321. تاريخ اصفهان و ري. به اهتمام حسين عمادزاده. تهران : عمادزاده.
جابري انصاري، حسن. 1378. تاريخ اصفهان. ترتيب و تصحيح و تعليق : جمشيد مظاهري (سروشيار). اصفهان : مشعل.
حاجی قاسمی، کامبيز. 1378. گنج نامه‎ی فرهنگ آثار معماری اسلامی، دفتر پنجم : مدارس. : مرکز اسناد و تحقيقات دانشکده‎ی معماری و شهرسازی و سازمان ميراث فرهنگی کشور.
حافظ ابونعيم اصفهاني. 1377. ذكر اخبار اصفهان. ترجمه ي نورالله كسايي. تهران : سروش.   
حافظ ابونعيم اصفهاني. 1410ه.ق.. ذكر اخبار اصفهان. تصحيح سيد حسن كسروي. بيروت : دارالكتب العلميه.                 
حبيبي، محسن. 1378. از شار تا شهر (تحليلي تاريخي از مفهوم شهر و سيماي كالبدي آن، تفكر و تأثر). تهران : دانشگاه تهران‌، چاپ دوم.
خوانساری، محمد باقر. 1356. روضات الجنات. ترجمه‎ی محمد باقر ساعدی خوانساری. تهران : اسلاميه.
راوندي، محمدبن علي بن سليمان. 1364. راحه الصدور و آيه السرور. به سعي و تصحيح محمد اقبال. تهران : علمي.
زرکوب، عبد الحسين. 1355. کارنامه‎ی اسلام. تهران : امير کبير.
سلطان زاده، حسين. 1364. تاريخ مدارس ايران از عهد باستان تا تأسيس دارالفنون. تهران : آگاه.
شاردن، ژان. 1345. سياحت نامه (ده جلد). ترجمه‎ی محمد عباسي. تهران : اميركبير.
شاردن، ژان. 1362. سفرنامه شاردن (بخش اصفهان). ترجمه‎ی حسين عريضي ؛ با مقدمه‎ی علي دهباشي، : نگاه.
عدل، کامران. 1371. آنان که خاک را به نظر کيميا کنند. تهران : سروش.
غلوم بيك، ليزا. خرداد 1377. الگوهاي شهري اصفهان پيش از صفويه. مترجم م. نفيس، مجله‎ی معماري و شهرسازي، شماره‎ی 42و43.
مقدسی، ابو عبدا... محمد بن احمد. 1361. احسن التقاسيم ( جزء دوم ). ترجمه‎ی دکتر علی منزوی. تهران : شرکت مولفان و مترجمان.  
موحد ابطحي، سيد حجه. 1376. ريشه‎ها و جلوه‎هاي تشيع و حوزه‎ی علميه اصفهان. جلد دوم. اصفهان : دفتر تبليغات المهدي (عج).
مهدوي، سيد مصلح الدين. 1358. مقاله‎ی دارالعلم شرق. مجموعه‎ی محيط ادب (مجموعه‎ی سي گفتار به پاس پنجاه سال تحقيقات و مطالعات سيد محمد محيط طباطبايي). پديد آورنده : حبيب يغمايي، سيد جعفر شهيدي، محمد ابراهيم باستاني پاريزي، ايرج افشار، دبيرخانه هيئت امناي كتابخانه‎هاي عمومي كشور. نشر كتابخانه.
مهدوي، سيد مصلح الدين. 1367. تاريخ ‌‌علمی‎و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخير. جلد  دوم و سوم. تهران : الهدايه.
مهدوي، سيد مصلح الدين. 1386. اصفهان دارالعلم شرق، مدارس ديني اصفهان. تصحيح، تحقيق و اضافات : محمد رضا نيلفروشان. اصفهان : سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري.
ميرميران،‎هادی. خرداد1377. سيری از ماده به روح. مجله‎ی معماری و شهرسازی، شماره‎ی 42 و 43.
نفيسی، علی اکبر. 1355. فرهنگ نفيسی. جلد پنجم. تهران : خيام.
نفيسي، سعيد. مدرسه‎ی نظاميه‎ی بغداد. مجله‎ی مهر، شماره‎ی 2، سال دوم.
وزارت فرهنگ و هنر. 1976. اصفهان شهر نور. ايران : خانه‎ی چاپ رخ.
هنرفر، لطف ا.... 1346. آشنايی با شهر تاريخی اصفهان ( راهنمای جوانان ). اصفهان : ثقفی.
هنرفر، لطف ا.... 1350. گنجينه‎ی آثار تاريخي اصفهان. اصفهان : ثقفي.
ياقوت حموی بغدادی، ياقوت ابن عبدا.... 1979 ميلادی / 1399 قمری. معجم البلدان. بيروت : دارالاحياء التراث العربی.

 

Filtered HTML

  • Web page addresses and e-mail addresses turn into links automatically.
  • Allowed HTML tags: <a> <em> <strong> <cite> <blockquote> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd>
  • Lines and paragraphs break automatically.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • Web page addresses and e-mail addresses turn into links automatically.
  • Lines and paragraphs break automatically.
Image CAPTCHA