اتمسفر زاینده رود

اتمسفر زاینده رود
نویسنده: 
محمدعلی مرادی

زاینده رود، رودخانه ای که در مرکز ایران جاری است نقش ویژه ای در شکل گیری جلگۀ اصفهان داشته است. این رودخانه که از کوه های زردکوه سرچشمه می گیرد و به گاوخونی می ریزد، در مسیرش از چشمه های متفاوت تقویت می شود و ضمن آبادانی اطراف خویش اتمسفری ویژه می آفریند. آنچه همواره راجع به زاینده رود بیان شده است، وجه طبیعی و زیست بومی این رودخانه است. در این مقاله تلاش بر این است که زاینده رود در چارچوب یک گفتمان زیبایی شناسانه در جلگه و شهر اصفهان ملاحظه گردد؛ جایی که مفهوم اتمسفر در آن توضیح داده می شود.

مفهوم اتمسفر

 

مفهوم زیبایی شناسی در واقع برگردان مفهوم استتیک است. می توان گفت این برگردان چندان دقیقی نیست، چرا که استتیک، دامنه و محتوی گسترده تری نسبت به زیبایی شناسی دارد و شاید تعبیر ذوق شناسی یا پسند شناسی دقیق تر باشد. این مفهوم در واقع مفهومی است که به امور حسی می پردازد. نخستین بار «بوم گارتن» آلمانی این مفهوم را در قرن هجدهم پروراند و بسط داد، اما استتیک در روند شکل گیری و تکوین اش همواره حوزه ای بوده است که از طبیعت فاصله می گیرد و پرداختن به امر طبیعت را به قلمرو علوم طبیعی واگذارده است و به هنر می پردازد. اما چگونه می توان طبیعت و هنر را که به قلمروهای مختلف تعلق دارند با هم در ارتباط قرار داد و این دو قلمرو را در هم ادغام کرد، مقدمات استتیک همواره در چارچوب ادراک صورت می گیرد، یعنی از حوزۀ حسی به حوزۀ ادراک روندی است که چرخۀ معرفت شناسی را تشکیل می دهد. اما در این ادغام ادراک به دریافت تبدیل می شود. مفهوم اتمسفر حاصل این ادغام و ترکیب است. هنگامی که در قلمرو زیبایی شناسی مولفه های باد، خاک و آب را وارد می کنیم و ساختارهای آن را بدین شکل با این مولفه ها بارور می کنیم با دریافتی نو در قلمرو استتیک روبه رو هستیم. وقتی که وارد محوطه ای می شویم، دریافت خاصی از آن محوطه داریم که آن فضا نیست، بلکه چیزی بیش تر از فضا است؛ آن چیز اضافه در واقع همان اتمسفر است که کیفیت ویژه ای به آن محوطه می دهد. در مباحث استتیک، همواره از استقلال زیبایی از کارکردهای اجتماعی صحبت بوده است، اما اینجا وجه دیگر از مولفه اجتماع وارد می شود که اگر چه اجتماع است، اما کارکرد اجتماعی ندارد. معمار در خلق اثر معماری هنگامی که کلیسا را طراحی می کند اتمسفری از امر قدسی را تجسم می دهد، یا که در دادگاه یا در طراحی قصر می‌باید اتمسفری از سلسله مراتب اجتماعی-سیاسی را طراحی کند. این بیان اتمسفر انسان در بین انسان و فضا است. چنین است که می توان از اتمسفر گرم یا صبح بهاری، اتمسفر تهدیدکنندۀ آسمان بارانی و از اتمسفر یک باغ صحبت کرد.

 

همواره از قرن هجدهم جدایی مدل سوژه/ابژه مطرح شد اما با طرح مفهوم اتمسفر کوشیده می شود امری بیان شود که از این جدایی فرارود. این مفهوم در تئوری های زیبایی شناسانۀ کلاسیک سابقه ای ندارد. می توان در تئوری¬ زیبایی شناسی «والتر بنیامین» ردپای آن را یافت و امیدوار بود که بتوان بین «امر اصیل» و «بازتولید تکنیکی» تفکیک قائل شد. او بر این باور بود که توسعه عمومی هنر در دوران نو از طریق از دست رفتن «آئورا» می تواند ممکن شود. اما «آئورا» چیست؟ یک دریافت در هم تنیده از زمان و فضا، یک پدیدار یک باره از دور همچون نزدیک بودن است. در یک بعد از ظهر تابستانی آرام یک سلسله جبال در افق یک شاخه را دنبال می کند که سایه اش بر روی استراحتگاه افتاده است. این «آئورا» کوهستان است و این شاخه نفس می کشد. وقتی که بنیامین از پدیداری دور صحبت می کند، در واقع از پدیده دور بودن حرف می زند.

 

بنیامین از یک سو برای تجربه «آئورا» طبیعت را به مثابۀ یک پس زمینه در نظر می گیرد و از سوی دیگر بُعد قابل مشاهده آن را لحاظ می کند. از مفهوم «آئورا» می توان اتمسفر را استنتاج کرد. اتمسفر در فضا است؛ بدون مرز جاری، بدون محل و محوطۀ مشخص.

 

اما چگونه است که مفهوم اتمسفر در تکمیل تئوری های زیبایی شناسانه موضوعیت می یابد؟ باید این موضوع را مورد تاکید عام قرار دهیم که ما با طبیعت زندگی می کنیم و باد و خاک و آب به عنوان رسانه در این روند قرار می گیرند. پس می باید این تجربه را به گونه ای معنا دهیم و بر این نکته پای بفشریم که انسان تنها موجود عقلانی نیست. منظور این است که او به عنوان هستنده زنده گوشت، پوست و استخوان و در یک کلام بدن دارد؛ پس طبیعت چیزی بیرون از خود انسان نیست، از این رو ارتباط انسان با خودش است که افق هایی را باز می کند و طبیعت خود انسان است که بدن انسانی در «خودآگاهی» ما، خود را ادغام می کند. پس این تفکیک یعنی جدایی انسان/طبیعت نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد و او بخشی از طبیعت است و عناصر زیبایی شناسی بر این آغازه می باید سامان بگیرد. بارور و پرورده شدن مفهوم اتمسفر حاصل این تامل است.

 

زاینده رود

 

اصفهان شهری تاریخی که نمونه شهر ایرانی در دوران اسلامی است، در تکوین تاریخ خود ویژگی خاصی به خود گرفته است. «ژان باتیست تارونیه» می نویسد «از هر سمت که وارد اصفهان شویم نخست برج های مساجد و سپس درختان پیرامون خانه ها را می بینیم به گونه ای که اصفهان از دور بیش تر شبیه جنگل است تا به شهر. همه مسافرانی که در گذشته های دور به اصفهان سفر کرده اند چیزی که توجه آنها را به خود جلب کرده است همان سرسبزی انبوه درختان و جنگل یا بوستان است. اصفهان یک باغ شهر است، اما این در دل بیابان ها که به شهر حکم واحه ای را داده است جز به کمک آبیاری فشرده و عمیق از طرف آب زاینده رود میسر نیست. آب رودخانه از طریق مجراهای بی شمار به شهر آورده شده است. همۀ نهرهای آبیاری که در اصفهان و زمین های متعلق به آن وجود دارد از زاینده رود منشعب شده است.» تکوین و توسعه شهر بدون حضور زاینده رود قابل تصور نیست. زاینده رود جزء جدایی ناپذیری از اصفهان است. اصفهان همواره از جنبۀ معماری و آثار هنری دیده شده است، اما اگر مولفه های طبیعی مثل آب را در بطن زیبایی شناسی بنگریم زاینده رود و نهرهایی که اصفهان را مشروب می سازند، اتمسفری خاص به آن می بخشند. این محور اساسی در خلق اتمسفر زاینده رود است. زاینده رود از کوه های بختیاری سرچشمه می گیرد و در جریان حیات خود به سوی شرق و سرزمین نیمه خشک می رود و به باتلاق گاوخونی می ریزد. زاینده رود به دلایل وسعت حوزۀ آبیاری و موقعیت از مهمترین رودخانه های ایران است. در خلق اتمسفر جدا از نهر، ده ها پل قدیمی و جدید کرانه های زاینده رود را به هم متصل می کند. مسیر پر پیچ و خم رودخانه که مسافتی به طول 425 کیلومتر کوه ها و دشت های چهارمحال و بختیاری و استان اصفهان را در می نوردد و باغ ها و مزارع منطقه را سیراب و صنایع اصفهان را به حرکت وا می دارد. در کنار این رود بود که شهری بزرگ با جلوه های متنوع و رنگارنگ از جنبه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی ایجاد شد. می توان گفت به برکت حضور این رودخانه بود که اصفهان نسج گرفت و تناورده شد. درک و دریافت شهری چون اصفهان را همواره با بناهای تاریخی و تزئینات کاشی کاری هایی که به سمفونی دل انگیزی می ماند تشبیه شده است. اما آنچنان که «تارونیه» گفته است اصفهان یک باغ شهر است که ایجاد چنین باغ شهری در دل بیابان در حکم معجزه بوده و ناشی از شکل گیری خردی تاریخی خاصی تا ظرفیت های اقلیم را دریابد و بهینه کند. ظرفیت هایی که بزرگترین آن حضور رودخانه است. رودخانه ای که توانسته سبک آبیاری فشرده و عمیقی ایجاد کند. همچنین مهمترین ویژگی شهرسازی ایران دوران اسلامی این بوده که همواره معماری و شهرسازی ایران را در پیوستگی فضایی دیده اند. اما نقش رودخانه در این معماری چگونه بوده است؟ لازم است که در پژوهش از ابزار مفهومی اتمسفر یاری بگیریم و عناصر آب، خاک و باد را به مثابۀ سه مولفه وارد تئوری زیبایی شناسانه کنیم. پس با این مقدمه دیگر رودخانه را در اصفهان نباید صرفا از جنبه زیست بومی دید، بلکه وجه زیبایی شناسی زاینده رود اهمیت می یابد. اگر این بُعد را بخواهیم به طور تاریخی پیگیری کنیم، باید به جشن آبریزان توجه کنیم. آنچنان که «پیتر دلاوله» می نویسد «در اصفهان جشن آبریزان را کنار زاینده رود در انتهای خیابان چهارباغ برابر زیبای الهوردیان برگزار می کردند، به همین سبب شاه آن روز از اول صبح به آنجا می رفت و تمام روز در یکی از غرفه ها زیر پل به تماشا می نشست. اندکی پیش از این که جشن آبریزان به پایان رسد مردم دست از آبپاشی بر می داشتند. جدا از این جشن، جشن های دیگری مثل جشن قالی شویان در کنار زاینده رود برپا می شده است.» «شاردن» نیز شهر را اینگونه توصیف کرده است: «از هر سو شهر اصفهان را تماشا کنیم آن را مانند جنگل یا بیشه می بینیم که فقط از خلال اشجار، گنبدهای کبود و مناره های بلندی دیده می شود.» اتمسفری که ناشی از حضور رودخانه بوده است این شهر را از دور شبیه بیشه می کرده است. جدا از این اتمسفر که در اصفهان از خلال متون تاریخی می توان ترسیم کرد، اتمسفری که نهرها و کوچه باغ ها ایجاد می کردند شامل گذارگاه ها، کنار نهرها و درختان در هم فرورفته بود که در بسیاری مورد هیچ آفتابی در آنها به طور کامل نمی توانست پدیدار شود. پرتوهای نور خورشید از میان برگ ها و شاخه ها با صدای شُر شُر آب، اگر در یک مجموعه دیده شوند، اتمسفری را ایجاد می کند. این اتمسفر از برکت زاینده رود ایجاد شده است. بدون وجود زاینده رود چنین اتمسفری ناممکن است. در کنار پل خواجو، یا سی و سه پل اگر حضور مردم را که روی سکوها یا زیر گذرگاه نشسته اند تصور کنیم، اتمسفری با ترکیبی از زیبایی شناسی معمارانه، آب، نور، صدای همهمه و بازی بچه ها به وجود می آید که درواقع کشش روحی خاصی را ایجاد می کند و این همانی است که والتر بنیامین، اترا و اورا و دیدگاه های زیبایی شناسانه جدید به آن اتمسفر می گویند. این تجربه دریافت اتمسفر را می توان هنگامی که رودخانه وجود دارد یعنی آب جاری است، در سپیده دم صبح زیر پل چوبی به گونه ای دیگر شهود کرد و یا هنگامی که در غروب پاییز بعد از باران در انحنای خیابان کمال اسماعیل رنگین کمان ایجاد شده است، آن را حس کرد. در جای جای مسیر رودخانه اتمسفر را می توان تجربه کرد که همه بدون زاینده رود ناممکن است.

 

پایان سخن

 

زاینده رود همواره به درستی از جنبۀ طبیعی و زیست بوم اصفهان دیده شده است. در این مقاله تلاش شد تا حضور این رودخانه با برکت از بعد یک مفهوم جدید در تئوری های زیبایی شناسی ملاحظه گردد که حاصل تناوردگی این تئوری ها در ساختارهای آکادمیک است. این مفهوم یعنی اتمسفر در معماری، طراحی داخلی، طراحی شهری موضوعیت دارد و آن همانا بارور کردن عناصر زیست محیطی در امور زیبایی شناسی است

 

منابع: 

Gent Böhme – Atmosphäre- edition Suhrkamp 1995
هانری استیرلن، ترجمۀ جمشید ارجمند، اصفهان تصویر بهشت نشر فرزان..