انجمن علمی معماری دانشگاه تهران
معمارنت- انجمن علمی دانشگاه تهران به گفتهی اعضایش یکی از قدیمیترین و مستمرترین انجمنهای علمی دانشگاههای کشور است. کسی چه میداند این انجمن تا به امروز چه کسانی را به خود دیدهاست؛ جرقه چه ایدههایی برای اولین بار در آن خوردهاست و یا آغازگر کدام محفلهای معمارانه بوده؟ امروز اما، زمام آن در دست چند دانشجوی سال سومی است و انجمن استمرارش را مدیون همین دوستیهای ساده و باصفا است.
گفتگو با انجمنی قدیمی اما خلاق
معمارنت- انجمن علمی دانشگاه تهران به گفتهی اعضایش یکی از قدیمیترین و مستمرترین انجمنهای علمی دانشگاههای کشور است. کسی چه میداند این انجمن تا به امروز چه کسانی را به خود دیدهاست؛ جرقه چه ایدههایی برای اولین بار در آن خوردهاست و یا آغازگر کدام محفلهای معمارانه بوده؟ امروز اما، زمام آن در دست چند دانشجوی سال سومی است و انجمن استمرارش را مدیون همین دوستیهای ساده و باصفا است.
با انجمن تنها از طریق معرفی کوتاهی که از خودشان برایمان فرستاده بودند آشنا بودم. اما همان معرفی کوتاه هم پرسشهایی را در ذهنم شکل داده بود. در یک ظهر گرم اردیبهشتی در خود پردیس هنرهای زیبا با آنها قرار داشتم. از اعضای انجمن فقط حامد را به خاطر تماسهای مکررمان برای هماهنگی میشناختم. حامد طوری کرمی دانشجوی سال سوم معماری بود که پیش از معماری یک سالی هم در همین دانشکده شهرسازی خوانده بود. نیلوفر شعبانی و آرمین اکبری همدورهای حامد بودند. در میانه بحث هم نیما تبریزی و نسترن ارفعی که سال آخریهای دانشکده و اعضای سابق انجمن بودند به ما پیوستند. عصر پنجشنبه بود و آتلیهها پر از دانشجویانی بود که دنجی دانشکده را در این موقع از هفته برای کارکردن روی پروژههایشان انتخاب کردهبودند. به فضای باز بین دانشکده، جایی که بین خودشان به آن میدان بز! میگفتند، رفتیم. روی صفه حوض دور هم نشستیم و شروع کردیم...
تصویر1- از راست: نیما تبریز، شکیبا شاهبختی (خبرنگار)، نیلوفر شعبانی، حامد طوری کرمی
سابقه انجمن علمی معماری در دانشگاه تهران به چه زمانی بر میگردد؟
حامد: راستش من دقیقا نمیدانم سابقه انجمن به چه زمانی برمیگردد. اما سابقه آن طولانی است. هنوز هم که ما به سراغ پروندههای قدیمی میرویم زونکن قطوری از قبل باقی ماندهاست. علاوه بر سابقه طولانی، استمرار آن هم قابل توجه است. خیلی از انجمنهای علمی به صورت مقطعی متوقف شدهاند. این وضعیت در حال حاضر برای انجمن علمی گرافیک دانشکده پیش آمدهاست. اما خوشبختانه برای انجمن علمی معماری اتفاق نیفتاده!
شما دلیل این تداوم را چه میدانید؟
حامد: به نظر من چند دلیل دارد. یکی این است که بچهها از دورههای مختلف در انجمن حضور دارند. حتّی اگر عضو رسمی هم نباشند، همکاریشان را حفظ میکنند. دلیل دیگر، نتیجه پیگیری مسئول گروههای دانشجویی دانشکده است. علت دیگر هم تعداد زیاد دانشجویان معماری به نسبت رشتههای دیگر است. از اینرو همیشه در گروه معماری دانشجویانی بودند که مشتاق بودند که در انجمن علمی فعالیت کنند.
من شنیدم اخیراً انجمن علمی معماری از معماری داخلی جدا شده. این مسئله صحت دارد؟
حامد: الان انجمن علمی کارشناسی از کارشناسی ارشد جدا شدهاست. در کارشناسی ارشد هم هر گرایش، انجمن جداگانهای دارد. در حال حاضر ما حدود 7 یا 8 انجمن علمی داریم. در همین چند سال اخیر هم این اتفاق افتادهاست.
این تفکیک به دلیل خاصی صورت گرفت؟
حامد: فکر میکنم به این دلیل بود که یک انجمن نمیتوانست تمامی گرایشها را پوشش دهد. به نظر من هم ایدهی خوبی است. یک انجمن جوابگو نبود و نمیتوانست همهی گرایشها را پوشش دهد. یعنی از کیفیت آن حتما کاسته میشد. البته انجمنها همچنان با هم در ارتباط هستند و همکاری میکنند. مثلا ما با بچههای تکنولوژی کلاسهای نرمافزار برگزار میکنیم.
اهمیت حضور و فعالیتکردن در انجمنهای علمی را در چه میبینید؟
نیما: در ادامه صحبتهای حامد باید بگویم وضعیت انجمن علمی خیلی بهتر شده. همکاری و ارتباط خوبی بین انجمنهای علمی مختلف شکل گرفته. زمان ما این همکاری کمرنگتر بود. به نظر من چیزی که خیلی اهمیت دارد این است که انجمن جایی است که امکان فعالیتهای دانشجویی را تحت یک ساختار تعریفشده فراهم میکند. حتی اگر انجمنی هم وجود نداشته باشد، باز هم دانشجویانی هستند که دوست دارند کارهایی خارج از چهارچوب آموزش انجام دهند. بنابراین انجمن قالبی برایِ فعالیت دانشجویی است وچیزی است که میتواند دانشکده را به جنب و جوش بیاندازد.
فکر میکنید انجمنهای علمی میتوانند خلاءهای آموزشی که در دانشکدهها وجود دارد پر کنند؟
نیما: میتواند پر کند. در واقع یک فرصت است برای ارتباط برقرار کردن. خیلی وقتها پیش میآید چند نفر در یک زمینه علاقهمندند و فعالیت میکنند اما از وجود همدیگر هم باخبر نیستند. انجمن بستری است که میتواند این افراد را به هم مرتبط میکند.
فکر میکنید خودتان تا چه حد توانستید این خلاءها را پر کنید؟
حامد: البته این برمیگردد به دید کسی که میخواهد ارزیابی کند. از نظر من در بستری که ما در آن بودیم، راضیکننده بود. ما سعی کردیم در تمام برنامهریزیهایمان نیاز دانشجویان را برطرف کنیم. فکر میکنم به میزان بستری که برای ما فراهم شده بود عملکرد ما خوب بود.
آرمان: یکی از نیازهایی که ما شناسایی کردیم، خلاء آموزشِ نرمافزار بود. در دانشگاه یک درس 2 واحدی کاربرد کامپیوتر وجود دارد که چیز زیادی هم در آن گفته نمیشود. با برنامهریزی و هماهنگیهایی که داشتیم، توانستیم کلاسهای آموزش نرمافزارهای پیشرفته را برگزار کنیم و نتیجه این شد که اگر پیش از این بچهها پروژه پایاننامهشان را با اسکچآپ انجام میدادند، حالا که به سالهای آخر میرسند از خیلی از نرمافزارهای پیشرفتهتر استفاده میکنند. مسئله دیگری که دغدغهی خیلی از بچهها است، ارتباط با صنعت است. دغدغه همیشگی ما این بوده بتوانیم این هدف را محقق کنیم.
تلاشهایی کردهایم، اما واقعا تا به حال محقق نشده و باید در دورههای بعدی این خط مشی را در پیش بگیریم. مسئله دیگر هم مباحث نظری مثل تاریخ هنر و مبانی نظری معماری است که تا حدی در جلسات« آرشیگپ» (گپ معمارانه) پوشش داده ولی خیلی بیشتر از این ظرفیت دارد.
نکتهای که در مورد ارتباط با صنعت اشاره کردید، موضوع پرسش بعدی من است. یکی از کارکردهایی که انجمنهای علمی میتوانند داشته باشند، ارتباط با فضای بیرون از دانشگاه است. این فضای بیرونی هم میتواند حوزه صنعت و دنیای حرفهای باشد و هم میتواند محیطهای علمی و پژوهشکدههای تخصصی باشد. برای رسیدن به این ارتباطات چطور تلاش کردید؟
حامد: در بخش آکادمیک ما همیشه تلاش کردیم با رشتهها و دانشکدههای دیگر و زمینههای مختلف علمی ارتباط داشته باشیم و یکجوری برنامههایمان را درگیر کنیم. مثلا برنامه مسابقه یکروزه طراحی و ساخت صندلی که سال 90 برگزار شد، در واقع نمونه شاخصی از این کار بود که خیلی هم قوی برگزار شد. معمولا هم اگر بخواهیم برنامهای برگزار کنیم، در سطح بیندانشگاهی است. ما در زمینهی کاری کردهایم. اما تا به حال به نتیجهی خاصی دست نیافتهایم. دنبال این بودیم که از محیطهای ساخت و ساز و کارگاههای ساختمانی بازدید کنیم. ولی لازمه اینجور برنامهها دوندگیهای اداری و حمایت دانشگاه است که به اندازه کافی نیست. چون یکی از مشکلات دانشجویان معماری این است که وقتی از دانشگاه بیرون میروند و وارد محیط کار میشوند، از نظر تجربه عملی صفر هستند و هیچ تجربهای ندارند. مگر این که مشتاق باشند و از طریق پروژههایِ کارآموزی و یا بهانههایِ دیگر خودشان را درگیر کنند. این هدفی است که غیر از انجمن علمی باید کسان دیگری هم در آن مشارکت کنند تا ما بتوانیم به سمت آن برویم.
آرمان: یکی دیگر از تجربههایی که در ارتباط با صنعت داشتیم، همکاری با سازمان زیباسازی شهر تهران بود که خودشان پیشقدم شدهبودند. شهرداری مایل بود که طراحی طرحهای کوچک شهری مثل یادمانها، آبنماها و... به دست دانشجویان بسپارد.
این همکاری در قالب مسابقه بود؟
آرمان: خیر. قرار بود تعداد محدودی طرح ارائه دهیم و آنها از بین این طرحها انتخاب کنند.
اشاره کردید به مسابقه صندلی، بازتاب این برنامه را چطور دیدید؟ آیا برنامهای بود که برگزار شد یا برای شما زمینههای نویی ایجاد کرد؟
نیما: این رخدادها تا حد زیادی قائم به افراد است. یعنی خیلی نهادینه نیست. همیشه دغدغههای مشترکی وجود داشته، اما اینکه مسیر حرکت چطور پیش برود به افراد درگیر مرتبط میشود. این مسئله برمیگردد به اینکه ما در فرآیندهایِ کوتاهمدت قرار میگیریم. تا دانشجو بخواهد خودش را پیدا کند این چهارسال به پایان میرسد. به همین دلیل خیلی از اتفاقاتی که میافتد، خیلی نهاینه نمیشود. سالهای دوم و سوم عملا بهترین زمان برای اینجور فعالیتها است.
از جهت دیگر، این برنامه تاحدی وابسته به ما است، یکمقداری هم دست دیگران است. مثلا درمورد همین برنامهای که اشاره کردید، خوشبختانه این برنامه همزمان بود با یک همایش بینالمللی و ما توانستیم در کنارِ اساتیدِ ایرانی از استادانی که از خارج از کشور برای این همایش آمده بودند، برای داوری این مسابقه استفاده کنیم. این مسئله فضای تبلیغاتی خوبی برای جذب دانشجویان ایجاد کرد. از طرف دیگر ما در این برنامه علاوه بر همکاری با انجمن علمی طراحان دانشکده و دوستان طراحی صنعتی و اساتید چند دانشگاه با قطب علمی فناوری معماری همکاری کردیم. در واقع یک موازیکاری هم پیش آمد. قطب یک نهاد تعریفشدهتری از طرف دانشگاه است که انجام یکسری فعالیتهای علمی را بر عهده دارد. انجمن هم میتوانست آن کارکرد را داشته باشد. اما قطب از نظر سلسله مراتب اداری و مالی اعتبار بیشتری دارد. از این جهت که دفتری دارند و مستقیماً با مدیریت دانشگاه در ارتباطند. خیلی از ارتباطها با کمک قطب صورت گرفت. اما بعضی جنبههای آن هم فردی صورت گرفت. به همین دلیل نتوانست دامنهدار شود. از این رو، ما در روند فعالیت انجمنها شاهد یک نقطه اوجی هستیم که در آن فعالیتهای خوبی صورت میگیرد اما خیلی ادامهدار نیست.
یکی از مشخصههای انجمنهای علمی خرد جمعی است که در واقع نتیجه رشد فکری اعضای گروه و در اثر تعاملات مثبت بینها آنها است. شما تا چه حد و چطور توانستید به این خرد جمعی دست پیدا کنید؟
نیلوفر: من فکر میکنم اول از همه علاقه است. هرکسی که وارد انجمن میشود علاقه دارد کارهایی انجام دهد که فراتر از درسهای دانشگاه است. پس از آن روحیه همکاری است. این طور نیست که وظایف مشخص و منفک از هم باشند. خیلی وقتها ممکن است کسی که وظیفهای را برعهده دارد گرفتار باشد، این جور موقعها وظیفهی او بین بقیه تقسیم میشود. چون همه میخواهند باهم در مسیری جلو بروند.
در واقع یک ارتباط سازمانی خشک نیست، انعطافپذیر است.
حامد: ما قبل از اینکه وارد انجمن شویم، همه با هم دوست بودیم؛ هنوز هم هستیم. رابطهی ما با هم ورای کار در انجمن است. ما اینجا یکجورهایی داریم با هم زندگی میکنیم و جنس رابطهمان متفاوت است. حتی زمانی که بچهها داوطلبانه به کمک ما میآیند بنا بر رابطۀ دوستانهاست. اینطور نیست که بگوییم شما باید اینکار را کنید، میگوییم اینکارها هست و باید انجامش دهیم. بچهها هم از دل و جان مایه میگذارند.
در ابتدای گفتگو اشاره کوتاهی به استمرار انجمنهای علمی کردیم. فکر میکنید فراتر از رابطه سالبالاییها و سالپایینیها چه عواملی میتوانند تاثیرگذار باشند؟
نیما: مهمترین عامل میتواند استمرار جریانسازی باشد تا حیات انجمن قائم به افراد نباشد. بچهها باید از همان سال اول وارد انجمن شوند و با سالبالاییها همکاری کنند تا زمانی که سال بالاییها دارند فارغالتحصیل میشوند، کسانی باشند که انجمن را حفظ کنند. مزیتی که در دانشگاه تهران وجود دارد این است که ما در آتلیههایی درس میخوانیم که باعث ارتباط بین دانشجویان ورودی مختلف میشود. خیلی از دانشگاهها از این مزیت محروم هستند. از این جهت به نظرم خیلی مهم است که این زنجیره حفظ شود. چون اگر قطع شود، زمان نیاز است تا بتوانیم دوباره از نو شروع کنیم.
باید انجمن باشد که به افراد شکل میدهد. اما معمولا برعکس آن وجود دارد؛ یعنی افراد هستند که انجمن را شکل میدهند. انجمنها به انگیزه و کوشش احتیاج دارند. من پیش از این در گروهی بودم که دغدغههای محیط زیستی داشتیم. کارهای مختلفی میکردیم. از تفکیک زباله در آتلیهها تا توزیع لیوانهای یکبار مصرف کاغذی و... این گروه محدود به ما چند نفر بود. اگر یکنفر خسته میشد، گروه از نفس میافتاد. گاهی هم یکنفر میآمد و جان تازهای به آن گروه میداد. اما باز اگر آن یک نفر هم میرفت، گروه از هم میپاشید. باز در انجمنها به دلیل سابقهای که دارند سعی میشود چراغش روشن نگاه داشته شود؛ حالا یکسالهایی کمسوتر و یکسالهایی پرسو تر.
آرمان: من فکر میکنم استمرار انجمنها تا حد زیادی هم وابستهی بروندادههای آنها است. برنامههایی مثل «پورتفولیو» یا آرشیگپ برای ما یک برونداد اجتماعی داشت. وقتی دانشجوهای دیگر در رویدادها شرکت میکردند، تشویق میشدند که به گروه بپیوندد.
اشاره کردید به برنامه پورتفولیو. چطور توانستید ارتباطهای لازم برای این برنامه را شکل دهید؟
حامد: در واقع باز هم اثر مثبت ارتباط سالبالاییها و سالپایینیها بوده. نیما سالبالایی من است و برنامهای نبوده که من برای اجرای آن از او مشورت نگرفتهباشم. نمیشود گفت دورهی قبلیها تمام شده و حالا نوبت ماست. زمان کم است. اگر بخواهیم از اول شروع کنیم، هیچگاه حرکتهایی که میخواهیم کنیم شعلهور نمیشود. از این جهت، همیشه در نظرم بوده که از ایدههای اعضای دورههای قبلی انجمن استفاده کنیم. ایده پورتفولیو هم برای آقای غفاریان، یکی از اعضای سابق انجمن بود. تابستان که ایران بودند پیشنهاد دادند به کسانی که قصد گرفتن پذیرش از دانشگاههای خارج از کشور را دارند توضیح دهیم آن طرف واقعا چه خبر است؛ شاید باعث شود اصلا نخواهند بروند یا حداقل آگاهانه تصمیم بگیرند و خوشبختانه با دوندگیهای بیش از حد برگزار شد. هفته پیش هم سری دوم آن با همکاری دانشجوهایی که تازه امسال داشتند میرفتند، برگزار شد. به نظرم خیلی مهم است که در مقابل ایدههای سالبالاییها و حتی سالپایینیها انعطافپذیر باشیم. اگر بخواهیم تافته جدابافته باشیم و خودمان بخواهیم انجمن را شکل دهیم، واقعا نمیتوانیم کار زیادی کنیم. ولی اگر مفهوم انجمن باشد و همه در صدد این باشند که آن را ارتقا دهند، آن وقت است که انجمن میتواند دوام داشته باشد و آهسته یا سریع مسیری که باید برود را برود.
اساسترین چالشهایی که در انجمن با آن برخورد کردید چه بود؟
نیما: اصلیترین چالش از نظر من ارتباطات است. این ارتباط میتواند بین انجمن و دانشکده و دانشگاه و یا ارتباط بین انجمنها. مهم است که این ارتباط منحصر به افراد نباشد، بلکه یک ارتباط سیستماتیک باشد. مهمتر از همه، ارتباط انجمن با خود بچههای دانشکده است. اینجاست که حرف آرمان مصداق پیدا میکند. این ارتباط تا حد زیادی وابسته به این است که در انجمن چقدر فعالیتهایی داشته باشید که نمود جمعی دارد. در صورتی که ما در انجمن برنامههای آموزشی داشتیم که تاثیرات دراز مدتاش بیشتر بود اما برونداد اجتماعی کمتری داشت. چالش دیگر ما ارتباط با دانشکدههای دیگر بود که بیشتر به این ربط پیدا میکند که تا چه حد زمینه و بستر برای تعامل بین دانشکدهها وجود دارد.
اشاره کردید به تعامل بین دانشکدههای مختلف. این پرسش در ذهن من شکل گرفت که ارتباط بین دانشجویان معماری و عمران در دانشگاه تهران چطور است؟ آیا طبق سنت کارد و پنیری است؟!
حامد: نه رابطهی کارد و پنیری. اما رابطهای خاصی هم نیست. اخیرا دیدم که بچههای عمران در مسابقهی پل ماکارونی بخش زیبایی هم اضافه کردند و میخواهند از بچههای معماری هم استفاده کنند. دشمن هم نیستیم، اما دوستِ هم هم نیستیم.
نیما: خوشبختانه در چند سال اخیر حضور تعدادی از اساتید در دانشکده اهمیت مباحث فنی را در آموزشهای دانشکده پررنگ کردهاست. اما رابطهی ما با دانشکدههای هنر به دلیل اینکه در یکجا درس میخوانیم به نسبت دانشکدههای فنی که در فاصله دورتری از ما قرار دارد، خیلی بهتر است. تنها تجربهای که من از ارتباط با دانشکده فنی دارم منحصر به تجربه شرکت در یک مسابقه پلسازی بود که آنهم تنها مربوط به بخش زیبایی آن میشد. در جلساتی هم که شرکت میکردیم، واضح بود که استادان آنها تمایلی به حضور ما نداشتند. در حالی که ما علاقه داشتیم نه فقط در مباحث زیباییشناسی ، که حتی در مباحث فنی هم مشارکت داشته باشیم.
فکر میکنید دلیل آن محیط کالبدی است؟
حامد: یکی محیط کالبدی است که در حال حاضر پردیس فنی و پردیس هنرهای زیبا در دو سمت مختلف دانشگاه هستند. یکی هم جوّی است که از گذشته حاکم بوده.
من فکر میکنم در کنار این عوامل نمیتوان اهمیت برنامه درسی را نادیده گرفت. علیرغم اینکه برنامه درسی این دو رشته همپوشانیهایی هم دارد. اما نه در برنامه درسی رشته معماری و نه در عمران کمتر زبان مشترکی بینشان دیده میشود.
حامد: این قضیه بعدا هم مشکلساز میشود. الان دیگر نمیتوان گفت یک ساختمان را معمار میسازد؛ بلکه یک تیم میسازد. پس بهتر است از همان محیط آکادمیک این ارتباطات شکل بگیرد.
به ادامه بحث اصلی برگردیم، چالشها.
حامد: چالش دیگر ما ارگانی به نام قطب علمی است که انجمنهای معماری را تحتالشعاع قرار داده. با وجود قطب حدی برای انجمنهای علمی تعریف شدهاست. از یک حد به بعد میگویند شما نمیتوانید این برنامه را برگزار کنید و واگذار میشود به قطب. در صورتی که ما سابقه فعالیتهای گستردهای مثل مسابقهی صندلی را داشتیم. درست است که موقعیت مالی و اداری قطب علمی بهتر است و آدمهایی که در آن هستند حداقل دغدغهی کار دانشجویی ندارند. اما ما هم ثابت کردهایم که از پس این کارها بر میآییم.
یکی دیگر از مشکلاتمان این است که ما مجبوریم، برنامههایمان را به شکلی پیش ببریم که هزینههای آن خیلی کم باشد و حتی به صفر برسد. بعضی وقتها مجبور میشویم از جیب خودمان بگذاریم. بودجهای که برای کل انجمنهای هنرها اختصاص میدهند، خیلی کم است. خیلی وقتها پیش میآید ایدهای به ذهنمان میرسد، اما وقتی هزینههای آن را حساب میکنیم، میبینیم معادل نصف کل بودجه انجمنهای هنرها می شود.
نیما: انجمنها حتی میتوانند درآمدزایی داشته باشند. باید دستشان را باز گذاشت تا بتوانند در این زمینه هم فعالیت کنند.
حامد: ما در جلسه انجمنهای معماری که ماهانه برگزار میشود پیشنهاد دادیم هر انجمنی برای خودش یک حساب جداگانه داشته باشد. چون در حال حاضر هر انجمن هر درآمدی داشته باشد، باید درصدی از آن به حساب پردیس واریز شود. خیلی دردسر دارد. هر پولی که واریز میشود یک درصدی کم میشود و دیگر درنمیآید!(خنده) اما در نهایت این پیشنهاد هم رد شد.
در این میان نیما خداحافظی میکند و جمع ما را ترک میکند و بحث با باقی دوستان ادامه مییابد.
چالشهای نهادی چیست؟
حامد: مشکل دیگر جدی نگرفتن انجمن است. یک وقتهایی مسئولان تشخیصهایی میدهند که برنامهای نباید برگزار شود. اما دلیل منطقی هم ارائه نمیدهند.
آرمان: گاهی هم روابط بین افراد عملکرد انجمن را تحتالشعاع قرار میدهد. پیش آمده که برای برنامهای نیاز اجازه استادی داشتیم. اما آن استاد به علت رابطه منفی که با گروه همکار ما داشته، موافقت نکردهاست. مشکل دیگر این است که انجمن مکان ندارد. مکان میتواند خیلی فعالیتها را متمرکز کند.
حامد: البته یک دفتر هست. اما برای همهی انجمنها است که خیلی هم دور از دانشکده است.
آرمان: در دانشکده انجمنهای سیاسی دفتر اختصاصی دارند. گاهی بیش از یک اتاق دارند. اما کل انجمنهای علمی یک دفتر دارند، آن هم خارج از دانشکده!
حامد: وجودمکان خیلی به قضیهی نمودی که آرمان اشاره کرد، کمک میکند. اگر انجمن یک اتاق حتی 3*2 هم داشته باشد، بچهها از وجود ما با خبر میشوند. خیلی از ارتباطها بین دانشجوها راحتتر صورت میگیرد. اما وقتی مکان نیست، انجمنی هم دیده نمیشود.
به عنوان آخرین سوال میخواهم بدانم حضور و فعالیت در انجمن علمی چه تاثیری روی شما، زندگی اجتماعی و آکادمیکتان گذاشته؟
نیلوفر: اول از همه روحیه دبیرستانی بودن را از بین میبرد. اگر قرار باشد که همان روندی که در مدرسه بود داشته باشیم و یکسری درسها بخوانیم، پس دهیم که خوب چه فرقی دارد؟ دیگر دانشجو نیستیم. همیشه استادهایمان میگویند دانشجو یعنی کسی که خودش دنبال کار برود. انجمنهای علمی بستری هستند که باعث میشوند فردی که قرار است در حد لیسانس باشد، خودش را بالاتر بکشد. نرمافزارهای پیشرفتهتر یادبگیرد، چهارتا کتاب بیشتر بخواند. از طرفی فکر میکنم شرکت در فعالیتی که فقط در سطح آکادمیک نیست، میتواند در زمینه کاری هم باعث پیشرفت شود، اینکه یاد بگیری چطور با دیگران کار جمعی انجام دهی و موفق هم باشی.
حامد: انجمن روی روحیه دانشجویی من تاثیر زیادی گذاشت و این احساس را در من ایجاد کرد که میتوانم در کنار دوستانم محیطی را ایجاد کنم برای انجام فعالیّتهایی فراتر از کارهای صرفا آکادمیک. از طرف دیگر باعث شد احساس تعلق بیشتری به این دانشگاه داشته باشم. غیر از اینها، انجمن در ایجاد روحیه کار گروهی در کاراکتر من خیلی کمک کرد.
آرمان: در فعالیتهایی که در زمینه ارتباط با زیباسازی داشتیم، تجربه خیلی خوب به دست آوردم. تجربه برنامهریزی، مدیریت بودجه خیلی محدود!
نسترن در آخرین دقایق به جمع ما میپیوندد. سوال آخرم را برای او بازگو میکنم.
نسترن: تاثیر خوبی که انجمن روی همه میگذارد هویتبخشی است. شما به عنوان یک دانشجو خودتان را عضو یک تیم میدانید و با آن تیم برای یک هدف مشترک تلاش میکنید. هویت هم به آدم امید میدهد، هم میتواند راهش را مشخص کند و هم قدرت مدیرت و انجام برنامه را در شما به وجود میآورد.
پاسخ پرسشهایی که در ذهنم شکل گرفته بود یک کلمه بود: دوستی، یک دوستی ساده و بیغل و غش! چیزی که اینروزها کمتر در محیطهای کارمان سراغ داریم. چیزی که نبودش برایمان از محل کار یک محیط خستهکننده میسازد!
تصویر 2- از راست: نیلوفر شعبانی، حامد طوری کرمی، آرمین اکبری
- 10992 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان