شهرِ فردا در گفتگو با كالثورپ

شهرِ فردا در گفتگو با كالثورپ

تعجب‌آور نيست كه در نيم قرن گذشته آمريكايي‌ها به‌طور گسترده‌اي درون شهرها را به قصد زندگي در حومه‌ها رها كرده‌اند. امروزه بيش از نيمي از جمعيت در بيرون شهرها زندگي مي‌كنند، و معمولاً در دنياهاي جدا افتاده از خانه‌هاي بهم فشرده و پارك‌هاي اداري و مراكز خريد شهري. كيفيت‌هايي كه روزگاري شهرها و محله‌هاي سرزنده‏ي را مي‌ساخت- فضاهاي همگاني، پياده‌راه‌هاي محله‌اي، مراكز شهري گرم و صميمي- براي بسياري از آمريكاييان ديگر چيزي مگر رؤياي دوران كودكي نيست.

 

 

 

 

معمار و شهرساز نام‏آور آمريكايي

برگردان: علي فلاح‌پسند

 

گشت‏وگذاري در شهر نمونه‌وار آمريكايي بسنده است تا ايمان هر كسي را به مقوله پيشرفت در قرن بيستم متزلزل كند. شهرهاي ما جنگلي هستند از بزرگراه‌ها، پاركينگ‌هاي انبوه ، آسمان‌خراش‌ها و راسته‌هاي خريد. به نظر مي‌آيد كه آن‏ها را براي افراد و مصرف‌كنندگان سواره طراحي كرده باشند تا براي ساكنان و شهروندان‌شان. اين شهرها مكان‏هايي هستند براي بيشترين ناهنجاري‌هاي فزاينده اجتماعي، از جرم و آلودگي گرفته تا تنش‌هاي نژادي و فقر مداوم.

 

تعجب‌آور نيست كه در نيم قرن گذشته آمريكايي‌ها به‌طور گسترده‌اي درون شهرها را به قصد زندگي در حومه‌ها رها كرده‌اند. امروزه بيش از نيمي از جمعيت در بيرون شهرها زندگي مي‌كنند، و معمولاً در دنياهاي جدا افتاده از خانه‌هاي بهم فشرده و پارك‌هاي اداري و مراكز خريد شهري. كيفيت‌هايي كه روزگاري شهرها و محله‌هاي سرزنده‏ي را مي‌ساخت- فضاهاي همگاني، پياده‌راه‌هاي محله‌اي، مراكز شهري گرم و صميمي- براي بسياري از آمريكاييان ديگر چيزي مگر رؤياي دوران كودكي نيست.

 

«پيتر كالثورپ»، معمار و شهرساز ساكن «سان‌فرانسيسكو»، طي سه دهه‌ي گذشته تلاش بسياري نموده تا اين را دگرگون كند. كالثورپ به عنوان يكي از برجسته‌ترين طرفداران «نيواوربانيسم» يا  «نوسنت‌گرايي»، طرحي جامع و فلسفه‏اي را براي برنامه‌ريزي تدوين نموده كه هدف آن، نه تنها محدود كردن گسترش بي‌رويه‌ي شهر بوده و فشردگي ترافيك را كاهش مي‌دهد، بلكه همچنين به ايجاد پياده‌راه‏هاي مطلوب و جماعت‌هاي بوم‌سازمند ، و محيط‌هايي كه حس پيوستگي و تعلق به مكان را القاء مي‌كنند مي‌پردازد. وي تأليف‌گر كتاب «جماعت‌هاي پايدار، متروپوليس آتي آمريكا» و اخيراً نيز كتاب «شهر منطقه: برنامه‌ريزي براي پايان گسترش شهري» (با همكاري ويليام فولتن) بوده است.

 

اسكات لوندن: خيلي خلاصه بگوييد، شما يك طرح خوب شهري را چگونه توصيف مي‌كنيد؟
پيتر كالثورپ: پاسخ كوتاه من اين است كه در يك شهر خوش ساخت مي‌توانيد پياده راه برويد. چنين شهري، مكاني است كه مقصدهاي شما به اندازه‌ي كافي نزديك هستند كه بتوانيد تا آن جا پياده برويد، و جايي است كه در آن آن‏قدر احساس امنيت مي‏كنيد كه پياده راه برويد و اين شهر جايي است كه برايتان آن‏قدر جذابيت اجتماعي دارد كه احساس كنيد شايد پياده‌روي چيزي بيش از رفتن از يك نقطه و رسيدن به نقطه‏اي ديگر باشد. فكر مي‌كنم اصل موضوع همين است.

 

لوندن: يعني ممكن است در دوران بزرگراه‌ها و كلان راسته‌هاي خريد ، سكونتگاه‌هاي پياده‌راهي را طراحي كرد؟
كالثورپ: خوب، البته اين طرز فكر كه ما مي‌توانيم به مغازه‌هاي خواربارفروشي دوره‌ي پدر- مادرهامان برگرديم مغالطه‏آميز است. اما فكر مي‌كنم ما ناگزيريم راه بازگشت‌مان به پاره‌اي از اصول طراحي را كه متعلق به دوره شهرهاي سنتي آمريكايي است پيدا كنيم. اين كه پيوندي بين واقعيت‌هاي كنوني و نياز بازگشت به جامعه‏ا‏ي در مقياس انساني برقرار كنيم.

 

لوندن: چه‌گونه با مشكل بیقواره‌گي و بيش‏ توسعه‏يافته‌گي‌ شهرهايي مانند لس‌آنجلس برخورد مي‌كنيم؟
كالثورپ: راستش را بخواهيد، چندتايي پاسخ رك و پوست‌كنده‌ي مناسب وجود دارد. براي مثال «پورتلند در اورگون» نمونه‌ي از شهر و منطقه‌اي است كه محدوده‌هاي رشد شهري ايجاد كرده است، يك فرمان ايالتي كه محدوده رشد را  پيرامون محدوده‌ي كلان شهر تعيين كرده است. نكته مهيج در مورد اين نوع رويكرد اين است كه هنگامي كه يك محدوده رشد شهري را طرح‌ريزي مي‌كنيد به اين معناست كه زندگي اقتصادي در آن منطقه ناگزير است كه دلارهايش را به درون جوامع حاضر در محدوده بازگرداند. چون كه ديگر نمي‌تواند به هر شكلي دلارهايش را خرج گسترش در خارج از آن محيط طبيعي كند. اين حركت يك حس آگاهي ايجاد مي‌كند كه طي آن باززنده‌سازي محله‌هاي قديمي‌تر، باززنده‌سازي محدوده‌هاي راسته‌هاي تجاري، و سرمايه‌گذاري مجدد در مراكز شهري به طور طبيعي تحقق‌پذير مي‌شود.

 

لوندن: به نظر مي‌رسد بيشتر محدوده‌هاي كلان‌شهري دارند در مسير مخالف حركت مي‌كنند. براي مثال، جمعيت شهر «سياتل» در فاصله سال‌هاي 1970-1990 به ميزان 36 درصد افزايش يافته درحالي‌كه محدوده‌ي اراضي توسعه يافته تا ميزان 90 درصد افزايش يافته است. جمعيت شهر «كليويلند» در چنين دوره‌اي عملاً كاهش پيدا كرد، ولي شهر به سمت بيرون گسترش يافت.
كالثورپ: بله، به خاطر اين كه ما داريم بخش‌هاي حومه‌ايِ كم تراكم‌تري را در حوالي مناطق مي‌سازيم. ما به درون محدوده‌هاي شهري بازنمي‌گرديم تا محله‌هاي قديمي، يا حتا مناطق حومه‏اي قديمي را مرمت و بازيابي كنيم. اين استراتژي‏ جامعه‏ي يك بار مصرف براي ساختن شهرها است- اساساً ما اراضي را مصرف مي‌كنيم سپس دورشان مي‌اندازيم و دوباره به سوي اراضي بكر مي‌رويم. اين اصول اخلاقي پيشگامان]آمريكابه نظر می رسدمالكيتآمريكاشهرينكاريمماده 24یک مشکل ساختاری است كه يك محله را ايجاد مي‌كند كه در آن فروشگاه‌هاي محلي و قابليت آمدوشد وجود دارد. من حتا وارد اين موضوع نشدم كه يك خانه تك‌ساز در مقايسه با يك خانه درون شهري به چند نفر سرانه‏ي خودرو بر مايل نياز دارد، كه طبيعتاً به همه چيز نزديك‌تر است، در بافتي فشرده‌تر است و به علاوه پياده محورتر است. پس نمي‌خواستم طراحي بوم‌سازگار خورشيدي را انكار كنم. فكر مي‌كنم بسيار هم ارزنده است. اما ما نياز داريم كه به‌طور هم زمان به همه‌ي جنبه‌ها نگاه كنيم.

 

لوندن: ما درباره‌ي جوامع در ايالات متحده بسيار سخن گفته‌ايم. آيا شما گرايشات مشابهي را در جاهاي ديگر جهان مي‌بينيد؟
كالثورپ: اين پرسشتان بسيار جالب است، زيرا من به تازه‌گي از سفري به توكيو باز گشته‌ام. ما تعدادي پروژه‌هاي بسيار بزرگ را در آسياي جنوب‌شرقي انجام ‌داده‏ايم. بيشترين چيزي كه بايد گزارش كنم چه بسا نوميد كننده است. براي مثال چين كلاً مسير غلطي را پيش گرفته است. آنها فقط سياستي را پيش گرفته‌اند كه در آن اتومبيل سيستم انتخابي آمدوشد است. اين شيوه‌اي است كه آنها دارند دلارهاي زيرساختي و سرمايه صنعتي خود را بدان سو هدايت مي‌كنند. اين تصميم عظيمي است، و بسيار ترسناك.

 

اما در آن جا جنبش‌هاي بسيار كوچكي در مقابل آن وجود دارد. ما درگير يكي از اين مكان‌ها در فيليپين در خارج از مانيل بوديم كه يك محدوده تازه صنعتي شده است كه بسياري از مشاغلي كه آمريكا را ترك كرده‌اند از آن جا سر درآورده‌اند. ما را استخدام كرده بودند كه يك شهر جديد پيرامون يكي از اين محدوده‌هاي رشد اشتغال طراحي ‌كنيم. اولين پرسش اين بود كه، «براي چه تعداد خودرو به ازاي خانوار برنامه‌ريزي كرده‌ايد؟» اين تمام آن چيزي است كه در كنهِ موضوع وجود دارد. آن‏ها پاسخ دادند كه، «خوب، ببينيد، ما ناگزيريم كه به ازاي هر خانوار يك خودرو در نظر بگيريم، چون كه آينده چنين است.» اين آرزو در آن جا وجود دارد- كه آينده، آمريكا است. پديده‌ي هم‌چشمي كردن با بدترين كاري كه ما كرده‌ايم واقعاً ‌خطرناك است.

 

توانستيم آنان را قانع كنيم كه بر اساس سيستم كاملاً متفاوتي برنامه‌ريزي كنند. يك سيستم حمل اتوبوسي شگفت‌آور، غيررسمي و كاملاً بي‏برنامه كه هر راننده‌اي مي‏جنگد تا بتواند جايگاه و مسير و زمان خود را به دست آورد و ماشين‌ جيپ استيشن‌‏اش را بنابر سليقه مشتريانش جادار و فوق‏العاده مجلل بسازد. اين يكي از مؤثرترين سيستم‏هاي حمل‌ونقل عمومي در جهان است، زيرا اين آدم‌ها اصلاً زير بار هيچ برنامه‌اي نمي‌روند. اين يك مشكل مهندسي نيست- آن‏ها به طور طبيعي در مكان و زمان مناسب خودشان قراردارند زيرا اين شيوه معيشتي آنان است. همه همديگر را مي‏شناسند و همگي آنان راننده‌هاي خودشان را دارند و موضوع از جنبه‏‏ي اجتماعي نيز بسيار مهم است. بنابراين ما گفتيم، «ببينيد، پس بياييد شهرتان را حول همين طرز فكر سامان دهيد، يعني حول فرهنگي كه خودتان داريد.»

 

لوندن: شما آموزش رسمي معماري‌تان را در دانشگاه ييل شروع كرديد ولي هرگز به پايان نرسانديد. كه رشته مرتبط شما هم بود. هرچند شما به همه‏ي آن‏چه از امتحان روسفيد درآمده پشت كرده‏ايد و راه خودتان را پيش گرفتيد.
كالثورپ: بله، دانشگاه ييل را بخشاً در واكنش به پست مدرنيست‌ها ترك كردم. حرفم را اشتباه برداشت نكنيد، من فكر مي‌كنم پست مدرنيسم در معماري يك تكانه‌ي مهم بود، زيرا كه، مي‌بايد بپذيريم، معماري مدرن يك شكست كامل است. شكست از جنبه‌ي زيبايي‌شناسي انساني. شكست از جنبه بافت اجتماعي كه آن را به وجود مي‏آورد، شكست از جنبه‏ي زيست‌بومي. منظورم اين است كه، خانه‌هاي فيليپ جانسون مي‌تواند بارزترين نماد آن باشد. يك جعبه شيشه‌اي كه از جامعه جدا شده است، از محيط پيرامون‌اش گسسته است، و طراحي‌اش بسيار پرهزينه است.

 

بنابراين واكنش پست مدرن به آن كاملاً به جا بود. ولي پاره‌اي از اساتيد با آن به روش كارتوني]كاريكاتوريبنياد تعاون پژوهش ابتكارات مي‌رساند.

 
كالثورپ به صورت گسترده‌اي در ايالات متحده، اروپا، آسيا، آمريكاي جنوبي سخنراني كرده است. وي در دانشگاه بركلي، دانشگاه واشينگتن، دانشگاه اورگون، و دانشگاه كاروليناي شمالي تدريس كرده است. طي سال‌هاي متمادي افتخارات و جوايز متعددي دريافت نموده، براي رياست «شوراي توسعه پايدار» برگزيده شده است. در زمان رياست جمهوري كلينتون، كالثورپ دستورالعمل توانمندسازي پهنه اچ يو دي را تدوين نمود و روش‌هاي برنامه‌ريزي را قوام بخشيد، و نيز «برنامه اميد شش» را براي بازسازي ناگوارترين پروژه‌هاي خانه‌سازي همگاني در كشور تدوين نمود.

 
وي پس از تحصيل در مدرسه عالي معماري در دانشگاه ييل، به عنوان مدير طراحي به مؤسسه فارالونز پيوست. آغاز تجارب شخصي‌اش در 1978 در شركت وان‏درراين، و كالثورپ و شركاء بود، و كارهاي وي طيفي از برنامه‌هاي جوامع بزرگ، از جمله ساختمان‌هاي مسكوني و اداري با صرفه‌جوئي انرژي را شامل مي‌شود. معماري، برنامه‌ريزي، و تحقيقات او از اين دوره پيشگامي او را در عرصه‌ي «طراحي سازگارمند خورشيدي» محرز نموده و برايش سه جايزه ملي از ]وزارت مسكن و توسعه شهري آمريكامؤسسه اراضي شهري آمريكا[ (ULI) تحت عنوان «جايزه جي.سي. نيكولز براي چشم‌اندازهايي در توسعه شهري» نائل شد.