بررسی عملکرد احداث پارک های زنانه در شهر تهران: مطالعه موردی «پارک ارسباران»
با توجه به نقش فضاهای شهری در رفع نیازهای شهروندان و سهمی که گروهها و افراد مختلف از این فضاها در اختیار دارند، موضوع توزیع عادلانه امکانات و فضاها اهمیت می یابد. سیاستگذاران شهری می کوشند بهترین راه حل ها را برای عادلانه تر شدن این توزیع ارائه کنند. نوعی از این سیاست ها احداث مراکز تک جنسیتی مخصوص مردان یا زنان است.
این مقاله در پی ارزیابی اهداف و پیامدهای پروژه ساخت پارک های زنانه در شهر تهران است. بدین منظور بررسی موردی «پارک مادر ارسباران» در تابستان و پاییز ۱۳۸۹ به عنوان بخش اجرا شده تمهیدات در نظرگرفته شد. در این ارزیابی روش کیفی و تکنیک مصاحبه و بحث گروهی مورد استفاده قرار گرفت. گروه های مختلف مراجعان برای بررسی پیامدها مورد مصاحبه قرار گرفتند. اندازه نمونه بر مبنای رسیدن به اشباع داده های مورد نیاز تعیین شد و تحلیل داده ها با طبقه بندی یافته ها صورت گرفت. یافته ها نشان دهنده آن است که اگرچه پروژه پارک های تفکیک جنسیتی شده در کوتاه مدت و با توجه به محدودیت های عرفی و قانونی یا ناشی از ناامنی برای استفاده آزادانه زنان از فضاهای عمومی، مطلوب به نظر می رسند، در بلندمدت به توزیع عادلانه فضاهای شهری کمک چندانی نخواهد کرد.
واژگان کلیدی: فضای عمومی، فضای تفکیک شده، تبعیض، جنسیت، دولت
چکیده:
با توجه به نقش فضاهای شهری در رفع نیازهای شهروندان و سهمی که گروهها و افراد مختلف از این فضاها در اختیار دارند، موضوع توزیع عادلانه امکانات و فضاها اهمیت می یابد. سیاستگذاران شهری می کوشند بهترین راه حل ها را برای عادلانه تر شدن این توزیع ارائه کنند. نوعی از این سیاست ها احداث مراکز تک جنسیتی مخصوص مردان یا زنان است. این مقاله در پی ارزیابی اهداف و پیامدهای پروژه ساخت پارک های زنانه در شهر تهران است. بدین منظور بررسی موردی «پارک مادر ارسباران» در تابستان و پاییز ۱۳۸۹ به عنوان بخش اجرا شده تمهیدات در نظرگرفته شد. در این ارزیابی روش کیفی و تکنیک مصاحبه و بحث گروهی مورد استفاده قرار گرفت. گروه های مختلف مراجعان برای بررسی پیامدها مورد مصاحبه قرار گرفتند. اندازه نمونه بر مبنای رسیدن به اشباع داده های مورد نیاز تعیین شد و تحلیل داده ها با طبقه بندی یافته ها صورت گرفت. یافته ها نشان دهنده آن است که اگرچه پروژه پارک های تفکیک جنسیتی شده در کوتاه مدت و با توجه به محدودیت های عرفی و قانونی یا ناشی از ناامنی برای استفاده آزادانه زنان از فضاهای عمومی، مطلوب به نظر می رسند، در بلندمدت به توزیع عادلانه فضاهای شهری کمک چندانی نخواهد کرد.
واژگان کلیدی: فضای عمومی، فضای تفکیک شده، تبعیض، جنسیت، دولت
مقدمه:
یکی از وظایف دولت که در همه نظریات چه متون کلاسیک چه مدرن مطرح شده است و با ذات شکل گیری دولت و تفویض اختیار و حقوق افراد به مرجعی یگانه گره خورده است، تنظیم کنندگی است. تنظیم روابط افراد به معنای دخالت در توزیع امکانات و منابع برای جلوگیری از ایجاد شکافهای عمیق در میان اقشار جامعه است. این مداخله هم از سوی کسانی که نابرابری ها را یک ویژگی ذاتی برای جامعه می پندارند و هم از طرف آنانکه آن را یک شاخص عرضی و قابل اصلاح تعریف می کنند تأیید می شود. اگرچه گستره و شدت آن از نظر این دو طیف بسیار متفاوت است.
اما آن چیزی که هر دوی این نظریه پردازان بر سر آن توافق کامل دارند، ایجاد عدالت در استفاده همه گروههای شهروندان از امکانات عمومی است. بدین معنا که بخشی از امکانات جامعه که مدیریت و اداره آن به دولت واگذار شده است و جزو اموال خصوصی افراد محسوب نمی شود، لاجرم متعلق به همگان است و بنابراین امکان استفاده از آن نیز باید برای همه فراهم باشد. استفاده برابر از امکانات عمومی اگرچه موجب برابری در دستیابی به منابع محدود جامعه نمی شود ولی، دستاوردی است که ملت تحت رهبری دولت مدرن را یک گام بسوی برابری رهنمون ساخته است. بخشی از این امکانات عمومی فضاها و امکانات خدماتی شهری است؛ که علی رغم سیاست های دولت ها گاه شاهد محرومیت های نسبی برخی گروهها، قشرها یا طبقات اجتماعی از همین فضاها و امکانات شهری هستیم. یکی از این گروهها زنان هستند. زنان به عنوان نیمی از جمعیت هر جامعه با فرض برابری در اصل انسان بودن با نیم دیگر از حقوق مسلم این صفت نیز باید برخوردار باشند؛ اما در اکثر جوامع این قشر به سبب جنسیت شان دچار محرومیت در استفاده از فضاهای شهری هستند. بنابراین سیاستگذاران سعی می کنند با ایجاد تبعیض های مثبت در جهت کاهش محرومیت آنان اقدام کنند. یکی از این اقدامات احداث مکان های تفکیک جنسیتی شده مختص زنان است.
از نمونه های عینی این اقدامات می توان به احداث پارک های زنانه اشاره کرد، اما اولاً زنان در جامعه یک گروه همگن و یکسان نیستند و همگی به یک میزان و شکل از محرومیت رنج نمی برند، ثانیاً تفکیک فضاهای شهری بر همه گروههای زنان تأثیری یکسان و لزوماً مثبت در پی ندارد. بنابراین مقاله پیش رو با مطالعه موردی پارک مادر ارسباران تأثیرات احداث پارک های زنانه در تهران را بر اقشار مختلف زنان بررسی می کند تا به تحلیلی از امکان تحقق هدف این پروژه (توسعه عدالت در توزیع فضاهای شهری) دست یابد.
محرومیت و استفاده از فضاهای شهری
همان طور که گفته شد از جمله گروههای محروم در جوامع، زنان هستند. محرومیت زنان از حقوق و امکانات برابر با دیگران ناشی از تفکیک های جنسیتی منشعب از ارزشهای مردسالاری و پدرسالاری حاکم بر جامعه است. این ارزشها زن را جنس دوم تلقی می کنند و آن را در ارتباط با مرد تعریف می کنند. «جنسیت، برحسب تعریف به آن جنبه از تفاوتهای زن و مرد مربوط میشود که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی شکل میگیرد.» (مارشال، 1998: 13). «از این نظر جنسیت از جنس (Sex) که بر تفاوت های زیستشناختی مردان و زنان اطلاق میشود، تمیز داده میشود. در واقع جنسیت با «همبستگیهای فرهنگی استقرار یافته پیرامون جنس» 1 ارتباط مییابد.» (گافمن،1997: 210).
«جنسیت بر این مبنا تمام عرصه اجتماعی روابط زن و مرد را در بر میگیرد و بدان معنا میبخشد. از کوچکترین واحد اجتماعی یعنی خانواده گرفته تا بزرگترین سازمانهای اجتماعی، همه تحت تأثیر الگوهای جنسیتی مستقر در جامعه هستند. هویت فردی و اجتماعی، تقسیم کار جنسی، قدرت، رفتارهای قالبی جنسی، طبقهبندیهای گروهی و زبانی، همه تحت تأثیر جنسیت قرار میگیرند و معنای خاصی مییابند و به جانب خاصی هدایت میشوند.» (گافمن،1997: 201 ).
بر این اساس تبعیض جنسی شکلی از بی عدالتی اجتماعی و مقدمه محرومیت از حقوق انسانی و شهروندی است. از جمله این محرومیت ها سهم کم زنان در بازار کار، دستمزدهای پایین تر در شرایط کار برابر با مردان، کار خانگی بدون دستمزد و وابستگی اقتصادی به مردان، سهم کمتر از حقوق مدنی و تصمیم گیری های کلان و سِمتهای کلیدی ... است.
همان طور که گفته شد این محرومیت ابعاد گسترده ای دارد؛ اما آنچه که محرومیت از آن مسأله مقاله پیش رو است، امکانات عمومی فضای شهری است که براساس حقوق شهروندی باید شرایط استفاده از آن برای یکایک شهروندان برابر باشد.
ابتدا باید به تعریفی از فضا و استفاده از آن بپردازیم. قدر مسلم مفهوم فضا مفهومی انتزاعی و پیچیده به نظر می آید. اگر فضا را بیش از هر چیز به مثابه مکانی خالی و تهی در نظر بگیریم تنها می توانیم آن را در حضور اشیا و پربودن آن به طور نسبی درک کنیم (فکوهی، 1383: 232). به گفته هال Edward T. Hall: «هر کالبد با ورود به درون یک فضا به نوعی، وادار به اطاعت و تبعیت از آن می شود و فضا به نوعی آن را به تملک خود در می آورد، تملکی که می تواند به شکلی دوسویه درآید. » (هال، 1376: 547-550، به نقل از فکوهی، 1383: 232).
ما با ورود و حرکت در فضا در واقع جزئی از آن می شویم و متقابلاً فضا به همراه نشانه هایش که حاصل وجود کالبد های دیگر در آن است جزیی از خاطره تملک یافته ما می شود. «تجربه فضا نیاز به نگریستن و در آن واحد حرکت در آن فضا دارد و نباید از خاطر برد که این حرکت فیزیکی هم زمان با حرکت ذهنی و انباشتهای فکری و ذهنیت ها متصل کرده و سبب تألیف های عاطفی و واکنشهای رفتاری می شود.» (فکوهی، 1383: 232).
هانری لوفور Henry Lefebvre نیز فضا را نه یک پدیده طبیعی یا استعلایی، بلکه یک تمامیت تاریخی و یک تولید اجتماعی می داند. در واقع فضا از یک سو تجربه حافظه تاریخی ما است و از دیگر سو تجربه زندگی روزمره ما (فکوهی، 1383: 239). با این وصف منبعی از قدرت که بتواند حرکت فیزیکی و ذهنی ما را تحت کنترل بگیرد و هدایت کند می تواند بر درک از فضا و تأثیرپذیری ما از آن تأثیر بگذارد. «فضاهای شهری به دلیل سیاسی بودن ذاتی خود (یعنی حضور همه جانبه و بازنمودهای قدرت سیاسی در آنها) چنین خاصیت هدایت کننده و دستکاری کننده ای بر تجربه فضا دارند.» (فکوهی، 1383: 232).
کوین لینچ Kevin Lynch پنج عامل سازنده را برای فضاهای شهری بر می شمرد: راهها، مرزها که حدفاصل دو یا چند فضای شهری اند، محله ها که دارای تجانس شکلی یا کاربری هستند، گره ها یعنی نقاط استراتژیک تقاطع ها و نشانه ها که نقاط دارای تراکم مشخصی از معانی نشانه شناختی در مجموعه نشانه های شهری هستند. هدف باید رسیدن به توازنی میان این عوامل باشد تا شهروند بتواند به خوبی خود را در شهر بازیابد و به آن احساس تعلق کند. این امر را می توان به نوعی یک هویت شهری به حساب آورد (لینچ، 1374: 37). در بین همه این عناصر نشانه ها یکی از عوامل مهم انسان ساخت در پرکردن فضاها هستند. قرارگرفتن در یک فضای خالی ما را دچار وحشت می کند. «زیرا در چنین حالت هایی ما در موقعیتی فاقد نشانه ها قرار می گیریم و به قول لینچ، سردرگمی حاصل از نبود نشانه به سرعت به حالت اضطراب و ناامنی می انجامد.» (فکوهی، 1383: 232). فقدان نشانه ها می تواند ناشی از نبود اشیا، نبود دید مناسب مثلاً ناشی از تاریکی یا ناآشنایی با نشانه های موجود باشد. یکی از مهم ترین دلایل حضور کم زنان در فضاهای شهری خلوت یا تاریک می تواند ناشی از همین احساس ناامنی در فقدان نشانه های آشنا باشد.
مایکل باندز Bounds Michael نیز معتقد است که نظم پدرسالارانه جوامع با شکل گیری شهر تقویت شده؛ چرا که فضای جنسیت زده، ناهمسانی قدرت مردان و زنان را در جامعه تشدید می کند. وی محدودیت تحرک زنان را هم در استفاده از فضا و هم در برساخت هویت شان به معنی تحت سلطه بودن آنان می بیند. از این رو تجربه زنان از کل زندگی شخصی و اجتماعی خود به نحو متمایزی از مردان تجلی می یابد و در بسیاری از مراحل و موقعیت های زندگی با احساس هراس از مواجهه با دنیای مردانه ای که متعلق به آنان نیست و قوانین خود را به آنها دیکته می کند، مواجه می شوند (باندز 2004. به نقل از اباذری و دیگران 1387: 87). بنابراین ما گاه با فضاهای شهری مواجه هستیم که زنان دچار حس بیگانگی و ناامنی نسبت به آن هستند، حال یا به علت عدم دخالت در طراحی و شکل دهی به آن یا محدودیت برای حضور و اشغال اش و حتی ضعف فیزیکی و داشتن بدن زنانه. فضاهای شهری مملو هستند از نشانه های مردانه که نشانی از اشتراک با حافظه تاریخی زنانه ندارند. به نظر می رسد نیرویی که حضور زنان در فضاهای شهری را محدود می کند و از تملک فضا توسط آنان جلوگیری می کند، همان مردسالاری است.2 نتیجه آنکه سهم استفاده زنان از فضاهای شهری که در هویت آن دخیل نیستند و نشانه هایش را نمی شناسند به طور محسوس در سطحی پایین تر از مردان باقی می ماند.
بر مبنای گفته های لینچ اگر شروط لازم و اولیه برای استفاده از فضاهای شهری را دسترسی به آن، امنیت و کاربری مناسب با نیازها و هدف مراجع در نظر بگیریم می توانیم دلایل محرومیت زنان را نیز به سه دسته عمده تقسیم می کنیم:
۱. عدم دسترسی به امکانات به خاطر بعد مسافت، ناتوانی مالی، عدم آشنایی با امکانات موجود و عدم مهارت استفاده ۲. عدم احساس امنیت در استفاده از امکانات ۳. نداشتن مجوز استفاده از امکانات. هر سه دسته این محرومیت ها امکان بهره بردن از امکانات عمومی فضای شهر را مختل می کند.
اما نکته قابل توجه آنکه زنان نیز جمعیت متکثری را تشکیل می دهند و در مقابل دنیای بیرون از خانه رفتارها و شیوه های متفاوتی را در پیش می گیرند. حتی گروههایی از آنان با فضای مردانه مواجه شده و سعی می کنند آن را اشغال کنند.
طبقه بندی زنان در استفاده از فضای شهری
همان طور که گفته شد زنان اعضای جمعیتی ناهمگون هستند که در شرایط یکسان رفتارهای متفاوتی از خود بروز می دهند. ما برای بررسی گروههای مختلف زنان از تحقیق دیگری در شهر تهران بهره می گیریم که طی پژوهشی، زنان و میزان آنها و نوع ترسی را که از برخورد با موقعیت های مختلف دارند، به چند دسته تقسیم می کند. تحقیق مذکور از این جهت برای بررسی ما مفید است که با وجود آنکه بر مبنای میزان احساس ناامنی انجام شده، اما دو نوع دیگر محرومیت یعنی عدم دسترسی به خاطر نداشتن مهارت یا آشنایی با امکانات و نداشتن مجوز را نیز در بردارد. براساس این طبقه بندی از زنان می توانیم مراجعان به پارک های زنانه را شناسایی کنیم.
این تقسیم بندی عبارت است از: زنانی که اساساً از وارد شدن به حوزه های عمومی احساس نگرانی می کنند، زنانی که علی-رغم حضور در حوزه عمومی از برقراری ارتباط با آن ناتوانند، زنان عادی جامعه که از عرصه های خطرخیز اجتناب می-کنند، زنان فمینیستی که سعی می کنند ایدئولوژی ترس از جهان مردانه را واژگون کنند و زنان فاحشه ای که هراسی از مورد تجاوز واقع شدن ندارند و در عوض ترس های دیگری را تجربه می کنند. این دسته بندی تلاش می کند از طریق ارائه نوعی تیپولوژی، به توصیف دقیق پدیده ترس معطوف به بدن زنانه در فضای اجتماعی بپردازد (اباذری و دیگران، 1387: 89).
بر اساس همین تحقیق، دسته اول زنانی هستند که بیشتر اوقات زندگی خود را در فضاهای بسته خانگی می گذرانند و آشنایی چندانی با سایر فضاهای اجتماعی ندارند و از دسترسی به این فضای شهری هویت ساز محرومند. این گروه در فضاهایی کاملاً مجزا و تقسیم شده به قلمروهای مردانه و زنانه زیسته و تربیت شده اند. معمولاً فاقد سطح تحصیلاتی فراتر از تحصیلات اولیه هستند، زمینه خانوادگی این زنان معمولاً خانواده های سنتی مذهبی ای هستند که هر نوع فعالیت اجتماعی را برای زنان نامناسب قلمداد کرده و کار اصلی زن را فعالیت هایی مانند شوهرداری و بچه داری و جای اصلی زن را در خانه می دانند، معمولاً در سنین پایین ازدواج می کنند، همه آنان خرجی بگیر بوده و عموماً وظیفه اقتصادی به عهده ندارند .البته این دسته تعداد کمی از زنان شهری را دربرمی گیرند و واضح است که تیپ عام زنان شهر را تشکیل نمی دهند (اباذری و دیگران، 1387: 89). این گروه جز همراه با مردان خانواده از خانه خارج نمی شوند و نسبت به فضاهای شهری کاملاً بی اعتماد هستند. بنابراین این دسته هر سه نوع محرومیت را تجربه می کنند. در نتیجه مبارزه و مقاومت آنها در برابر وضع موجود به ماندن در حوزه خصوصی و کناره گیری از فضاهای عمومی محدود می شود.
گروه دوم هم نگاهی سنتی به زن و فعالیت های اجتماعی او دارند و کماکان قائل به وظایفی نظیر خانه داری و بچه داری برای زنان هستند و اگرچه ممکن است که مثلاً با درس خواندن زنان خانواده مشکلی نداشته باشند اما معمولاً نگرش مثبتی نسبت به اشتغال زنان ندارند و کار و نان آوری را وظیفه مردان می دانند. جالب اینجا است که در میان زنان این دسته، هم زنانی بدون سواد و تحصیلات و از خانواده های کارگری دارای درآمد کم و از طبقات پایین و هم زنانی با تحصیلات عالیه و از خانواده های دارای سطح متوسط به بالا و دارای تحصیلات زیاد دیده شدند. در مورد خانواده های دسته اول، معمولاً سنتی بودن خانواده و در مورد خانواده های دسته دوم، معمولاً عامل ایدئولوژیک بودن (نوع خاصی از تلقی مذهبی) موجب می شود زنان به گونه ای خاص رفتار کنند (اباذری و دیگران،1387، 92). ویژگی مشترک زنان این دسته این است که علی رغم حضور یافتن در قلمرو عمومی جامعه، اولاً این کار را صرفاً به حد نیاز انجام می دهند. این زنان هرگز به دلیل مواردی مانند تفریح و پرسه زنی یا گذراندن اوقات فراغت با گروه دوستان از خانه خارج نمی شوند. قلمرو تردد این زنان کاملاً مشخص است. آنها مسیرهای خاص مورد اعتماد خود و خانواده شان را انتخاب می کنند و اگرچه طی زندگی روزمره خود در کوچه و خیابان با مردان و زنان زیادی (مثلاً فروشنده بلیط اتوبوس، راننده تاکسی، فروشنده مغازه … ) برخورد می کنند، از ایجاد رابطه انسانی با این افراد و مخصوصاً مردان به شدت پرهیز کرده و صرفاً در حد نیاز، رابطه ای ابزاری با آنها برقرار می کنند و خود همین قضیه موجب می شود دائم بر هراس آنها افزوده شود و هرگز راهی برای احساس امنیت و تعلق در فضای اجتماعی پیدا نکنند (اباذری و دیگران، 1387: 93). این گروه نیز اگرچه آشنایی بیشتری با فضاهای شهری دارند اما محرومیت ناشی از عدم مهارت استفاده، احساس ناامنی را تجربه می کنند و تنها در شرایط خاص و رعایت شروط تعیین شده از سوی مردان خانواده اجازه استفاده از فضاهای امن عمومی را کسب می کنند.
گروه سوم به خانواده های سطوح میانی جامعه تعلق دارند که دربرگیرنده طیفی از متوسط پایین تا متوسط بالا است و به دلیل گستردگی و فراوانی آنان، توصیف دقیقی از کردارها، اندیشه ها، وضعیت خانوادگی و پایگاه اقتصادی و اجتماعی آنان نمی توان به دست داد. نکته ای که موجب می شود آنها را تحت یک عنوان گرد بیاوریم این است که، آنان تقریباً به زندگی در فضای اجتماعی شهر عادت دارند و از منطق عقل سلیم زندگی روزمره پیروی می کنند. به وسیله شناخت درست فضا، زنان می توانند اعتماد به نفس به دست آورند. این زنان باید ترس خود و میزان مراقبت های احتمالی لازم را مدیریت کنند. اگرچه آنان نیز مانند سایر زنان از حضور در برخی صحنه های خطر ساز پرهیز می کنند، اما توهم آنان در مورد خطر و ترس کمتر است. آنان این قابلیت را دارند که به سادگی با افراد دیگر، هم زنان و هم مردان ارتباط برقرار کنند، علاوه بر این گروه هایی از چنین زنانی حتی گاهی سفرهای زنانه به خصوص سفرهای زیارتی را بدون حضور مردان خانواده تجربه می کنند و عملاً با بودن در جمع سایر زنان و پرهیز از انجام اقدامات دارای ریسک، احساس امنیت می کنند. اما این توضیحات موجب نمی شود تصور کنیم این زنان احساسی از خطر در فضای اجتماعی شهر ندارند. بلکه تنها به دلیل مهارت های اجتماعی و مدیریت درستی که روی زمان و مکان های حضور اجتماعی خود انجام می دهند، از مواجهه با خطر در امان می مانند و کمتر احتمال دارد با موقعیتی مواجه شوند که امنیت هستی شناختی آنان را مخدوش کند. یکی از مواردی که تقریباً در این گونه زنان به طور مشترک ایجاد هراس می کند، ترس از تاریکی و احتمال دیده نشدن است. در اینجا بین این زنان تقریباً این وفاق وجود دارد که وجود نظارت اجتماعی موجب نوعی امنیت برای آنان می شود (اباذری، 1378: 94-95).
بر اساس همین پژوهش گروه سوم اغلب زنان شهری ما را تشکیل می دهند. اینان به خاطر نداشتن مجوزهای عرفی، قانونی و خانوادگی و احساس ناامنی از استفاده و حضور در برخی از فضاهای شهری محروم می شوند.
در گروه چهارم قاعده مشترک سه گروه پیشین مصداق ندارد. آن قاعده عبارت است از اینکه بدن زنانه در معرض خطراتی قرار دارد که بدن های مردانه برای آن ایجاد می کنند و علت ایجاد شدن برخی از این مخاطرات برای زنان فوق الذکر، همین پذیرشی است که نسبت به این قاعده از خود نشان می دهند. نکته ای که این پژوهش در مورد این زنان می گوید، نحوه واژگونی قاعده بدن تحت سلطه زنانه است. آنها به شکلی فعالانه با این مسأله که بدن هایشان به دلیل شکل زیستی آن بتواند مورد بهره برداری و لذت بدنی مردانه قرار گیرد، مخالفت می کنند. این مخالفت ریشه در منابع فمینیسم غربی دارد. به لحاظ عملی هم آنان می کوشند هم نگرش خود و هم نگرش های دیگران را نسبت به بدن هایشان تغییر دهند. این گروه نگرش متفاوتی نسبت به توانایی های خود و بدن هایشان اتخاذ می کنند. یعنی به جای این که از داشتن بدنی زنانه در هراس و نگرانی باشند، سطح ترس خود را کاهش می دهند. نسبت به روابط بدن شان با فضای اجتماعی و سایر بدن ها دست به بازاندیشی زده و تغییراتی را ایجاد کرده اند، مثلاً آنها در مواردی قاعده عدم حضور در فضاهای تاریک و زمان های پس از تاریکی هوا را می شکنند. اما علی رغم همه این مقاومت ها و مخالفت ها، این زنان هم از هراس در امان نیستند، اگرچه ممکن است میزان و نوع هراس آنان تا حد قابل ملاحظه ای کمتر از سایر همجنسان شان باشد، اما باز هم احساس نگرانی و ناامنی در مورد این زنان به صفر نمی رسد (اباذری و دیگران،1387: 97). این گروه که وجودشان حاصل رشد آگاهی زنان و آشنایی آنها با خواسته ها و مبارزات زنان فمینیست در دنیاست، کمتر از گروه پیشین هستند اما در حال رشد بوده و معدود نیستند. اینان با کمترین میزان محرومیت روبه رو هستند. محرومیت حاصل از دسترسی به خاطر مسافت و نداشتن مجوزهای قانونی و ناامنی شدید در برخی فضاها بارزترین موانع این گروه برای استفاده از فضاهای شهری هستند.
گروه پنجم را پژوهش به فاحشه ها اختصاص می دهد و مدعی است که آنان فاقد ترس از تجاوز هستند. درمقابل آنان را متوجه ترسهای دیگری در ارتباط با بدنشان می داند، مثلاً ترس از تنها ماندن و از دست دادن مشتری هایشان (اباذری و دیگران، 1387: 99). اما از آنجا که شیوه کار این گروه مبتنی بر توافق با طرف مقابل است، نمی توان آن را با تجاوز مساوی دانست و به این بهانه که «به هرحال این مطلب را پذیرفته که بدن خود را در معرض فروش قرار بدهد و از برقراری رابطه جنسی، منفعت مالی کسب کند.» او را عاری از هراس از تجاوز بدانیم. برعکس چون زمینه تجاوز در شرایطی که روسپی در آن به سر می برد بیشتر است و امکان استفاده از نیروی قهری ارگان های نظارتی و انتظامی هم برای وی وجود ندارد، چه بسا او ترس بیشتری را تجربه کند. اگرچه شرایط این ترس با شرایط احساس ناامنی زنان دیگر برای حضور در فضاهای شهری متفاوت است. این گروه از جایی که به عنوان یک صنف شناخته می شوند و در کلیت جمعیت زنان نمی توان یک زیرگروه جمعیتی را به آن اختصاص داد در این مقاله مورد بررسی قرار نگرفتند.
فضاهای تفکیک جنسیتی شده: راه حل شهرداری تهران
طبق آنچه گفته شد، سیاستگذاران در ایران با آگاهی از سهم ناچیز زنان در استفاده از فضاهای شهری به تأسیس مراکز زنانه در نقاط مختلف شهرها اقدام کردند. این اقدام در جهت تبعیض مثبت و برای در اختیار گذاشتن فضایی امن و دلخواه که زنان بتوانند در آن با آزادی کامل به تفریح، ورزش و فعالیت های دیگر بپردازند انجام شده است. 3
اولین و بیشترین فضاهای عمومی تفکیک شده در ایران در پایتخت قرار دارند؛ به همین علت حوزه تحقیق در این مقاله شهر تهران در نظر گرفته شده است. بین مراکز فرهنگی و تفریحی زنانه مانند فرهنگسراها، پارک ها، استخرها ...، پارک ها به دلیل مشابهت زیاد با پارک های عمومی به عنوان فضاهای شهری عمومی برای بررسی انتخاب شدند. همچنین طرح احداث پارک های زنانه در شهر تهران از طرح های اخیر شهرداری است که در حال اجرا است.
اهداف طرح (براساس مستندات طرح) اینگونه بیان شده اند:
• هدف اصلی طرح:
- در نظر گرفتن نیازهای حقیقی زنان منطبق با ارزشهای دینی، اسلامی و فرهنگ بومی و ملی، همراه با امنیت روانی – اجتماعی و فیزیکی آنان
• اهداف فرعی:
- ایجاد فرصت های تفریحی، ورزشی، آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و تأمین سلامت جسمانی و روانی بانوان
- پرکردن اوقات فراغت بانوان و امکان استفاده از تابش مستقیم اشعه آفتاب در کلیه سطوح سنی
- ارتقا و بهینه سازی کیفیت زندگی فردی و خانوادگی بانوان از طریق شرکت در فضاهای جمعی و گروهی
تعداد پنج بوستان بزرگ برای استفاده ویژه بانوان در شهر تهران جانمایی و احداث شده اند. جانمایی این پارک ها به شرح زیر است:
- بوستان بهشت مادران (شمال شرق تهران) - چیتگر (غرب تهران)
- همت (شرق تهران) - آزادگان (جنوب تهران)
- نرگس (جنوب غربی تهران)
در این مقاله در میان پنج پارک زنانه شناسایی شده در پنج نقطه تهران پارک مادر ارسباران، به دلیل آنکه زودتر از دیگر پارک ها به بهره برداری رسیده و اکنون با استقبال زیادی از سوی زنان مواجه است مورد مطالعه موردی ما قرار گرفته است. پارک مادر آزادگان و چیتگر در دست ساخت هستند و پارک نرگس تازه تأسیس است. برای بررسی این پارک پس از مشاهده میدانی جهت مشاهده دقیق محل، شش مصاحبه گروهی با ۲۸ نفر از مراجعان پارک انجام شد که در میان این افراد ۱۱ نفر ۱۵ تا ۳۰ سال، ۱۰ نفر بین ۳۱ تا ۴۵ سال و ۷ نفر بالای ۴۶ سال داشتند. همچنین ۱۳ نفر از ایشان بازنشسته، چهار نفر خانه دار، سه نفر شاغل، دو نفر دانشجو و شش نفر دانش آموز بودند. برهمین اساس یافته ها در این مقاله به دو بخش تقسیم می شوند: اول یافته های حاصل از مشاهده میدانی در پارک ارسباران و دوم مصاحبه های انجام شده.
مشاهدات میدانی
پارک مادر ارسباران بر تپه های سرسبز عباس آباد با گونه های متنوع گیاهان و درختان احداث شده است. این مکان دارای پنج ورودی است: اتوبان رسالت، اتوبان حقانی، خیابان عطار، خیابان شقاقی، خیابان پروانه. این ورودی ها توسط افراد حراست که مرد هستند محافظت می شوند. فضای بیرونی پارک کاملاً غیرقابل نفوذ و در تسلط نیروهای انتظامی است و تا حدودی فضایی مردانه به شمار می آید، زیرا که زنان همگی به قسمت زنانه مراجعه می کنند. همین امر این قسمت پارک را ناامن تر از پارک های عمومی می کند که با حضور پررنگ نیروهای حراست و انتظامی امنیت به سطح مطلوب می رسد. اما فضای درون پارک کاملاً متفاوت می نماید. گروههای کوچک و بزرگ زنان و دختران و گاه مادران به همراه کودکانشان در جای جای فضای سبز پارک دیده می شوند و می توان گفت که استقبال از پارک با توجه به ساعت ها و روزهای مختلف زیاد است.
این فضا دارای امکانات آلاچیق، پارکینگ، ایستگاه روزنامه خوانی، نمازخانه، فضای بازی کودکان، جاده تندرستی، پیست دوچرخه سواری نیمه حرفه ای، سوله سرپوشیده ورزشی چند منظوره، خانه فرهنگ حورا، بوفه، سرویس بهداشتی، خانه سلامت، آمفی تئاتر روباز، سالن تیرو کمان، کتابخانه است.
زنان و دختران یا به ورزش مشغول بوده یا با دوستان و همراهان خود به تفریح می پردازند. از جمله گروههایی به رقص و پایکوبی، نقل لطیفه و خاطره، پیاده روی یا دویدن، بدمینتون یا استراحت و حتی مطالعه مشغول هستند. در روزهای وسط هفته تعداد زیادی از دختران دانش آموز همراه اردوهایی از مدارس، فرهنگسراها و دیگر مراکز در سرتاسر استان تهران به پارک مراجعه می کنند. تمامی کارکنان پارک از جمله باغبان، فروشنده، دربان و بقیه ارائه کنندگان خدمات همگی زن هستند. پارک از ساعت ۸ شب تا ۶ صبح در روزهای معمولی و ۶ شب تا ۸ صبح در ماه رمضان و جمعه ها به استفاده عموم (مردان و زنان) اختصاص می یابد. آنچنانکه احساس می شد حاضران در محل از احساس امنیت برخوردار بوده و به راحتی به فعالیت دلخواه خود می پرداختند.
مصاحبه های گروهی
در این بخش برای بررسی تیپ های مختلف زنان در مراجعت به پارک مصاحبه های گروهی انجام شد که در جدول سعی شده تعلق یا نزدیکی هر کدام از گروههای مصاحبه را به گروههای زنان که در پیش توضیح داده شد مشخص شود. شایان ذکر است که در مصاحبه های گروهی از آن رو که گروه نقش پاسخگو را ایفا می کند، تفاوت های شخصی نمود کمتری دارند و همه اعضا با توافق ضمنی یک نظر را اعلام می کنند. در این مصاحبه ها نیز در اکثر موارد (به جز یک یا دو مورد) افراد بر سر موضع گروه توافق داشتند.
بنابراین می توان مواضع گروههای مختلف زنان مورد مصاحبه را نسبت به پارک اینگونه خلاصه کرد:
سخن آخر
زنان نیمی از جمعیت یک جامعه هستند. هر جمعیت علاوه بر صفات و ویژگی های مشترک دارای زیر گروههایی با مشخصه های متمایز از هم نیز هستند. بنابراین در سیاستگذاری درباره زنان که جمعی گسترده، متکثر و با خواسته های و نیازهای متفاوت هستند، باید به این وجوه تمایز توجه کرد. در واقع سیاست ها باید به گونه ای هدف گذاری شوند که بیشترین زیرگروهها را دربر گرفته و نیازهای آنان را برآورده سازند.
طرح احداث پارک های زنانه در شهر تهران با هدف عادلانه تر کردن بهره مندی از فضاهای شهری انجام شده است و در تشریح دستاوردهای آن از کلیه زنان به عنوان بهره مندان از طرح نام برده می شود. اما پس از بررسی و مصاحبه با تیپ های مختلف مراجعان در پارک مشخص شد که اینگونه پارک ها از سوی دسته اول زنان که با فضای شهری کاملاً بیگانه اند و دسته چهارم یعنی زنانی با نگرشها و گرایشهای فمینیستی مطلوب نبوده و استفاده نمی شود.
تیپ اول که به طور کلی به علت احساس عدم امنیت شدید و عدم مهارت رفت و آمد در فضاهای شهری، همچنین نداشتن اجازه چنین تفریحاتی از سوی عرف خانوادگی قادر به استفاده از چنین فضاهایی نبوده و در پارک نیز نمونه ای از آنها دیده نشد. زنان با گرایش های فمینیستی که قادر به استفاده از هرگونه امکانات شهری بوده و خواهان تسخیر فضاها و برقراری عدالت جنسیتی در توزیع امکانات عمومی هستند نیز کمتر به چنین پارک هایی مراجعه می کنند. آنان برای خود انتخاب های بیشتری قائل شده و سعی در شکستن قوانین مردانه و تغییر فضاها از حالت مردانه به حالتی غیر جنسیتی دارند. بنابراین چنین پارک هایی خواسته های آنان را برآورده نکرده و به عقیده ایشان به انزوای زنان در حوزه های محدود خود کمک می کند.
تیپ هایی که در پارک دیده شدند بیشتر متعلق به گروه سوم وسپس دسته دوم بودند. گروه سوم متشکل از زنان خانه دار و شاغلی هستند که تجربه حضور و رفع نیازهای خود را در فضاهای شهری دارند و با این حال از رفت و آمد در مکان های ناامن احتراز می کنند. این گروه بنا به تجربه، پارک های عمومی را به علت خلوت بودن و در دید نبودن، مکان هایی ناامن به شمار می آورند و بنابراین از پارک های زنانه بیشترین استفاده را می کنند. اما این دسته نیز علت استفاده از فضاهای تفکیک شده را ناچاری و نداشتن حق انتخاب عنوان می کنند. اینها هم خواهان افزایش امنیت و آزادی عمل در سطح شهر هستند تا بتوانند تجربه های خود را گسترش داده و از امکانات استفاده بیشتری بکنند. بنابراین ساخت پارک های زنانه اگرچه برای این گروه مطلوب بوده اما رضایت آنها را کسب نمی کند.
اما گروه دوم که در آن زنانی با احساس ناامنی از فضاهای عمومی و معتقد به تفکیک جنسیتی تمامی فضاها طبقه بندی شدند، بیشترین رضایت را از حضور در پارک های زنانه دارند. این گروه اگرچه سهم کمی را از مراجعان پارک دارند، اما چنین اقداماتی را درجهت ارتقای کیفیت زندگی خود دیده و به شدت از آن استقبال می کنند. علت این امر آن است که زنان گروه دوم خواهان حضور در فضاهای شهری و انجام فعالیت های اجتماعی هستند. اما این فعالیت ها را در چارچوبی از قوانین و قواعد عرفی و خانوادگی خود تعریف می کنند که مهم ترین آن حضور در فضاهای عاری از مردان است. زیرا که مردان غریبه را عامل ناامنی برای خود می بینند.
بنابراین پارک های زنانه دو مانع بزرگ مجوزهای قانونی در برابر برخی آزادیهای زنان و احساس ناامنی را از میان بر می دارد، ولی این کارکردها برای همه گروههای زنان یکسان عمل نمی کند و در نهایت تنها موجب رضایت بخش کوچکی از زنان می شود. البته تا رسیدن به یک شهر امن و با توجه به موانع قانونی برای فعالیت های آزادانه زنان (مانند ورزش و پوشش) ساخت چنین پارک هایی امکانات زنان را گسترش داده و به ارتقای سطح فعالیت های آنان کمک می کند. اما در بلند مدت کاهش نابرابری ها و افزایش عدالت در توزیع امکانات شهری کمک چندانی نمی کند.
همان طور که از گفته های تمامی زنان بررسی شده می توان استنباط کرد، برای حل معضل نابرابریهای جنسیتی باید در چشم انداز بلندمدت برای رسیدن به اهداف زیربرنامه ریزی و سیاستگذاری کرد:
- ارتقای امنیت فضاهای شهری از جمله پارک ها با افزایش نظارت اجتماعی
- زمینه سازی حضور بیشتر زنان در فضاهای شهری (که خود عامل افزایش امنیت می شود) با طراحی فضایی مناسب که در آن مکان ها و نقاط ناامن وجود نداشته باشد
- دخیل کردن زنان در طراحی های شهری و فضاسازی ها به منظور افزایش نشانه های زنانه در مقابل نشانه های مردانه
- اهتمام در حفظ نقاطی از شهر که زنان بیشتر در آن حضور می یابند و بنابراین به آنها احساس تعلق کرده و نشانه های خود رادرآن برجای میگذارند
- دادن اجازه آزادی عمل بیشتر به زنان در فعالیت های اجتماعی و سهیم کردن آنها در اداره فضاهای شهری و استفاده از آنها (برای مثال جذب نیروی کار زنان برای انجام خدمات شهری)
Culturally established correlates of sex -1
2- شایان ذکر است که پذیرش این سلطه و همراهی و گاهی تشدید آن از سوی بعضی گروههای زنان نباید نادیده گرفته شود. دلایل و ریشه های این پدیده جای بررسی دارد که در این مقاله فرصت آن نیست.
3- دکتر محمدباقرقالیباف، شهردار تهران، در تاریخ ۲۲/۲/۸۸ در جلسه افتتاحیه پارک بانوان واقع در تپه های عباس آباد، هدف از اجرای این طرح را چنین مطرح کرده اند:
«با این نگاه که ۵۰ درصد از جمعیت جامعه ما را به لحاظ کمی، خانمها تشکیل می دهند، با رعایت مسائل فرهنگی- اسلامی و ایرانی، خودمان باید تلاش کنیم، این فرهنگ و فضا برای بانوان در سطح شهر فراهم شود. هر کجای شهر را که نگاه کنیم، مردانه ساخته شده است و در مدیریت شهری احساس نشده که خانمها هم در این شهر نیازهایی دارند. به هر حال توجه به اوقات فراغت و سلامت جسمی بانوان، بالطبع تأمین سلامت روحی آنان ما را به این نتیجه می رساند که از میان ۱۵۰۰ پارک موجود در سطح شهر نیازمند احداث ۵ پارک ویژه بانوان هستیم که بدون هیچ محدودیتی در پوشش، در آن به ورزش و تفریح بپردازند. لذا در پهنه شمالی شهر با در نظر گرفتن موقعیت جفرافیایی محل، اولین بوستان ویژه بانوان افتتاح و به منظور بزرگداشت مقام ۴۰۰ بانوی شهیده شهر تهران به نام بوستان بهشت مادران نامگذاری شد.»
1. اباذری، یوسف و سهیلا صادقی فسایی و نفیسه حمیدی (1387)، «احساس ناامنی در تجربه زنانه از زندگی روزمره»، فصلنامه پژوهش زنان، دورۀ 6، شماره 1، بهار:75-103
2. فکوهی، ناصر (1383)، انسان شناسی شهری، تهران: نشر نی
3. کوین، لینچ (1374)، سیمای شهر، ترجمه منوچهر مزینی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
4. هال، ادوارد تی (1376)، بعد پنهان، ترجمه منوچهر طبیبیان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
1. Goffman, Erving (1997), Goffman Reader, edited and with preface and introduction by Charles Lemert and Ann Branaman, Oxford, Blackwell Publisher Ltd
2. Marshal Gordon (Ed), (1998), A Dictionary of Sociology, Oxford university press
- Add new comment
- 12604 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان