جایگاه رویکردهای اجتماعی در طرحهای شهری
در تاریخ 19 خرداد 1393 نشستی به دبیری دکتر ایمانی جاجرمی در انجمن جامعهشناسی، گروه شهر برگزار شد. در این نشست، چهار نفر از پژوهشگران و فعالان حوزه حرفهای در زمینههای شهری و شهرسازی، به نقد طرحهای جامع پرداختند.
نخستین سخنران، محمد سالاری، با موضوع : «سهم جامعهشناسی در طرحهای شهری و چشمانداز پیشِ رو» به ارائه تاریخچهای از تحولات طرحهای جامع و ارتباط آنها با مطالعات اجتماعی پرداخت. وی در آغاز، به معرفی دو جریان موازی پرداخت. گروه نخست، مهندسانی که شهرها را همچون ساختارهای سخت تلقی میکردند که موضوع کار مهندسی است. و گروه دوم، جامعهشناسانی که شهر و زندگی شهری را موضوع تحلیل جامعهشناسی می دانستند. تاکنون شهرهای ایران، سه نسل از طرحهای شهری را تجربه کردهاند. اما پیش از آغاز طرحهای نسل اول، برخی از شهرها، در دهههای نخست این سده، بهطور آزمایشی از طرحهایی بهرهمند شدند.
گزارش نشست در انجمن جامعه شناسی با موضوع : جایگاه رویکردهای اجتماعی در طرحهای شهری
در تاریخ 19 خرداد 1393 نشستی به دبیری دکتر ایمانی جاجرمی در انجمن جامعهشناسی، گروه شهر برگزار شد. در این نشست، چهار نفر از پژوهشگران و فعالان حوزه حرفهای در زمینههای شهری و شهرسازی، به نقد طرحهای جامع پرداختند.
نخستین سخنران، محمد سالاری، با موضوع : «سهم جامعهشناسی در طرحهای شهری و چشمانداز پیشِ رو» به ارائه تاریخچهای از تحولات طرحهای جامع و ارتباط آنها با مطالعات اجتماعی پرداخت. وی در آغاز، به معرفی دو جریان موازی پرداخت. گروه نخست، مهندسانی که شهرها را همچون ساختارهای سخت تلقی میکردند که موضوع کار مهندسی است. و گروه دوم، جامعهشناسانی که شهر و زندگی شهری را موضوع تحلیل جامعهشناسی می دانستند. تاکنون شهرهای ایران، سه نسل از طرحهای شهری را تجربه کردهاند. اما پیش از آغاز طرحهای نسل اول، برخی از شهرها، در دهههای نخست این سده، بهطور آزمایشی از طرحهایی بهرهمند شدند.
در دهههای نخست هیچ کتابی درباره جامعه شناسی شهری ترجمه یا تألیف نشده بود. تدریس جدی این درس از سال 1317، با حدود چهل سال تأخیر نسبت به تدوین این علم در کشورهای اروپایی، در دانشگاه تهران توسط دکتر غلامحسین صدیقی آغاز شد. این دانش اثر مستقیمی بر طرحها نداشت، و هر دوی این حوزهها از جنبش مشروطیت و سپس جنبش ملی شدن نفت اثر پذیرفتهبودند. در دهههای سوم و چهارم، کتاب «طرح مقدماتی جامعهشناسی در ایران، جامعهشناسی شهری، جامعهشناسی خانواده»، نوشته جمشید بهنام و با همکاری شاپور راسخ و سپس، کتاب «مقدمهای بر جامعهشناسی» ترجمه و تألیف آریانپور تنها بضاعت جامعهشناسی ایران بود.
پس از گذراندن تجربههای اولیه، نسل اول طرحهای جامع شهری در دهه 55-1345 تهیه و ارائه شدند. اگرچه در شرح خدمات آنها مطالعات جمعیتی و اجتماعی گنجانده شدهبود، اما این طرحها تنها به مطالعات جمعیتی اکتفا کردند. طی سالهای 65- 1345رویدادهای بزرگی، همچون اصلاحات ارضی، افزایش درآمدهای نفتی، وقوع انقلاب اسلامی، تغییر سیاستهای جمعیتی پس از انقلاب و وقوع جنگ، بسیاری از پیشبینیها و برنامههای طرحهای نسل اول را تغییر دادند.
رشد شدید جمعیتی، در کل کشور و با شدت بیشتر در نقاط شهری و برآورد دست پایین جمعیتی، شهرها را تنگ کرد و به نیاز روزافزون امواج جمعیتی پاسخ نداد و مبارزه با حاشیهنشینی به بزرگترین چالش شهرداریها در دهه 55-1345 تبدیل شد.
طرحهای نسل دوم (دهه 75-1365) با روشن بینی بیشتری نسبت به گذشته به شهرها نگاه کردند. از مجموع مباحث اجتماعی، مطالعات جمعیتی و اقتصادی با دقت بیشتری به درون ساختارهای شهری راه یافتند. اما درهیچیک از طرحهای جامع، بررسیهای اجتماعی از سطح سواد و مذهب فراتر نرفت.
تا این زمان، جامعهشناسی همچون علم، گسترش زیادی یافتهبود. دانشکدههای متعدد، کتابهای فراوان، استادان و دانشجویان بسیار. اما هیچکدام از آنها کاربرد مستقیمی در طرحهای شهری نسل دوم نیافتند. تأثیر گسترش دانشهای اجتماعی، شکلگیری نسلی از معماران و شهرسازانی بود که متأثر از جنبشهای اجتماعی آن زمان، درک اولیهای از این دانشها بهدست آوردهبودند و با بضاعت ناچیز میکوشیدند تا این دانشها را برای توسعه شهرها کاربردی کنند.
نسل سوم طرحهای جامع از یک دهه پیش آغاز شدند و تاکنون هم ادامه دارند. مطالعات اجتماعی این طرحها با شرح خدمات مشخصی بر بررسی خصوصیات اجتماعی شهر در وضع موجود تأکید میکند، اما تهیه کنندگان طرحها را موظف نمیکند که از این مطالعات چه تأثیری باید بپذیرند. در این طرحها حضور مستقل جامعهشناسان و اقتصاددانان، کم و بیش مشهود است. دست کم، بخش مطالعات اجتماعی آن بیش از چند سطر درباره سواد و مذهب است. از این رو هر مشاوری بنا به ابتکار و دغدغه مسئول مطالعات اجتماعی طرح، به بسط این بند از شرح خدمات می پردازد. که البته بیشتر، جنبه کاربردی این مطالعات برای وجه کالبدی شهرها مد نظر بوده است.
دومین سخنران، مصطفی محمودی، به ارائه «دهسال تجربه و همکاری یک جامعه شناس با مشاوران شهرساز» پرداخت:
طرح های توسعه شهری با هدف برنامه ریزی زمین و سازماندهی فعالیت ها و کاربریها در چارچوب یک قلمرو جغرافیای مشخص تهیه میشوند.این طرحها بین رشتهای بوده و از تخصصهای مختلفی همچون جغرافیا، ترافیک و حمل و نقل شهری، محیط زیست، جمعیت و جامعه شناسی و اقتصاد شهری بهره میبرند. از آنجایی که استفاده کننده نهایی اینگونه طرحها مردم هستند و یافتههای اینگونه طرحها در قالب ضوابط و مقررات شهری به صورت مستقیم با نیازهای مردم سروکار دارند، مطالعات اجتماعی یکی از بخشهای حیاتی است. وی با مقایسه حضور و عدم حضور جامعهشناس در دو طرح شهری رشت و اراک، نشان داد که چگونه حضور جامعه شناس، میتواند ساختار شهری بهینهتری پیشنهاد کند و از اتلاف سرمایههای عظیمی برای گسترش غیر لازم جلوگیری کند. این پژوهشگر معتقد است که هر دو حوزه کارفرمایی و مشاور دچار کم توجهی به مطالعات اجتماعی هستند. این کم توجهی در حوزه کارفرمایی ناشی از شناخت نادرست کارفرما از مسأله اجتماعی و تصویر ناروشن از مطالعات اجتماعی، تقلیل مطالعات اجتماعی به نرخ رشد جمعیت و ناکارآمدی گروه ناظر و بررسی کننده طرح است. اعضاء جلسات بررسی طرح هم در استانها و هم در شورایعالی شهرسازی از افراد متخصص در حوزه اجتماعی بهرهای نمیبرند و بازخورد آن به حوزه مشاور موجب ضعیف و بیکیفیت شدن مطالعات میشود.
در مهندسین مشاور نیز بیتوجهی به تخصص و استفاده از افراد غیر متخصص برای مطالعه اجتماعی، نا آشنایی با اصول علمی تحقیق و غلبه تفکر معمار پادشاهی، موجب بی ارزشی و بی اعتباری و غیرکاربردی بودن مطالعات اجتماعی اینگونه طرح ها شده است. این پژوهشگر موارد زیر به عنوان راهکار برای بهبود طرحها و افزایش نقش علوم اجتماعی در شهرها پیشنهاد کرد:
1. ارتباط تنگاتنگ و مستمر انجمن جامعه شناسی با جامعه مهندسان مشاور.
2. برگزاری جلسات و کارگاههای آشنایی با روش تحقیق اجتماعی و نتایج مطالعات اجتماعی برای مدیران شرکتهای مهندسین مشاور.
3. تلاش برای حضور نماینده انجمن جامعه شناسی در جلسات شورای عالی معماری و شهرسازی.
4. تلاش برای ایجاد معاونت اجتماعی به معنی واقعی در کلیه نهادهای کارفرمایی.
سومین سخنران، فرشید مقدم سلیمی، به «بررسی مطالعات اجتماعی طرح تفصیلی تهران» پرداخت:
طرح تفصیلی تهران عموماً با نقشههای 1:2000 آن و جزوة ضوابطش شناخته میشود اما پشتیبان این مستندات، مطالعات پایهای است که کمتر محل رجوع قرار گرفته و خوانده میشوند. این مطالعات پایه، با عنوان «بررسی مسایل توسعة شهری» شرح خدمات مبسوطی دارد که شامل مطالعات حمل و نقل و ترافیک، مطالعه زیست محیلی، مطالعة مالیة شهری و بعضی بخشهای دیگر، از جمله مطالعات اجتماعی- اقتصادی و جمعیتی است که برای 22 منطقه تهران بهطور جداگانه توسط 22 مشاور انجام شد و سپس در کنسرسیومی از سه مشاور، با یکدیگر تلفیق شده و به عنوان طرح جامع معرفی شدند. وی برای بررسی نقش مطالعات اجتماعی در طرح جامع شهر تهران، از مطالعات چهار منطقة سه، چهار، نه و شانزده استفاده کرده و آنها را به عنوان نمونهای از کل مطالعات تلقی کرده است.
در مطالعات منطقه سه، یک جلد به مطالعات جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی اختصاص دادهشده و در بخش مطالعات اجتماعی به چهار موضوع سواد، وضع ازدواج، نحوه تصرف مسکن، و نحوه برخورداری خانوارها از تسهیلات مسکن پرداخته است. اگرچه این چهار موضوع در بررسیهای جامعه شناختی کاربرد دارند، اما نمیتوان آنها را موضوعی درخورند جامعهشناس در نظر گرفت. این موضوع، البته در استدلال های نویسنده گزارشها پوشیده نمانده، از این رو با این عبارتها کوشیده است که نحوة تصرف مسکن و نیز برخورداری از تسهیلات مسکن را در مطالعة اجتماعی توجیه یا مستدل کند : «داشتن مسکن ملکی از ممیزههای سیمای اقتصادی جامعه است اما با توجه به ویژگیهای نامطلوب بازار مسکن اجارهای و ناهنجاریهای خانوادگی مرتبط با مسکن اجارهای، آن را به مثابه یکی از ممیزههای سیمای اجتماعی جامعه نیز میتوان در نظر گرفت». هیچ اشارهای هم نیست که تعبیر مبهم ناهنجاریهای خانوادگی چیستند و ارتباطشان با اجارهنشینی بر چه اساسی طرح شده است. در طول مطالعات، بسیاری از عواملی که مدل تحلیلی مشاور را بر هم میزند، به دلیل نا همخوانی با سایر شاخصها و غیر منطقی بودن آنها، حذف شدهاند و برای تعمیق مطالعات از هیچگونه پیمایش و مشاهده اجتماعی یاری گرفته نشده است و معلوم نیست برخی از احکام به شدت دستوری این طرح از کجا صادر شده است. احکامی همچون بالابردن هزینه سکونت برای خارج کردن لایههای متوسط و پایین از منطقه و جانشین کردن ثروتمندان به جای آنها.
در مطالعات منطقه چهار نیز همچون منطقه سه، تفاوتها و خودویژگیها، مزاحم تلقی شده و از این رو نادیده گرفته میشوند. گزارش میگوید در این منطقه به علت فراوانی خانوارهای نظامی و انتظامی که شاغلان آنها در گروه سایر و اظهارنشده طبقه بندی شده اند، سهم این گروه به 17 درصد رسیده که در مقایسه با الگوی کل تهران که 10 درصد است، بالا است و از سوی دیگر سهم سایر اقشار و گروههای شغلی کم شده است. برای رفع این مشکل ارقام مربوط به شاغلان گروه سایر و اظهارنشده حذف میشوند تا «تحلیل بهتری از وضع اقشار اجتماعی» به دست آید. به این ترتیب، یکی از مهمترین شاخصهایی که میتواند ویژگی منطقه را نشان دهد، از مدل تحلیلی مشاور خارج میشود. در مطالعات این منطقه نیز اثری از مطالعات پیمایشی، کیفی و تحلیلی نیست.
مطالعات اجتماعی منطقه نه برای پهنهبندی محلهها سه شاخص تراکم جمعیت، بعد خانوار و میزان باسوادی را در نظر گرفته و آنها را دو به دو مقایسه کرده است. به دلیل معنا دار نبودن همبستگی میان آنها، این رابطه را غیر منطقی و بیمعنا میداند که البته تقصیر آن را به گردن جامعه نمیاندازد. برای بهبود همبستگی میان این عوامل، محلههایی که دارای واحدهای مسکونی سازمانی بوده یا به طور عمده شامل کارگاههای صنعتی و انبارداری بودهاند حذف شده و نتیجههای منطقیتری به دست میآید که به نظر مشاور باز راضیکننده نیست اما «تا حدودی پذیرفتنی هستند.» در مطالعة اجتماعی همان قدر که یکسانیها و شباهتها مهماند، تفاوتها و خودویژگیها نیز مهماند. اما ما در این گزارشها میبینیم که چطور برای دستیابی به نظم ریاضی تفاوتها حذف میشوند. نتیجه این است که به سختی همبستگیهای قابل توجهی به دست میآید. اما عقل سلیم محققان بر اساس اطلاعات کیفی غیرنظاممندی که در اختیار دارد این همبستگیها را نمیتواند جدی بگیرد. بازتاب اطلاعات کیفی قابل تأمل را میتوانیم در برخی قسمتهای گزارش پیدا کنیم. از جمله آنکه: «نسل اول مهاجران به این منطقه اکنون در سنین پیری و کهولت هستند و نسل دوم در حال جایگزینی با آنها است. اما شرایط اجتماعی و اقتصادی منطقه برای ماندگاری آنها مساعد نیست. بخشی از نسل دوم با انگیزه افزایش منزلت اجتماعی خود، برخی دیگر به دلیل نبود شرایط بازسازی وسیع ساختمانها و گروهی دیگر به دلیل نداشتن توان مالی کافی از این منطقه خارج شدهاند. در این میان هنوز بخشی از جمعیت نسل دوم از منطقه خارج نشدهاند. با توجه به سابقه سکونت در این منطقه، فرصت چندانی برای استفاده از باقیماندههای نسل دوم که هنوز تشکیل خانواده ندادهاند، باقی نماندهاست. با پایان یافتن این فرصت، شرایط برای بازسازی بسیار سخت و نامساعد خواهد شد».
گزارش مطالعات اجتماعی و اقتصادی منطقه شانزده اطلاعات معنادار و قابل تأمل بسیاری را گردآورده است اما اینجا هم مطالعة اجتماعی به معنی دقیق آن اتفاق نیفتاده است. مشاور این منطقه کوشیده است برای پهنهبندی منطقه، از «شاخصهایی که محاسبهشدنی بودند» استفاده کند. در اینجا نیز هر شاخص احتمالی کیفی حذف میشود. آنچه میماند بعد خانوار، نسبت باسوادی، خانوار در واحد مسکونی، تراکم، مشارکت زنان و بالاخره بار تکفل است که دادههایشان در سطح محلههای منطقه در دسترس است. گزارش میگوید میزان شاخصها اگر چه در محلهها متفاوتاند اما جمع امتیازهای محلهها بسیار به هم نزدیک است. بنابراین نمیتوان منطقه را به راحتی پهنه بندی کرد و کل منطقه را باید به عنوان یک پهنه همگون در نظر گرفت.
حاصل کار آنکه مطالعات پایه طرح جامع تهران، به عنوان بزرگترین شهر کشور، بهجز در برخی استثناهای تعمیم ناپذیر، فاقد مطالعات اجتماعی است. اینکه بعدها قرار بر آن شد که با مطالعات موضوعی به جبران این نقیصه بپردازند، نمیتواند پاسخگوی مسأله اجتماعی شهر تهران باشد.
سخنران پایانی، زینب محمدی بندری به نقد «طرح جامع توسعهی فضاهای فرهنگی شهر تهران» به شرح زیر پرداخت:
با توجه به نبود مطالعات اجتماعی در طرح جامع شهر تهران، قرار بر آن شد که پس از تصویب طرح جامع، اینگونه مطالعات در چارچوب طرحهای موضوعی به صورت ضمیمه طرح انجام شده و ضمن برطرف کردن خلأ ناشی از نبود این مطالعات، نتایج آن در شهر تهران بهکاربسته شوند. طرح جامع توسعهی فضاهای فرهنگی تهران در چنین جایگاهی است. از این رو، مطالعات اجتماعی و فرهنگی، نه پیش زمینه مطالعات طرح جامع، بلکه ضمیمه و دنباله این طرح هستند. این طرح با هدف شناسايي نارسائيهاي كنوني زيرساختهاي فرهنگي شهر تهران و ارائه راهكار اجرائي براي رفع کاستیها تدوین شد و به سندي ساختاري - راهبردي در سازمان فضايي شهر تهران براي ترسيم چشمانداز افق زماني 1404 به تصویب رسید.
این طرح در ابتدا چهار هدف را پیش روی خود میگذارد: 1. ارتقاء کیفیت حیات مدنی، 2. ایفای نقش پایتخت فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، 3. ارتقاء جایگاه مدیریت شهری و 4. گذر از شهرنشین به شهروند.
این طرح ادعا میکند که برای کل چرخهها و اقلام فرهنگی در همه مقیاسها از تولید تا عرضه به ارائه برنامه راهبردی میپردازد. همچنین مدعی است که این طرح همه شهروندان، اعم از مخاطبان عام فرهنگ و هنر، تا آفرینندگان آثار فرهنگی و هنری، بخش صنایع هنری و همچنین مدیران و گردانندگان و کارکنان مراکز فرهنگی و هنری را در بر می گیرد. اصلیترین راهبرد طرح، احیا و رونق حیات مدنی و زندگی شهری در مقیاس واقعی و اصیل محلهای است. این طرح معتقد به سامان دهی فضاهای فرهنگی شهر تهران بر مبنای محله و در مرکز آن مساجد است. در برابر این راهبرد، استدلال و پژوهشی مشاهده نمیشود که در شرایط نبود انسان محلهای و وجود انسانهای خانه بهدوش و جابهجاییهای گسترده در این شهر، چگونه محله محوری مبنای چنین طرحی قرار میگیرد؟ از سوی دیگر الگوی محلهای بودن با محور مساجد و اماکن مذهبی و آئینی، را نمیتوان به راحتی الگویی سرایتبخش برای تمامی نقاط شهر تهران تلقی کرد. این امر با نگاهی به میزان مراجعه به مساجد در ساعات برپایی نمازهای روزانه و همچنین تغییر کارکرد بسیاری از مساجد به سالنهای برگزاری مراسم ختم و رونق ایجاد فضاهای تجاری و نیز آشپزخانهها در کنار مساجد درکشدنی است.
در مجموع، صرف تنظیم سندی برای توسعهی فضاهای فرهنگی در شهر تهران امری قابل تمجید و قدردانی است. بیشک تنظیم این سند به معنای قدم گذاشتن در مسیری ناشناخته بوده که وجود لغزش و کاستی در آن از ارزش تنظیم و تدوین چنین طرحی نمیکاهد و نگارش نقد بر این طرح نیز به معنای کتمان مقبولیت آن نیست. به منظور ارتقاء کیفی مطالعات شهری، بحث و تبادل نظر درخصوص طرحها و سندهایی در این ابعاد در جامعهی حرفهای میباید با دقت نظر، و از سر صبر و حوصله انجام شود تا بتوان امید داشت که با گذشت زمان، صاحب نظران، و اندیشمندان حوزهی مطالعات شهری به زبان مشترکی دستیابند و همچنین کیفیت مطالعات این حوزه ارتقاء یابد.
در پایان سخنرانیها، شرکت کنندگان در نشست به طرح دیدگاهها و پرسشهای خود به شرح زیر پرداختند:
ـ مطالعات جامعهشناسی دست آخر باید بتوانند به راهحلهایی برای ساماندهی شهرها دستیابند. جامعهشناسان زبان گویایی ندارند و برای سایر رشتههای مرتبط با شهر، از جمله اقتصاددانان، فهمیدنی نیست. پرسش اینجا است که جامعهشناسی شهری چه راه حلی را میتواند برای شهرها ارائه دهد.
ـ تصور بر این بود که در این نشست، به دیدگاههای مثبتی دست یابیم. اما تمامی این چهار گزارش، دیدگاهی سلبی داشتند. اگر شما دیدگاه معمار پادشاه را نقد میکنید، آیا برجای آن جامعهشناس پادشاه نخواهد نشست؟
ـ حوزه آکادمیک پیش از این بسیار فعال بود. حتی در سال 1341، چند سال پیش از شروع نسل اول طرحهای جامع، همایشی برای بررسی مسایل تهران با شرکت اندیشمندان بزرگی برپا شد. اما در ارائه راهحل برای شهرها نتوانست از حوزه حرفهای پیشی بگیرد و عرصه برای مهندسان معمار و شهرساز خالی ماند. اکنون اگر جامعهشناسان بخواهند راه حلی بدهند از چه نوعی است؟
در پاسخ، محمد سالاری به ارائه دو نمونه از رویکردهای جامعهشناسانه به طرحهای شهری نسل سوم، شامل طرح جامع یاسوج و نجفآباد و چگونگی استخراج راهبردها و حتی طرح کالبدی این شهرها، برگرفته از این مطالعات پرداخت. از آنجا که شهر پدیدهای اجتماعی و اصلاً خود اجتماع است، تنهارویکرد جامعهشناسانه میتواند پاسخی برای شهرها باشد. اما جامعهشناسان نمیتوانند خود را از دیگر رشتهها منفک بدانند. جامعهشناسی فقط نباید به آسیبهای اجتماعی و درمان مسایل روزمره اجتماعی بپردازد. جامعهشناسان باید جامعترین درک را از شهر داشته باشند که متضمن درک همه چیز و رعایت و مشارکت همه افراد است. آنها باید در برابر زندگی جامعه شهری متواضعانه برخورد کنند. دیکتاتوری جامعهشناسان نقض غرض است. همچنین فرشید مقدم سلیمی و مصطفی محمودی نیز بر همکاری و درک متقابل میان متخصصان رشتههای مرتبط با زندگی شهری تأکید کردند.
- Add new comment
- 5920 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان