گذري تاريخي به جزيره خارگ
منبع عکس: شانا
پيشينه خارگ1 از هر نظر، معمايي است که بهرغم کوششهايي که در چند دهه گذشته تاکنون انجام شده، اما هنوز حل نشده باقيماندهاست. بهطور معمول در همه گزارشها، به تکرار آنچه که تاکنون گفته شده ميپردازند که نقد برخي از پژوهشگران را برانگيختهاست2 . اما محيط طبيعي و انسانساخت گوياي نيازمندي اين جزيره به پژوهشهاي عميقتري است.
در اسناد و متون موجود، تاکنون، قدمت خليج فارس را 45 ميليون سال برآورد کردهاند که حاصل ناوديسي است که فشار صفحه عربستان بر صفحه ايران وارد کرده. از جمله اسناد موجود، طرح ساماندهي و توسعه جزيره خارگ است که در گزارش مطالعات منطقهاي آمدهاست: «عمر خليج فارس را از حدود 45 ميليون سال پيش و به علت پيشرَوي آب درياي عمان در خشكيها ميدانند. اين خليج در گذشته بسيار وسيعتر از حال بوده، اما به علت رسوبات دجله، فرات، كارون و ديگر رودخانهها سطح آب آن كم شده است3» . در اين باره شواهد زيادي وجود دارد که از جمله آنها وجود منابع نفتي، وجود فسيلها، لايههاي زمينساختي و رسوبات دريايي، که همگي گوياي قدمت بستر خليج فارس و سرزمينهاي پيراموني است. همه اين شواهد گوياي آن هستند که در اين منطقه درياي بزرگي بوده و زندگي جانوري و گياهي بسيار پر تواني را در خود به وجود آورده بود. اما هيچکدام از آنها را نميتوان به گذشته خليج فارس مرتبط دانست.
يافتههاي زمينشناسي گوياي آن هستند که آن درياي بزرگ، خليج فارس نبوده، بلکه به دريايي بزرگ بهنام تتيس منتسب است. اين دريا، با جدا شدن پوسته عربستان و حرکت به سمت پوسته ايران، از ميان رفت و باقيمانده آن درياي عمان است. در آخرين دوران زمينشناسي و در زمان يخبندان کوچک، که به 15 هزار سال پيش بازميگردد، سطح آبهاي آزاد حدود 100 متر پايينتر از سطح کنوني بود. در نتيجه بستر خليج فارس خشک بود و در گودترين مسير آن، رودخانه بزرگي که از بههم پيوستن رودهاي دجله، فرات، کارون، کرخه و ديگر رودهاي حوضه آبريز زاگرس شکل گرفتهبود، ميگذشت و در محل تنگه هرمز به درياي عمان ميپيوست 4.
فرضيه قدرتمندي وجود دارد که جلگه اين رودخانه بزرگ، همچون رودخانه نيل، آغازگر تمدني بزرگ بوده، اما با تغييرات آب و هوايي که حدود 14 هزار سال پيش منجر به گرمتر شدن هواي کره زمين و آب شدن يخچالهاي بزرگ شد، سطح آبهاي آزاد در چند مرحله افزايش يافت و به حدود کنوني رسيد. در نتيجه، آبهاي آزاد، از گلوگاه تنگه هرمز به گودي بستر خليج فارس سرازير شدند و تمدن شکل گرفته در جلگه را به اطراف تاراندند. به نظر ميرسد اين رويداد بزرگ مقارن با طوفان نوح است که در قديميترين اسطورههاي تاريخي بسياري از ملتها ثبت شدهاست.
بنابراين، ميتوان تصور کرد که هسته اصلي جزيرهاي همچون خارگ، که يکي از طاقديسهاي شکلگرفته بر اثر فشار پوسته عربستان بر پوسته ايران است و داراي ساختار رسوبي ناشي از درياي باستاني تتيس است، با محاصره شدن دريايي، به مکاني براي کلونيهاي مرجاني تبديل شده و بر گستره خود افزوده است. از اينرو، داوري زمينشناسان مبني بر بيرونزدگي اين جزيره از دريا در 14 هزار سال پيش5 ، ميتواند هم درست و هم نادرست باشد.
بديهي است اين فرضيهها نيازمند اثبات و پژوهشهاي زيادي هستند و در اينباره اما و اگرهاي زيادي وجود دارد. هدف از واگويي اين موضوع، طرح مسألهاي است که با آن چه که تاکنون ارائه شده متفاوت باشد تا ارزشهاي نقطه بيمانندي همچون جزيره خارگ بيش از پيش آشکار شود. چگونگي کوچ گياهي، جانوري و انساني از بستر جلگه به کنارههاي امن و از جمله جزيره خارگ و چگونگي تبادل زندگي ميان جزيرههاي خليج فارس و سرزمينهاي پيراموني ميتواند موضوع پژوهشهاي گستردهاي باشد و جزيره خارگ يکي از فرصتهاي بيمانند در اين زمينه است. البته، دستکاريهاي انساني، بهويژه در دهههاي اخير، بسياري از ردپاهاي باستاني را از ميان بردهاست. از اينرو، بايد بسترهاي طبيعي و دست نخورده را غنيمت شمرد و براي اين موضوع پژوهشي، همچنان دست نخورده باقي نگهداشت.
تاريخ انساني اين جزيره نيز در هالهاي از ابهام است. منابع تاريخي که از خارگ نام ميبرند قديمتر از قرن اول پيش از ميلاد نيست. ولي بدين دليل نميتوان گفت که در اعصار پيشين از وجود آن بيخبر بودهاند. احتمالاً از ديرباز دريانوردان آن را در کار خود گرفته بودند.
جزيره ميبايست از سه هزار سال پيش از ميلاد مسيح جزو قلمرو کشور عيلام بوده باشد، زيرا با کشتي بادي فقط سه يا چهار ساعت با بوشهر، بندر مهمي که در کرانه ايران است فاصله دارد و قلمرو عيلام که شوش پايتخت آن بود تا به اين قسمت خليج فارس ميرسيد. زيرا نيم قرن پيش هيأت باستان شناسان فرانسوي در بوشهر خشتهايي يافتند که بر آنها نوشتههايي درباره پادشاهي عيلام منقوش است6 .
بنا بر حدس و گمان آلاحمد، به احتمال پاي فنيقيان پيش از همه به خارگ باز شد. بسياري از مؤلفان پنداشتهاند که بحرين وطن اصلي فنيقيهاي دريانورد بازرگان بود که همچون ارابه تمدنهاي باستاني، دانش چشمگيري درباره راههاي دريايي، دريانوردي و مراکز بازرگاني دوران باستان در اختيار داشتند7 .
شايد داوري آلاحمد برپايه وجود مقبرههاي منسوب به پالميريان و شباهت رفتاري اين دو قوم بازرگان است. اما بين اين دو قوم فاصله زماني چشمگيري وجود دارد. در شرايط کنوني، هنوز نميتوان فرضيه آلاحمد را رد يا قبول کرد. آلاحمد باز هم با حدس و گمان خود ميگويد که دانش فنيقيان، بعدها به شکلگيري دانشهاي گستردهتري انجاميد که برپايه آن، امکان کشورگشايي کساني چون داريوش اول به عربستان و مصر را فراهم آورد. اين که داريوش اول با دريانوردي به فتح عربستان و مصر دستيافت، اين گمان را قدرت ميبخشد که خليج فارس و جزيره خارگ، گذرگاه و جاي ناشناختهاي نبود و از اينرو، راه دريايي خليج فارس براي او اهميت فراواني داشت. وجود سنگنوشته ميخي و وجود گورهاي کنده شده در صخره، مؤيد حضور پادگاني هخامنشيان براي نگاهباني از چنين راه درازي است. (تصويرهای شماره 1، 2 و 3). متن این سنگنوشته توسط رضا مرادی غیاثآبادی بهطور کامل شناسایی و خوانده شده، و بنا به تفسیر علیاکبر سرفراز، گویای اقدامی است برای ساخت بنا و حفر چاه آب در 2400 سال پیش در عهد هخامنشیان8 . در مقابل، اين نکته نيز وجود دارد که اين سنگنوشته ميتواند از آنِ فنيقيان نيز باشد، زيرا گفته شده که فنيقيان، پيش از اختراع يا اقتباس خط هيروگليفي هيتيت، از خط ميخي استفاده ميکردند9 .
تصویر 1 و 2: سنگ نوشته هخامنشی، پیش و پس از تخریب
رومن گيرشمن، که در نيمه دوم دهه 30 به پژوهشهاي باستانشناسي درباره جزيره خارگ پرداخته، گزارش ميدهد که قديميترين آثاري که هيأت باستانشناسي فرانسوي يافته است دو قبر سنگي، مشهور به دو دختران، مربوط به تقريباً هزار سال پيش از ميلاد است. اين دو قبر در سنگ کنده شده و هنوز لحد آنها که عبارت از دو تخته سنگ ضربي است حفظ شده است. يکي از قبرها خالي بود. ديگري با دقت گشوده و در آن بازمانده تقريباً پانزده اسکلت تشخيص داده شد که در هم ريخته بودند. اين استخوانها را با سبدي قيراندود از دخمه ديگري به اينجا حمل کرده بودند. دفن کردن مردگان در جزيرهاي که قبرهاي آن را نميتوان در خاک کند، بلکه بايد در سنگ نقر کرد، سبب ميشد که اهالي از گورها به دفعات استفاده کنند و استخوانهاي پيشين را در قبرهاي قديميتر بريزند. سکهاي رومي که در اين مقبره يافت شده نشان ميدهد که انتقال اجساد در قرن چهارم يا پنجم ميلادي صورت گرفته است.
اما در لشگرکشي اسکندر، ترديدي نيست که پاي سردارش «نئارخوس»، که قرار بود راهي دريايي را پيش پاي لشکريان خسته رومي باز کند، به خارگ نرسيد، اما برپايه اطلاعات نوشتاري او، امپراطور سوريه «انتيوکوس اپيفانوس» در سالهاي 164 تا 176 پيش از ميلاد، فرمان سفري اکتشافي به اين دريا را داد و اين دو سند بعدها راهنماي «پلين» جغرافينويس رومي قرن اول ميلادي شد. چنين است که اکنون ما ميتوانيم در کتاب «تاريخ طبيعي پلين» بخوانيم که در نواحي شمال خليج فارس جزيرهاي است که نامش «ارکيا» بوده و «استرابون»، تاريخدان و جغرافيدان يوناني سده اول ميلادي، نيز همين جزيره را به نام «ايکاره» ضبط کردهاست.
تصویر شماره 3: بازنوشت و اوانوشت سنگ نوشته خارگ مرادی غیاث آبادی، گزارش مقدماتی خوانش کتیبه نویافته خارک
«پلين» کوه بلند اين جزيره را وقف نپتون، خداي اقيانوس ميدانست و براي دريانورداني كه از خليج ميگذشتند كاملاً طبيعي بود كه معبدي براي خداي اقيانوس برافرازند تا لطف و حمايت وي را بهدست آورند10 .
كلود پتولمه جغرافيدان قرن دوم ميلادي نيز از جزيره به نام اراكليا ياد كرده و آنرا «جزيره اسكندريه» دانسته است. اطلاق اين نام به جزيره خارگ يا به دليل كشف جزيره توسط دريانوردان اسكندر است و يا اينكه چون جزيره ميبايست به عنوان پايگاهي براي اكتشاف دريايي تازهاي كه اسكندر اندكي پيش از مرگ ميخواست آغاز كند، به همين نام مشهور شدهاست. بنا به فرض ديگري، جزيره پايگاه دريايي شهر اسكندريه در سوزيان بوده است و اين شهر را اسكندر كه به اهميت ارتباط سياسي و تجاري با هند آگاه بود، در ملتقاي دجله و اولائوس (كرخة امروز) بنا كرده بود 11.
اما علی اکبر سرفراز، معتقد است توصیف پلین و بطلمیوس از جزیره آراکیا یا ایکاروس، بیشتر با جزیره فیلکه متعلق به کویت شبیه است. چرا که باستان شناسان، تمامی شواهد مربوط به زمان اسکندر مقدونی، شامل اشیاء، آثار، بقایای معبد الهه آرتمیس و سنگنوشتههایی به خط یونانی را در تپه سعد و سعید جزیره فیلکه بهدست آوردهاند. دلیل این اشتباه ناشی از آن است که وجود شباهتهای این دو جزیره از نظر شکل، وسعت و موقعیت و داشتن آب شیرین (تصویر شماره 4)، گریشمن را به این یقین میرساند که شالوده معبد قدیمی خارگ را به معبد آرتمیس منتسب کند. در حالی که این شالودهها متعلق به آتشکدهای ساسانی هستند 12.
تصویر شماره 4: شباهت و اندازه دو جزیره خارگ (ایران) و فیلکه (کویت)
از دو سده پيش از ميلاد تا دو سده پس از آن، خارگ با شهر پالمير در سوريه امروزي پيوند دريايي يافت و به بخشي از تاريخ اين جزيره تبديل شد. پالمير (تدمر)، شهري بود که توسط اشکانيان در سوريه بنا شد که به فاصله اندکي به دست روميان افتاد. اين شهر حدود 400 سال پر رونق بود.
پالميريان نيز همچون فنيقيان، بازرگان بودند و در آمد و شد بين روم و هند، کالاهاي اين دو سو را تبادل ميکردند. از اينرو، با دسترسي کوتاه به فرات، امکان دريانوردي نيز براي آنان فراهم بود و طبيعي است که خارگ يکي از ايستگاههاي آنان براي استراحت و دريافت آب شيرين باشد.
نقشه شماره 1: مسير دريانوردي تجاري پالميريان از پالمير تا هند و موقعيت جزيره خارگ
پس از آن که ساسانيان رودهاي دجله و فرات را تصرف کردند، پالمير از رونق افتاد و در نهايت در سال 272 ميلادي به دست روميان سقوط کرد، ملکهاش به نام زنوبي به اسارت درآمد و پس از آن شهر به حال خود رها شد (نقشه شماره 1 و تصويرهای شماره 5 تا 8).
تصویر شماره 5: تصویر ماهواره ای از شهر باستانی پالمیر
لويي واندنبرگ، باستانشناس بلژيکي، معتقد است که گورمعبدهاي خارگ به پالميريان تعلق دارد. سبک بنا اشکاني ـ ساساني است. ورودي، قرنيز، ستون و سرستونها مشابه آثار اشکاني و ساساني هستند. جايگاه تابوتها کشويي بوده و ميتوانستند تابوتهاي چوبي را در آنجا بگذارند و يا از آنجا دربياورند و بهاحتمال آنرا حمل کنند و به محل اصلي زندگي فرد ببرند.
اما دخمههاي کنده شده در صخرههاي پيرامون اين گور معبدها، شباهت بسياري با استودانهاي درون سرزمين، از جمله در کوه بيبي شهربانو دارد و به نظر ميرسد که در اين مکان، اجساد مردگان خويش را طعمه حيوانات ميساختند و استخوانها را پس از جدا شدن گوشت و خشک شدن، در استودان جاي ميدادند (تصويرهای شماره 9 و10).
بنابراين، حضور پالميريان در خارگ، قدمتي 2000 ساله دارد. همين تفاوتهاي تاريخي، شک درباره داوريهاي پيشين را تشديد ميکند. به هر حال، ميتوان بهتقريب گفت که برپايه اسناد موجود، نخستين بار حدود 21 قرن پيش، نام جزيره خارگ در متون تاريخي ثبت شدهاست13 و پس از آن، با تواتر بيشتري از خارگ ياد شده و يا در فرايندهاي تاريخي بهکار آمده است.
تصاویر شماره 6 تا 8: نماهایی از شهر باستانی پالمیر
آلاحمد اشاره ميکند که پس از اسکندر ، به احتمال زياد، جزيره خارگ دو يا سه بار ديگر گذرگاه رويدادهاي تاريخي ايران بود: رويداد اول، گسيل هيأت فرهنگي ايراني به رياست بزرگمهر به هند است که در بازگشت کتاب کليله و دمنه، شايد سندبادنامه و بهطور حتم شطرنج را سوغات آورد. اين گروه چه از تيسفون راه افتاده باشند و چه از جنديشاپور، ناچار در يکي از بندرهاي قديمي در رأس خليجِ فارس وارد پهنه دريا شدند و براي تهيه آب آشاميدني هم که باشد، به احتمال، توقف کوتاهي در جزيره خارگ داشتند. رويداد دوم اعزام سربازاني است که به دستور انوشيروان براي اشغال يمن و ساحل عدن از همين راه گذشتند. چرا که براي سپاهيان ساساني عبور از ريگزارهاي عربستان بسيار دشوار بود و راه دريايي، امکانپذيرترين راه براي آنان بهشمار ميآمد. بهويژه آن که اردشير بابکان مقابل جزيره خارگ بندري به نام «راماردشير» ساخت که بعدها به نام ريشهر معروف شد و خرابههاي آن هنوز در جنوب بوشهر باقي است14 .
ويلم فلور در کتابش با عنوان خليجِ فارس، گزارشي درباره جزيره خارگ دارد و در آن اشاره ميکند که ساکنان اوليه خارگ هندوها يعني آتشپرستان بودند. اين مردم نه گبر بودند و نه زرتشتي، بلکه گفته ميشود هندو بودند. مصطفي دهقان، مترجم همين کتاب در پاورقي اين جمله به استناد کتاب جزيره خارگ نوشته م.ج. استيو ميگويد اين مطلب اشتباه است، زيرا ساکنان جزيره در آن زمان و حتي پس از آن مسيحي بودند. اين که ويلم فلور بين گبر و زردشتي تفاوت قائل ميشود و هندوها را آتشپرست ميداند، نشاندهنده سطحينگري و کم اطلاعی او است. با وجود آن، اين گزارش را، که يکي از اسناد تاريخي اين جزيره است، ميتوان يکي ديگر از نشانههاي معمايي جزيره خارگ دانست. سپس ويلم فلور اضافه ميکند بعدها مسلماناني که پيرو خليفه عمر بودند، به اين جزيره هجوم آوردند و مردم بومي را با زور مسلمان کرده و يا آنها را به مرگ محکوم کردند. در اين باره نيز مترجم کتاب معتقد به نادرستي آن است 15. علی اکبر سرفراز نیز معتقد است که ریشهر ، در زمان ساسانیان مأمن مسیحیان بود و از آن رو، سکونت آنان به جزیره خارک نیز کشیده شد. هنگام ظهور اسلام، عدهای از خوارج به این جزیره فرار کرده و تا زمان دیلمیان این جزیره و ساحل خلیج فارس را در تصرف داشتند 16.
تصاویر شماره 9 و 10: دو نمونه از جایگاه کشویی تابوت ها در گور معبدهای پالمیریان خارگ
در نوشته هاي تاريخدانان و جغرافيدانان قرون وسطي اطلاعات كمي راجع به خارگ ميتوان يافت. مؤلف كتاب حدود العالم (316 هجري) از شهر بزرگ و آبادي در خارگ سخن ميگويد و تاكيد ميكند كه صيد مرواريد در اين جزيره، بسيار مشهود است. ياقوت حموي جغرافيدان دو قرن بعد جزيره را چون كوه بلندي ميداند كه از دريا سر بركشيده است. او مشخص ميكند كه از آبادان تا خارگ چه مدت راه است و تاكيد ميكند كه مردي خوش ديد ميتواند از آنجا جنابا (گناوه فعلي) را ببيند. او انتساب مقبرهي مُقدّسي را که در خارگ است به يکي از اولاد علي صحيح نميداند. بر اساس اسناد تاريخي موجود تنها شخصيت برجستهاي که در خارگ متولد شدهاست، شاعري به نام «الخارکي» است که در زمان مأمون خليفه (218-198 هجري) چشم به جهان گشوده بود17 .
از جمله مدارك مدون ديگر درباره جزيرة خارگ نقشهاي موسوم به صورت بحر فارس است كه توسط ابوالاسحاق ابراهيم ابن محمد فراس استخري جغرافيدان ايراني قرن چهارم هجري تهيه شده و در آن موقعيت جزيره خارگ به وضوح نشان داده شده است.
تصویر شماره 9: موقعیت جزیره خارگ در نقشه صورت بحر فارس
از زمان ياقوت حموي تا آغاز عصر جديد اطلاعات مستندي درباره جزيره خارگ دردست نيست. در قرن شانزدهم و با آغاز عصر جديد، پرتغاليها که در حال اکتشاف درياها و دنياهاي جديد بودند، سواحل ايران را براي گسترش بازرگاني خود مناسب ديدند. بندر گمبرون و جزيره قشم به تصرف آنها درآمد و جزيره خارگ را نيز كه منزلگاه ماهيگيران و پناهگاه دزدان دريايي بود، گشودند و نمايندگي تجارتي همانند شعبه هرمز، در آن ايجاد كردند. در سال 1622 ميلادي / 1031 ه . ق. شاهعباس صفوي با همراهي نيروي درياي انگلستان بندر گمبرون و جزيره قشم را تصرف کرد و نام بندرعباس را بر بندر گمبرون گذاشت. يکسال پس از آن، هلنديها با کمپاني هند شرقي در خليج فارس مستقر شدند و در نبردهايي با قواي انگلستان، آنان را پس راندند و تا سال 1765 ميلادي / 1179 ه . ق. در خليج فارس حضور داشتند. در اين فاصله جزيره خارگ نيز متأثر از حضور آنها تحولاتي را به شرح زير شاهد بود:
هلنديها علاوه بر بندر عباس، بندر بصره را نيز در اختيار داشتند. از اينرو جزيره خارگ و بندرهاي حد فاصل اين دو بندر، از جمله بندر ريگ اهميت يافتند. اينگونه پيداست که در دورههاي تجاري، زمانهايي نيز وجود داشته که هلنديها حضور کمتري داشتند، از اينرو، گاه جزيره کم اهميت شده و در خلاء قدرت، به دست دزدان دريايي عرب افتاده است.
در 1665 (1075 ه ق ) تونو18 تنها مسافر فرانسوي است كه از خارگ ديدن ميكند. وي آنچنانكه ميگويد بخشي از اين جزيره كوهستان و بخشي ديگر هامون است. در آن زمان گندم، جو، خرما و انگور بسيار خوب در آنجا كشت ميشد (تصوير شماره 12). چندين چاه با آبي خوشگوار سكنه را سيراب ميكرد. صد و پنجاه خانه به هيبتي بسيار بد وجود داشت كه بيشتر به كومههاي محقر شباهت داشت. پادشاه ايران صاحب جزيره بود و حاكمي سواي حاكم بندر ريگ داشت. تمامي سكنه از ماهيگيراني بودند كه با ماهي نمكسود و خرما بهسر ميبردند. كشتيهايي كه به بصره ميرفتند به قصد يافتن راهنما در آنجا پهلو ميگرفتند.
تصویر شماره 12: نخل خرما تنها محصول کشاورزی ماندگار در جزیره از دوره های تاریخی پیشین
بنا به گزارش ويلم فلور، در زمان حکومت نادرشاه افشار(1159 ه ق)، قبيله زعاب در بندر ريگ جاي داشتند و رئيس آنها، مير ناصر، زير سلطه نادرشاه، مدعي جزيره خارگ شد و به خاطر بندر ريگ و جزيره خارگ به شاه ايران (نادر شاه و کريم خان زند) ماليات ميپرداخت.
در سال 1752 ميلادي (دو سال پس از حاکميت کريم خان زند(1166 ه ق) ) يک کشتي هلندي به بندر ريگ آمد و جزيره را در ازاي دريافت ده هزار پياستر 19 در سال، از ميرناصر اجاره کرد هلنديها اميدوار بودند که از ذخاير مرواريدي جزيره سود هنگفتي به دست آورند و قصد داشتند جزيره را به بندر تجاري سودآوري تبديل کنند. كمپاني هلندي كه مردي پركار به نام «بارون وان نيپ هاوزن» در رأس آن بود به مناسبت اشكالاتي كه در روابطاش با مقامات حكومتي عثماني پيش آمد بصره را ترك كرد و در خارگ مستقر شد و توانست تجارت پر رونقي را در خليج فارس بنيان گذارد.
هلنديها، پس از استقرار، پادگاني در قلعهاي به نام نارنجي قلعه (که هنوز پابرجاست) با سربازان سفيدپوست بنا کردند و در کنار آن يک بازار تأسيس شد. هلنديها توانستند مالاييها و چينيها را براي کارهاي کشاورزي و مسيحيان محلي و ارمنيها را براي کارهاي تجاري تشويق کنند تا به جزيره خارگ آمده و امور تجاري و اقتصادي آن جزيره را در اختيار گيرند. حاکم هلندي جزيره موفق شد که کوچنشين کوچکي در جزيره خارگ به وجود آورد. در اين کوچنشين افزون بر هلنديها و ديگر عيسويان، شماري غير کاتوليک نيز حضور داشتند.
هلنديها پس از سه سال اقامت در جزيره خارگ، يک نمايندگي که مشتمل بر خانهي اسقفي و کليسايي نيز ميشد، بنياد کردند. حاکم هلندي جزيره به عنوان نماينده کمپاني هند شرقي هلند اجازه داد تا عيسويان ساکن جزيره خانه، باغ و کليسا بسازند و برپايه آيين کاتوليک به انجام فرايض ديني مشغول شوند. ساکنان بومي جزيره نيز در پاي ارتفاعات ساکن بودند. بازرگانان منطقه از هر گوشهاي به خارگ آمدند و افراد زيادي نيز از قبيله زعاب و ديگر قبايل ساکن در ايران براي کسب و کار در جزيره سکنا گزيدند. اکنون] در زمان تدوين گزارش ويلم فلور[ از آن آبادي تنها ميتوان خرابههاي به جاي مانده از خانه هاي آنها را در گوشه و کنار جزيره مشاهده کرد. دوران كوتاهي فرمانروايي هلنديها براي جزيره دوره آباداني و رونق بود و بنا به برآورد گيرشمن، جمعيت جزيره به حدود 12 هزار نفر رسيدهبود. اما بنا به گفته ويلم فلور، هلنديها هيچگاه نتوانستند طرح بزرگي براي چيرگي بر خليج فارس داشته باشند.
اگرچه افرادي مانند «بارون نيپ هاوزن» شخصاً چنين انديشهاي در سر داشت، اما مقامهاي بالاتر در آمستردام و باتاويا (جاکارتاي کنوني) با انديشههاي وي هم داستان نبودند. از اينرو، شوراي سياستگذاري هلنديها در سال 1762 ميلادي / 1176 ه . ق تصميم گرفت که تجارتخانه خارگ را بهدليل زياندهي تعطيل کند، اما يک ماه بعد در بازنگري اين تصميم، ميزان فعاليتها و کارکنان تجارتخانه تا 50 درصد کاهش يافت.
در سال 1769 كريم خان زند پادشاه ايران، كه پايتختاش در شيراز بود، قراردادي با يك نفر فرانسوي به نام پيرو نماينده كمپاني هند بست كه به موجب آن فرانسه توانست نمايندگي تجاري در خارگ تأسيس كند.
در تاريخ جزيره خارگ، نام ميرمُهَنّاي بندر ريگي با تواتر زيادي تکرار شدهاست. در برخي از متون از او به نام نيک، آزادمرد، ميهندوست و در برخي ديگر اورا دزد دريايي، غارتگر و قاتل ياد کردهاند. ميرمُهَنّا فرزند ميرناصر از اعراب شيعي مذهب بود20 . ميرمُهَنّاي نوزده ساله در آغاز اين داستان، در بازداشت حاکم شيراز بود. گفته شده که او عاشق دختري برده از گرجستان شدهبود. نيپ هاوزن آن دختر را از ميرناصر خريد. هنگامي که ميرمُهَنّا اين موضوع را شنيد از شيراز فرار کرد و به محض ورود به بندرريگ پدرش را به قتل رساند. نُه برادر او پا به فرار گذاشتند، اما او با تطميع و فريب موفق شد تا همه آنها را بازگرداند و به قتل رساند.
تصویر شماره 13: عکس هوایی جزیره خارگ و جزیره خارگو در شمال شرقی خارگ
ميرمُهَنّا سپس ارتشي قوي را متشکل از قبيله خود، زعاب، قبايل عرب دماخ، بني هاجر و ديگران فراهم کرد و با تشکيل ناوگان دريايي، به جنگ با شيخ نصر، که در آن زمان فرماندار بوشهر بود، پرداخت. برخي از اقدامات او راهزنانه بود و در دريا و خشکي راهزني ميکرد، هیچ جایی از غارت او مصون نبود و سرانجام هم بر ضد کريمخان زند شورش کرد و از پرداخت ماليات سر باز زد. کريمخان بارها سربازاني را براي سرکوب او به بندر ريگ فرستاد، اما ميرمُهَنّا هميشه آنها را شکست ميداد تا اينکه سرانجام ارتشي بزرگ براي رويارويي با ميرمُهَنّا به منطقه گسيل شد. او مجبور شد که با تمام قوا از سرزمين اصلي ايران فرار کند و به همراه يارانش به جزيره خارگو (جزيرهاي کوچک در گوشه شمالي خارگ) پناه ببرد (تصوير شماره 13). او در خارگو قلعهاي گلي ساخت تا در امان بماند.
زماني که بارون نيپ هاوزن جزيرهي خارگ را ترک گفت، آنجا را به دست نخستين جانشين خود «واندرهولست» و بعد «بوشمان» سپرد. در زمان واندرهولست- که فردي بيتجربه بود – ميرمهنّا از هر فرصتي براي ضربه زدن به هلنديها استفاده ميکرد، به طوري که آنها را پريشان و لرزان ساخته بود. زماني که حاکم بندرريگ در صدد بر آمد تا به چيرگي هلنديها بر جزيره خارگ پايان دهد، «هوتينگ» واپسين نماينده هلند در خارگ تجربه کافي براي ستيز با ميرمهنّا را نداشت. ميرمهنّا و يارانش از جزيره خارگو گاه و بيگاه به استحکامات هلنديها هجوم آورده و به آنها صدمه ميزدند.
هلنديها که در خارگ بودند از اين اقدامات ميرمهنّا بسيار آشفته شدهبودند و از دشمن او يعني شيخ نصر فرماندار بوشهر دعوت کردند تا ميرمهنّا را در خارگو دستگير کند. براي اين کار به او پيشنهاد کردند که ميتواند از کشتيها، مهمات و توپهاي هلنديها براي سربازانش استفاده کند. نيروهاي شيخ نصر شکست سنگيني خوردند؛ چرا که فرماندهي ميرمهنّا بسيار مقتدرانه بود. نيروهاي مهاجم هنگامي که بدون مقاومت پا به خارگو نهادند، گمان کردند که پيروز شدهاند، چرا که تعداد نيروها و تجهيزاتشان بيشتر از نيروهاي ميرمهنّا بود. اما ميرمهنّا خندقي حفر کرده بود که در آن سواره نظام ها به کمين نشسته بودند و در عين حال گروهي از سربازان فراري دشمن را نيز در آن جاي داده بود. تمامي سربازان شيخ نصر يا کشته يا غرق شدند. ميرمهنّا درصدد بود تا فورا عملياتي را بر ضد هلنديها انجام دهد، چرا که ميخواست از آنها به خاطر شريک بودن در اين حمله انتقام بگيرد. او با اعراب زعابي ساکن در خارگ و ديگر خائنان گفتوگو کرد و رضايت آنها را بهدست آورد تا به او اجازه دهند بدون مقاومت وارد خارگ شود. او اين عمليات را در شب اجرا کرد و هلنديها غافلگير شدند. ميرمهنّا و يارانش دژ «موسلستاين» را محاصره کردند و حاکم هلندي را به اين بهانه که تصميم به مذاکره و قصد ايجاد زمينه مناسب براي صلح دارند، از دژ بيرون آوردند و به طور موقت به اسارت گرفتند. ميرمهنّا به حاکم هلندي دستور داد که خود و افسران و سربازانش بدون اسلحه، دژ را ترک کنند و هلنديهاي مستقر در جزيره که جان خود را در خطر ميديدند، فرمان ميرمهنّا را پذيرفتند، بدون اسلحه از قلعه خارج شدند و دژ به تصرف نيروهاي طرفدار ميرمهنّا در آمد و بدين ترتيب هلنديها پس از مقاومتي طولاني، دژ «موسلستاين» را از دست دادند. «کارستن نيبور» جهانگرد دانمارکي که در سال ۱۷۶۵ م / ۱۱۷۹ ه . ق در واپسين روزهاي حضور هلنديان در جزيره خارگ شاهد و ناظر اقدامات جسورانه ميرمُهَنّاي بندرريگي عليه آنها بود و در همان زمان از طريق خارگ عازم بصره شدهبود، شرح رويدادهاي جنگ را در سفرنامه خود، هر چند مختصر اما دقيق براي خوانندگان ترسيم کرده است. وي مينويسد: استحکامات خارگ خيلي خوب بودند. هلنديها ۹۰ تا ۱۰۰ نفر براي دفاع از قلعه داشتند، و علاوه بر اين ۴۰ تا ۵۰ ملوان دريايي در کلابيت (نوعي قايق دريايي)هاي آنها خدمت ميکردند، اما چيزي که هلنديها نداشتند يک رهبر بود. «نيبور» در بررسي علل شکست هلنديها، سفر «بوشمان» به باتاويا، جانشيني هوتينگ، بازگشت ناخدا «پرايس» فرمانده نيروهاي انگليسي به هندوستان، اتحاد ناگزير هلنديها با شيخ بوشهر (شيخ سعدون) که دشمن آنها بود و به طورکلي نبود اتحاد و اتفاق بين متحدين را مؤثر دانسته است. اين عوامل باعث شدند تا سرانجام ميرمُهَنّا با مساعدت يک ايراني و به قول نيبور، به خاطر خيانت يک ايراني، قلعه و تمام جزيره و همچنين مقدار زيادي کالاهاي تازه را که از باتاويا رسيده بود به تصرف در آورد و به اين ترتيب جزيره خارگ را هم به دست آورد. با سقوط دژ «موسلستاين» در روز اول ۱۷۶۶ م / ۱۱79 ه . ق به سلطه هلنديها که از آغازين سالهاي سده هفدهم ميلادي آغاز شده بود، پايان داده شده و در نتيجه يکي ديگر از رقباي نيرومند انگليسيها از منطقه خليج فارس خارج شد.
ميرمهنّا همه هلنديهايي را که در جهازات زنده مانده بودند به سرزمين اصلي فرستاد و همانجا رهايشان کرد. وي همچنين ريش اعراب و ديگر کساني را که به هلنديها خيانت کرده بودند تراشيد و آنها را از خارگ بيرون فرستاد و تنها کساني را به خدمت گرفت که به هلنديها وفادار مانده بودند و دليرانه در برابر ميرمهنّا از قلعه دفاع کرده بودند. ميرمهنّا اکنون دزد دريايي بزرگي شده بود. جهازات او در سراسر خليجِ فارس به دزدي و چپاول ميپرداختند و او مقرر کرد که هر شب دختر باكرهاي از خانواده رعيتها را به نزدش بياورند. سلطه او بر جزيره به معناي بدترين ظلم به جزيره نشينان بود و سرانجام اعراب عليه او شورش کردند و پس از دستگيري او را به به بصره تبعيد كردند21 . در آنجا والي بغداد در سال 1182 ه . ق ميرمهنّا را به قتل رساند. کريم خان زند به اعتراض اين عمل به بصره لشکر کشيد و آنجا را تصرف کرد 22. مترجم گزارش ويلم فلور در پاورقي اظهار ميدارد که ميرمهنّا تبعيد نشد، بلکه در پي يک درگيري، که نتيجه ستم او بر مردم بود، از جزيره فرار کرد. او سپس با کشتي به بصره رفت و در آنجا دستگير شده و به خاطر اعمال ناشايستاش به دار آويخته شد23 .
فلور ويلم رويدادهاي پس از ميرمهنّا را اينگونه در گزارش خود بازميگويد : اندكي پس از آن، شيخ نصر بوشهري به راحتي جزيره را تصرف کرد و وظيفه نگهداري و حکومت بر جزيره را به پسرش شيخ نصير سپرد. شيخ رحمه و شيخ غانم دو تن از عموزادگان شيخ نصير که از اين موضوع ناراحت شده بودند به سيد سلطان امام مسقط شکايت برده و از او خواستند تا در اين مناقشه ميانجيگري کند و شيخ نصير را وادار سازد تا سهمي از اين قلمروش را به آنها دهد. سيد سلطان بادبانهاي جهازات را برافراشت تا به درخواست آنها پاسخ مثبت دهد و اولين کاري هم که انجام داد تسخير جزيره خارگ بود. البته او خارگ را براي خود نخواست و نصف جزيره را به عموزادهها داد و نصف ديگر را به شيخ نصير. سيد سلطان تقريبا تمامي تفنگها، الوار و ساير چيزهايي را که متعلق به هلنديها بود با خود برد. مترجم بازهم در پاورقي اين مطلب ميگويد: اين مطلب شرح کاملاً درستي از حوادث پس از سقوط ميرمهنّا نيست، چرا که اولين بار حسين خان کدخدايي از بندر ريگ جزيره را اداره ميکرد و شيخ نصر تنها در سال 1792 بود که جزيره را اشغال کرد.
تصویر شماره 14: گسترش فعالیت های مرتبط با نفت در اراضی کشاورزی
پس از شكست قطعي كمپانيهاي هلندي، نمايندگي آنها نيز برچيده شد. در سالهاي پاياني قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم ميلادي (بهتقريب در پايان قرن دوازدهم و آغاز قرن سيزدهم ه ق) سلسله زنديه طي آشوبها و رويدادهايی خونبار جاي خود را به سلسله قاجاريه داد. در اين فاصله حاکميت ايران بر سواحل جنوبي برقرار بود، اما اقتدار چنداني اعمال نميشد. در 1808 به دنبال روابط تازه سياسي ميان ناپلئون اول و فتحعليشاه، جزيره خارگ بار ديگر از جانب شاه ايران به فرانسه واگذار شد. ولي در 1809 بر اثر اقدامات مشترک انگليس و روس سفارت فرانسه در تهران بسته شد و قرارداد از ميان رفت24 .
در طول سالهاي ابتداي سده هجدهم ميلادي / ميانه سده سيزدهم ه ق، جزيره خارگ زير سلطه فرمانرواي فارس و شيوخ بوشهر بود که از جزيرهنشينان عوارضي به صورت خمس مرواريدهاي صيد شده از مغاصهاي خارگ را ميستاندند. در فصل صيد متوسط، ارزش خمس مرواريدها حدود 100 پياستر برآورد ميشد و درفصلهايي که به بالاترين ميزان ميرسيد به حدود 200 پياستر، يا حدود 10 تا 13 پوند استرلينگ ميرسيد. شيخ عبدالرسول که در سال 1807 م / 1222 ه ق و سالهاي 1814 تا 1832 م / 1229 تا 1248 ه . ق فرماندار بوشهر بود، دستمزد ناخدايان و برخي عوارض جزيي ديگر از جمله ماليات بر غلات، ماهي و سبزيجات را وضع کرد.
پس از مرگ فتحعليشاه و با روي کار آمدن محمدشاه، تنشهايي در حاکميت ايران بر افغانستان و بهويژه شهر هرات با انگلستان در گرفت. با نافرماني کامران ميرزا حاکم هرات از دستورات دولت مرکزي، محمدشاه قاجار هرات را به محاصره درآورد. انگلستان به کمک عاﻣﻼن ﺧﻮد در دربار ايران، ﺗﻼش زيادي کرد که ايران را از حمله به هرات باز دارد. محمدﺷاه به ﺗﺤريکها و دﺧاﻟﺖهاي آشکار «مک نيل» سفير انگليس، اعتراض کرد. در پي اين اعتراض، مک نيل با اعلام قطع روابط ايران و انگليس (1838 م / 1217 ه . ش) از ايران خارج شد و هشدار داد که در صورت خاتمه نيافتن محاصره هرات، جنگ بين انگلستان و ايران آغاز خواهد شد. در پي اين تهديد، انگلستان جزيره خارگ را اشغال کرد و به تهديدهاي خود براي پيشروي در خاک ايران ادامه داد.
تصاویر شماره 15 و 16: گسترش فعالیت های عمرانی درسطح جزیره
محمدشاه که توان رويارويي با انگليسيها را در خود نميديد به محاصره هرات خاتمه داد. تا آن که بالاخره درسال1842 با تخليه جزيره از سوي انگلستان، حاکميت ايران بر خارگ دوباره اعمال شد و شاه ايران دستور داد اين جزيره به قلمروي فرمانروايي لار ملحق شود. اما در سال 1856 طي جنگي ميان انگلستان و ايران، بازهم به اشغال آنان در آمد. سرانجام بنا به عهدنامة پاريس در سال 1857، جزيره خارگ بهطور قطع به ايران واگذار شد.
در دورههاي بعدي اهميت استراتژيك و ژئوپلتيكي جزيره خارگ نه تنها کاهش نيافت بلکه به گونهي شگفتانگيزي دوچندان شد. اين اهميت بهويژه با کشف نفت در مسجدسليمان (سال 1908 ميلادي) رنگ و بوي ديگري گرفت. توسعهي فعاليتهاي اکتشاف و افزايش توليد نفت و تشديد فعاليتهاي شرکت نفت انگليس به حضور بيش از پيش نيروهاي بيگانه در منطقه انجاميد. تأسيسات مورد نياز براي پالايش و صدور نفت ابتدا در آبادان و سپس در مناطق مجاور مستقر شد. اين تأسيسات براي زيرسازي نياز به مصالح مناسبي داشتند که به دليل نبود مسيرهاي مناسب زميني در خوزستان براي دسترسي و برداشت از منابع موجود (شن، ماسه و سنگ) از يکسو و سهولت حمل مصالح از راه دريا، خارگ را به يکي از مهمترين منابع براي برداشت سنگ و سنگلاشه تبديل کرد. مسير خطآهنی در جزيره از جنوب به سمت شمال (محل پهلوگيري بارجها و مانند آن) احداث شد و کار بهرهبرداري از منابع روزميني جزيره آغاز گردید (سال 1916 ميلادي-1289 ه . ش). اين منابع ابتدا براي مصرف زيرسازي راهآهن بصره- بغداد و سپس زيرسازي مخزنهاي پالايشگاه آبادان رسيد و سپس به سمت کويت (که متعاقباً منابع نفتي آن توسط انگليسيها به بهرهبرداري رسيده بود) حمل شد.
از نیمهی دههی دوم قرن جاری (از سال 1316 بدینسو) جزيرهي خارگ بار ديگر، اما به صورت نه چندان خوشايندي بر سر زبانها افتاد. خارگ به دليل بدي آّب و هوا و دوري از سرزمين اصلي به محلي براي تبعيد مجرمان عادي تبديل شد. احداث يک پايگاه دريايي در جزيره که در سالهاي آخر پهلوي اول در جزيره مستقر شد، امکان نظارت بر اين گروه از ساکنان جزيره را ممکن مينمود. اگرچه محل نگهداري اين تبعيديان در ضلع غربي پادگان و دور از محل سکونت بوميان جزيره بود، ولي اين اقدام به کاهش امنيت براي ساکنان جزيره منجر شد.
تصاویر شماره 17 و 18: حمله هوایی نیروهای عراق به کشتی نفت کش
در سالهاي پس از کودتاي 28 مرداد 1332 بسياري از زندانيان سياسي جايگزين زندانيان عادي شده و در دورهاي سه ساله به این جزيره تبعید شدند25 . بسياري از اين زندانيان را از ديگر زندانهاي کشور به جزيرهي خارگ آوردند. با تثبيت حکومت کودتا و خروج تبعيديان، اين بار کنسرسيوم تشکيل شده از شرکتهاي نفتي براي افزايش ظرفيت صادرات نفت از کشور از يکسو و محدوديت بندرگاه آبادان و بنادر ماهشهر- شاهپور، بهدليل امکان ناپذیری پهلوگيري تانکرهاي بزرگ و پهنپيکر به جزيرهي خارگ رويآورد. (سال 1336) عمق مناسب آب در ساحل مرجاني جزيره، فاصلهي اندک جزيره از منابع نفتي در سرزمين اصلي، نبود معارض بهويژه مالکيت آن و امکان استقرار بزرگترين پايانهي صادراتي جهان در آن زمان (سال 1338) را در پي داشت. ورود به اين جزيره از زمان ياد شده به دليل اهميت اقتصادي و امنيتي با محدوديتهاي فراواني روبهرو شد. اين محدوديت تا امروز نيز ادامه يافته است. بخش مسکوني و قديمي جزيره با احداث فرودگاه اختصاصي شرکت ملي نفت از ساير بخشهاي جزيره جدا شد، ضمن آن که موانع فيزيکي ديگري امکان آمد و شد در سطح جزيره را براي ساکنان بومي به حداقل رساند. تأسيسات نفتي در ضلع جنوبشرقي جزيره و منازل مسکوني و ساير فضاهاي پشتيباني در ضلع جنوبي فرودگاه مکانيابي و احداث شد(تصويرهای شماره 15 و 16).
سرعت ساخت و سازها در جزيره در طي دورهي بيست ساله (منتهي به انقلاب اسلامي) بسيار کند بود. در اين دوره مجموعهي پتروشيمي خارگ در جنوب جزيره جانمایی شد و اسکلهای هم براي صدور محصولات آن ساختند. اراضي کشاورزي در سطح جزيره در اين مدت برچيده شد و با کاهش صيد مرواريد، درآمد ساکنان به بازرگانيِ محدود با کشورهاي جنوب خليجِ فارس، ماهيگيري و کارهاي خدماتي در بخش نفتي جزيره محدود شد.
تصویر شماره 19: بیمارستان زیرزمینی از آثار بجامانده دوران جنگ تحمیلی
تغييرات پديد آمده در جزيره پس از پيروزي انقلاب اسلامي را میتوان در دو دورهي زماني پيش و پس از جنگ تحميلي در جزيره تقسیم کرد. حملههاي گاه و بي¬گاه نيروهاي عراقی براي توقف صادرات نفت، اقدامات عمراني در جزيره را کُند کرد. اين حملات به حدي بود که خارگ در طول جنگ، 2800 بار بمباران شد. شرايط خارگ به عنوان جزيره اي که براي پهلو گرفتن کشتي¬ها بسيار مناسب بود و حدود 90 درصد نفت ايران از طريق اين جزيره صادر ميشد، سبب شده¬بود تا در زمان جنگ خارگ همواره از اهداف اصلي حملات دشمنان بهشمار آيد. سکوهاي نفتي پيرامون جزيره و اسکله¬هاي متصل به جزيره همگي بهطور بالقوه همچون بمب¬هايي هستند که کافي است زمان بارگيري کشتیها يک جرقه در آن¬ها اتفاق بيفتد تا به انفجار و آتشسوزي عظيم منجر شود. بي¬شک خطرات چنين محيطي در زمان جنگ چندين برابر خواهد بود.
در اين دوره، نقطه برتري خارگ مجهز بودن آن به سيستم پدافندي هاوک بود که بسيار دقيق و قوي عمل مي¬کرد؛ در چنين شرايطي عراق با راهاندازي اسکادرانهاي خود و آوردن تعداد زيادي هواپيما منطقه را بمباران مي¬کرد و با بالگرد، موشک¬هاي اگزوست را به سمت اسکله خارگ شليک ميکرد. با فرا رسيدن تابستان1364، در حالي كه تهديدات عراق براي حمله مجدد به شهرها و اماكن غيرنظامي ادامه داشت، وزير اطلاعات عراق تهديد كرد كه عراق حملات خود عليه كشتيرانی در خليج فارس را تشديد خواهد كرد، تا بدين وسيله ايران را وادار به نشستن بر سر ميز مذاكره كند. همچنين وزير نفت عراق نيز گفته بود، عراق به نفتكشهايي كه به بندرهای ايران نزديك شوند حمله خواهد كرد زيرا اين بندرها به عنوان شاهرگ اقتصادي ايران محسوب مي-شوند كه ماشين جنگي اين كشور را تغذيه ميكنند.
به دنبال اين تهديدات، عراق سرانجام در24 مرداد 1364، به پايانههاي نفتي ايران در جزيره خارگ حمله کرد. كه اين اقدام عراق به منزله بنيان نهادن گسترش دامنه جنگ ارزيابي شد. همزمان با حمله عراق به پايانههاي نفت ايران در جزيره خارگ، حملات هوايي عراق عليه مردم غيرنظامي در شهرها ادامه يافت. از اين دوران آثار و نشانه¬هايي هم¬چون کشتي سوخته، بيمارستان زيرزميني و جز آنها در گوشه و کنار جزيره ديده مي¬شود (تصويرهای شماره 17 تا 19).
شرايط زمان جنگ سبب شد تا فعاليت¬هايي هم¬چون افزايش نيروهاي نظامي و استقرار تجهيزات دفاعي در سطح جزيره روي دهد. پس از استقرار آرامش در منطقه تلاشهاي عمراني در جزيره با توسعهي فعاليتهاي شرکت نفت فلات قاره شتاب گرفت. اين اقدامات عمراني سبب شد تا بيشتر سطح جزيره در اختيار خدمات و صنايع مرتبط با نفت قرار گيرد و به جرأت ميتوان گفت که در حال حاضر کمتر محدودهاي در سطح جزيره از اقدامات عمراني مصون مانده است.
منابع:
ـ آل احمد، جلال، جزیره خارک، در یتیم خلیج فارس، انتشارات امیرکبیر، 1337.
ـ گریشمن، رومن، شرکت عامل نفت ایران، 1339.
ـ سرفراز، علی اکبر، راهنمای آثار باستانی جزیره خارک، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران، 1335.
ـ فلور، ویلم، گزارشی درباره خارک، گردآوری حاجی احمد، ترجمه مصطفی دهقان.
ـ فلور، ویلم، تاریخ بوشهر (دفتر اول و دوم)، ترجمه حسن زنگنه، انتشارات شروع، حوزه هنری، بوشهر، 1389.
ـ فلور، ویلم، یاحسینی، سید قاسم، بوشهر دروازه تجاری ایران در خایج فارس، ترجمه غلامعلی تمهید، انتشارات شروع، حوزه هنری، بوشهر، 1389.
ـ سعادت کازرونی، محمد حسین، تاریخ بوشهر، تصحیح عبدالرسول خیراندیش، عمادالدین شیخ الحکمایی، مرکز پژوهش میراثهای مکتوب، نشر کازرونیه، 1390.
ـ یاحسینی، سید قاسم، میرمهنای بندر ریگی، انتشارات پروین، 1374.
ـ شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت، طرح جامع منطقه خارک، 1374.
ـ گزینه، مهندسین مشاور، طرح ساماندهی و توسعه جزیره خارک، 1381.
ـ نقش جهان پارس، مهندسین مشاور، بازنگری طرح ساماندهی و توسعه جزیره خارگ، 1393.
- Add new comment
- 9130 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان