بازنمایی ابنیه در نقاشی دورۀ قاجار
مقدمه
بناهاي ايراني در عهد قاجار بسيار مورد توجه هنرمندان قرار گرفت. عكاسي نوپاي ايراني كه تقريباً همزمان با ظهور خود در اروپا در ايران (بهخصوص نزد اشراف قاجار) رواج يافت به بناها بهعنوان موضوعي بيحركت و زيبا توجه خاص مبذول داشت. اين ابنيه پرشكوه با تمامي ريزهكاريها و تزئينات خود درآثار هنري چون نقاشي، طراحي، چاپ (به خصوص در روزنامههاي نوظهوري چون شرف و شرافت) نيز نمود پيدا كرد. اين مقاله بر آن است تا مسئلة بازنمايي ابنية دورة قاجار را از نگاه دو دسته از هنرمندان نقاش و عكاس مورد توجه قرار دهد و وجوه افتراق و اشتراك آنان را در اين دو وسيلة بيان بصري بنماياند. بر اين اساس با جمعآوري نمونههاي متعدد (بيش از 100 مورد) از آثار نقاشي، طراحي، عكاسي از دورة مورد نظر و مقايسه آنها با يكديگر، تعدادي از نمونهها كه حتيالامكان زاوية ديد مشابهي را نشان ميدهد، انتخاب و معرفي ميشوند. بررسي تعامل و برگرفتگي ميان اين دو حوزه هنر و بازنمايي هنرمندانه در آثار، ازديگر اهداف اين نوشتار است.
عكاسي عهد قاجار
عكاسي در ايران تقريباً همزمان با ظهور خود در اروپا نزد اشراف و درباريان و حتي شاه ايران مطرح شد و توانست به نقاشان ايراني در شناخت پرسپكتيو ياري رساند. اعتمادالسلطنه در اين رابطه مينويسد: از وقتي عكاسي ظهور يافته به صنعت تصوير خدمتي خطير كرده است دورنماسازي و شبيهكشي و وانمودن سايه روشن و به كار بردن قانون تناسب و ساير نكات اين فن همه از عكس تاصل يافت و تكميل پذيرفت (پيتر چلكوسكي ،ص 8). لازم به ذكر است نخستين عكس به شيوة داگرئوتيپ بر روي صفحة سيمين در ايران به دست ژول ريشارJules Richard) (فرانسوي به تاريخ 23 ذيقعده 1360 هـ.ق برداشته شد. وي كه بعدها به تابعيت ايران در آمد از شاهان و شاهزادگان قاجار عكاسي ميكرد. اگرچه از آثار وي نمونهاي باقي نمانده، ليكن چند عكسي كه توسط او عكسبرداري شده است؛ مانند پرترة محمد شاه قاجار و پرترة كودكي و جواني ناصرالدين شاه، بعدها مورد توجه كمالالملك قرار گرفت و وي در سال 1298 هـ.ق تعداد سه يا 4 تابلوي رنگ روغن بر روي بوم از آنها نقاشي كرد. زير يكي از تابلوها عبارت «شاه مرحوم است كه آن را مسيو ريشارد با داگرئوتيپ انداخته است در سنة 1260 و ....» (يحيي ذكاء، 1349 صفحات 3تا 8) نوشته شده كه به خوبي نمايانگر اين واقعيت ميباشد كه تصاوير عكسبرداري شده به عنوان نمونه و پيش متني براي نقاشان مورد توجه قرار ميگرفته است. هنر عكاسي پس از رواج در ميان شاهان و شاهزادگان قاجار و اشراف در ميان عامه مردم نيز رو به گسترش نهاد و همگاني گرديد. از عكاسان به نام اين دوره ميتوان به شاهزاده ملك قاسم ميرزا (فرزند فتحعليشاه) سردار علي خان حاكم، ميرزا احمد خان صنيعالسلطنه، عبدالله ميرزاي قاجار، و... اشاره كرد. در اين ميان بايد به عكاسان ارمني دورة قاجار كه به خاطر نزديك فرهنگي با اروپا پيش از ساير هموطنان ايراني به عكاسي توجه نمودند همچون ژورف پاپازيان، ب. آقايانس، آنتوان خان سوريوگيون و..اشاره نمود و نيز از اروپائيان مقيم ايران كه عمدتاً مستشاران نظامي و مربيان دارالفنون بودندكه دوربينهايي را با خود به ايران آوردند و عكسهايي از مناظر، آثار معماري و مردم ايران تهيه نمودند، مانند: اگوست كرشيش اطريشي (A.Krziz)، كارليان فرانسوي (Carllian)، لوئيجي پشه ايتاليايي (L.Pesce)نام برد. گفتني است لوئيجي بشه به سال 1268 به ايران آمد و از مناظر گوناگون و ساختمانهاي آن زمان در تهران و ايران عكسبرداري كرد و نمونههايي از آنها را به صورت آلبومي تهيه و به افراد مختلف چون ويلهم اول پادشاه پروس تقديم نمود. وي ادعا كرد كه اولين كسي است كه از اين بناها و مناظر عكس گرفته و پيش از او هيچكس به اين كار دست نزده است (يحيي ذكا،ص 22).
نقاشان و نقاشي از بناها در عهد قاجار
نقاشي در دوران قاجار با توجه به عوامل فرهنگي، اجتماعي و سياسي متعددي كه در حوصله اين پژوهش نميگنجد، به نقاشي اروپايي توجه خاصي مبذول داشت و هنرمنداني براي فراگيري اين نقاشي به اروپا گسيل شدند. نقاشاني چون صنيعالملك، كمالالملك و... كه مدت كوتاهي را اروپا بسر برده بودند بدون توجه به ويژگيهاي سبك جديد آن دوره اروپا به برداشتي موزهاي از آثار نقاشي طبيعتگراي قرون گذشته اكتفا كردند و حاصل آن ظهور سبكي بود با تركيبي از شيوههاي نقاشي ايراني و اروپايي كه در آن لطف و ظرافت هنر ايراني با خامدستي شاگردانه هنر اروپايي در هم ميآميخت. بر اين اساس مشاهده مي شود كه در مورد نقاشي از بناها كه مسئله پرسپكتيو و سايه روشن و نورپردازي بطور جدي در آن مطرح ميشد، اين تركيب به نفع نقاشي اروپايي ميل ميكند. از مهمترين نقاشان قاجاري كه به نقاشي از بناهاي اين دوره اهتمام ورزيدند، ميتوان از «ابوتراب غفاري»، «مصورالملك»، «صنيع الملك»، «محمودخان ملكالشعرا»، «كمال الملك» و..... نام برد. در اين مجال سعي مي شود ضمن معرفي اجمالي از برخي ابنيه مهم اين دوره،به اجمال مروري بر تصاوير باقي مانده از آنها صورت گيرد.
محمودخان ملكالشعرا (1311-1288هجري قمري)
«محمودخان ملكالشعرا» علاوه بر نقاشي در حوزههاي ديگر چون خوشنويسي، منبتكاري، مجسمهسازي و.... هنرنمايي ميكرد. او تصاوير و دورنماهايي از مناظر شهري و بناها را به شيوة آبرنگ و پرداز اجرا كرده است. وي اصول و قواعد ژرفنمايي را با اصول نقاشي ايراني تركيب نموده كه حاصل آن سبك دلپذيري است كه خاص خود اوست. نكته قابل توجه در آثار «محمودخان» استفاده از عكسهاي سياه و سفيد از ابنيه به عنوان مدلي براي نقاشي ميباشد. وي ناتوراليسم موجود در عكاسي زمان خود را با لطافت خاص نقاشي ايراني تركيب كرد و با حذف عناصر اضافه، رنگ و عناصر انساني را به آن افزود. به عبارتي وي از عكس به عنوان پايهاي براي ژرفنمايي بهره گرفت و با پرداز ظريف به نشان دادن سايه روشن و حجمنمايي پرداخت. در نقاشيهاي او نشان دادن زندگي مردم زمان در پيرامون بناها نه تنها به عنوان مقياس مطرح ميشود، بلكه نمايانگر كاركرد اصلي بنا نيز ميباشد. لازم به ذكر است عليرغم محدوديتهاي تكنيكي عكاسي در دوران قاجار، نقاشيهاي ملكالشعرا جزئيات تزئينات بناها شامل آينهكاري، گچكاري، كاشيكاري و... را به دقت نشان ميدهد. نقاشي بناهاي عمارت بادگير، شمسالعماره، كاخ گلستان و... از او به جا مانده است.
شمس العماره
اين عمارت، بنابه فرمان ناصرالدين در سال1282-1284(ه.ق ) در سمت شرقي ارگ سلطنتي ساخته ميشود. عكسي كه از اين بنا در دورۀ ناصري در كادري عمودي گرفته شده است بر ارتفاع بنا تاكيد دارد و زاويه ديد آن مشابه با نقاشي است كه ملك الشعرا (به سال 1285 ه ق ) از اين بنا ترسيم كرده، لیكن در اثر «ملك الشعرا» كه كادري افقي براي آن انتخاب شده، علاوه بر ساختمان اصلي ساختمانهاي جنبي شمسالعماره نيز مشاهده ميشود كه به نوعي بر عظمت و بزرگي بنا تاكيد مينمايد. استخر جلوي عمارت كه تصوير قسمتي از ساختمان در آن منعكس شده و درختان پيراموني جلوه ويژهاي به نقاشي داده است.
عمارت بادگير
عمارت بادگير در زمان فتحعليشاه در ضلع جنوبي باغ گلستان ساخته شد، ولي در زمان ناصرالدين شاه، تصرفات عمدهاي در آن انجام گرفت. عمارت بادگير داراي گوشوارههاي زيبا، بالاخانهها و دهليزها و تالار بزرگي است كه ارسيها، ستونها، ديوارها و سقف آن تماماً با نقاشي، آينهكاري، گچبري، مبنتكاري و مرمر پوشيده شده است و از اين حيث يكي از تالارهاي پركار و زيباي عمارت سلطنتي قديم به شمار ميرفت. همچنين داراي حوضخانه وسيعي است كه در چهار گوشه آن چهار بادگير بلند از كاشيهاي رنگين آبي، زرد و سياه با قبههاي زرين قرار دارد. پادشاهان سابق اگر در ايام تابستان به سببي در تهران بودند و به ييلاق نميرفتند از اين حوضخانه استفاده ميكردند. عكسي كه در سال 1275 هـ.ق از عمارت بادگير برداشته شده است، اين عمارت را كاملاً از نماي روبرو نشان ميدهد، اما فقط يكي از بادگيرها در سمت چپ پيداست. قسمتي از استخر جنوبي عمارت نيز در عكس ديده ميشود. «محمودخان ملكالشعرا» دو نقاشي از اين ساختمان كشيده است. در يكي از آنها (1278 هـ.ق) زاويه ديد از روبرو است و فقط قسمتي از پهلوي چپ عمارت و چهار بادگير در اطراف آن ديده ميشوند. «ملكالشعرا» جزئيات عمارت و پيرامون آن مانند استخر روبروي ساختمان و انعكاس كامل بنا در آب و چراغهاي اطراف را كامل و بينقص تصوير كرده است. درخت خشكيدة در سمت چپ نقاشي كه از پائين كادر به بالا امتداد يافته، در نوع خود عجيب و در اينگونه نقاشيهاي محمودخان بيسابقه است. (آيا معناي ويژهاي دارد؟) سه سال بعد يعني به سال 1281 هـ.ق، محمودخان ملكالشعرا صحنۀ ديگري از اين بنا را نقاشي مينمايد، ليكن اين بار زاوية ديد را از بالا و سمت چپ انتخاب ميكند. در اين نقاشي كه عمقنمايي غربي با ظرافت و رنگ شرقي تركيب شده جزئيات بخوبي نشان داده شدهاست و «ملكالشعرا» با استادي و در عين حفظ وفاداري به نشان دادن معماروار يك بنا، با قدرت توانسته است كه لطافت و حس نقاشيگونه اين اثر را حفظ نمايد. ساختمانهايي كه در عمق قرار دارند و بخشي از بام ساختماني كه احتمالاً نقاش بر روي آن نشسته است، عمارت بادگير را چون نگيني در ميان گرفته است.
تالارآئينه
«محمد غفاري» (كمالالملك) از ديگر نقاشان دورۀ قاجار است كه نقاشيهاي متعددي از بناها كشيده است. سبك واقعگرايانه كمالالملك در تابلوهاي مربوط به بناها به دقت خاص طبيعتگرايانه در نشان دادن جزئيات انجاميده است. تزئينات آينهكاري، گچكاري، كاشيكاري و... با حوصله ترسيم گشته و نورپردازي طبيعي و القاي ژرفا و فضا در نظر گرفته شدهاند. هر چند گاهي در ترسيم پرسپكتيو خطاهايي ديده ميشود، اما خواست نقاش در بازنمايي هرچه دقيقتر از موضوع به خوبي مشهود است. «تالارآئينه» يا «تالار گلستان» از تالارهاي مشهور كاخ گلستان ميباشد. در زمان ناصرالدين شاه عكسي از داخل اين تالار گرفته شده كه پنجرهها، چلچراغها، كف و تزئينات ديوار و همچنين بخشي از وسايل تالار در آن ديده ميشود. ليكن عمدۀ شهرت اين تالار به تابلويي برميگردد كه «كمالالملك» از سال 1309 ه. ق و به مدت پنج سال از آن تالار تهيه كرده است. دراين نقاشي پنجرههاي وسيع نورگير، سقف و ديوارهاي آينهكاريشده و چلچراغهاي زيبا را نشان داده شدهاند. بازتاب نور بر روي زمين و انعكاس آن بر روي آيينهها موسيقي دلپذيري را به نمايش ميگذارد. زاويۀ ديد به گونهاي است كه شكوه و عظمت تالار را به خوبي نشان ميدهد . ناصرالدين شاه در محور مياني تابلو نشسته برصندلي ترسيم شده در حالي كه به باغ مينگرد، اما در مقايسه با شكوه و عظمت تالار، عنصر كوچكي ميباشد. تصوير «تخت طاووس» در گوشۀ جنوب شرقي تالار به خوبي واضح است.
خلوت كريم خاني
در گوشۀ تالار غربي محوطۀ گلستان بنايي سرپوشيده و ستوندار به صورت ايواني سه دهنه وجود دارد كه در وسط آن حوضي ديده ميشود كه آب قنات شاه از آن بيرون ميآيد. اين بنا به جلوخان يا خلوت كريمخاني مشهور است (به دستور آغا محمدخان استخوانهاي كريمخان را از مدفن وي در شيراز خارج و در زير پلههاي اين بنا دفن كردند تا وي به هنگام عبور پاي بر آن نهد). نقاشي و عكسي از اين بنا تهيه شده كه در هر دو زاويه ديد هنرمندان يكسان بوده، شكل طاقها و تزئينات كاشيها را به خوبي نشان ميدهند. اما در نقاشي «كمالالملك» از اين بنا، صحنۀ كلي فضا رو به باغ باز ميشود و جوشش آب از ميانۀ حوض كه با ضربات قلم مو ترسيم شده، سرزندگي خاصي به اين فضاي معماري بخشيده است. علاوه بر آن سقف عمارت برخلاف عكس كاملاً نشان داده شده است. تركيببندي قرينه تابلو از زيبايي نقاشي نميكاهد.
عمارت گلستان
در ضلع شمال غربي باغ گلستان تالار بزرگي قرار داشت كه از همان آغاز براي تشكيل موزه ساخته شده بود. ناصرالدين شاه پس از بازگشت از سفر سال 1291 هجري قمري خود از اروپا و ديدن موزههاي مختلف، دستور داد كه اين عمارت را كه شامل اتاق موزه، سرسرا، حوضخانه تالار برليان، تالار تشريفات و ديگر ملحقات بود بهعنوان نخستين مكان براي موزه ايران بسازند. ساختمان اين بنا در سال 1293 به پايان رسيد و آثار نفيس و گرانبهاي ايراني و خارجي در آن گردآوري شدند. نظر به اين كه بعدها مراسم سلامهاي رسمي در اين تالار انجام ميگرفت به «تالار سلام» نيز مشهور شد.
در كتاب «سفري به آسياي مركزي و...» نوشتۀ «هانري موزر» كه در سال 1885 ميلادي به چاپ رسيد، عكسي از اين عمارت چاپ شد كه اين بنا در تركيبي قرينه و از روبرو نشان ميدهد. در تابلوي رنگ و روغن كمالالملك ديد نقاشي كمي به سمت چپ منحرف شده است تا بتواند فواره را از ميانۀ تابلو به كناري كشيده و در نتيجه نماي بهتري را از قوس دروازه مياني نشان دهد. قوس و در مركزي مياني در تابلوي كمالالملك به تمامي نقاشي شده است، از طرف ديگر سطح بيشتري از تابلو به استخر روبروي عمارت اختصاص يافته كه انعكاس درختان و موجهاي دلپذيري در آب آن نقاشي شده است، نمايش اين موجهاي كوچك كه بطور دوار در استخر نقاشي شدهاند روح تازهاي به نقاشي عمارت بخشيدهاست.
ابوالحسن خان ثالث
در كتاب «سه سال در دربار ايران» نوشتۀ «دكتر فووريه» عكسي از ميدان ارگ و سر در «عاليقاپو» چاپ شده كه نماي اين ميدان را پس از اصلاحات نشان ميدهد. تركيببندي عكس كاملاً قرينه است و در پلان اول توپ جنگي، سربازان و چند مرد در لباس متداول عهد قاجار ديده ميشوند. مشابه اين تركيببندي در نقاشي «يحييخان غفاري» معروف به «ابوالحسن ثالث» (فرزند صنيع الملك) نقاش ديده ميشود. اين نقاشي كه به سال1303 كشيده شده است تركيببندي مشابه عكس را به نمايش ميگذارد. در نقاشي فضاي اضافي پلان اول حذف شده، ليكن تدبير نقاش در ترسيم فيگورهاي زن و مرد با پوشش مرسوم عهد قاجار و كالسكه و اسبسواراني در كادر فضا را فعالتر نموده است. علاوه بر آن ترسيم پرندگاني بر روي آب و يا در حال پرواز سر زندگي خاصي به اثر نقاشي بخشيده است كه عكس فاقد آن است. به اين ترتيب هنرمند نقاش با هوشمندي فضاهاي غيرفعال ميدان را با ترسيم عناصر جاندار فعال كرده است. تزئينات مربوط به بنا نيز در نقاشيها دقيقتر ترسيم شدهاند. لذا در اثر نقاشي ساختماني زيبا با تزئينات فراوان و ميدان مقابل آن آكنده از زندگي و جنب و جوش نشان داده ميشود در حالي كه در عكس فقط ظاهري از يك بنا به نمايش گذاشته شده است.
روزنامههاي شرف و شرافت
روزنامههاي «شرف» و «شرافت» از مهمترين روزنامههاي عهد قاجار بودند كه در آنها علاوه بر تصاوير رجال ايران، تصاويري از بناهاي آن دوران به چاپ ميرسيد. خطاطي آن علاوه بر «محمدرضا كلهر» بر عهدۀ «ملكالخطاطين» بود. اهميت اين دو روزنامه، علاوه بر خطاطان آن به خاطر وجود مجموعۀ تصاوير زيبايي است كه در آنها به چاپ ميرسيد.. طرحهاي اين روزنامه همه از طريق ليتوگرافي (چاپ سنگي) انجام گرفته است و به دو دسته تقسيم ميشوند چهره و منظره. چهرهها از شخصيتها و سياستمداران خارجي و داخلي هستند و مناظر نيز به دو دستة فضاهاي مذهبي و ديواني تقسيم ميشوند. سه نقاش مهم عهد قاجار يعني «ميرزا ابوتراب غفاري»، «ميرزا موسي نقاش» و «ميرزا مهدي مصورالملك» با اين نشريات همكاري داشتند. اين دو نشريه مجموعاً داراي 250 تصوير ميباشند كه 184 اثر آن متعلق به نشريۀ «شرف» و 66 اثر ديگر متعلق به نشريۀ «شرافت» است. از بين آنها 155 نقاشي را «ابوتراب»، 29 نقاشي را «ميرزا موسي» و 66 نقاشي را مصورالملك ترسيم نمودهاند كه از مجموع آنها 27 تصوير متعلق به اماكن مختلف است.
مناظري كه «ميرزا ابوتراب» طراحي كرده است تركيبهاي متنوعي دارند. برخي از آنها داراي تركيبهاي متقارناند. مانند: عمارت «جامع اعظم» و برخي با توجه به جهت و سمت خطوطشان داراي عمقاند مانند «تكيه دولت» (از بيرون). تعدادي ديگر مانند «تكيه دولت» (از درون)، كه به احتمال زياد از روي اثر رنگ و روغني، طراحي شده است، تركيبي منتشر دارند (مهدي حسيني ،ص12- 13) كه نمونههايي از آن آورده ميشود.
عمارت اميريه
عكسي از عمارت پارك اميريه در آلبوم عكاسان عهد قاجار وجود دارد كه زاوية آن تقريباً با زاوية كار «ابوتراب غفاري» يكسان است. اين كار در روزنامۀ «شرف» در سنة هزاروسيصدوشش به شمارۀ شصت و نهم چاپ شده است. در طراحي «قصر اميريه» تركيبي كاملاً قرينه مراعات شده است، پل كوچكي درست در مقابل بيننده قرار دارد كه صفحه را به دو قسمت تقريباً مساوي تقسيم ميكند. ظرافت و استادكاري «ميرزا ابوتراب» در طراحي درختان و انعكاس تصوير شان در آب هويداست.
تكيه دولت
در سال 1283 ه. ق ناصرالدين شاه در برابر تكيههاي شخصي كه مردم و رجال پيشين ساخته بودند، دستور تاسيس تكيه بزرگي در داخل ارگ سلطنتي را صادر كرد كه آن را تكيه دولتي همايوني يا تكيه دولت ناميدند. «اعتمادالسلطنه» در روزنامۀ ايران مورخ 1294 مينويسد: تكيه دولتي مدور و چهار طبقه ساخته شده است و همه از آجر و هشت نيم دايره از چوبهاي كلفت و آهن براي سقف آن ساختهاند كه در صنعت نجاري آن بسيار مهارت به كار رفته است چرا كه طاق زدن در محوطه به اين وسعت خيلي كار عجيب و غريبي است. در ايام محرم پارچههايي از كرباس بر روي آن طاقهاي چوبي ميكشند. عكسها و نقاشيهاي متعددي از اين بنا وجود دارد. در يكي از عكسها نماي بيروني شامل ديوار اطراف تكيه و سقف چوبي آن ديده ميشود و در ديگري صحنهاي از مراسم شبيهخواني در داخل بنا را به نمايش ميگذارد. در شماره پنجاه و سوم روزنامه شرف 2 تصوير از نماي خارج و داخل «تكيه دولت» اثر «ابوتراب غفاري» به چاپ رسيده در تصوير بيروني شكل كلي بنا، در ورودي تكيه، چادر سقف، خيابان مجاور و رهگذران در كادري عمودي نقاشي شده است. در نقاشي داخل تكيه صحنهاي از مراسم شبيهخواني با زاويه ديدي از بالا مشاهده ميشود كه در آن فضاي اطراف و جمعيت متراكم و سكوي نمايش به خوبي نشان داده شده است. این به نظر ميرسد كپي از بخشي از نقاشي «كمالالملك» باشد كه زير هر يك عبارت «شبيه تكيه دولتي كه از روي بنا ساخته شده است»، مشاهده ميشود. اما در اثر «كمالالملك» از اين بنا كه در كادري عمودي نقاشي شده فضاي با عظمت داخلي تكيه، در قبال جمعيت تعزيهگردانان و نوازندگان و تماشاچيان ديده ميشود. نوارهاي تابيده شده نور در اين نقاشي سرزندگي خاصي به تابلو بخشيده است. تصوير ديگري از تكيه دولت از پايين و روبرو وجود دارد كه در آن صحنۀ نمايش و فضاي تكيه خالي از جمعيت مشاهده شده فاقد بزرگي و عظمت تصاوير قبلي ميباشد.
روزنامه دولت عليه ايران
در تاريخچه شهر تهران گفته شده است كه هنگامي كه «وكيلالرعايا» براي تصفيه كار آذربايجان بطرف چمن سلطانيه حركت كرد دستور داد كه يكدست عمارت خاصه و ايوانخانه بزرگ به سبك ساساني و باغي در جنب آن بنا كنند. در زمان فتحعليشاه در وضع ساختمان ايوان تغييرات مهمي به وقوع نپيوست، فقط طاقچهها و خود ايوان را زرنگار ساخته و با صورت سلاطين ايراني و زنان و مرداني زيباي فرنگي آراسته و در حاشية بالاي رف اطاقهاي گوشواره قصايدي را كه در مدح شاه سروده بودند گچبري و رنگآميزي كردند.
ايوان و حياط تخت مرمر پس از تعميراتي كه در زمان ناصرالدين شاه در آن داده شد در عكس ديده ميشود. كه اگر آن را با نقاشي «فلاندن» كه در سال 1256 هـ.ق از همين محل انجام شده است مقايسه كنيم بخوبي به اين اصلاحات پي ميبريم. استخر باريك و بلند به جاي حوض فوارهدار، نصب چراغهاي چدني و برج ساعت از جمله اين تغييراتند. اين اصلاحات در دو نقاشي ديگر نيز ديده ميشود. در نقاشي «مراسم سلام در تخت مرمر» كه از روزنامة دولت عليه ايران نقل شده است، خيل افرادي كه براي سلام به شاه به عمارت آمدهاند ديده ميشود. اين نقاشي در سال 1276 هـ.ق كشيده شده است. حدود 20 سال بعد يعني در سال 1297، مراسم سلام درنقاشي ديگري به تصوير درآمده است كه بنا را از نماي مقابل نشان ميدهد و نسبت به ساير نقاشيها ديد نزديكتري دارد.
نتيجه
مسئله ورود عكاسي به ايران را بايد به عنوان حلقهاي از زنجير ورود مدرنيته به ايران تلقي نمود كه تحول نقاشي ايراني نيز حلقهاي ديگري از آن است.
نقاشي ايراني كه از اواخر دوران صفوي همراه ورود نقاشان فرنگي با چالشي جدي روبروگشته بود، در اوايل دوران قاجار به روشي تلفيقي دست يافت كه امروزه از آن با عنوان «سبك قاجاري» نام ميبرند. با سفرهاي نقاشان ايراني به فرنگ و تقويت ايدۀ بازنمايي غربي، به نقاشيهاي هنرمنداني چون «كمالالملك» ميرسيم كه نقطه اوج اين ايده نوظهور است. اگر چه عكاسي در اروپا بسيار زود به هيجان ناشي از بازنمايي فائق آمد و در جستجوي تثبيت خود به عنوان وسيلهاي هنري به راههايي مختلف روي آورد، در ايران (جز در مواردي معدود) مقهور محدوديتهاي تكنيكي گشت و از بيان هنري عاجز ماند. نكتۀ قابل توجه اين است كه در اروپا به علت سنتهاي متنوع بازنمايي بصري، عكاسي در آغاز، خود را بسيار به نقاشي نزديك نمود و تركيببنديها، شيوۀ نوردهي و بطور كلي بيان بصري خاص نقاشانه را برگزيد تا بدينوسيله به موجوديت خود به عنوان وسيلهاي هنري كه در آن زمان بسيار مورد پرسش واقع شده بود، رسميت بخشد. عكاسي در اروپا، پس از چندي استقلال يافت و خود را نه به عنوان كپي ناقص نقاشي بلكه بصورت وسيله بيان هنري با امكانات ويژه خاص مطرح ساخت. چنين به نظر ميرسد كه در ايران لااقل در دوراني كه نقطه تمركز اين پژوهش است، چنين نشد و عكاسي جز از مسئله تقارن كه از اصول پايدار زيباشناسي ايراني است، چيزي از نقاشي به عاريت نگرفت، عكاسي در ايران در هيجان ناشي از ثبت واقعيت بيروني باقي ماند و محدوديتهايي چون دوربينهاي سنگين با سه پايههاي حجيم، نگاتيوهاي شيشهاي بزرگ و زمان نوردهي بالا تا سالها مزيد بر علت گشت.
نقاشي دوران قاجار كه در دغدغۀ بازنمايي واقعيت و نشان دادن پرسپكتيو وامانده بود از عكاسي به عنوان وسيلهاي كه اين مهم را به بهترين نحو حل كرده است، سود جست و از آن به عنوان پايۀ اصلي و نقطۀ عزيمت خود استفاده نمود. اينجاست كه اين دو وسيله بيان بصري، در نقطهاي به نام بازنمايي به يكديگر ميرسند و با يكدگير رابطۀ معناداري پيدا ميكنند.
از آنجا كه عكاسي از نظر تكنيكي در آغاز راه خود بود، بخوبي مشهود است كه نقاشيها از نظر نشان دادن جزئيات بسيار قويتر از عكاسي عمل كردند و اين نكته با توجه به خصوصيت شناخته شدة عكاسي بهعنوان «نمايشگر واقعيت» بسيار جالب توجّه است.از طرف ديگر تركيببنديها نيز در نقاشيها قويتر و آگاهانهتر هستند. نقاشيها علاوه بر نشان دادن ظاهر، داراي روح و رايحة انساني هستند و در آنها نه تنها معماري بخوبي نمايش داده شده است، بلكه حتي در غياب پيكرههاي انساني نيز نقش و حضور انسان در آثار به خوبي مشهود است. در نهايت بايد گفت خلاقيت هنرمندانه در آثار نقاشي دوران قاجار ميدرخشد، در حالي كه عكاسي آن دوران (جز در موارد معدودي) مقهور محدوديتهاي تكنيكي اين روش تازه بوده است.
- 15484 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان