قالیچههای دوران قاجار
قالیچههای تصویری دوران قاجار
مقدمه
با نگاهی به تاریخ هنر قالی بافی ایرانی، در کنار قالیهای معروف و مشهور ایران با نقوش تجریدی و انتزاعی، به قالیچههایی بر میخوریم که شکلی کاملاً متفاوت ازاین هنر را ارائه میکنند.
این قالیچهها که تاریخ پدیدآمدن آنها عمدتاً سدههای 13و14 هجری قمری یعنی دوران حکومت سلسلهی قاجار را در ایران نشان میدهد، نوع بدیعی از طرح و نقش را برخود دارند که محققان به آن نام طرح و نقش «تصویری» دادهاند و این قالیچهها را «قالیچههای تصویری» خواندهاند.
آنچه در مورد این قالیچهها بیش از همه توجه را به خود جلب میکند، فقدان بررسی و تحقیق در مورد آنهاست. این قالیچهها تقریباً از متون تاریخ هنر ما حذف شدهاند. گويي علاقهاي به بيان و اعلام حضور اين قاليچهها در ميان تاريخ نويسان هنر ما وجود نداشته است.
جالب است كه غربيها نيز سعي كردهاند اين قاليچهها را از تاريخ فرش و هنر ما حذف كنند. و در معدود اشاراتشان آنها را سراسر مورد نكوهش قرار دهند وتلاش كردهاند با عباراتي همچون «نهايت بدسليقگي در فرشبافي ايران»، «تصاوير ناراحتكننده انسان»، «كجسليقگي فراوان» و ... اين قاليها را بياهميت جلوه دهند. تنها مورد، کتاب ارزشمند پرویز تناولی با عنوان «قالیچه های تصویری» است،که مدت زمان زیادی از انتشار آن گذشته است و نیاز به بررسی جدیدتر و جدیتر در مورد این جنبش در هنر قالیبافی ما کاملاً احساس میشود.
اين قاليچهها محصول يكي از ادوار بسیار مهم تاريخي ايران يعني دوران قاجار هستند. دورهی حكومت قاجار بر ايران منشاء تحولات گستردهاي در جنبههاي فرهنگی، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ... در جامعه ايران شد. تحولاتي كه تاثيراتي فراوان بر هنر اين سرزمين گذاشت.
تغييرات در الگوي طبقاتي جامعه ايران و شكلگيري تدريجي طبقات متوسط جديد شهرنشين از يك سو و ارتباط گسترده با غرب و سرازير شدن مظاهر تمدني و صنعتي آن به ايران- ازجمله چاپ سنگی و عکاسی از سوي ديگر زمينه ساز بازنگري و تغييرات عمدهاي در مباحث هنر اعم از فرمهاي هنري و نظريه هنرشد. يكي از تحولات بزرگ و تاثيرگذار اين دوره شكلگيري تمايلي نسبت به تصوير پردازي است. تمايلي كه در هنر قاليبافي نيز راه يافت و حاصل آن پديد آمدن «قاليچههاي تصويري»، يا بهتر بگوئيم قاليچه به مثابه يك تصوير، بود.
قالیچههای تصویری: جنبش تصویرگرایی در هنر قالیبافی ایران
اساساً در كنار هم قرار گرفتن دو واژهی «قاليچه» و «تصوير» در متون تاريخ هنر، امري سراسر جسارتآميز و نو است. چه اينكه بسياري، در اينكه اصولاً بتوان قاليچههايي كه تصوير را موضوع كار خويش قرار دادهاند را جزو هنر قاليبافي ايران دستهبندي كرد، ترديد و چه بسا اكراه داشتهاند. قاليچههايي كه به جاي پرداختن به نقوش پذيرفته شده، رايج و آشناي گل و برگ و شاخه و غنچه انتزاعي و تجريدي، نقوش اسليمي و ختايي درهم پيچيده و لچك و ترنجهاي هندسي چشم آشنا، اين طرحهاي ايراني زیبا كه نمايندهی هنر ايران هستند، موضوعات و تصاوير انساني را دستمايه كار خويش قرار دادهاند.
به همين دليل در دستهبنديهاي متون تاريخ هنر به عنوان دستهاي كاملاً جدا از هنر قاليبافي ايراني با برچسب «تصويري» از هنر قاليبافي ايران متمايز شدهاند. به طوريكه ميتوان از دو مفهوم «قالي ايراني» كه تعريف خاص خود را دارد، با نقشها و طرحهاي خاص خود و «قاليچههاي تصويري» صحبت كرد و مسلماً قاليچههاي تصويري چيزي جدا از «قاليهاي ايراني» هستند. همين امر باعث حذف آنها از متون تاريخ فرش ايران و ناديده گرفتن آنها شده است.
به اين ترتيب ميتوان عبارت «قاليچههاي تصويري» را اين گونه تعريف كرد: قاليچههايي كه در طرح و نقش خود به جاي پرداختن به نقوش رايج انتزاعي و تجريدي هنر فرش ايران به تصاوير پرداختهاند و به ويژه تصوير انسان را موضوع كار خويش قرار دادهاند.
وقتي از اين قاليچهها صحبت به ميان ميآيد، عموماً گرايشي مدنظر است كه در قرون 13 و 14 ه.ق در هنر فرش ايران پديد آمده و شكوفا شده است. اينكه آيا پيش از اين تاريخ «قاليچههاي تصويري» وجود داشتهاند يا خير به علت فسادپذير بودن فرش و نبودن هيچ نمونهاي، قابل اثبات نيست. بايد توجه داشت كه «قاليچههاي تصويري» امري جدا هستند از قاليهايي كه در كنار نقوش رايج در فرش ایران، تصاويري از انسان را نيز در متن خود گنجاندهاند، چرا که قاليچههای تصویری سراسر، موضوع خود را تصوير قرار ميدهند.
اگر بخواهيم از وجود تصوير بر روي قاليچه صحبت كنيم شايد آمدن تصاوير انساني بر روي قاليچه پازيريك (تصویر1) قديميترين نمونه باشد. اصولاً با توجه به نوع هنر پيش از اسلام ايرانيان ميتوان گفت كه احتمالاً بافت قاليهايي با تصاوير انسان و حيوان پيش از ظهور اسلام در ايران رواج داشته است و پس از آمدن اسلام، با توجه به حرمت تصوير در دين مبین اسلام براي مبارزه با بتپرستي، تصوير شدن انسان نيز در قاليچه مطرود شده است.
تصویر 1
با نگاهي به قاليهاي به جا مانده از عصر صفوي ميتوان در طرح برخي از قاليچهها گرايش به تصويرسازي را مشاهده كرد؛ آنجا كه طراحان تصاوير انساني را با تصاويري از گل و گياه آميختهاند و به گونهاي مستتر، در متن آثار خويش نقش كردهاند. قاليچههاي با طرح شكارگاه بهترين مثال اين نوع فرشها هستند. طرحي كه در عين حال كه يك طرح رايج و پذيرفته شده است، تصوير انسان را نيز در خود دارد. (تصویر 2)
تصویر 2
اما اينكه يك قاليچه سراسر موضوع كار خويش را يك تصوير قرار دهد امري است مربوط به دويست سال اخير. تصوير به طور آشكار و بعنوان موضوع اصلي طرح فرش از اواخر قرن 12 ه.ق وارد هنر قالي بافي ايران شد، اشاعه يافت و در قرن 13 و 14 ه.ق اوج گرفت.
تا اينجا محدودهی معاني واژگاني و تاريخي قاليچههاي تصويري را تعريف كرديم. اما اگر بخواهيم در پي مبداء و منشاء اين گرايش در هنر قاليبافي باشيم بهتر است به زمانه بافته شدن اين قاليچهها نگاهي بياندازيم تا بتوانيم زمينهی اين گرايش را درك كنيم. قاليچههاي تصويري در دوراني پديد ميآيند كه از نظر تاريخنگاران هنر يكي از ادوار بسيار مهم تحولات در هنر ايران به شمار میآید، یعنی دوران حكومت سلسله قاجار بر ايران.
مهمترين ويژگي هنر اين دوران، اشاعه هنر تصويرسازي در ايران است. در اين دوران در تمامي هنرها گرايش قابل توجهي به تصويرسازي پديدار شد و بصورت يك جنبش همهگير توجه هنرمندان را به سوي خود جلب كرد. جنبشي كه پرويز تناولي آن را «جنبش تصويرگرايي» ميخواند. (تناولي ، 1368 : 11-7) با اينكه گرايش مجدد به تصويرسازي در نزد ايرانيان، پس از اسلام در حقيقت از پیشترآغاز ميشود ولي بيترديد دورهی باروري، اشاعه و گسترش آن عهد قاجار است. در اين دوره هنرهاي مختلف، حتي آنها كه پيش از آن هنرهاي سراسر انتزاعي و تجريدي به شمار ميآمدند، به تصويرسازي روي آوردند و متن آثارشان مملو از تصاوير شد.
قاليبافي، هنري كه همواره محملي براي تجلي نقوش انتزاعي و تجريدي ايراني بود و شايد بتوان گفت نمونهی والا و شناخته شده اين نوع نقش و نگار به حساب ميآمد نيز از اين انقلاب هنري مصون نماند و قاليچههاي تصويري، اين محصول سراسر نو جنبش هنري تصويرگرايي، بوجود آمدند.
عوامل مختلفي را ميتوان در شكل گرفتن «جنبش تصويرگرايي» برشمرد. از يك سو تمايل شاهان قاجار به اين نوع هنري، تصويرسازي را صاحب يك حامي مالي و سياسي عالي و قدرتمند كرد و از سوي ديگر ارتباط گسترده با غرب باعث آشنايي ايرانيان با هنر فيگوراتيو تصويري غرب شد. آثار هنر غربي در انواع مختلف به ايران وارد شدند و ايرانيان را با يك «جهان هنري» جديد آشنا كردند. «در حدود همين زمان است (اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجري) كه نمونههايي از باسمهها و كارت پستالهاي اروپايي به ايران راه پيدا كرد.
شباهت زياد اين نمونهها به طبيعت، بسياري از ايرانيان را به تحسين و تعجب واميداشت. اين نقاشيها كه در حقيقت معموليترين نوع نقاشيهاي اروپايي بودند و در اروپا در همه جا، از جمله روي جعبههاي شكلات و لوازم آرايش چاپ ميشد، در ايران هواخواهان زيادي پيدا كرد و زينتبخش خانهها و مغازهها گرديد.
بعضي از اين تصاوير چاپي در نسخههاي زياد تكثير ميشد و تا دورافتادهترين نقاط كشور رخنه ميكرد و به دست بافندگان روستايي و عشاير ميرسيد و نظر آنان را جلب ميكرد.» (تناولي، 1368 : 11)از سوي ديگر ارتباط با غرب باعث آمدن دو پديده جديد تكنولوژيكي به ايران شد. «چاپ سنگي» و «عكاسي» كه هر دو تاثير فراواني بر رواج تصاوير در مقياسي گسترده در ايران داشتند. اين عوامل به همراه عوامل اجتماعي، سياسي و اقتصادي ديگر باعث نوعي تحول در ذوق هنري دوران شد و سليقه هنري هنرمندان و مردم را به سمت يك هنر تصويري متمايل كرد.
شايد بتوان يكي از دلايل اجتماعي پاگرفتن چنين جنبشي و بويژه گسترش چنين هنري را نياز به ايجاد ارتباط گسترده با مردم دانست. مردمي كه بدليل تغيير الگوهاي زندگي، رشد شهرنشيني و مدلهاي جديد طبقاتي كه باعث تغيير در سرعت ضرباهنگ زندگي شده بود نياز به رسانهاي جديد داشتند. چنين ميشود كه روي آوردن به تصاوير براي بيان مفاهيم ديني و اعتقادي و ملي و امور سياسي، رويكردي اساسي در هنر دو قرن پر از افت و خيز از تاريخ معاصر ايران ميشود.
قاليچههاي تصويري نيز در اين ميان، ابتدا تحت تاثير تصاوير کتابهای مصور از داستانهاي ادبي، عاميانه و مذهبي، تصاوير پادشاهان و گنجينهی هنر تصويري ايران كه به واسطهی چاپ سنگي تكثيرميشدند، بافته شدند (تصاویر3تا6). شايد براي مردمان كم سواد و بيسواد آن دوران، اين قاليچههاي تصويري كه داستانهاي ادبيات كلاسيك ايران را بازگو ميكردند، به دليل عامه بودنشان از نظر فرم هنري، بهترين وسيله انتقال مفاهيم اين داستانها به شمار ميآمدند.
كمكم با رواج روزنامهها و آغاز هنر عكاسي، تصاويري از شاهان قاجار، بزرگان مملكتي و نويسندگان و سرداران نيز موضوع كار قاليبافان قرار گرفت. با پا گرفتن تفكرات انقلابي در ايران تصاوير مشروطهخواهان نيز بر روي متن اين قاليچهها آمد. به اين ترتيب فضاي هنر قاليبافي ايران از يك فضاي مثالي تجريدي به يك فضاي اجتماعي تصويري تغيير يافت. به این ترتیب این قالیچهها از لحاظ «فرم» هنري از زير پا به روي ديوار رفتند و از حالت افقي نقوش انتزاعي به حالت عمودي تصاوير فيگوراتيو تغيير موقعيت دادند.
ويژگي متمايزكننده قاليچههاي تصويري از ساير قالبها نيز همين است كه اين قاليچهها براي زيرپا انداختن بافته نميشدند بلكه به عنوان يك تابلوي تجسمي براي نصب بر ديوار از آنها استفاده ميشد. چه اينكه برخي از اين قاليچهها كه تصاوير مذهبي را دستمايه كار خويش قرار دادهاند مطمئناً زيرپا انداخته نميشدند. اين امر نكتهی بسيار مهمي است از اين جهت كه هنر قالیبافي ايران را از يك هنر كاربردي به يك هنر تجسمي تغيير داد.
موضوعاتي كه اين تابلوهاي تصويري جديد به آن ميپرداختند شامل داستانهاي ادبي و حماسي، موضوعات مذهبي، تصاوير اشخاص بخصوص شاهان و همچنين موضوعات و تصاوير فرنگي ميشد.
نكتهاي كه در آخر بايد به آن توجه كرد اين است كه تصاوير اين قاليچهها عمدتاً از روي تصاوير فرمهاي هنري ديگر بخصوص تصاوير كتب چاپ سنگي، تصاوير عكاسي، كارت پستالها و باسمههاي چاپي اروپايي، پردههاي قلمكار و ... كپي ميشدند و اساساً نميتوان از يك تصوير خاص قاليچههاي تصويري سخن گفت؛ تصويري كه تهيه شده باشد براي بافته شدن بر روي قاليچه، بلكه بافندگان هر تصويري را كه از لحاظ فني براي آنان مشكلي ايجاد نميكرد براي بافتن بر قاليچههاي خود «تصرف» ميكردند و با تغييرات ناگزير مورد نیاز، آن را بر روي قاليچههاي خود پياده مينمودند.
تصویر3- شیخ صنعان و دختر ترسا، اواسط قرن ١٤ ه.ق، کاشان(دادگر،1380)
تصویر4- بهرام گور، اوايل قرن ١٤ ه.ق، كاشان(دادگر،1380)
تصویر5- هوشنگ، 1322 ه.ق، كرمانشاه( دادگر، 1380)
تصوير 6- شكارگاه بهرام گور، اواخر قرن 13 ه.ق، كاشان( دادگر،1380)
- 14060 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان