باغ ايراني پايايى مضمون،پويايى خلاقيت
باغ ایرانی؛
وحدت در مضمون، کثرت در خلاقیت
تصویر یک- نقشه باغ سلطنتی پاسارگاد (1)
با شنیدن واژۀ «باغ ایرانی» امروز در دهۀ 90 خورشیدی چه تصویری در ذهن نقش میبندد؟ و اگر بخواهیم این تصویر را توضیح دهیم باید از کدام راه وارد شویم؛ از کوچه باغهای سنگی و کاهگلی، خیابانهای پوشیده با چنارهای بلند یا از بزرگراههای مزین به تپههای سبز؟
برخی از نظریه پردازان معماری، برای شناخت باغ ایرانی از تعریف آن آغاز میکنند و گروه دیگر با بررسی نمونههای مشخص در پی فهم چگونگی شکلگیری باغ ایرانی هستند. آنان که از تعریف آغاز میکنند در پی طبقهبندی نمونههای باغ ایرانی ذیل تعاریف مشخصاند. تعریف، ابزاری «ذهنی» برای دسته بندی انبوه واقعیتهای متنوع است، وحدت ذهنی که در واقع به گوناگونی پدیدهها تحمیل میشود. اما گروه دیگر با پرداختن به ویژگیهای باغها در اقلیمها و سرزمینهای مختلف، آنها را در ارتباط با مجموعهای از عوامل محیطی تشریح میکنند و با توجه به سیر تکوینی شکلگیریشان، در نهایت به تصویری از فرآیند ایجاد یک باغ در یک زمان-مکان مشخص میرسند.
میتوانیم دستۀ اول را تعریفگرا و گروه دوم را تکوینی بنامیم. تعریفگرایان که از ایده آغاز میکنند، بیشتر به فرم باغهای ایرانی پرداخته و میکوشند از تحلیل ظواهر آن به نیتهای معمار پی ببرند. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود و گاه این تحلیل اولیه، مبنایی عرفانی پیدا میکند و گاه مبنایی عقلانی-کاربردی.
آنان که از دیدگاه عرفانی متاثرند، باغ ایرانی را تجلی بینش معادشناختی از بهشت روی زمین میدانند که آب در آن چونان اکسیر زندگی در شریانهای خاک جریان مییابد و موجب بالیدن گیاهان و آسایشگاهی برای انسان میشود. در این نگاه آنگونه که کربن میگوید: «باغ الگوی نخستین مکانی است در منتها الیه عالم جسمانی (ملک) و عالم جان (ملکوت).» در این نگاه که در بنیاد بر سلسله مراتب عالم افلاطونی استوار است ، انسان به عنوان اشرف مخلوقات، عنصر برگزیدهای است که چون از اصل خود دور افتاده میکوشد از حصار تنگ دنیای مادی به مراتب عالی وجود برسد. پس در طبیعت جماد و نبات دست به دخل و تصرف میزند تا برای خود آسایشگاهی همانند بهشت بنا کند. در کلام کربن «سدره المنتهی مرز این عالم را تعیین میکند که نوعی حصار است و این عالم را از درهم ریختگی و بیسامانی جهان بیرون جدا میکند.» تقسیم باغ به چهار قسمت به رسم چهار بخش جهان در دین مزدایی است که بهشت آرمانی قرآن وارث این تقسیم باغ به چهار قسمت با چشمهای در مرکز آن است. مرکزیت آب در آن برای رویارویی صورت و وجود نیز تفسیرهای این دیدگاه از طراحی باغ ایرانی بر مبنای «ایدهای آن جهانی» است که جایگاه ذکر الوهیت میشود.
اما دیدگاه عقلانی-کاربردی برای تعیین گزارهای به عنوان تعریف باغ ایرانی، بر واقعیتهای این جهانی باغ تمرکز میکند. عقل با درک محدودیتها و نیازهای واقعی، شیوۀ طراحی و فنون اجرا را رقم میزند و «کاربرد» آنقدر در این دیدگاه عمده میشود که توجه به معناهایی که بر اعمال جامعه تاثیر میگذارد را کمرنگ میسازد. این رویکرد در تعریف باغ ایرانی به این گفتۀ هگل متعهد است که «در مورد باغسازی واقعی و به تمام معنی، باید دقیقاً جنبۀ تماشایی و خوش منظری آن را از جنبۀ معمارانه متمایز سازیم.» زیرا که «معماری با خطهای فکرشده، نظم و تقارن با ترتیب دادن معمارانه با اشیای طبیعی حضور پیدا میکند.» و با این حال نمیتواند به کل نقش «معنا» را انکار کرده و اعتراف میکند که «پردیسهای ایرانیها قبلا فراتر از این معنی را دنبال کردهاند.»
تصویر دو- نقشه شهر اصفهان و باغهای آن در دوره صفوی (7)
همین جاست که معمار در حکم یک مهندس فنسالار و نه هنرمند ظاهر شده و بیشتر مباحثاش حول این موضوع میگردد که جویها چگونه براساس شیب زمین طراحی میشوند، یا عمارت چطور برای استفادۀ بهتر از نور ساخته میشود و دیوارهای بلند برای نواحی ناامن و دیوارهای کوتاه در مناطق امن شکل میگیرند و البته چطور این باغها مکانی برای آسایش و آرامش میشود و نقشی مهم در تفرج انسان بازی میکند؛ درست همانگونه که هگل مینویسد: «باغ باید محیطی ساکت و آرام باشد و به غیر از این هیچ.» (8)
تصویر سه- باغ شالیمار لاهور
در رویکرد تکوینی اما موضوع از خواستگاه دیگری دیده میشود. در این دیدگاه پژوهشگر تحت تاثیر فلسفۀ زندگی از موضع ناظر بیطرف یا سوژهای که موضوع مورد مطالعهای را تبیین میکند وارد نمیشود. بلکه چون به دنبال فهم چگونگی شکلگیری باغ است از مطالعۀ زندگی حول آن باغ آغاز میکند و فرهنگ و اقلیم و معیارهای اجتماعی و مولفههای سیاسی و تاریخی را که آبشخور ذهن طراح آن طرح است میکاود، تا رشتههای به هم بافتۀ معناها، نیازها و شرایطی را بیابد که منجر به ایجاد چنین باغی شده است. در این نگاه باغ به عنوان یک محیط مصنوع در دامن طبیعت است و معمار ایرانی در بطن آن ایستاده و با خردی زادۀ همان سرزمین، به جهان نگاه میکند. از همین رو است که در این رویکرد برخلاف دستۀ دیگر به یک تعریف معین برای باغ ایرانی نمیرسیم. زیرا که اساساً زندگی فرهنگی یک جامعه، پدیدهای پویا است که در تعریفی یگانه برای همۀ زمانها و تمام مکانها نمیگنجد.
پس خواهیم دید که باغ ایرانی پدیدهای است متکثر در نزد انسان ایرانی، به مثابۀ طراحانی در زمانها و مناطق گوناگون که زاویه دیدهای متفاوتی به جهان داشته و برای اجرای آنها لوازم و شرایط مختلفی در اختیارشان بوده است. پس برای عینیت بخشیدن به آنچه در ذهن داشتند از مبناهای گوناگون زمانی و مکانی، خردمندانه اندیشیده اند و باغهای ایرانی را ساختهاند. اینگونه است که به این نتیجه میرسیم که باغ ایرانی نه یک باغ چهارگوشه با دو جویبار متقاطع اصلی و کوشکی بر سر این تقاطع بوده و نه لزوماً تقارنی کامل و آن جهانی داشته است. بلکه پس از فهم موضع طراحان و معماران میتوان تنوع مصادیق آن را در بستر فرهنگی یگانه پیدا کرد و آنگاه دلایل سلیقۀ زیباشناسانۀ ایرانی را در انتخاب فرمها یافت. شاید این، راه پرپیچ و خمی در نظر آید که در آن گم خواهیم شد؛ اما این مسیر افقی تازه برما گشوده که امید داریم از خلال پیمودنش بتوانیم معنای خرد ایرانی را پیدا کرده و در طراحیهای امروزمان سرگشتهاش شویم.
این مقاله میکوشد با ارائۀ یک دسته بندی کلی تا حدی گرایشهای موجود را بشناسد و باب پژوهش در این باره را بگشاید؛ تا شاید رویکردهای تازه تری به فهم چگونگی شکل گیری باغ ایرانی پدید آید و امکانات جدیدی را در عالم اندیشه بارور سازد؛ با آگاهی از اینکه هیچ دستهبندیای نمیتواند توصیفگر تمام واقعیت باشد.
- 14609 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان