نقدومعرفى كتاب ايران، شهرها،مسيرهاوكاروان سراها
معرفی و نقد کتاب
ایران، شهرها، مسیرها وکاروانسراها
نویسندگان: الساندرا دچزاریس، لئورا ولریا فرتی و حسن اصانلو
معرفی و نقد از : محمد سالاری
این کتاب، حاصل کوشش مشترک دانشکده معماری ساپینزای رم (ایتالیا) و مؤسسه آموزش عالی علاءالدوله سمنانی در گرمسار (ایران) و با حمایت دانشگاه سوره است. این دانشکدهها در چارچوب موافقتنامههای فرهنگی میان دانشگاههای دو کشور، با برپایی «کارگاهی» (Workshop) از استادان و دانشجویان این دانشکدهها و با انجام سفری دو هفتهای در 18-4 سپتامبر 2013 (27-13 شهریور 1392) در مسیرهای کاروانرو، به ویژه مسیر مشهد ـ تهران و با تمرکز بر محدوده استان سمنان، به گردآوری اطلاعات پرداختهاند. حاصل کار، کتابی است با دو زبان ایتالیایی و فارسی، و یک مقاله به زبان انگلیسی، که برخی از مقالههای پایانی تنها به زبان ایتالیایی نوشته شدهاند. از آنجا که مخاطبان هدف این کتاب، علاقهمندان بینالمللی هستند، بنا به روش کتابهای لاتین، از چپ به راست باز میشود که برای خواننده فارسی زبان نا مأنوس است، اما این مخاطبان پس از چندی، به این روش عادت میکنند. کتاب دارای چهار بخش است. بخش اول با عنوان «مکان» به بررسی تحلیلی پدیدههای زیرساختی ایران کهن، شامل راهها، کاروانسراها و قناتها پرداخته است. بخش دوم با عنوان «سفر»، دستآوردهای «کارگاه» را از سفر دو هفتهای در فلات مرکزی ایران نشان میدهد و شش مکان شاخص تاریخی ایران را، شامل شیراز، پرسپولیس، یزد، نائین، اصفهان و کاشان معرفی میکند. بخش سوم با تمرکز بر مسیر مشهد ـ تهران و بهویژه بر استان سمنان، چند کاروانسرا را به عنوان پروزه معمارانه در نظر گرفته و برای بهبود و نوسازی آنها پیشنهادهایی به همراه عملکرد جدید ارائه میکند. در بخش پایانی، که بخش کوتاهی است، دربرگیرنده طراحیهای ساده (Sketch) و یادداشتهای دانشجویان از بناهای بازدید شده است. نویسندگان در چند مقاله خود یادآوری میکنند که با وجود اطلاعات گستردهای که کسب کردهاند، اما این تازه آغاز راه است و نیازمند بررسیها و مطالعات بیشتری است.
کتاب به روش کتابهای معمارانه، بیشتر به عکس، نقشه و طراحی اختصاص یافتهاست و مؤلفان کتاب نیز در بخش پایانی، بر این نکته تأکید دارند که بر خلاف کتابهای سفرنامهای، که رسانه آنها زبان نوشتاری است، این کتاب، به زبان تصویری گرایش بیشتری نشان میدهد. با وجود آن، بخش اول از این کتاب، بهطور عمده از زبان نوشتاری استفاده کرده و به تحلیل تاریخی رابطه میان شهرها، مسیرها، قناتها و کاروانسراها پرداختهاست.
در مقاله نخست، خانم الساندرا د چزاریس، در نوشتهای با عنوان «فلات ایران: سرزمینی با زیرساختی از کاروان و قنات»، به توصیفی تاریخی از مسیرهای کاروانرو، چرایی شکلگیری آنها و نقش آنها در ساختارهای تمدنی فلات ایران پرداخته است. توصیف نخستین او از این سرزمین، در عبارتهایی چون «سرزمینی پهناور، مرتفع، خشک، در تضاد آشکار با محیطهای مدیترانهای ما، سرزمینی صعب و بسته به روی اغیار، سرزمینی که در آن ماجراجوترین مسافرین هم به سختی جرأت میکنند از راهها و مسیرهای موجود خارج شوند» گنجانده شده است. اما همین سرزمین، مهد و سازنده تمدنی است که به معنای اعلای کلمه شهری است، شهرهایی که ریشه در سکونتگاههای موقتی اقوام چادرنشین دارد. و در فضای بین شهرها، فضاهای خالی، مهجور، غیر معمور که رشتهای از کورهراهها آنها را به یکدیگر پیوند میدهد. در گذشته نه چندان دور تنها کاروانسراهایی در هر منزل، نشان از حضور انسانها و بشارت وجود شهری در دور دست را به ارمغان میآورد. کاروانسراهایی که در فرآیندهای مدرن شدن، اکنون تنها چهاردیواری مخروبهای از آنان باقی مانده است. نویسنده تأکید میکند، این کاروانسرا بر وجود مناسباتی تجاری حکایت دارند و برآوردها بر وجود حدود 3000 کاروانسرا دلالت دارد که نزدیک به 1000 تای آن در زمان صفویه ساخته شدهاند. نویسنده بلافاصله به پرسش اصلی خود نزدیک میشود که چه نقشی میتوان به این ابنیه داد تا در دنیای کنونی و با عملکردهایی متناسب با این شرایط بتوانند احیا شوند. با توجه به اینکه کاروانسراها بهطور کامل علت وجودی خود را در زندگی مدرن از دست دادهاند، یافتن عملکردی که بتواند به باززندهسازی آنها کمک کند، بسیار مشکل و پیچیده است. اما میتوان از آنها برای انتقال، پخش و فعالسازی فنآوریها و فرهنگ و دانش محلی استفاده کرد و شبکهای برای محصولات صنایع دستی، فنون زراعی و روشهای ساخت سنتی در ایران طراحی کرد.
خانم چزاریس در بخش دیگری از نوشته خود به قنات میپردازد و این ساختارهای گسترده و فراگیر را یکی از عوامل شکلگیری شهرها، نظم و هماهنگی اجتماعی و البته، مدنیت فلات ایران میداند. اهمیت این قناتها در زندگی مدرن کنونی نیز بر کسی پوشیده نیست چرا که برپایه آن میتوان شبکه آبیاری گستردهای را برای جلوگیری از بیابانزایی تدارک دید.
در مقاله دوم، با عنوان تنیدن شبکههای کاروانسراها، خانم لائورا والریا فرتی، یادآوری میکند که کاروانسراها بناهایی بودند برای پاسخ به نیازهای امنیت و بقا در محیط طبیعی خشن تا امکان برقراری ارتباط انسانی و تجاری میان شهرها برقرار شود. این سازهها که تا دورهای نزدیک به زمان معاصر به حیات خود ادامه میدادند، در مجموع، شبکهای پیچیده را فراهم آورده بودند و البته بدون توجه به این شبکه، تصور عملکرد بخشی به آنها در دوره مدرن ناممکن است. با توجه به وجود معماری غنی در درون شهرها، نمی توان از این بناها، که از معماری نه چندان فاخر بهرهمندند، «یادمان» ساخت. بلکه باید شبکهای جدید ساخت و آنها را در درون آن جای داد. نویسنده در نهایت، اینبناها را در شبکه گردشگری تعریف کرده، که هر کدام از آنها فراخور موقعیت منطقهایشان، میتوانند به مکانی برای پشتیبانی گروه های گردشگر، خدمات دهندگان به آنها و عرضهکنندگان کالاها و خدمات گردشگری تبدیل شوند.
در مقاله سوم، آقایان، جورجو دی جورجو و حسن اصانلو، نقشهای از پراکندگی کاروانسراها ارائه میکنند که چونان کهکشانی از ستارگان، در پهنه فلات ایران پراکندهاند. پیوند میان این نقاط، بهخوبی ساختار آمایشی ایران را متشکل از ارتباطات غربی ـ شرقی و شمالی ـ جنوبی نشان میدهد. در این ساختار، نقش شهرهای اصلی کشور، همچون تبریز، قزوین، ری، مشهد، اصفهان، یزد، کرمان، شیراز و بندرعباس به خوبی آشکار است. شعاعهای واگرا ـ همگرایی که از این شهرها به سایر نقاط متصل میشوند، بر نقش شهرها، شبکهای بودن کاروان سراها تأکید دارد. از دیدگاه این نویسندگان، کاروانسراهای ایرانی را میتوان از نظر نقشه آنها به چهار دستهی کاروانسراهای کوهستانی، حاشیه خلیج فارس، چهار ضلعی با حیاط مرکزی و کاروانسراهای دایرهای تقسیم کرد. ساختار این بناها، در وهله نخست تابع شرایط اقلیمی هستند که در جریان تاریخ طولانی خود، به تدریج تکامل یافتهاند. گونه ابتدایی آنها پُستهای بین راهی زمان هخامنشیان بودند که بعدها به سازهای مرکب و خاص از حیاطی با چند اتاق و سپس به کاروانسرایی برای اقامت انسانها، تیمار و تعلیف حیوانات باربر، انبار کالاها، با دیوار و دروازه تبدیل شدند. همچنین کاروانسراها را میتوان به سه گروه که توسط شاه، یا بازرگان و یا خیرین ساخته میشدند، تقسیم کرد. کاروانسراها همچنین، در دو گروه دارای برج و بدون برج شناسایی میشوند. این بخش از مطالعات، به نقشهای از پراکندگی تاریخی کاروانسراها نپرداخته است. این نقشه از آن رو واجد اهمیت است که کاروانسراهایی که در دوران پیش از صفویان، در فرآیندهای طولانی و با آزمون و خطای انسانها ساخته شدهاند، با کاروانسراهایی که در دورهای کوتاه با دستور شاهعباس صفوی برپا شده اند، در یک دستهبندی جای گرفتهاند.
در مقاله پایانی از بخش اول، با عنوان «کاروانسرا، یک بنا و دو تعبیر»، آقای آریو ناصریان، دو تعبیر را برای بنای ساده و سر راست کاروانسرا در نظر میگیرد: بنایی با کارکرد مشخص برای توقف و استراحت کاروانیان، و بنایی با پس زمینه عمیق از معماری در فرهنگ ایرانی؛ که نویسنده، تعبیر دوم را به عنوان رویکرد تأویلی برای اینگونه بناها در نظر میگیرد که بهویژه از رهگذر بازخوانی گزیدهای از ادبیات تصوف، مفهوم زندگی و طریقت صورت پذیرد. کاروانسراها، اگرچه بناهایی یکه در بیابانی تهی هستند، اما هر کدام از آنها عضوی از شبکه بههم پیوستهاند که ناکارایی هر کدام، به در هم ریزی و بی نظمی کل ساختار میانجامد. هر کاروانسرا به این تعبیر، یک مقام یا گامی از گامهایی است کاروان باید در مسیر خود بپیماید تا به منزل مقصود برسد.
در بخش دوم، گروه مطالعاتی، به معرفی آن چه که در طول راه دیدهاست می پردازد. در شیراز با بازدید از بناهای متعدد این شهر، برای بناهای بازار وکیل، مقبره حافظ، نارنجستان قوام، مدرسه خان و مسجد نصیرالملک، معرفینامهای کوتاه ارائه میکند. سپس در بازدید از تخت جمشید و یادمان های دوره هخامنشیان، به معرفی تخت جمشید، نقش رستم و پاسارگاد میپردازد. در شهر یزد قناتهای این سامان را از نزدیک مشاهده کرده و فرایند ساخت آنها را مطالعه میکند و در ادامه، با بازدید از این شهر، مسجد جامع، باغ دولتآباد و بادگیر آن و دخمه زرتشتیان را معرفی میکند. مقصد بعدی گروه شهر اصفهان است که در سر راه خود، نایین و مسجد جامع آن را میبیند. در شهر اصفهان نیز چونان همه گردشگران، از میدان نقش جهان و بناهای پیرامون آن بازدید و معرفی میکند. آخرین نقطه از این سفرها، شهر کاشان، باغ فین و خانههای مجلل کویری آن است.
در بخش سوم به پروژههای گروه مطالعاتی اختصاص دارد. این پروژهها به استان سمنان اختصاص دارند و کاروانسراهایی را که در مسیر تهران به مشهد هستند، در برمیگیرند. که شامل کاروانسراهای لاسجرد، آهوان، میامی، میاندشت، مزینان، مهر و ریوند هستند. برای هر پروژه، نقشههای تحلیلی از جغرافیایی که کاروانسرا در آن جای گرفته، ارتباط آنها با زندگی شهری و اجتماعی مجاور آنها، تحلیل معماری خود بنا و در نهایت، ارائه عملکرد و راهحلهای بازسازی آنها ارائه شده است. اینگونه پیدا است که مدیران گروه، در اقدامی شایسته، اعضا را وادار به نوشتن، تصویر برداری، یادداشت و مستندسازی کردهاند. از آن جا که ارائه همه آنها به حجیم شدن کتاب و غیرمفید شدن آن منجر میشد، از این رو، بخشی از آنها را همچون مشت نمونهای از خروار در بخش چهارم ارائه دادهاند.
همانگونه که پیدا است، این کتاب، در پاسخ به نیازهای اطلاعاتی و تحلیلی خوانندگان و پژوهندگان فارسی زبان نوشته نشده است و در مجموع، چیزی به داناییهای آنها نمیافزاید، بلکه بیشتر برای مخاطبان ایتالیایی و غیر ایرانی مفیدتر است. به هر حال، گروه مطالعاتی این کتاب، در پایان سفر و طرح پژوهشی خود، دستآوردهای خود را در مجلدی گردآورده است و از این نظر، باید قدردانی کرد. دیدگاه نویسندگان کتاب، واقعبینانه است و به جز در مواردی جزئی، کوشیدهاند از بلند پروازیهای معمول در برخورد با میراث فرهنگی، بپرهیزند.
اما این کتاب اگر به درستی بر دستآوردهای کسانی چون اوژن فلاندن و ماکسیم سیرو و مطالعاتی ایرانیان بر شبکه کاروان سراهای خود کردهاند، میایستاد، اکنون نتایج انباشتهای در اختیار داشت. اگرچه در جای جای کتاب از آنان یاد شده است، اما بنیاد اندیشهای آنان، که صرفاً معمارانه نیست، بلکه بر مطالعات فرهنگی و انسانشناختی استوار است، شبکه کاروانسراها را نه بر پایه انسانهای کوچرو و رمهدار، بلکه بر انسانهای شهرنشین گذاشته بود. آنان به درستی، ساختار اجتماعی آن روزگار ایران را نه بر یک نوع انسان، بلکه بر سه نوع و در اقلیمهای گوناگون دیدهاند، که این انسانها، دارای قدمتی همسان بوده و حاصل تبدیل به یکدیگر نیستند. مطالعات فرهنگی و تاریخی که پیش از این در فضای فکری ایرانیان انباشت شده، نشان میدهد که کاروانسراها همان تداوم ساختارهای شهری و جزئی از آنها بهشمار میروند. بنابراین، انسانهای کوچرو و انسان روستاهای واحهای، نقشی در شکلگیری شبکه کاروانسراها نداشتند. از اتفاق، بخشی از ساختار کاروانسراها، ناشی از کنش غارت ـ دفاع در مناسبات میان آنها است. از اینرو، ضروری بود که گروه مطالعاتی ترکیبی از تاریخدانان، جامعهشناسان، فرهنگشناسان، برنامهریزان منطقهای و البته معماران باشد. در چنین مطالعاتی، همواره خلأ فرآیندهای تلفیقی و همکاریهای بین رشتهای آشکار است و اغلب، برای برطرف سازی این خلأ، معماران میکوشند به تنهایی از عهده آن بر آیند.
- Add new comment
- 3386 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان