فرضيه نوين"شهر در باغ"
پیشدرآمد
در سالهای نود قرن بیستم، فرضیه نوینی در ادبیاتِ شهرسازی جهان پدید آمد، تحت عنوان «شهر در باغ»، که در برخی نقاط جهان، مثل سنگاپور، انگلستان و آلمان، در مقیاسهایی متفاوت، در حال تجربهشدن است. سنگاپور، به عنوان پیشتاز این عرصه، پروژه بزرگی را از همان سالها شروع کرده و با احداث باغها و پارکهای وسیع در اطراف شهر، در حال تجسم عینیبخشیدن به این فرضیه جدید است. این فرضیه که متفاوت از نظریه آشنای «باغشهر» است، ابعاد پنهان و مهمی دارد که در این نوشته، به سرفصلهای آن اشاره میشود. اهمیت و پیچیدگی این سرفصلها میطلبد علاقمندان به بحثهای جدی شهرسازی به موضوع ورود کنند و ابعاد متفاوت و متنوع آن را تحلیل و تدقیق کنند.
این فرضیه از یک جهتِ دیگر نیز مهم است: میتوان آن را با روایتی بومی، و البته علمی و آگاهانه، در جامعه ایران پیاده کرد، بیآنکه چرخه رایجِ تکاملی شهر پیموده شود. در کشورهایی مثل سنگاپور و انگلستان، اقبال به این فرضیه، در حقیقت، نوعی بازگشت به گذشته است. شهرها کاملا تکامل یافتهاند و جهانی صنعتی و کاملا مدرن را تجربه میکنند و در وانفسای این سرراستی و نظمِ زندگی جامعه صنعتی، حسرت زندگی در باغ را میخورند و میخواهند گامی به عقب بردارند. اما این عقبنشینی تکاملی، هرگز به معنیِ واپسگرایی نیست، امری آگاهانه و ارادی است و محتوا و کیفیتی کاملا متفاوت از زندگی روستاییِ پیشین دارد و بدینخاطر شایسته تامل و تعمق فراوان است. تجربه سنگاپور و دیگر کشورها، در صورت تحقق کامل، این فرضیه را میتواند تبدیل به نظریه نوینی در ادبیات معماری و شهرسازی جهان کند که تبعات بسیار وسیعی خواهدداشت.
در این نوشته، تلاش میشود نکات کلیدیِ عمقِ این فرضیه، از نگاه نویسنده، عمده شوند و بدون غلطیدن در شکل و کالبد «شهر در باغ» به پسزمینهها و تاثیرات شگرف موضوع در علم اقتصاد سیاسی و جامعهشناسی شهری اشاره شود.
آشنایی اولیه با موضوع
در فرضیه «شهر در باغ»، اصل بر این است که برخلاف روند رایج و تاریخی در بلعیدهشدن زمینها و باغهای اطراف شهرها توسط شهر، اینبار، باغها هستند که شهر را میخورند و شهر مجبور است بجای توسعه افقی و سطحی، توسعه متراکم عمودی پیدا کند. سنگاپور نخستین کشور در جهان است که از سال 1991 به اینسو سرمایهگذاری بسیار وسیعی برای تبدیل تمام زمینهای اطراف شهر و سواحل جنوبی دریا به پارکها، باغها و فضای سبز نمودهاست و هنوز هم این فعالیت را ادامه میهد. طبیعتا، این فرضیه شهرسازی تاثیر عمیق خود بر معماری را هم اعمال میکند. مثلا در همین چندسال گذشته «مجتمعِ بزرگ «ارگانیسم مسکونی»، در هشت هکتار زمین، در قلب منطقه سبز «ساوترجز» سنگاپور، قد کشید. برخلافِ روال رایجِ بلندمرتبههای عمودی منزوی از متن، این مجموعه بصورت نواری و افقی، معماری گسترده و بیانتهایی ارائه میکند که توسط مردم احاطه شدهاست. مجموعهای از بناهای خصوصی و عمومی، که میتواند هم در طول و عرض و هم در ارتفاع گسترش یابد» .
علاوه بر سنگاپور، در کانادا، انگلستان و آلمان هم گرتههایی از این نگرش در قالبها و اشکال مختلف در حال اجرا است. لندن علاقمند است در سالهای آتی چهره یک «شهروستا» را پیدا کند که ضمن بهرهبردن از مواهب زندگی مدرن شهری، مزه و زعفران زندگی ارگانیک روستایی را هم داشتهباشد. این وضعیت را در ادبیات شهرسازی انگلیسی، اخیرا، به عنوان conurbation میشناسند که، البته، معنی لغوی آن گویای تمام ابعاد ترمینولوژیک نیست.
وجوهِ نظریِ موضوع
فرضیه «شهر در باغ»، در صورت تحقق، تبصرههایی به تعاریف رایج شهر و شهرسازی در وجه اقتصاد سیاسی آن اضافه خواهدکرد. علاوه بر آن، در تبیین و تعریف جامعهشناسی شهری و حتی ابعاد هنری زندگی اجتماعی مردم نکات تازهای را مطرح خواهدنمود که به گوشههایی از این تاثیرات اشاره میشود. در اشاره به گوشههای مهمی که سبب پیدایش نظریه «شهر در باغ» شده، به سه سرفصل،کاملا به اختصار، اشاره خواهدشد: تعریفِ شهر، از خودبیگانگی، بدن و شهر. در اشاره به این سرفصلها، هیچ دلیلی برای فهرستکردن انواع نظریات نیست، مستقیما به سراغ نظر و نظریههایی میروم که قابل استناد و مورد قبول این بحث هستند. مثلا در تعریف شهر، از میان تنوع وسیعِ نظرها، گفته دیوید هاروی را ملاک قرار می دهم و به دیگر نظرها کاری ندارم.
برای مطالعه کامل مطلب فایل pdf را دانلود نمائید.
- 12542 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان