باغهای ایرانی و حیاطها
یکی از ویژگیهای فرآیند طراحی در معماری ایرانی ترکیب اجزای مختلف است. شواهد موجود دربارهی عمارات دورهی صفوی – چه درون باغ، چه حاوی آن- نشان میدهند که از تالار مقابل عمارت، برای دادن بار عام استفاده میشده است. این عنصر معماری که فضای ایوان یا شاه نشین را به طرف باغ گسترش میداد، فضای بیشتری را برای مهمانها فراهم میکرد.
راهی به طراحی معماری معاصر
ترجمه: مهوش عالمی و سارا کریمی
یکی از ویژگیهای فرآیند طراحی در معماری ایرانی ترکیب اجزای مختلف است. شواهد موجود دربارهی عمارات دورهی صفوی – چه درون باغ، چه حاوی آن- نشان میدهند که از تالار مقابل عمارت، برای دادن بار عام استفاده میشده است. این عنصر معماری که فضای ایوان یا شاه نشین را به طرف باغ گسترش میداد، فضای بیشتری را برای مهمانها فراهم میکرد. اینکه تالار صفوی مدلش چه بوده موضوعی است که هنوز باید بررسی شود.
نکتهی قابل توجه اینکه صفویان تالارهایشان را با نیم نگاهی به تخت جمشید ساختند؛ چنانچه در شیرهای افسانهای دور حوض تالار چهل ستون میتوان دید. باید توجه کرد که ستونهای تخت جمشید سنگی بودند؛ درحالیکه در تالار صفوی ستونها از چوب، باریکتر و پوشیده از آینه کاری هستند و حال و هوای دیگری دارند.
بنابراین نمونهی اصلی تالار از نو بازبینی شده تا به سلیقه و احتیاجات دورهی صفوی پاسخ دهد. به نظر میرسد این عناصر پس از صفویه محو میشوند، آنچنانکه در ایوانهای زندیه و قاجاریهبیشتر مواقع دوستون نمایان میشود. برخی عناصر باروک اروپایی نیز در معماری قاجاری دیده میشوند. این تغییرات در طراحی عمارات در دورههای مختلف نشان میدهد که عمارات باغها در تداوم با مفاهیم معماری هخامنشی بوده است. به این ترتیب نمونهی اصلی همواره بازبینی میشود و انعکاسی است از بستر فرهنگی زمان خود.
آیا شاهنامه فردوسی که در دورهی صفوی دوباره احیا شد تنها برای تثبیت قدرت صفویه بود؟ آیا ریشههای دین باستانی آنچنان عمیق بودند که نیازی به احیای مفهوم جنگ بین خوب و بد از طریق روایت داستانهای جدال میان قهرمانان و شاهان داشتند؟ اینکه شاهان مسلمان نوروز را جشن گرفته و بار عام میدادند و همچنان کوروش برایشان میوههای بهاری را پیشکش میآوردند؛ تنها به خاطر نوکردن اسطورهی امپراطوری باستانی ایران بود؟
یا شاید تداوم معانی همچنان که کربن میگوید نتیجه تداوم تامل بر نقش «فرشته زمین» از سهرودی در قرن دوازدهم تا صدرالدین شیرازی در قرن هفدهم بود؟ آیا این تشابهات معانی دلیل ریسمان تداوم میان پردیس قبل از اسلام و باغهای شاهی پس از آن است؟ یا اینکه تداوم شکل مراسم نوروز، خالی از مفاهیم باستانی بوده است؟ برای پاسخگویی به این پرسشها نیاز به پژوهشهای بیشتری است. آنچه واضح است این است که نمونهی اصلی همواره بازتفسیر شده تا بتواند جوابگوی بستر فرهنگی نوین شود. از این رو بستر فرهنگی نویی که باغ در آن طرح میشود قوانین طراحیاش را تعیین میکند.
برای مثال به موضوع تالار که در دو موقعیت فرهنگی مختلف از آن برای طراحی عمارت در باغ استفاده شده است میپردازیم:
تصویر شماره یک- طرح باغ در رم: بورگتوفلامینیو
باید باغی در رم، شاید خیلی دور از اصفهان صفوی، طراحی میکردیم؛ جایی احتیاج داشتیم که آنقدر رفیع باشد تابتوان از نقطهدیدهای مختلف منظرهی تپهای پوشیده از کاجهای چتری خاص رمرا در کنار زمین تماشا کرد.
میبایست در سایه نشست،زیراکهدر این نقطهی باغ درختی وجود نداشت و فقط با سنگهای مختلف فرش شده بود. متشکل از خطوط سنگی که میتوانست با نگاه دنبال شود و به خاطرات خیابان «فلامینیا» بپیوندد. جلوی آن فضا حوض آبی به یاد «کَنوپو» در ویلای امپراطور «هادرین» طرح شده بود.صورت تالار چهلستون تجلی یافت زیرا که با آن صورت ذهنی تطابق داشت. ستونهای باریک و بلند آن همان فضای رفیع را ایجاد میکرد و سقف داربست چوبی آن سایهی لازم را ایجاد میکرد و سَبُک بود. شاهان در آن بار عام نمیداند، بلکه جای خوشی در سایه برای رومیان فراهم میآورد.
تناسبات همان بود اما روابط فرق کرده بودند. تالار دیگر به محور باغ صفوی نگاه نمیکرد، بلکه چکیدهی مناظر مختلف رومی را در برمیگرفت. تالار تجرید شده در شکلهایش و محروم شده از زمینه و مفاهیمش، جزئی از یکسری خاطرات با روابط چندگانه شده بود. گسترهی بازش رو به چهارسو از سطح سنگ فرش با حوض «کنوپو» تا رواق سالن موسیقی، تا تئاتری که با شخصیتهای الهام گرفته از «دِکیریکو » اجباراً به منظرهای تحسینبرانگیز تپهیکناریمیرسید.
مثال بالا دیدگاهی را نشان میدهد که در آن جزئی منفرد از باغ ایرانی در یک بستر فرهنگی کاملا متفاوت با قوانین و معانی خودش، نقل قول و بازتفسیر شده است. حال بیاییم یک روش بیشتر تیپولوژیک را بررسی کنیم. حیاط در انواع مختلف ساختمان ایرانی قلب آن و جایی که به آن رجوع میکنیم را تشکیل میدهد. مسجد، مدرسه، کاروانسرا و خانه فضاهای بستهای حول یک حیاطاند که مقدار آسمان لازم برای زندگی را میبُرد. در آنجا وحدت و نظم معمارانه بدست میآید. ترکیب طرح، از داخل حیاط به سوی بیرون گسترش مییابد. در خانه ایوان واسطهی گذر میان آسمان و اتاق است؛ اسامی اتاقها مانند پنجدری و سهدری شمار درهایی که به سوی حیاط باز میشود را بیان میکنند و به وضوح نشان میدهند که حیاط نقطه عطف است.
خانه سنتی ایرانی برای خانوادهی گسترده، حول حیاطهای مربوط به هم شکل میگرفته است. این مدل از سالهای 1930 به بعد جای خود را به خانههای چندواحدی داده که شکل و روابط شهری آن فرق دارد. خیابان اهمیت بیشتری یافته و منتج به بافت شهری کاملاً متفاوتی از لحاظ شکلگیری شده است. اگر خانه در قطعه شمالی خیابان قرار است طراحی شود، اول یک حیاط در جنوب دارد و بعد هم ساختمان واقع میشود؛ و اگر قطعه در جنوب خیابان باشد این طرح برعکس میشود و ساختمان در طرف خیابان است و حیاط بعد از آن. ولی این حیاطها همان نقش سنتی را ندارند. زیرا این سازماندهی شکلی، نتیجه قوانین شهرسازی است که به سختی اجازه میدهند که خانه حول یک حیاط باشد.
تصویر شماره دو- پلان مجموعه مسکونی ولنجک
تصویر شماره سه- برش عمودی نقشه ولنجک
تصویر شماره چهار- کوچه ورودی از خیابان
تصویر شماره پنج- ورودی پلکان اصلی از حیاط مرکزی
تصویر شماره پنج- ورودی پلکان اصلی از حیاط مرکزی
در دو طرح خانههای چندواحدی در ایران من سعی کردم به مدل حیاط بازگشته و علیرغم توجه به قوانین شهرسازی آن را به قلب طرح تبدیل کنم.یک مجموعهی ده واحدی در ولنجک حول حیاطی طراحی کردم. این حیاط با افزودن حیاطهای جانبی و در سطوح مختلف پرداخته شده و بوسیله کوچهای باریک از خیابان دسترسی دارد. این گوناگونی در موضوع حیاط از آنجا امکانپذیر بود که با مدل به عنوان یک عنصر تثبیت شده برخورد نکردم. بعضی خصوصیات مدل ماندگار شدند و به بنا حال و هوای خانه سنتی را دادند. هرچند واضح است که آپارتمانها براساس طرحی تا حدی متفاوت از مدل تاریخیاند.
تصویر شماره هفت-پلان ساختمان پونک
تصویر شماره هشت- پلکان اصلی ساختمان پونک
تصویر شماره نه- حیاط مرکزی ساختمان پونک
تصویر شماره ده- کوچه بین حیاط مرکزی و باغ
با این حال من فکر میکنم پروژهی پونک اهمیت حیاط را بیشتر آشکار میکند. اینجا چهار واحد دور یک حیاط کش داده شدهاند و در شرق و غرب حیاط فقط دو قسمت باریک هست. این واحدها میتوانستند به صورت متراکمتری یکی در شمال و یکی در جنوب حیاط با همان کاربریها ساخته شوند. اما این طرح را رد کردم و نقشه کشداده شده هر واحد را ترجیح دادم؛ زیرا بیشتر به جوهر حیاط به عنوان قلب طرح نزدیک بود. دو قسمت خانه برای شب و روز، با پلی با پنجرههای رو به حیاط، به هم مربوط میشوند. این فضا جایی است که لذت و ارزش فضایی ناشی از وجود عنصر اصلی، یعنی حیاط، بهتر از هر جای دیگر در آن حس میشود.
به این ترتیب آشکار میشود که مدلهای تاریخی میتوانند منبع مهمی برای طراحی امروزی نیز باشند. به شرط اینکه با موقعیتهای متفاوت وفق پیدا کرده و خون جدیدی ناشی از مقتضیات زندگی امروز و تاثیرات فرهنگی مختلف در آن جریان پیدا کند. در محیط غنی و هیجانانگیزی که برای شهرهایمان لازم است، به انعکاس صدای گذشتگان و همچنین نسیمی که از دوردست تاریخ شگفتانگیزمان برمیخیزد هم احتیاج داریم.
- 10415 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان