خانه‌موزه گوته

خانه‌موزه گوته
نویسنده: 
معمارنت

معمارنت-اتاقی با کاغذدیواری‌های تیره، پنجره‌هایی بلند که آفتاب قالب‌گرفته را بر زمین می‌گذارند.هوای اتاق را غباری فراگرفته، گویی درمیان سکوت مه‌آلود فضا به گذشته می‌نگری. کاناپه‌ای طویل،بدون پشت،با دو دسته‌ی برجسته در دوسو! می‌توان آن مرد آلمانی‌تبار را با شلوار لوله تفنگی و کت و جلیقه‌ی فاخرش که -نشان از طبقه اجتماعی مرفه‌اش دارد-درازکشیده روی این کاناپه تصور کرد؛ درحال سرودن اشعاری که زبان مادری‌اش را غنایی بی‌سابقه بخشید. اینجا اتاق سرایش همان ابیات است. اتاقی در خانه پدری «گوته»، شاعر بزرگ آلمانی! دوستدار حافظ شیرازی!

درباره خانه‌موزه گوته در فرانکفورت

 
زندگی‌نامه تجسم‌یافته گوته در خانه پدری

 

معمارنت-اتاقی با کاغذدیواری‌های تیره، پنجره‌هایی بلند که آفتاب قالب‌گرفته را بر زمین می‌گذارند.هوای اتاق را غباری فراگرفته، گویی درمیان سکوت مه‌آلود فضا به گذشته می‌نگری. کاناپه‌ای طویل،بدون پشت،با دو دسته‌ی برجسته در دوسو! می‌توان آن مرد آلمانی‌تبار را با شلوار لوله تفنگی و کت و جلیقه‌ی فاخرش که -نشان از طبقه اجتماعی مرفه‌اش دارد-درازکشیده روی این کاناپه تصور کرد؛ درحال سرودن اشعاری که زبان مادری‌اش را غنایی بی‌سابقه بخشید. اینجا اتاق سرایش همان ابیات است. اتاقی در خانه پدری «گوته»، شاعر بزرگ آلمانی! دوستدار حافظ شیرازی!

 

گشتی در «خانه-موزه‌ی گوته» در فرانکفورت، گویی گشتی در زندگی او است. اشیایی که نشان از ارثی که برده یا علائق‌اش به جنبه‌هایی از هنر، سیاست، اجتماع و جهان دارد؛ فرهنگی که در آن زیسته و پرورش یافته؛ فضایی که بستر شکوفایی‌اش شده و امکاناتی که در اختیار داشته است. سبک زندگی او را می‌توان در این موزه درک کرد و حدس زد که او بیشتر متعلق به اواخر قرن هجدهم بوده یا اوایل قرن نوزدهم؟ و این بخشی از همان ساختار یا زمینه‌ای است که «یوهان ولفگانگ » را تبدیل «گوته‌ی شهیر» ساخته‌است.

 

بدون دیدن این خانه، این اشیا، این فضا چگونه می‌توان این بخش از واقعیت زندگی گوته را بدست آورد. آیا حکایت‌های مکتوب، بیوگرافی و حتی اتوبیوگرافی می‌تواند جایگزین تاثیر این دیدار از اتاق‌های رنگین، طبقات برهم و اتمسفر خانه‌ای باشد که آدم بزرگی را در خود جای داده است؟ یکی از شاه مهره‌های تاریخ اندیشه‌ی اروپا و رکنی از چهار رکن ادبیات جهان مدرن را!

 

مگر نوای موسیقی ضبط‌شده در یک استودیو می‌تواند بیانگر شوری که یک ارکستر در کنسرت‌اش برپا می‌کند باشد. هیجانی که از پیش از شروع مراسم با همهمه‌ی حضار و کوک سازهای نوازندگان همراه است و با فروکش صداهای درهم، در نقطه‌ی عطف سکوتی به اوج می‌رسد تا پذیرای شنیدن ملودی‌های آهنگین ارکستر شود. آیا هیچ موسیقی ثبت‌شده‌ای می‌تواند این اوج و فرودهای اشتیاق که بخشی از آن محصول قرار گرفتن در هوایی مملو از تنفس‌های هیجان‎زده است را بازسازی کند؟ نه! حکایت‌ها تنها روایت‌هایی از زوایای مختلف هستند که هریک بخشی از واقعیت را به ما می‌نمایاند.

 

و خانه-موزه حکایتی که ما را در جایگاه سوژه‌ی داستان قرار می‌دهد. در خانه-موزه‌ی «گوته» نیز اینگونه است. می‌توانیم از تمامی ابزارهای شناسایی‌مان برای فهم فضای فکری او استفاده کنیم. نواهایی که می‌شنیده، تصاویری که می‌دیده، آنچه لمس می‌کرده و می‌چشیده و می‌بوییده است. ما چونان «گوته» در جایی می‌ایستیم که او ایستاده و جهان را می‌نگریسته است. در این خانه است که می‌توانیم به احساس «گوته» نزدیک شویم.

 

گوته‌ای را که در 28 اوت 1749 در آن خانه و از خانواده‌ای سرشناس در فرانکفورت به دنیا آمده؛ زبان‌های لاتین، یونانی، فرانسوی، انگلیسی و عبری را فراگرفته و بعد از تحصیل حقوق در وایمار به وزارت رسیده است. نیز همان گوته‌ای که پس از 10 سال وزارت به ایتالیا می‌رود و هنرآموز مجسمه‎سازی می‌شود؛ پس از بازگشت به «وایمار » تا پایان عمر (22 مارس 1832) در آنجا می‌ماند و بزرگترین اثر خود یعنی «فاوست » را به پایان می‌رساند. اثری که نه تنها ظرفیت‌های زبان آلمانی را گسترش می‌دهد؛ بلکه به شهادت «کارل لوویت » به همراه «پدیده‌شناسی روح » اثر «هگل» این زبان را به اوج غنا و ایجاز می‌برد. به گونه‌ای که اکنون در جهان زبان آلمانی را به عنوان زبان فلسفه می‌شناسند و در دانشگاه‌های درجه اول دانستن آن را برای دانشجویان فلسفه پیش‌نیاز می‌دانند.

 

خانه-موزه‌ی فرانکفورت زادگاه چنین مردی بوده است. خانه‌ای در سه طبقه که پلکانی چوبی با نرده‌های فرفورژه آن‌ها را به هم می‌پیوندد. آنچه در این خانه ارزشمند جلوه می‌کند‌، حفظ فضای زندگی در آن از خلال چیدمان اشیا قدیمی و بازسازی سبک زندگی ساکنان از این طریق است.

 

همکف

 

با ورود به طبقه‌ی همکف از در پشت ساختمان،در همان لحظه نخست این فضا حس می‌شود. هنگام ورود، به فضایی در را می‌گشایی که پاگرد پلکان طبقات بالا است و اتاق غذاخوری موسوم به اتاق آبی درسمت چپ و اتاق زرد با کاربرد اتاق نشیمن در سمت راست قرار دارد. در این پاگرد دو دریچه روی زمین دیده می‌شود، یکی در راهروی ورودی و دیگر زیر پلکان، که شما را به سرداب‌های شراب و خم‌خانه‌های طاق ضربی هدایت می‌کند. مبلمان این محوطه یک کمد چوبی بزرگ سبک فرانکفورت، جعبه اطفاء حریق و ساعتی ساخته و هدیه شده از سوی فروشگاه یکی از نزدیکان خانواده گوته است.

 

 در اتاق زرد کلکسیونی از یادگاری‌های مادر خانواده دیده می‌شود که آنها را از سال 1775 به بعد دریافت کرده؛ بارزترین این اشیا پرتره‌ای از گوته‌ی جوان است که به همراه چند پرتره‌ی دیگر دیوارهای نخودی رنگ اتاق را پر کرده است. اتاق غذاخوری با میز چوبی گردی در میانه‌اش و لوستر طلایی‌رنگی که بر فراز آن شش شمع را به سوی سقف نگه ‌داشته عطر و بوی شام‌های خانوادگی این خانه را دارد. رنگ کاغذدیواری‌های منقوش اتاق آبی و آینه سبک باروک با قاب حکاکی‌شده بر روی آن یکی از طراحی‌های گران‌قیمت مد روز در روزگار گوته بوده است.

 

عکس بزرگی نیز روی دیوار دیگری از اتاق قرار دارد که روزگاری را در کودکی گوته حکایت می‌کند. روزگاری که در دوران تغییر مدل خانه، آن را در اتاق زیر شیروانی بر روی تخت‌های بچه‌ها می‌کشیدند، تا آنها را از باران محافظت کند. چیز دیگری که جلب توجه می‌کند ویترین ظروف گوشه‌ی اتاق است که جایگاه ظروف چینی دست‌سازی است که از یکی از معروفترین فروشگاه‌های فرانکفورت خریداری شده‌؛ همچنینبالشتک سوزن‌دوزی شده کنار پنجره نیز نشانه‌ای به جا مانده از کارهای دستی مادر گوته است. اشیا گران‌قیمت و سبک پرداختن به موضوعِ فضای سرو غذا در خانه، طبقه‌ی اقتصادی و فرهنگی خانواده را به خوبی نشان می‌دهد.

 

فضای پخت و پز حتی بیش از ناهارخوری گویای پرسش ما درباره‌ی چگونگی زندگی گوته است. در آشپزخانه به غیر از ظروف  مرغوب نهاده شده بر طاقچه‌ی اجاق آجری، ظروف کیک‌پزی و بشقاب‌های چینی حاشیه‌دار بر جا‌ ظرفی چوبی روی دیوار، یک پمپ آب نیز وجود دارد. پمپ آبی که به مخزنی در سرداب متصل بوده است. این پمپ از آن جایی مایه‌ی شگفتی است که در آن روزگار مردم معمولاً از مخازن آب عمومی برای خانه خود آب تهیه می‌کردند (مانند آنچه به عنوان آب‌انبارهای عمومی در ایران داشته‌ایم). درآشپزخانه پس از اتاق آبی واقع شده و در کنارش ورودی حیاط و روبرویش پلکان چوبی است که ما را به طبقه‌ی اول می‌برد.

 

طبقه اول

 

در پاگرد طبقه‌ی اولدو کمد چوبی بزرگ سبک باروک جلب توجه می‌کند. این کمدها برای نگهداری از ملافه‌ها، پارچه‌های کتان و لباس‌های خانواده استفاده می‌شده است. در این طبقه یک اتاق بزرگ با امکاناتی برای پذیرای از مهمانان ویژه و برگزاری مهمانی‌های بزرگ وجود دارد که «تورانس »، نماینده سلطنتی فرانسه، در طی هفت سال جنگ در این جا سکونت کرده بوده است. این پذیرایی به تصمیم پدر گوته که از سیاسیون حامی «پروس» بود انجام شده است.

 

در این اتاق پرتره‌ای از این شخص و مهمتر از آن پرتره‌ای از پدربزرگ مادری گوته، شهردار شهر «تکستور » و همچنین مادربزرگ مادری‌اش آویزان است. نقش‌هایی از آلات موسیقی گچ‌بری‌‌شده بر روی سقف اتاق خاکستری، نشان می‌دهد که اینجا اتاق موسیقی است. موسیقی یکی از مهمترین بخش‌های زندگی خانواده گوته بوده است و این اتاق نشانی از این اهمیت دارد. پدر خانواده عود می‌نواخته، یوهان ولفگانگ ویولون سل و خواهرش «کورنلیا» پیانو. مادرشان نیز آواز می‌خوانده است. این اتاق با اشیا استثناییپر شده است: پیانوی دیواری سرخ‌رنگ که پنج نقاشی رنگ روغن بر دیوار خاکستری پشت آن آویخته شده است. دو مبل قدیمی در دو طرف پیانو و کفپوش چوب خودرنگ، فضای اتاق را گرم و دلپذیر می‌نماید.
 

طبقه دوم

 

در طبقه دوم با پنج اتاق و پنجره‌هایی که به فضای نورگیر حیاط بازمی‌شوند کمی بیشتر وارد خلوت خانواده گوته می‌شویم. در این طبقه یک ساعت فضایی در پاگرد پله‌ها قرار داده شده که صفحات دایره شکل کنار ساعت وضعیت قرار گرفتن ماه و خورشید را نشان می‌دهد و می‌توان تاریخ را با توجه به آنها خواند. خرس رقصانی نیز در دریچه‌ی پایه‌ی ساعت قرار دارد که به عنوان یک نشانه‌ برای نشان دادن تمام شدن کوک ساعت عمل می‌کند. در این طبقه اتاق روبروی پلکان «اتاق تولد » نام دارد، زیرا که یوهان ولفگانگ در آن متولد و در پایین پنجره اتاق زمان تولد او نوشته شده است. پرتره‌ای از زمان کهنسالی گوته بر دیوار این اتاق آویخته شده که یادآور زمانی است که وی در فراکفورت در حال سرودن «شعر و حقیقت» است. ستاره و چنگ نمادهای این شعر چرخه تولد تا مرگ او را کامل می‌کند. اتاق به گونه‌ای طراحی شده که هنگامه‌ی مرگ او در وایمار و نحوه دراز کشیدنش را در واپسین لحظات برای بازدیدکنندگان بازسازی می‌شود.

 

اتاق دیگر این طبقه اتاق مادر گوته است که پرتره‌اش را بر دیوار آن می‌توانید ببینید و فنجان‌های چیده شده در گوشه و کنار اتاق نشان از نوشیدنی مورد علاقه‌ی مادر یعنی «شکلات داغ » دارد. اتاق نقاشی‌ها مجاور اتاق مادر هممجموعه‌ی نقاشی‌های جمع‌آوری شده توسط گوته را در خود دارد. نقاشی‌هایی که همگی دارای قاب‌های طلایی-مشکی هستند. سمت چپ پلکان کتابخانه‌ای با 2000 جلد کتاب در حوزه‌های مختلف علمی که توسط پدر گوته خریداری شده‌اند قرار دارد. این کتابخانه محیط علمی‌ای را که پدر برای رشد پسرش فراهم آورده بوده نشان می‌دهد. اتاق «کورنلیا» دختر خانواده نیز در طرف مقابل یعنی سمت راست پلکان واقع شده است.
 

طبقه سوم

 

در آخرین طبقه از این خانه-موزه،اتاقی به عنوان «سالن خیمه شب‌بازی» وجود دارد که در وسط آن نمایش‌خانه‌ای بر پایه‌ای چوبی گذارده شده بوده، همان چیزی که گوته در رمان «رسالت نمایشی ویلیام میستر» به آن اشاره کرده است. یوهان ولفگانگ در چهارسالگی این نمایش‌خانه را هدیه گرفته بوده و آن را یکی از منابع الهام‌بخش او در نگارش نمایشنامه‌هایش می‌دانند. این نمایش‌خانه از سال 1887 از موزه تاریخ فرانکفورت امانت گرفته شده است.

 

گالری دو اتاق تودرتو در این طبقه را دربرمی‌گیرد که در آن می‌توانید اطلاعات بیشتری را درباره‌ی زندگی گوته در این خانه و سال‌های اولیه کارش در فرانکفورت بیابید.اتاق «زیرشیروانی غربی» در سمت چپ پلکان این طبقه نیز محل کار هنرمندان فرانکفورتی به دستور «تورانس» در مدت اقامتش در این خانه بوده است. گوته درباره اینکه چگونه این هنرمندان در هنگام کار تماشا می‌کرده، نوشته است.

 

درنهایت اتاق میانی این طبقه قلمرو گوته بوده است. در این اتاق که «اتاق شعر» نام دارد، بر روی میز تحریر چوبی کنار پنجره او اولین کارهایش را به نگارش درآورده است؛ شعرها و نمایشنامه‌ها! و قسمت اول «فاوست» را! دیوارهای سبز این اتاق با نقاشی‌های خود گوته تزیین شده است؛ طراحی از همین اتاق و پرتره‌ای از «کورنلیا»، خواهرش! نیم‌تنه گچی «لائوکون» و یکمجسمه بچه حاکی از علاقه گوته به اشیا عتیقه است. تصویری از دو شبح نیمرخ بالای میز تحریر نصب شده و در سمت دیگر اتاق کاناپه‌ای با دسته‌های پهن قرار دارد. کاناپه‌ای که شاید گاهی گوته بر روی آن دراز می‌کشیده، چشم‌هایش را می‌بسته و غلیان احساس‌اش را می‌سروده‌است.
 

عکس‌های اختصاصی معمارنت از خانه-موزه گوته را می‌توانید در انتهای مطلب مشاهده کنید.