Add new comment

آثارخانه‌ای در دجلۀ وقف
گفتگو از: 
معمارنت

معمارنت-  در گفتگوی حاضر به مناسبت فرارسیدن روز جهانی موزه و آغاز هفته میراث فرهنگی، پای صحبت مدیر‌عامل کتابخانه و موزۀ ملی ملک، سید محمد مجتبی حسینی، نشسته‌ایم و با محوریت رویکردهای اساسی موزه طی سالیان اخیر، به گفتگو دربارۀ راهکارها و اقدامات صورت گرفته برای جذب مخاطب، ابعاد توسعۀ متوازن موزه، پژوهش‌های مرتبط با این حوزه و نهایتاً سیستم وقف و ابعاد مختلف آن به منظور جاودانگی آثار فرهنگی، پرداختیم.

نویسنده :  رحیم خزایی

معمارنت-  در گفتگوی حاضر به مناسبت فرارسیدن روز جهانی موزه و آغاز هفته میراث فرهنگی، پای صحبت مدیر‌عامل کتابخانه و موزۀ ملی ملک، سید محمد مجتبی حسینی، نشسته‌ایم و با محوریت رویکردهای اساسی موزه طی سالیان اخیر، به گفتگو دربارۀ راهکارها و اقدامات صورت گرفته برای جذب مخاطب، ابعاد توسعۀ متوازن موزه، پژوهش‌های مرتبط با این حوزه و نهایتاً سیستم وقف و ابعاد مختلف آن به منظور جاودانگی آثار فرهنگی، پرداختیم.

 

-    جناب آقای حسینی بفرمایید که از چه سالی به عنوان رئیس موزه و کتابخانۀ ملی ملک آغاز به کار کردید و طی این سال‌ها مهم‌ترین رویکرد شما برای ارتقاء فعالیت‌های این موسسه چه بوده است؟
من از آبان 1387 در این موسسه فعالیتم را شروع کردم و در این چند سال بر آن بودیم که در حد توان‌مان به زیرساخت‌های کتابخانه و موزۀ ملی ملک بپردازیم، چرا که توسعه فرهنگی چنین نهادی بدون توجه به زیرساخت‌ها، توسعۀ پایداری نخواهد بود. از طرف دیگر در این مدت تلاش کردیم که توسعۀ متوازنی داشته تا در تمام بخش‌ها شاهد رشد و بهینه‌سازی باشیم. اینکه این فعالیت‌ها به‌گونه‌ای انجام شوند که مجدداً قابل توسعه باشند تا امکان بسط و امتداد آن‌ها وجود داشته باشد. از این رو طبیعتاً هم نیت واقف برآورده می‌شود و هم اسناد فرادستی آستان قدس به عنوان یک نهاد متولی محقق گردد.

 


-    اشاره کردید که فعالیت‎‎های و اقداماتی در راستای توسعه متوازن موزه شکل گرفته، ممکن است اهم این فعالیت‌ها را برشمرید؟

اگر بخواهیم اهم فعالیت‌های شکل گرفته در راستای توسعه متوازن مجموعه آثارخانه ملک را در ابعاد مختلف برشمریم می‌توان به این موارد اشاره کرد:
- تمرکز و هدف‌گذاری کتابخانه بر روی یک موضوع خاص با محوریت حوزۀ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران در یک چشم‌انداز 5 ساله.
- تکمیل و اضافه شدن جلد 14 فهرست نسخ خطی مرحوم ملک و تبدیل آن به نرم‌افزار و بارگذاری آن در تارنمای کتابخانه.
- نوشتن طرح محتوایی برای تالارهای مختلف موزه و تدوین سناریو نمایش تالارها.
- از آنجایی که طبق وقفنامه، واقف اجازه بردن آثار به بیرون از مجموعه را نمی دهد بنابراین به عکس‌برداری از آثار پرداختیم و نمایی از موزه را به بیرون بردیم. به گونه‌ای که از آبان 87  تا به امروز بیش و درون 100 نمایشگاه در بیرون از موزه برگزار کردیم.
- چاپ 44 عنوان کتاب و کاتالوگ و جذب بیش از یک میلیارد و دویست میلیون تومان مشارکت دیگران برای چاپ و انتشار.
- فعال شدن بخش IT
- انجام اقداماتی در راستای  ارتقاء پسند و عیار ذوقی و شناختی مردم.
- ایجاد روابط عمومی گسترده و سامانه بانک اطلاعاتی مخاطبین.
- دو برابر کردن فضای موزه از 1170 متر به 2200 متر و دو برابر کردن فضای کتابخانه از 700 متر به 1400 متر که در دست انجام و احداث است.
- ایجاد یک مدیریت پشتیبانی توانمند برای انتظام هرچه بیشتر مجموعه.
- و مواردی همچون؛ انجام اصلاحاتی در وضعیت معماری مجموعه، ایجاد کارگاه مرمت، ایجاد ادارۀ فرهنگی و حفاظت فنی و آزمایشگاه، احداث کارگاه اسکن و صحافی، راه‌اندازی کتابخانه دیجیتال و تولید ماهی یک ترابایت داده برای کتابخانۀ دیجیتال، راه اندازی تالار محققان، غنی شدن آرشیو مطبوعاتی مجموعه و همچنین برگزاری تورهایی برای مدارس، از بخش‌های اساسی روند توسعه بوده‌اند. در واقع می‌توان گفت که تمامی این بخش‌ها درگیر پیشرفت و توسعۀ کامل و همه‌جانبۀ مجموعه شده‌اند.

 

-    موزه‌ها در میان فعالیت‌های فرهنگی مختلفی که در جامعه صورت می‌گیرد دارای چه جایگاهی هستند؟ و برای ارتقاء این جایگاه و پویایی بیشتر چه اقداماتی را باید صورت دهند؟
کتابخانه و موزه از منظر آرشیو کردن منابع به یکدیگر مشابهت بسیاری دارند. هم‌زبانان تاجیک ما اصطلاح خوبی برای موزه بکار می‌برند و به جای آن از آثار‌خانه استفاده می‌کنند که لفظ جامع‌تری است و به یک معنا هم کتابخانه و هم موزه در واقع آثارخانه هستند. امری که فرنگی‌ها آن را آرشیو می‌نامند. در جهان امروز مراکز آرشیوی در نقاط مختلف دنیا نسبت به همین مراکز در سال‌های قبل اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده‌اند. در واقع می‌توان چنین عنوان کرد که تمام فعالیت‌هایی که در حوزۀ فرهنگ انجام ‌می‌گیرد از زمرۀ تکالیف نهادهای آرشیوی یا آثارخانه‌ها به شمار می‌رود. آثارخانه‌ها یا مراکز آرشیوی، کتابخانه‌ها و موزه‌ها به تعبیر فارسی رایج، می‌توانند در حوزۀ پژوهش، انتشار، آموزش، فعالیت‌های فوق برنامه فرهنگی و در مجموع در هر آنچه که در حوزۀ فرهنگ امکان تحقق دارد سرمایه‌گزاری کنند. در حال حاضر مخاطبان چنین نهادهایی متوقع‌اند و خود آثارخانه‌ها نیز متوجه شده‌اند که برای حفظ پویایی و تداوم حیات‌شان ناگزیرند در تمامی عرصه ها به خدمت بپردازند. این امر امکان و ظرفیت ویژه‌ای را در چنین مراکزی ایجاد می‌کند، کما اینکه شاهد این هستیم  که در موسسات هم‌تراز در خارج از ایران، تولید محصولات فرهنگی در حجم بسیار زیادی اتفاق می‌افتد و پژوهش‌های کاربردی و بنیادی اصیل و بین‌المللی را رقم می‌زنند. مثلاً گروهی از ژاپن به امریکا می‌روند تا در یک موزه بتوانند پژوهش‌های تخصصی‌ای در رابطه با کاغذهای استفاده شده در دورۀ تیموری انجام دهند. یا حتی بعضاً این مؤسسات از طریق طراحی بازی‌های جدید برای کودکان وارد این وادی فرهنگی شده‌اند. این امر در واقع مبین آن است که بر اهمیت و نقشی که مؤسساتی چنین در جهان جدید ایفا می‌کنند، افزوده شده و در کانون توجه فعالیت‌های فرهنگی قرار گرفته‌اند.

 

آثارخانه‌ها در گذشته اهداف کمتری داشته‌اند، مثلاً شاید اولین بار نمایش این آثار سلسله جنبان ایجاد موزه بود. آهسته آهسته نگهداری از آثار هم مهم شد و بعد از مدتی برای پویایی بیشتر گردآوری هم اهمیت یافت. لذا نمایش، نگهداری و گردآوری جزء لاینفک فعالیت موزه‌ها هستند که رفته رفته این نتیجه هم حادث گردید و علاوه شد که راجع به آنچه در معرض نمایش قرار گرفته، آموزش هم داده شود. آموزش هم برای آنکه بتواند قوی باشد مستلزم عامل پیش‌نیازی به نام پژوهش است. این روند به همین شکل ادامه پیدا کرد تا اینکه امروزه در رنگین کمان وظایف آثارخانه‌ها آنچه بیش از بقیۀ موارد مورد توجه واقع شده، جلب مخاطب و کشف خلاقیت است.

 

امروزه نه‌تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا موزه‌گردی و بازدید از آثارخانه‌ها جزء پدیده‌هایی است که مشمول فزونی رشد گردیده است. بنابراین در اینجا ما هم که کتابخانه، موزه و به تعبیری کلی‌تر، در آثارخانه هستیم، باید این فرصت را غنیمت شمرده و از تمامی امکانات و ظرفیتی که در چنین گنجینه‌ای هست، به منظور حفظ پویایی و تداوم حیات‌اش استفاده کنیم. غیر این روش‌های جهانی، اساسنامه یا آدابی که برای توسعه آثارخانه وجود دارد، طبیعتاً آستان قدس رضوی هم اسناد فرادستی، سند چشم‌انداز و آیین‌نامه‌هایی دارد و تمایل دارد مراکز فرهنگی شامل؛ کتابخانه‌ها و موزه‌ها، رشد ویژه‌ای داشته باشند و نه‌تنها در ایران بلکه در جهان اسلام، مبین سطح و عیاری از توان فرهنگی جامعه ما باشند.

 

غیر از این واقف مجموعه کتابخانه و موزۀ ملی ملک حدود 75 سال پیش، مجموعه‌ای از آیین‌نامه‌های اجرایی در درون وقفنامه‌اش برای نگهداری و پویایی هرچه بیشتر این مجموعه تدارک دیده است. دعوت کردن از مخاطبین این مجموعه که شامل؛ دیوانیان، مسئولین دولتی و مملکتی، اصناف، طبقات، فرهیختگان و هنرمندان می‌شود، برگزاری برخی اعیاد و مناسبت‌های مذهبی در موزه و همچنین بندی که ما می‌بایست نیم عُشر از عواید خالص موقوفه را خرج خرید منابع فرهنگی کنیم، نشانگر آن است که واقف به درستی نگهداری و پویایی این مجموعه نظر داشته است.

 


-    همانطور که اشاره کردید جلب مخاطب و سوق دادن آنان به سمت آثارخانه‌ها و مراکز فرهنگی در ذیل وظایف این مؤسسات واقع گردیده است. برای این امر در رده‌های سنی مختلف شما چه تدابیری اندیشیده‌اید؟

برای اینکه مخاطب ما را به عنوان هدف انتخاب کند طبیعتاً باید هم به شرایط بیرونی و هم به شرایط و توانایی درونی موزه نظر افکند. آنچه که در بیرون موزه‌ها اتفاق می‌افتد، با این پیش‌فرض که برای تفریح و کار فرهنگی احتیاج به سطحی از آرامش و آسایش است، مستلزم آن است که شرایط به گونه‌ای فراهم گردد تا فرد بتواند کاری غیر از وظایف روزمرۀ خود انجام دهد. لذا ما هر چقدر که فراغت و آسودگی کمتری داشته باشیم، کمتر یاد این هندوستان می‌کنیم. تا اینجای کار موزه نمی‌تواند نقش و تأثیر جدی داشته باشد. اما اگر دسته‌ای از مخاطبین وارد موزه شدند چه اتفاقی باید رخ دهد. من گاهی اوقات به طنز به دوستان می‌گویم باید کاری کرد غیر از چشم مخاطب، بقیۀ اعضاء هم کاری انجام دهند. مثلاً از طریق گوش بشنود و با دست بازی و حرکتی انجام دهد تا برای مخاطب تجربه‌ای عملی شکل گیرد و موزه‌‌گردی صرفاً منوط به دیدن نشود. من معتقدم هر چقدر که فرآیند درگیر شدن مخاطب بیشتر باشد خاطرۀ ماندگارتری در ذهنش نقش می‌بندد.

 

در تجربه‌هایی هم که ما داشتیم این امر قابل مشاهده بود. به عنوان مثال، در یکی از تورهایی که در طول سال تحصیلی برای مدارس برگزار می‌شد کاسه‌های سفالی جدید در اختیار می گذاشتیم و از بچه‌ها می‌خواستیم که آن‌ها را بشکنند و زیر نظر چند کارشناس مرمت این کاسه‌های شکسته را با گل مرمت کنند. در واقع قصد ما این بود که بچه‌ها با اصل مرمت و فرآیندهای آن آشنا شوند. این مسئله برای بچه‌ها بسیار جالب بود که حین تماشای آثار موزه با گل هم بازی کنند و اقدام به مرمت آثار کنند. یا مثلاً با توجه به آثار واقعی (سکه، نقاشی، مجسمه و ...) پازلی طراحی می‌کردیم تا کودکان با استفاده از آن تصاویر پازل را بچینند. جالب اینجاست که در بسیاری از اوقات شاهد آن بودیم که پدر و مادرها و نوجوانان نیز مشغول چیدن این پازل‌های طراحی شده برای کودکان بودند. از کارهای دیگری که برای جلب کودکان انجام دادیم، متناسب‌سازی داده‌های یک راهنما برای کودکان است. عنوان مثال، وقتی ما از قلمدان لاکی صحبت می‌کنیم، از آنجایی که قلم اسم عام یک وسیلۀ نوشتاری در ذهن نسل گذشته است، راهنماهای ما می گوید که این‌ها در واقع همان جامدادی‌های قدیمی هستند. من همیشه فکرمی‌کردم توضیح دادن و حظ بردن از قلمدان لاکی و نقاشی کار چندان ساده‌ای نیست. باید کسی باشد که تاریخ هنر نقاشی ایران را بشناسد و با نقاشی گل و پرنده آشنا باشد تا بشود راجع به موضوعات آثار لاکی و قلمدان‌ها با او فرضاً از تفاوت کار آقا صادق، آقا باقر، آقا زمان دوم، آقا نجف، آقا فتح‌الله و یا آقا لطفعلی شیرازی صحبت کرد. با ابتکار همکارانم این مسئله ساده شد به گونه‌ای که حین بازدید سالن قلمدان‌های لاکی توجه و علاقه کودکان را برمی‌انگیخت.

 

بنابراین ما اگر بتوانیم بچه‌ها را درگیر موزه کنیم و فضای بازی گونه‌ای را برای آنان فراهم کنیم طبیعتاً در موزه دیگر پفک نخواهند خورد. اما متأسفانه توان مالی و عملی ما برای ایجاد چنین فضایی با توجه به وقفنامه محدود است. همانطور که می‌دانید مرحوم ملک زمین‌هایی را وقف کردند که زیر نظر آستان قدس رضوی در آن فعالیت کشاورزی و دامپروری انجام می‌گردد و سود حاصل از آن به ترتیبی که در وقفنامه گنجانده شده برای فرهنگ، بهداشت و بخش‌های دیگر هزینه می‌گردد. این درآمد به هر حال حدود و ثغوری دارد و چندان وسیع و بسیط نیست که بشود تمام آرزوها را با آن برآورده کرد. در این بین اگر کانون پرورش فکری کودکان دلسوزی و علاقه‌مندی داشته باشد، می‌تواند برای کودکان در طراحی بازی‌هایی متناسب با آثار موزه‌های ایران مشارکت جوید. متآسفانه ما در ایران اگر بخواهیم فرزندان‌مان را با مفاخرمان آشنا کنیم نمی‌دانیم به کجا مراجعه کنیم و چگونه آن را به فرزندان‌مان انتقال دهیم. در واقع این امر امکانی است که آثارخانه‎ها با توجه به مشارکت سایر بخش‌های جامعه و جمع اراده و توان جمعی جامعه برای بازشناسی فرهنگ و تاریخ و آموزش آن به فرزندان پیش برند.

 

در مجموعه ما به فراخور توانایی‌مان ، جرقه‌های کوچکی شکل گرفته است. به عنوان مثال از برخی از هنرمندان بزرگ ایران خواهش کردیم که کلاس‌های خودشان را در این مجموعه برگزار کنند که هنرجویان در کنار آموزشی که می‌بینند با آثار خوب و ارزنده نیز از نزدیک آشنا شوند. مثلاً کلاس‌های فوق ممتاز آقای ملک‌زاده، کلاس‌های استاد فداییان راجع به قطعه‌بندی و تهذیب، کلاس‌های خط ناخنی استاد جواهرپور و کلاس تذهیب آقای مِرآتی

 


- آیا کتابخانه منحصراً در راستای پژوهش‌های کاربردی و بنیادی فعالیت خاصی انجام می‌دهد یا صرفاً گردآورندۀ آثار است و آن را به محققان ارائه می‌دهد؟

ما با توجه به اقتضاء و شرایط‌مان عامل پژوهش نیستیم، اما از پژوهش‌های مرتبط حمایت می‌کنیم. غیر از این در حوزۀ کاربردی پژوهش‌هایی را انجام داده‌ایم. مثلاً در رابطه با شیوه‌های مرمتی طرح بلند مدتی در حال انجام است که شامل یک کتابچۀ استاندارد مراکز آرشیوی است و اصول درست و متقن مرمتی از مجموعه داده‌های ملی و بین‌المللی را در بر می‌گیرد. همچنین در این مجموعه 34 آیین‌نامه داریم که بسیاری از آن‌ها عقبۀ پژوهشی جدی‌ای را با خود به همراه دارند. غیر از پژوهش‌های کاربردی، سعی ما بر این است که به پژوهشگران و ناشران کمک کنیم تا آثار و منابع کتابخانه و موزه را مورد پژوهش قرار دهند. مثلاً با توجه به اینکه یکی از علاقه‌مندی‌های مرحوم ملک حفظ‌الصحه بوده که امروز ما آن را به بهداشت ترجمه می‌کنیم آن مرحوم کتاب‌های بسیاری را در این رابطه گردآوری کرده اند بر آنیم که با همکاری فرهنگستان علوم پزشکی از این منابع استفاده نمایند. در واقع می‌توان گفت که شاید عالی‌ترین مرجع برای بازشناسی این میراث گروه طب سنتی و اسلامی فرهنگستان علوم پزشکی است.

 

همچنین سعی کردیم از دانشجویان مقطع ارشد و دکتری که ملاک و محور پایان‌‌نامه‌شان آثار این مجموعه باشد، در اشکال مختلف حمایت کنیم. بنابراین به طور کلی به عنوان یک آثارخانه می‌توانیم در حوزۀ حمایت از پایان‌نامه‌های مرتبط، جلب مشارکت اشخاص حقیقی و حقوقی برای معرفی و بازشناخت آثار و انجام پژوهش‌های کاربردی برای بهتر نگهداشتن و بهتر عرضه کردن آثار اقداماتی را انجام دهیم.

 


-    به عنوان بحث آخر در صورت امکان به بحث وقف مایملک مرحوم ملک بپردازید و بفرمایید که چگونه این میراث در دورون یک سیستم در راستای فعالیت امور فرهنگی جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد؟

دو سال پیش خانم راخینگر، رئیس کتابخانه ملی اتریش، با هیئت همراه برای بازدید به اینجا آمدند که همگی به اتفاق بر یک چیز تأکید داشتند و آن این بود که یک نفر به تنهایی کار یک دولت را انجام داده است. مرحوم ملک در یک مصاحبه‎‌ای گفته‌اند که من اگر از طرف مرحوم پدرم مأمور املاک خراسان نشده بودم، قصد داشتم در تهران موزه‌ای راه‌اندازی کنم که با موزۀ بریتانیا برابری کند. این جمله مبین نظر بلند مرحوم ملک می‌باشد. معلوم است که ایشان در ذهن‌شان یک سناریوی نانوشته برای گردآوری آثار فرهنگی و تاریخی دنبال می‌کردند. حتی مثلاً در جوانی که برای سرکشی املاک رفته بودند ظاهراً یک نسخه دیوان صفای اصفهانی از سوی کسی عرضه می‌شود که ایشان بنا به دلایلی برای خرید با وی به تفاهم نمی‌رسد. در این رابطه مرحوم ملک می‌گوید که «من بخاطر بارش برف سه روز وقت آزاد داشتم که طی این روزها کل دیوان را یک‌بار رونویسی کردم» و انتهای کتاب می‌نویسد «این به جهت کتابخانه‌ای است که در نظر دارم». باز هم در مصاحبه‌های ایشان هست که عنوان می‌کنند «من هیچ کتابی را ناخوانده در کتابخانه قرار نداده‌ام».

 

از این رو ایشان در آغاز بسیاری از کتاب‌ها اظهار نظر مختصر یا مفصلی نوشته‌اند. مجموعه‌ای که ایشان اهداء کردند شامل؛ 19 هزار عنوان کتاب خطی، قریب به 100 هزار قطعه تمبر، بیش از 3 هزار قطعه سکه، سومین مرکز نگهداری آثار کمال‌الملک در ایران، حدود هزار قطعه خوشنویسی، حدود 400 قطعه مینیاتور، حدود 100 عدد قلمدان لاکی اسم و رسم‌دار، و آثار لاکی و جلدهایی از دورۀ تیموی که دربرگیرندۀ قدیمی‌ترین جلدهای لاکی است. همچنین مجموعه‌ای از هنرهای تزئینی شامل؛ مجموعه‌ای از پارچه‌ها و بافته‌ها، که مرحوم ملک همۀ این‌ موارد را با توجه به اصول و عقاید شخصی و مذهبی خود به دجلۀ زاینده وقف می سپرند. برای من بسیار جالب است که در حدود 75 سال پیش که سیگار کشیدن یک حرکت روشنفکرانه قلمداد می‌شد و بسیاری از فرهیختگان ایران آن را مورد تأیید قرار می‌دادند و امر مذمومی تلقی نمی‌کردند، مرحوم ملک در وقفنامه خودشان استفاده از دخانیات را به نحو علی الاطلاق در کتابخانه و موزه ممنوع کرده‌اند. یعنی در حال حاضر هم در محوطۀ این موقوفۀ ما استعمال دخانیات ممنوع است.

 

ایشان با تأسی به آداب و آموزه های دینی، سنت دیرینۀ وقف را با سازماندهی جدید پیوند می‌زند و یک سازمان ایجاد می‌کنند و هیچ یک از این دو یعنی اعتقادات و عملکرد جدید و نوین را فدای یکدیگر نمی‌کنند؛ بلکه اینها را در یک نقطه به صورت خلاقانه‌ای پیوند می‌زند و میراثی زاینده فراهم می‌کنند و تصریح می‌کنند که در سردر این مکان باید عنوان کتابخانه و موزۀ ملی ملک، نوشته شود. حتی شرط کرده که اگر فردی غیر ایرانی آمد هرگز نباید منعی برای خدمات رسانی به وی قائل شوید. در واقع اگر از تعبیر سعدی بخواهم حظّی ببرم و تصرفی در آن کنم که گفت: «هنر چشمۀ زاینده است و دولت پاینده» واقعاً وقف هم هنر و کرامتی است که چشمۀ زاینده و دولتی پاینده است. مرحوم ملک چند صباح قبل از فوت‌شان در یک مصاحبه‌ای گفته‌اند که «من در حال حاضر حتی یک ریال هم ندارم، چراکه هر آنچه که داشته‌ام وقف و اهداء کرده‌ام». یعنی یکی از متمول‌ترین افراد تاریخ معاصر ایران چندی پیش از فوتش حتی یک ریال هم دارایی نداشته است و همه را بخشیده است.

 

من به عنوان یک شهروند و نه عامل و کارمند آستان قدس رضوی معتقدم که عملکرد آستان قدس در رابطه با امانت‌داری موقوفه‌ها بسیار دقیق و موشکافانه است. دیده‌ام که برخی از موقوفه‎ها پس از مدتی نام‌شان تغییر می‌کند. مثلاً در شیراز دبیرستان سلطانی که جزء موقوفه‌ها بود پس از مدتی به نام ملاصدرا تغییر نام داد. طبیعتاً ملاصدرا هم از مفاخر فارس هستند اما ای کاش جایی را منحصراً به‌نام ملاصدرا درست می‌کردیم و نام آن موقوفه را حفظ می‌نمودیم. اما آستان قدس در این رابطه با وسواس از تک‌تک واقفین خود یاد می‌کند. مثلاً علاوه بر موقوفۀ ملک، موقوفۀ مرحوم بجستانی و مرحوم عتیق‌علی منشی هم از این دست است. چشمه زایندۀ مرحوم ملک و امانت‌داری آستان قدس یک اتفاق میمونی را رقم زد که بر اساس آن افراد بسیاری پس از فوت وی به تفاریق یا یکباره آمدند و مجموعه‌ای به آثارخانه مرحوم ملک اهداء کردند.

 

در گنجینۀ کتب خطی ملک، غیر از اینکه ایشان گاهی اوقات یک ملک یا خانۀ شخصی را برای بدست آوردن کتابی می‌بخشیدند، اشخاصی چون؛ مرحوم ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و محمود جم و رجال فرهنگی و سیاسی هم عصر مرحوم ملک نسخه‌هایی را اهداء کرده‌اند. محمود جم در جایی نوشته «نسخه‌ای از مثنوی که حدود 110 سال پس از فوت مولوی نوشته شده بود وارد ایران شد که در واقع قدیمی‌ترین مثنوی بود که دیده بودم. تصمیم به خرید آن گرفتم و به کتابخانۀ حاج حسین‌آقا ملک اهداء کردم». در حال حاضر هم شما در تالار هنرهای اسلامی نمایشگاهی با عنوان «یاد باد آن روزگاران» می‌بینید که این مجموعه، کلکسیونی از آثار اهدایی عزت‌ملک ملک، دختر مرحوم ملک، ناظر استصوابی موقوفات ملک است که دو سال پیش به موزه اهداء شده است. آقای علی حجت‌زاد از علاقه‌مندانی هستند که طی یک دهۀ گذشته مجموعه ای از آثار را اهداء کرده‌اند. یا مثلاً در سال گذشته خانم ایران دستغیب بهشتی کلکسیونی بیش از صد اثر به مجموعه اهداء کردند که الان در معرض دید قرار گرفته است. یا مرحوم پرویز اتابکی علاقه‌مند بود که کتابخانه‌شان را اهداء کنند که در زمان حیات‌شان این اتفاق محقق نشد اما پس از فوت‌شان توسط همسر ایشان به این مجموعه اهداء شد. بنیاد حفظ آثار شهید آیت‌الله دکتر بهشتی یک دوره تمام از آثار ایشان را اهداء کردند و فرهنگستان زبان و ادب پارسی هم کل آثار چاپی خود را به این مجموعه اهداء نمودند. البته این امر بدان معنی نیست که جریان اهداء در ایران، جریانی مستمری است. خیر! مجموعه‌های شخصی و کلکسیون‌های ایرانی واقعاً استطاعت این را دارد که جریان اهداء و واگذاری این آثار به کتابخانه‌ها و موزه‌ها چندین برابر شود. موزه‌ها در این بین به مثابۀ دریاچه‌ها و دریاهایی هستند که رودخانه‌ها باید به آن منتهی شوند تا برای همیشه جاودان بمانند. ای بسا که کسی بر حسب علاقه‌مندی مجموعه‌ای را گردآوری کرده باشد اما پس از این عمر عاریت توسط وراث پخش شده و اهمیت و یکپارچگی آن از بین رفته باشد.

 

از این حیث آثارخانه‌ها خانۀ امنی هستند که آن‌ها را برای همیشه جاودان می‌سازند. در واقع راز جاودانگی گنجینه‌های شخصی پیوند دادن این آثار به موزه‌ها و کتابخانه‌ها با نام اشخاص اهداء کننده است. در بسیاری از کشورهای دنیا این اتفاق به این صورت می‌افتد که آیین‌نامه‌ها و قوانین به گونه‌ای طراحی و تعبیه می‌شوند تا کسانی که به موزه‌ها و مراکز چنین، آثاری را اهداء می‌کنند از معافیت‌های مالیاتی برخوردار شوند. آقای فرانسیس ریچارد که الان رئیس بخش اسلامی موزه لوور هستند، زمانی در مقاله‌ای نوشته بودند که بیش از 40 هزار نسخۀ خطی مربوط به حوزۀ تمدن و فرهنگ اسلامی و ایرانی در کتابخانۀ ملی پاریس نگهداری می‌شود. همچنین آقای پینگیری استاد دانشگاه براون کانادا آمار داده‌ بودند که در کانادا و امریکا بیش از 40 هزار نسخۀ خطی فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی نگهداری می‌شود.

 

ما بسیاری از میراث فرهنگی خود را نمی‌دانیم که در کجا قرار دارند. در حالی که اگر این روند به گونه‌ای سازماندهی شود که اشخاص آثارشان را به مراکز آرشیوی و ملی بسپارند، این امر قابل شمارش و قابل احصاء خواهد بود که ما چه چیزی داریم و می‌توانیم بیشتر بدان افتخار کنیم.

 

-    به جزء بحث معافیت مالی راهکار دیگری برای تشویق و مبادرت مردم برای چنین کاری مدنظر دارید؟
یکی این است که ما اقداماتی انجام دهیم تا مجموعۀ گردآوری شده توسط اشخاص به نام خودشان برای همیشه نگهداری شود. یعنی درصدد این امر باشیم که موزه‌های شخصی ایجاد کنیم. معافیت مالیاتی بحث بسیار مهمی است و شرکت‌های بزرگ را ترغیب می‌کند تا با پرداختن به این موضوع در راستای توسعه فرهنگی گام بردارند. از راهکارهای دیگر ایجاد مراکزی برای حفاظت و نگهداری آثار کسانی است که در منازل خود کتب خطی را نگهداری می‌کنند. ما باید مالکیت این اشخاص را به رسمیت شناخته و خدماتی برای آن‌ها قائل شویم و اثر او را شناسنامه‌دار کنیم و جزئیات و کیفیت اثر او را بازشناسی و معرفی کنیم. در واقع اگر در این مسیر حرکت کنیم و عزممان برانگیخته شود، قطعاً ایستگاه‌ها و منازل متعددی بر سر راه ما قرار می‌گیرد تا بتوانیم اعتماد عمومی را جلب کنیم. کما اینکه کسانی هم که آثار خود را به موزۀ ملک اهداء کرده‌اند به صورت خودخواسته به این امر مبادرت ورزیده و هیچ الزام و اجباری وجود نداشته است. اما احساس کرده‌اند که چشمه زاینده وقف و احساس زنده و جاری بودن است که این اثر به نام خودشان باقی میدارد و دیگران نیز از آن استفاده خواهند کرد.

 

از ریز ریز پدیده‌های اطراف‌مان اگر نگذریم و کمی تأمل کنیم، خواهیم دید که آثار بسیاری شایستگی این را دارند که به عنوان نشانه‌ای از تاریخ ما حفظ شوند. البته بخشی از این صحبت‌ها جزء آرزوهای ماست. زمانی که انسان آرزوهایش را در میان می‌گذارد و تلاش می‌کند بدان رسد، در کل امر مبارک و میمونی است. در همین رابطه کلام خودم را با شعری از قاضی فخرالدین فخر ‌دهراجی شاعر سدۀ ششم به پایان می‌برم که می گوید:

 

گر بمانیم زنده، بردوزیم
جامه‌ای کز فراق چاک شده

 

ور بمردیم، عذر ما بپذیر
ای بسا آرزو که خاک شده

 

-    خیلی ممنون از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید.
 

 

Filtered HTML

  • Web page addresses and e-mail addresses turn into links automatically.
  • Allowed HTML tags: <a> <em> <strong> <cite> <blockquote> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd>
  • Lines and paragraphs break automatically.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • Web page addresses and e-mail addresses turn into links automatically.
  • Lines and paragraphs break automatically.
Image CAPTCHA