Add new comment

گفتگو از: 
جمال‌الدین توماج‌نیا، کارشناس ارشد پژوهش هنر

اشاره: ‌اصغر کفشچیان مقدم متولد ۱۳۴۲ در مشهد، طراح، نقاش، دارای دکترای هنرهای تجسمی، هنرمند حوزۀ هنر جدید و پژوهشگر، عضو هیأت علمی و استادیار پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. او مدیر گروه نقاشی پردیس هنرهای تجسمی دانشگاه تهران است، از سوابق او می توان به انتشار کتاب های مجموعۀ کاریکاتور، چاپ آثار کاریکاتور در نشریات داخلی، تألیف مقالات متعدد در زمینۀ هنرهای تجسمی و هنر جدید در نشریات فرهنگی و هنری، دبیری سومین و چهارمین نمایشگاه هنر جدید تهران اشاره کرد.

اشاره: ‌اصغر کفشچیان مقدم متولد ۱۳۴۲ در مشهد، طراح، نقاش، دارای دکترای هنرهای تجسمی، هنرمند حوزۀ هنر جدید و پژوهشگر، عضو هیأت علمی و استادیار پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. او مدیر گروه نقاشی پردیس هنرهای تجسمی دانشگاه تهران است، از سوابق او می توان به انتشار کتاب های مجموعۀ کاریکاتور، چاپ آثار کاریکاتور در نشریات داخلی، تألیف مقالات متعدد در زمینۀ هنرهای تجسمی و هنر جدید در نشریات فرهنگی و هنری، دبیری سومین و چهارمین نمایشگاه هنر جدید تهران اشاره کرد. او داوری و عضویت در شورای سیاست‌گذاری و انتخاب آثار چند نمایشگاه و جشنوارۀ هنری را در کارنامۀ خود دارد. دکتر کفشچیان از جمله اساتیدی است که در زمینۀ دیوارنگاری و نقاشی دیواری فعالیت پژوهشی و اجرایی داشته ‌است. خاطرۀ نقاشی بزرگی که در سالن تربیت بدنی دانشگاه تهران به دست او انجام گرفته و در سال‌های اخیر به بهانه‌های گوناگون پاک شد، هنوز در ذهن دانشجویان هنر آن دوره باقی‌است. این استاد گرانقدر مقالات گوناگونی در زمینۀ نقاشی دیواری به رشتۀ تحریر درآورده‌ است.

ج.ت: آقای دکتر، شما به عنوان یکی از پیشکسوتان نقاشی دیواری، آیا می‌توانید دیدگاهی تاریخی از ارتباط معماری با نقاشی دیواری ارایه کنید؟
ا.ک: با نام و یاد خدا؛ البته این نظر لطف دوستان است که بنده را به عنوان پیشکسوت معرفی کرده‌ ‌اند. من البته اعتقاد دارم افرادی هستند حتی کم سن‌تر که در این زمینه پیشکسوت‌تر هستند. فکر می‌کنم نقاشی و معماری و حتی مجسمه‌سازی از حوزه‌های هنر قدیم هستند که با هم امتزاج داشته‌ و قابل تفکیک از هم نبوده‌اند. بعداً به لحاظ تخصص‌هایی که افراد پیدا کردند، به طور غیرمستقیم و ناخواسته از هم دور شده‌اند؛ چرا که در واقع هر کدام از این حوزه‌ها توسعه پیدا کرد و طبیعتاً دانشی که می‌طلبیده آدم‌ها دنبال هر کدام از آنها بروند گسترده‌تر شده است. اگر شما به گذشته دور در غارها نگاه کنید، آن امتزاج نمودهای هنری در قالب جادو، هم معماری، هم نقاشی، و هم رقص و آواز را در برمی‌گرفت، حتی شاید مکان و جایی را که در آن زندگی می‌کردند. در دوره‌های بعد، مثلاً پمپئی و یونان قدیم به همین شکل بوده است. در واقع کار هنری مجموعه‌ای از شکل های هنری بوده که با یک مدیریت واحد انجام می‌گرفته ‌است.
در حوزۀ تزیینات یا بهتر است بگوییم دیوارنگاری معماری دوران اسلامی ‌هم، کار به همین
شکل بوده‌است؛ یعنی وقتی شما کاشی‌کاری، آجرکاری، آینه‌کاری و ارسی‌کاری را می‌بینید می‌گویید خیلی خوب با معماری عجین شده‌اند. در دورۀ رنسانس مترقی نیز هنرمندانی را داریم که علاوه بر نقاشی و مجسمه‌سازی به معماری نیز آشنا بودند، رافائل و میکل‌آنژ از جملۀ این هنرمندان بودند. این دو، گرچه کار معماری زیادی انجام نداند اما به خوبی با معماری آشنا بودند و نمود این آشنایی در آثارشان مشهود است.
در عصر جدید هم عجین بودن معماری، نقاشی و مجسمه‌سازی را می‌توانیم در کار بسیاری از هنرمندان مشاهده کنیم. لوییس باراگانLuis Barragan معمار معاصر مکزیکی، اعتقاد دارد که در واقع، نقاشی و معماری و مجسمه‌سازی یکی ‌است. او این نگرش را به آثار ریورا Rivera ، اُرُسکو Orozco و سیکه‌ایرُس Siqueiros ارجاع می‌دهد و به ایشان استناد می‌کند.

ج.ت: در مورد نقاشی دیواری امروز ایران و ارتباط آن با فضای معماری و شهرسازی چه دیدگاهی دارید؟
ا.ک: امروزه معماری ما در شهرها به نوعی، از هویت فرهنگی‌اش دور شده است و در واقع تنوع معماری ما بدون توجه به ساختارهای محیطی و منظر و به شکلی فاقد مدیریت شهری توسعه یافته است. شاید معماران ما بگونه ای می‌خواهند خود را صاحب سبک نشان دهند و آثار خویش را همچون نقاشان فردیت گرا، مطابق سلایق فردی به رخ شهر بکشند. بنابراین در آثارشان بدون توجه به ساختار کمی و کیفی محیط سعی می‌کنند هم نمای معماری و هم شاکلۀ حجمی آن و هم نوع کاربرد بنا را مطابق سلیقه خود به نمایش بگذارند؛ به این خاطر می‌توانیم در نماهایی که امروزه کار می‌شوند نوعی نگاه نقاشانه در قالب دیوارنگاره را در نماهای معماری مشاهده کنیم و گاهی نیز دیده می شود که شکل معماری از صرف کاربردی بودن خارج شده و به یک مجسمه نزدیک شده، ضمن اینکه نقش کاربردی «محل سکنا بودن» را نیز حفظ می‌کند. این نوع برخورد با گذشته متفاوت است و این تفاوت در اینجاست که در گذشته هنرمندان شاخه های متفاوت در کنار هم، با نگاهی وحدت گرا، تجربیات همدیگر را در خلق یک اثر به کمال می رساندند؛ اما امروزه معماران ما در این موارد خود را بی نیاز از هنرمندان دیگر می بینند و در این مورد، به شکلی تمامیت خواه می‌خواهند خود در حوزۀ هنرهای تجسمی نیز خود‌آزمایی کنند. متأسفانه این خودآزمایی از یکسو و عدم قوانین و ضوابط نماهای شهری از سوی دیگر به تخریب ساختار زیباشناختی هویتی و فرهنگی شهر منجر شده است.

ج.ت: نقش مدیریت شهری را در ایجاد و انسجام این شاکلۀ فرهنگی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ا.ک: به نظر می‌رسد مدیریت شهری باید برای حفظ این ساختار هویتی، شرایط، ضوابط و قوانینی بگذارد که معماران ضمن توجه به آن، اثر «معماری» خود را که با «نمای معماری» نمایش پیدا می کند، دارای هویتی تصویری شهری بدانند که کارکردی رسانه ای، تزیینی در قالب دیوارنگاری پیدا می‌کند، که باید از خصوصیات و ویژگی‌های دیوارنگاری شهری پیروی کند؛ در غیر این صورت ما بدون شک با حجم نگاری مواجه خواهیم شد که ممکن است به هیچ وجه مرتبط با محورهای منظر شهری نباشد یا هویت شهری در آن لحاظ نشده یا چگونگی تعامل با مخاطب در آن دیده نشده است.
برای مثال، امروزه بسیار می‌بینیم در کنار یک معماری که با نمای سنگ کار شده؛ معماری‌ای داریم با نمای شیشه و در کنار آن، یکی با آجر و دیگری ممکن است با فلز باشد. اینها به نوعی آلودگی بصری در محیط ایجاد می کنند که مخاطب را اذیت می‌کنند. باید بپذیریم که نماهای معماری به تعبیری می‌توانند در حوزه‌ای تجسمی قرار گیرند، که جای دیوارنگاری شهری را بگیرند.

ج.ت: جناب دکتر، به نظر می‌رسد این مواردی که فرمودید در مورد معماری داخل ایران هستند. در کشورهای دیگر ارتباط دو موضوع دیوارنگاری و معماری به چه صورت است؟
ا.ک: مشکلاتی که به عنوان مصداق گفتم داخل ایران است و ممکن است در کشورهای دیگر نیز همین معضلات وجود داشته باشند، اما در بعضی از شهر‌های بزرگ چون پاریس و لندن این موضوع در حال کنترل است. یعنی هر معماری حق ندارد به هر شکلی که بخواهد نمای بنایش را کار کند؛ به این معنی که داخل بنا مربوط به مالک است، اما نمای بیرون جزو حقوق شهروندی است و بدین معناست که شما حق ندارید هر چه دلتان خواست انجام دهید. اگر می‌خواهید نمای بیرون را کار کنید، برای این کار نظام و تعریفی وجود دارد، که باید مطابق آن طراحی شود. پس به نظر می‌رسد برای ساماندهی این امر، باید آیین‌نامه‌ای توسط سازمان زیباسازی تدوین و به اجرا گذاشته شود و همانطور که برای بخش فنی ساختمان، باید ناظری فنی آن را تأیید کند، نمای شهری هم باید توسط یک ناظر هنری یا شورای هنرهای شهری تأیید شود. چرا باید وقتی فردی از کشور دیگری به این شهر می‌آید از دیدن نمای شهر که در واقع ویترین فرهنگی شهر است گیج شود، که اینجا کجاست؟ در واقع اگر تابلوها را از این شهر حذف کنیم بعید می‌دانم کسی بفهمد که اینجا تهران است و بخشی از ایران است که یک سابقۀ تاریخی دارد، چه این سابقه را به قبل از اسلام ببریم یا بعد از اسلام. متأسفانه ما نشانی از هیچکدام را در دیوارنگاریهای شهری نداریم. در اینجا به نظر می‌رسد علی‌رغم اینکه بعضی از معماری‌ها خیلی زیبا هستند اما اینها کنار هم معنا نمی‌دهند. مثل واژه‌های زیبایی که هیچ جمله‌ای از ترکیبشان به وجود نیامده است.

ج.ت: آیا می‌توان گفت در واقع فضای فرهنگی خاصی که باید فضای تهران یا سایر شهرهای ایران با آن تعریف شود از طریق معماری در این شهرها به وجود نیامده است تا بتوان آن را با نقاشی دیواری که بتواند روی آن فضا خلق شود، مرتبط کنیم؟
ا.ک: ببینید نقاشی دیواری کی به وجود می‌آید؟ زمانی که یک معماری به وجود می‌آید یا یک هنرمند معمار یا نقاش یا مجسمه‌ساز دیوار کاذبی بدون وابستگی به معماری خلق کند. اما تا به حال این شکل ایجاد نشده است اگر هم بشود، یا ممکن است در باغ کودکان باشد یا در پارک‌ها و فضاهایی که برای حضور عموم مردم با نقش کاربردی شکل می گیرد. اما عموماً وقتی می‌گوییم نقاشی دیواری، به جاهایی می‌اندیشیم که معماری شهری وجود دارد؛ حالا این معماری ممکن است مسکونی باشد یا تجاری، در پارک ها باشد یا در اتوبان‌ها. در این‌جا به نظر می‌رسد نقاشی دیواری چند هدف را دنبال می‌کند، ممکن است نقصان‌هایی در شهر وجود داشته باشد که نقاشی دیواری می‌خواهد آن نقصان‌ها را برطرف کند یا آرمان‌هایی است متعلق به مدیران آن شهر که می‌خواهند بر بستر دیوارها این آرمان‌ها را به نمایش بگذارند یا نه! در واقع به خاطر این نوع معماری و شهرسازی نوعی آلودگی بصری وجود دارد و مدیران می‌خواهند به دلیل هزینۀ کمی که نقاشی دیواری دارد، برای مدتی محدود جلوی این آلودگی بصری را بگیرند.
اما باید گفت اهداف دیوارنگاری در این شهر گم شده‌اند. حتی شاید مبنای نقاشی دیواری‌های ما این باشد که بخشنامه‌ای می‌رسد که تا پایان سال این تعداد کار نقاشی دیواری در منطقه‌ای انجام گیرد و مدیران تنها برای پر کردن این گزارش هر دیوار خالی‌ای که پیدا کنند نقاشی کنند و این درست نیست؛ چرا که هر نقاشی‌ دیواری باید محیطش را در خودش خلق کند و نقاشی در آن محیط شکل بگیرد. من نمی‌توانم در آتلیه‌ام بنشینم، یک نقاشی بکشم بعد بروم دیواری پیدا کنم و بگویم این قسمتش اضافه است، یا نقاشی‌ام را حذف کنم یا دیوار را کوچک کنم.
برای تبلیغ آرمان‌ها و فرهنگمان نیز به نظر می‌رسد، لازم نیست حتماً کارهای بزرگ دیواری انجام شود. می‌توان قبل از این کارها، با اصلاح نمای شهریمان این آرمان‌ها و فرهنگ رادر قالبهای دیگر هنر شهری بیان کنیم.
به نظر می‌رسد نظام زیباسازی شهر ما قبل از این که وارد حوزۀ دیوارنگاری شود یا همزمان با حوزۀ دیوارنگاری اگر بخواهد نتیجۀ مطلوب را بگیرد باید به معماری و نمای معماری شهری که در واقع جزو حقوق شهروندی است توجه نشان دهد و ضمن ایجاد نظام‌نامه برای این مسأله، معماران را مجبور کنند از این نظام‌نامه پیروی کنند. اگر این اتفاق نیفتد روز به روز اوضاع تهران و هر شهر دیگرمان از این آشفته‌تر خواهد شد.

ج.ت: آیا در ایران هیچ نمونه‌ای نمی‌توان پیدا کرد که طبق اصولی که فرمودید فضای هویتی در شهر حفظ شده باشد؟‌
ا.ک: من فکر می‌کنم در شهر‌های ایران تنها چند شهر انگشت‌شمارند که فرهنگ خود را حفظ کرده‌اند و قانون گذاشته‌اند، مثل این که کسی حق ندارد در این خیابان یا این منطقه نمایی غیر از فلان نما کار کند. برای مثال در یزد، فضای فرهنگی شهر هنوز ثابت مانده است، اما در شهر‌های دیگر این‌گونه نیست و همۀ شهرها شبیه هم هستند و هیچ هویت و اعتبار فرهنگی در آنها جریان ندارد.

ج.ت: به نظر شما آیا مشکل از ارگان‌های متولی شهر و امور زیباسازی شهرهاست؟ این ارگان‌ها برای ساماندهی دیوارنگاره‌های سطح شهرها چه مسایلی پیش رو دارند ؟
ا.ک: به نظر می‌رسد مدیران زیباسازی در شهرداری که قطعاً متحمل زحمات زیادی هم می‌شوند افق دید منطقی در مورد نقاشی دیواری ندارند ضمن اینکه متأسفانه ارگان‌های متولی این امر نیز با هم ارتباط ندارند. مثلاً بخش معماری عملکرد جداگانه از بخشهای دارد، بخش یادمان‌ها به شکلی دیگر جدا بوده و بخش دیوارنگاری هم جدا از بخشهای دیگر؛ در حالیکه علی‌رغم تخصصی بودن این حوزه‌ها حتماً باید شورایی با یک مدیریت و دید کلان بر آنها نظارت کند یا با مرام‌نامه‌ی واحد، هر یک از این بخش‌ها کنترل شوند که در جایی فصل اشتراک فرمی و مفهومی داشته باشند.

ج.ت: چند مورد نوشته بودم تا نظرتان را در بار‌ه شان جویا شوم، اما با توجه به سخنان شما بنده این موارد را مرتبط با آنها می‌بینم. فقط به صورت فهرست‌وار به این موارد اشاره می‌کنم: چگونگی تطبیق هنرهای سنتی و بومی با نقاشی دیواری، فضاهای معماری سنتی با فضای مدرن، تأثیر سفارش دهنده و ارگان حامی اجرای نقاشی دیواری و غیره.
ا.ک: فکر می‌کنم پاسخ آن سؤالات و ساماندهی مواردی که گفتید، همه در گرو این هستند که ما مرامنامه‌ای داشته باشیم برای هنر شهری و به نظر می‌رسد وقتی از هنر شهری حرف می‌زنیم جنبۀ کاربردی بنا و معماری که نما یا ویترین شهری ما را تشکیل می‌دهد نیز مد نظر است. بنابراین به نظر می‌رسد همۀ آن سؤالات منطقی و خوب است مشروط به این‌که قبلش تعریف مشخصی برایشان داشته باشیم؛ یعنی مکانی که نقاشی دیواری قرار است اجرا شود بشناسیم، اقتضای شرایط مکانی و وضعیت فرهنگی آن‌جا را بدانیم، وضعیت و موقعیت مخاطب را که از آنجا عبور می‌کند بررسی کنیم و با توجه به این شاخصه‌ها، طرحی برای دیوار مذکور طراحی کنیم. ما یک سری دیوارهای نقاشی شده در تهران یا جاهای دیگر داریم که بعضی ازاین‌ها ممکن است با این شرایط هماهنگ باشند و بعضی‌ها نباشند. متأسفانه در برخی موارد در تهران دیده شده که دیوارنگاری تبدیل به یک شو و ابزار برای افراد خاصی شده است که حتی کوچک‌ترین تخصصی هم در این مورد ندارند. این معضل البته از مدیریت هنر شهری ما نشأت می‌گیرد که معلوم نیست به کدام سو هدایت می‌شود. زحمات مدیران شهری ما زمانی نتیجه خواهد داد که ما افق دیدی داشته باشیم و نسبت به آن معنایی که می‌خواهیم و نسبت به آینده‌ای که می‌خواهیم به آن برسیم، کار کنیم. در غیر این صورت نگاه‌های سلیقه‌ای و گوناگونی خواهیم داشت که خدای ناکرده باعث ایجاد روابطی می‌شوند که ساختار بنیادین نقاشی‌های دیواری شهر را این نوع سلیقه‌ها و روابط تعیین می‌کنند.
بخشی از آثار دیواری امروز در تهران آلودگی بصری جدی در شهر ایجاد کرده اند، برخی آرمانهای بزرگ فرهنگ ایثار و شهادت را به حراج گذاشته اند و برخی حتی امنیت جانی مسافران و رانندگان را به خطر می‌اندازند. بنابراین به نظر می‌رسد که حوزۀ هنر شهری را از برخی اتفاقات باید پاک کرد. از برخی روابط ایجاد شده در مدیریت هنر شهری پیشگیری کرد. چرا که حوزۀ هنر شهری آزمایشگاه شخصی افراد نیست و اگر افراد می‌خواهند آزمایشی انجام دهند در خانۀ خود این کار را انجام دهند.

ج.ت: آقای دکتر، نظر شما در مورد ایجاد وب سایتی که معمارها و شهرسازها با هنرمندان مختلف در ارتباط باشند چیست؟ آیا پیشنهادی جهت ارایۀ بهتر این سایت دارید؟
ا.ک: به نظرم در صحبت‌هایم گفتم این رابطه به شکلی بنیادین وجود داشته و دارد. هرجا ما جدا شدیم در واقع از مظاهر تقلید است که در ما پدید آمده است. تشکیل این سایت البته نباید به این معنا باشد که با مدیریتی اداره شود که هنر شهری را به گرایش های خاص و غیرخاص، گزینشی یا بدتر با نگاه خودی و غیرخودی تقسیم کند. در واقع در مدیریت این سایت باید ملاحظات فرهنگی- تاریخی و هنری با دانش حکم کند نه روابط و نه در واقع سابقۀ گرایشها. با این ملاحظه، می‌توان امیدوار بود که این ارتباط مثمر ثمر باشد. بنابراین نه این سایت، هر سایت و مجلۀ دیگری در این حوزه اگر بتوانند در یک مجمع عالی در حوزۀ هنر شهری که اجماع همۀ هنرها را می‌تواند داشته باشد گرد هم آیند و آن شورا بتواند مدیریت کلان هنر شهری را به عهده بگیرد یا در واقع نفوذ داشته باشد و مرام‌نامه‌ای تهیه کند، در هر شکلش، به نظر می‌رسد مفید فایده خواهد بود.

ج.ت: متشکرم از فرصتی که به بنده دادید.
 

Filtered HTML

  • Web page addresses and e-mail addresses turn into links automatically.
  • Allowed HTML tags: <a> <em> <strong> <cite> <blockquote> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd>
  • Lines and paragraphs break automatically.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • Web page addresses and e-mail addresses turn into links automatically.
  • Lines and paragraphs break automatically.
Image CAPTCHA