Add new comment
معمارنت- حیدر قلی خان غیایی شاملو که یکی از پیشگامان معماری مدرن ایران بود در تاریخ 30/06/ ۱۳۰۱ در تهران به دنيا آمد و در تاريخ ۱۵/07/۱۳۶۴ در آنتيپ فرانسه در گذشت.
معمارنت- حیدر قلی خان غیایی شاملو که یکی از پیشگامان معماری مدرن ایران بود در تاریخ 30/06/ ۱۳۰۱ در تهران به دنيا آمد و در تاريخ ۱۵/07/۱۳۶۴ در آنتيپ فرانسه در گذشت.
ماکت پروژۀ مجتمع بیمارستانی و مسکونی لویزان
زندگی و تحصیلات
وی که یک خانزاده بود در سال ۱۳۰۱ در تهران دیده به جهان گشود. او با ماريت غيایي که اصلا بلژیکی بود ازدواج کرد و پس از فارغالتحصیلی به ایران بازگشت که ماحصل آن سه فرزند به نام¬هاي فرهاد، پرويز و مهدي بود. او در سال ۱۹۴۷ میلادی از دانشگاه تهران در رشته معماری فارغالتحصیل شد و در سال ۱۹۵۲ گواهی (DPLG) خود را از مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار) دریافت نمود. او در همین سال برنده جایزه "Prix de Vienne" گردید.
پروژهها:
- سینما مولن روژ
- سینما رادیو سی تی
- شهرسازی تهران پارس
- طراحی درایوین سینما
- ساختمان بانک رهنی
- ساختمان وزارت کشور
- ساختمان مجلس سنا
- تعداد زیادی ویلا و خانه در تهران، اصفهان و سایر نقاط کشور
- طراحی ساختمان های بلندمرتبه
- مجتمع مسکونی آجودانیه
- خوابگاه دانشجویان ایرانی در پاریس
- هتل هیلتون تهران
- برنامه ریزی و طراحی پنج مجتمع بیمارستانی در لویزان، اهواز، اصفهان، مشهد و تهران
ایستگاه راه آهن تبریز
ایستگاه راه آهن تبریز در شب
نمای کنونی ایستگاه راه آهن تبریز
سابقه حرفه ای
غیایی در سال ۱۹۵۳ دفتر معماری خود را در تهران تاسیس کرد و در خلال این سالها پروژههای خصوصی فراوانی را به انجام رساند که منجر به انتخاب وی برای طراحی ساختمان مجلس سنای ایران شد. همچنین او به عنوان استاد در دانشگاه تهران به تدریس معماری پرداخت (آتلیه غیایی) و چندین نسل از معماران را آموزش داد. در نهایت نیز در سال ۱۹۷۴ میلادی به عنوان معمار سلطنتی و مشاور معماری شاه ایران برگزیده شد.
طرح ایستگاه راه آهن مشهد
نمای بیرونی ایستگاه راه آهن مشهد
نمای داخلی ایستگاه
نمای هتل هیلتون
پس از گذشت 29 سال از درگذشت این معمار تاثیرگذار بر فرآیند ورود معماری مدرن به ایران برآن شدیم که پای صحبت یکی از دوستان و همکاران نزدیک مرحوم مهندس غیایی یعنی مهندس ابوالحسن میرعمادی که از سال 1351 تا 57 همکاری نزدیکی با وی داشته، بنشینیم که شرح آن در پی میآید:
معمارنت- آقای مهندس میرعمادی لطفاً بفرمایید که آشنایی شما با آقای مهندس غیایی چگونه شروع شد و ورود شما به آتلیۀ ایشان به چه صورتی بود؟ آنگونه که ما اطلاع داریم ظاهراً ایشان از سال 1332 و پس از بازگشت از پاریس دفتر معماری خود را برپا میکنند.
از سال 1345 تا سال 1350 همزمان با سالهای آخر دوران دانشجوئی در سازمان حفاظت آثار باستانی بعنوان یکی از همکاران مهندس پیرنیا و تحت مدیریت بخش فنی آقای مهندس محسن فروغی، در کارهای مطالعاتی و مرمت بناهای تاریخی مهم در سطح کشور مشغول بکار بودم. همانطور که گفتم در سال 1348-49 برای طرح مرمت آثار تاریخی ایران را به چند منطقۀ عمده تقسیم کرده بودند و من را به سمنان، دامغان، مازندران و گیلان فرستادند. آقای مهندس علی اکبر سعیدی در غرب کشور و دکتر شیرازی در اصفهان بود. از نمونه بناهایی که در منطقۀ شمال مورد مرمت یا بررسی قرار گرفت میتوانم به: گنبد قابوس، برج رادکان، امامزاده هاشم، چهار پادشاه لاهیجان، گنبد شیخ زاهد، میر بزرگ در آمل، فرح آباد ساری، کاخ صفیآباد بهشهر و هرزویل اشاره کنم. با اینکه در سالهای 45-46 دانشکده میرفتم در سازمان حفاظت از آثار باستانی استخدام شدم
و در آنجا با معرفی من به مهندس پیرنیا از من خواسته شد که نقشۀ تهران قدیم را به عنوان یک امتحان ورودی ترسیم کنم که هنوز هم این نقشه موجود است. اوایل کارهای ما بیشتر به صورت مأموریتی بود؛ به گونهای که ما را به شهرستانهای مختلف میفرستادند تا ساختمانهای قدیمی را رولوه و بررسی کنیم و پس از آن در تهران بعد از مطالعۀ این ساختمانها طرحهای مرمتشان را ارائه میدادیم. از کارهایی که در تهران کردیم تهیۀ نقشه خانههای قدیمی تهران بود که پس از تهیه آلبوم از ساختمانهای مختلف آنها را به سازمان حفاظت میدادیم. یکی از این خانهها که مرمت کردیم خانۀ میرزا محمد وزیر در پامنار بود. از بناهایی هم که در مرمتشان حضور داشتم برج رادکان، گنبد قابوس و میر بزرگ و محدوده تاریخی اصفهان و بعضی بناهای تاریخی استان مرکزی بودند.
اگر میشود یکی از تجربههای جالبتان از این ماموریتها را بگویید.
در ارتباط با گنبد قابوس باید بگویم که در آنجا بود که ما متوجه شدیم آجرهایی که در این بنا به کار برده شده، آجر معمولی نیست بلکه به شکل ذوزنقه ساخته شده با ریشه کج بیلی تعیین حجمی بود که باعث استحکام بالای بنا شده. بخشی از آجرها از بین رفته بودند و خاک این آجرها از کجا تأمین شده تا بتوانیم از همان آجرها بسازیم. روی گنبد دو درخت بزرگ سبز شده بود که ارتفاع آنها در حدود پنج تا شش متر میرسید. پاکسازی و مرمت شد و در مراسمی مورد بازدید مقامات بالای مملکت قرار گرفت.
در سال های 1349 تا 1350 بنا به پیشنهاد مهندس پیرنیا و تائید مهندس فروغی مطالعات و مرمت کاخ بادگیر از شمسالعماره و ساختمان اندرونی با توجه به اهمیت و فوریت آن به بنده واگذاری شد که حدود یکسال و اندی در آن پروژه که قرارداد آن بصورت فردی و جدای از سازمان حفاظت آثار باستانی بود، مسئولیت داشتم.
تشکیلات و سازمان احیاء کاخ بادگیر و قسمتی از شمسالعماره متشکل از هیئت ناظر عالیه (مهندس محسن فروغی / آقای مهندس حیدر غیایی شاملو / مهندس پیرنیا امور فنی و نمایندگان دربار و آقای آتابای و آقای دکتر باهری امور مالی) بود و مسئولان مطالعاتی و طراحی متشکل از مهندس پیرنیا به عنوان رئیس طرح و اینجانب به عنوان نماینده مهندس پیرنیا در امور طرح و اجرای پروژه و گروه اجرائی معماران و استادکاران به سرپرستی آقای معمار محمودی بود.
با توجه به سوابق و همکاری و دوستی با فروغی و مهندس پیرنیا در سازمان حفاظت آثار باستانی و دراولین روزهای بازدید دورهای هیئت عالی فنی مهندس پیرنیا ضمن معرفی بنده به هیئت عالی فنی منجمله مهندس غیائی توضیحات مفصلی از نحوه کار و طراحی های مختلف و سوابق بنده ارائه کردند.
مهندس حیدر غیائی با یادآوری و اظهار لزوم واگذاری مسئولیتها به معماران جوان و ایجاد دفتر فنی گسترده در مورد بازسازی و نوسازی و مرمت زیرنظر بنده و اشاعه تلفیق معماری ایرانی در معماری مدرن علاقهمندی خود را برای آشنائی حرفهای بیشتر با من ابراز داشتند و پس از مذاکرات و تبادل نظرها طی جلسات متعدد خواستار همکاری در بعضی از پروژههای خودشان منجمله ساختمان جدید مسکونی خودشان، طراحی داخلی و توسعه مجلس سنا و طراحی کاخ ملکآباد را شدند و طی دوره بازسازی کاخ گلستان طرحهایی را درباره پروژههای نیز تهیه و به ایشان ارائه کردم که در سالهای بعد تکمیل شد. این آشنائی و همکاریهای پراکنده طی یکسال و اندی نهایتاً منجر به دعوت ایشان از بنده به عنوان همکار و رئیس طراحی و تجدید سازمان دفتر ایشان شد که در سال 1351 برای مطالعات پروژه¬های بزرگ بهداشتی و بیمارستان بزرگ آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگی ایشان ادامه یافت.
دربارۀ این پروژههایی که شما برای مرمتشان وارد میشدید، آیا تیمی هم بود که این پروژهها را از نظر تاریخی به صورت جدی مورد بررسی قرار دهد؟ در واقع شما صرفاً از نظر مرمتی به این آثار نگاه میکردید یا مسائل جزئیتر آنها را نیز در نظر میگرفتید؟
ببینید، علیالوصول ما متکی بودیم به یک مرکز که در تهران قرار داشت که مغز متفکر و مرجع آن هم مهندس پیرنیا بود. ایشان تاریخچه و سوابق همۀ این آثار را داشتند و مانند یک دائرهالمعارف معماری و به ما منتقل میکردند. مرمت بعضی از این آثار به لحاظ اهمیتشان در اولویت قرار داشتند ولی هیچ شناسنامه فنی برای این آثار وجود نداشت . از جزئیات این آثار مانند آجرهای گنبد قابوس کسی چیزی نمیدانست. در واقع عمق تحقیقات و اطلاعات بسیار پایین بود، یک سری اطلاعات سطحیای و ظاهری از آثار جمعآوری کرده بودند . معمولاً بیشتر اطلاعات هم به صورت شفاهی بود و مدرک فنی یا نقشهای وجود نداشت. موقعیت جغرافیائی و تاریخی آثار و اطلاعات کلی توسط مهندس پیرنیا به ما داده میشد که هم بسیار مهم بودند ولی کافی نبودند و مشاهدات و تحقیقات بعدی میتوانست اطلاعات کلی را تکمیل و اساس مرمت قرار داد .
این دوره به عنوان تجربیات دوره مشاوره، طبیعتاً با کارهای مرمت متفاوت قبل بود و فصل جدیدی در تاریخ معماری ما آغاز شد. دوره همکاری من با مهندس غیائی پس از دوران استادی ایشان در دانشکده هنرهای زیبا شروع شد. با توجه به همین شخصیت آکادمیک مهندس غیائی و دید وسیع ایشان در مورد پروژههای بزرگ، در مرحله شروع پروژهها حدود دوسال با همکاری کارشناسان سازمان برنامه و بودجه آن زمان، سیستمهای برنامهریزی و طراحی مجموعههای بزرگ در دنیا و کشورهای اروپائی مانند بلژیک، آلمان، سوئد و آمریکا مورد مطالعه و بازدید قرار گرفت که نتایج آن به رئیس سازمان برنامه و بودجه آقای مهندس اصفیاء ارائه گردید و قراردادهای مشاوره براساس نیازهای پروژههای جدید تدوین و تنظیم شد که میتوان آن را دوران جدیدی در شخصیت حرفهای مهندس غیائی بحساب آورد. در این دوره ضمن انتخاب همکاران خارجی مانند موسسه سوبماپ بلژیک و معماران آلمانی شوستر و پشتولد و همچنین همکاران آمریکائی در زمینه تأسیسات و سازه مانند SGE شیکاگو و MCA بالتیمور آمریکا سازمان برنامهریزی و طراحی و مدیریت پروژهها با در نظر گرفتن سیستم نوین علمی و جهانی و براساس معماری و طراحی ایرانی بنیاد گذاشته شد و طی هفت سال این روش در در دفتر و شرکت غیائی و همکاران نهادینه شد. به ترتیبی که نتایج آن مورد توجه و تأیید مشاوران بزرگ خارجی قرار گرفت و همزمان با آن روشهای نوین ساخت پروژههای بزرگ BasicDesign و به روش E.P.C با همکاری شرکتهای آلمانی مطالعه و مورد توجه قرار گرفت که به علت تغییرات ساختار سیاسی در کشور ادامه آن میسر نشد.
آیا شما ذیل سازمان حفاظت که کار میکردید آموزشی هم میدیدید، یا در دانشکده چنین آموزشهایی دیده بودید. در واقع سلاح شما برای این کار تخصصی چه بود؟
از یک سو تا قبل از اینکه من شخصاً به مأموریت اعزام شوم از سال 1345 تا 1348 ما در یک آتلیه کار میکردیم که در یک طرف آن آقای فروغی، طرف دیگر آن پیرنیا و طرف دیگر آن آقای کرامتالله افسر و دو نقشهکش بودند. هیچ شاگردی بتواند هرروز با استادش پیرنیا کارکند . در واقع ایشان استاد تمام وقتی برای من بودند. ما با هم به سفر میرفتیم و شبانه روز با هم بودیم و در واقع یک فرصت عالی برای آموزش نزد ایشان داشتیم. از سویی دیگر در سازمان افرادی مانند مهندس علی اکبر سعیدی (مسئول دفتر فنی غرب کشور) و آقای دکتر شیرازی از مناطق مختلف کشور میآمدند و اطلاعاتی میدادند و زمینه برای بحث و طراحی پروژهها فراهم میشد و این روش مطالعات جامع ، تئوری و کاربردی و اجرائی بود.
ببیند این کارها که الان در محافل معماری و شهر سازی و دانشگاههای کشور مطرح شده در آن زمان اصلاً وجود نداشت. بنابراین ما مجبور بودیم که در سازمان پایهگذاری کنیم. این 5 سالی که من در سازمان بودم تازه شروع این کارهای تخصصی بود که بعد از کارهای تجربی و مطالعاتی رشته مرمت آثار باستانی را ایجاد کردند و توسط افرادی همچون پیرنیا و سایر همکاران ایشان به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم آموزش داده شدند . به یاد دارم آقای دکتر فلامکی که سال 1350 تازه از خارج کشور آمده بودند و گاهی بازدیدهایی از کارهای اجرایی ما در عمارت بادگیر داشتند .
یکی از مشکلات عمدهای که ما داشتیم کمبود بودجه و تمایزی بود که بین سازمان ما و سازمانهای خارجی ( ایتالیایی ها) مرمت قائل میشدند. به صورتی که برای مرمت پروژه گنبد قابوس مثلاً به ما پنجاه هزار تومان بودجه اختصاص میدادند که تنها تأمین کنندۀ زدن داربست برای بالا رفتن و بررسی آن بود. ما اولین گروهی بودیم که چنین فعالیتهایی را با راندمان کاریی بسیار بالا نسبت به بودجهای که به سازمان اختصاص پیدا کرده بود- در درون کشور انجام میدادیم. ما در دانشکده که معماری ایرانی نمیخواندیم. یکی از چیزهایی که آقای پیرنیا همیشه میگفت و درست هم میگفت اینه که (بالاخره یک معمار بومی خیلی راحتتر میتواند با بناها و آثار کشور ارتباط برقرار کند). در مقطعی از دوران معاصر فروغی کسی بود که آمد بخشی از حسنآباد را خراب کرد و به جایش بانک ملی را احداث کرد.در مقطع دیگر زمان مسئولیت حفظ آثار تاریخی را داشت که به کمک مهندس پیرنیا و سایرین اینکار انجام شد و حسنآباد هم بازسازی و مرمت شد بنابراین به نظر من شاید پیرنیا سهم بسیار بزرگی در این کار داشت. مرحوم پیرنیا به نظر من از نظر فنی در معماری کلاسیک ایرانی خیلی توانمند بود. سازمان از نظر اطلاعات فنی به پیرنیا و از نظر مدیریت فنی به فروغی وابسته بود. البته مدیریت دکتر مهران نیز بسیار موثر و تأثیر گذار بود .
دکتر محمود مهران آدم با فرهنگی بود. وقتی پیش ایشان رفتم من را به مهندس پیرنیا معرفی کردند . در زمانی که من در سازمان بودم ، یک دوره دکتر مهران رئیس دانشکده ما شدند و وقتی من را در دانشکده دید گفت مهندس تو اینجا چه کار میکنی. در واقع من را به عنوان مهندس سازمان میشناخت نه دانشجوی معماری. در آن دوره دانشجویانی بودند که بسیاری از کارهای بزرگ این مملکت را در حین تحصیل و قبل از فارغالتحصیلی انجام دادهاند، به عنوان نمونه برج آزادی (یا شهیاد سابق) کار حسین امانت بود که به حمایت استاد سیحون و استاد فروغی انجام گرفت. تیم مرمت ساختمان بادگیر که دارای یک تیم 300 نفری شامل: حجار، نجار، معمار، بنا، نقاش و ... بودیم، و همان کاری که ایتالیاییها در چهل ستون انجام دادند. ما انجام دادیم کلیه نقاشیهای قدیمی را از زیر گچ در آوردیم و مرمت کردیم. منتهی ایتالیاییها برای اینکه این کار را انجام دهند، چندین برابر هزینه میکردند و ما با اتکاء اطلاعات مهندس پیرنیا با یک دهم بودجه همان کارها را میکردیم .
در معماری کلی در کارهای مرمت دو تز عمده وجود داشت. یکی تز باستان شناسان بود و دیگری تز معماران و مرمت کاران بود که پیرنیا و فروغی پایهگذاری کرده بودند. مهندس پیرنیا نظرش این بود که اصالت معماری مهم است در واقع وقتی که بنایی ها تخریب شده باید مورد بازسازی قرار گیرد تا به همان دوران اولیهاش باز گردد و فضای معماری آن احیاء گردد حفظ شود.
جناب آقای مهندس میرعمادی تا اینجا بیشتر بحث ما راجع به آقایان غیایی و فروغی شد. در صورت امکان میخواهم رابطۀ همکاری و شراکت این دو نفر را که شما هم در کنارشان قرار داشتهاید، بدانم. آقای فروغی بخاطر قدرت سیاسیای که داشت پشت خیلی از پروژههای مرمت و ساخت بوده و معماران دیگر این مملکت هم از قبیل: فرمانفرما، غیایی، سیحون و دیگران به صورت خواسته و ناخواسته در کنار این دو نفر قرار داشتهاند. در واقع اگر بخواهیم صرفاً این رابطه را با غیایی ببینیم، شراکت این دو فرد چگونه بود؟
بهرحال بنظر بنده شخصیت مهندس غیائی مکمل شخصیت مهندس فروغی بود و در صورتیکه همکاری آنها با هم ادامه مییافت آثار بیشتری در معماری از ایشان در کشور شاهد بودیم .
لکن با توجه به اختلاف و سلائق اجتماعیشان این امر میسر نشد .
آقای مهندس فروغی شخصیتی فنی سیاسی و اجتماعی پسر دکاءالملک محمد علی فروغی نخست وزیر بود و در دولت و دستگاه جایگاه ویژهای داشت لکن مهندس غیائی در اواخر چندان مورد توجه دولت و دستگاه نبود و بیشتر فعالیت او در مشاوره و بخش خصوصی بود .
در زمان همکاری بنده با فروغی و غیائی سالها پس از ماجرای سنا بود ولی خاطرات تلخ آن برای هر دو مانده بود و نظرشان بر این بود که بنا ملاحظات سیاسی و بنا حق مورد اتهام قرار گرفتند .بهرحال دوران همکاری من با مهندس غیائی بسیار پربار و پرتلاش و با خاطرات بسیار زیاد و قابل ستایش برای شخصیت استوار ایشان بود . از ایشان همیشه به عنوان استادی بزرگ و با نگاهی بسیار بلند پروازانه در هر جهت همواره یاد میکنم.
مرحوم مهندس غیائی در همه جهات زندگی سختکوش و با دقت و استادانه و هوشمندانه عمل میکرد و از هیچ موضوعی به سادگی نمیگذشت و شاید سختگیری اودر پارهای موارد دلگیرهائی را برای بعضی بوجود میآورد. به هرحال دوران همکاری با ایشان یادآور تلاش و کوشش و کسب دانش حرفهای در سطح بینالمللی پروژههای بسیار جالبی به ویژه برنامهریزی و طراحی مراکز درمانی و پژوهشگاهها در کشور بود و شاید بتوان این دوره از زندگی مهندس غیائی را دوره تکامل فکری و حرفهای ایشان به حساب آورد. توجه ایشان به مسائل عرفانی و فلسفی نیز در این دوران تحول فکری ایشان را نشان میداد.
اگر ممکن است کمی هم راجع به زندگی خصوصی و دوران پیش از مرگشان بگویید.
شیوه مهندس غیائی در مسائل زندگی شخصی مثالزدنی است ، شیکپوش، خوشخط، اهل موسیقی و شعر و ادبیات، خوش قریحه در انتخاب و سبک زندگی و اقتصاد و استاد و پدری سخت گیر بود. ایشان دارای سه فرزند پسر بودند که هم اکنون هر سه جزء معماران موفق در خارج کشور هستند .
شاید همکاری و آشنایی من با ایشان که شامل حدود ده سال بود به اندازه روزهای آن دارای خاطرات مختلف از ایشان باشد که همه آنها در مجموع شیرین بود.
به نظر من مهندس غیائی بنیانگذار معماری مدرن و پست مدرن در ایران است و در دورهای که با ایشان همکاری داشتم توجه ایشان به معماری ایرانی کاملاً مشهود بود . علاوه بر ذوق و قریحه معماری ایشان در سیستم مدیریت و پایهگذاری روشهای نوین پروژههای بزرگ مهندس غیائی جزو پیشروان کشور بود. (به نظر من شخصیت مهندس غیائی مکمل شخصیت مهندس فروغی بود و در صورتیکه همکاری آنها با هم ادامه مییافت شاید آثار بیشتری از ایشان در کشور شاهد بودیم. لکن با توجه به اختلاف سلائق اجتماعی این امر میسر نبود .)
مهندس پیرنیا ضمن احترام بسیار به مهندس فروغی برای مهندس غیائی نیز احترامی خاص را قائل بودند و این امر برای من بسیار مهم بود .
مهندس غیائی در اواخر زندگی خود با مهندس سیحون نیز روابط دوستانهتری ایجاد کرد گویا در دوران استادی و دانشکده رقابتی و کدوراتی بود که در این اواخر در پاریس تبدیل به دوستی مجدد شد و من شاهد ملاقات این دو استاد در پاریس بودم
و چند تابلوی آبرنگ مهندس سیحون به غیائی داده بود و چون مهندس غیائی تابلوهای آبرنگ کار کرده بود تصور میکنم ایشان هم تابلوهای خود را به آقای مهندس سیحون داده بودند . روزهای بعد از انقلاب مهندس غیائی در پاریس مشغول نقاشی و مشق ویلون بود که یادآور دوران جوانی درایران که شاگردی استاد صبا را میکرد، بود.
با وجود اینکه مهندس غیائی از نظر جسمی بسیار سالم و بدون هیچگونه عارضه و بیماری بود به دلایلی که معلوم نیست و شاید افسردگی دوری از وطن بود در سن شصت و سه سالگی در پاریس درگذشت .
همانطور که عرض کردم استاد مهندس حیدر غیائی نسبتاً پدری سختگیر بود و استاد و رئیس مآبانه بود و نتیجه تربیت او سه پسر آرشیتکت به نام فرهادخان ، پرویزخان و مهدیخان است که هرسه به شغل پدر روی آوردند . همیشه بنده از ایشان به عنوان یک استاد بزرگ یاد میکنم و هیچگاه آموزشهای حرفهای و محبتهای ایشان را فراموش نخواهم کرد . در دوران همکاری چیزی جز بلندنظری استواری در امر پژوهش در حرفه معماری و شهرسازی و جسارت حرفهای از ایشان به یاد ندارم و از اینکه استاد دیگر بنده مهندس پیرنیا باعث آشنائی و تشویق من به همکاری با مهندس غیائی شد بسیار خوشحالم.
ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
- Add new comment
- 9741 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان