Add new comment
«بودن»، نیازمند دلیل و نشانهایست که برخی فیلسوفان در جستجویش بودهاند و هر یک، بودن خود را در امری جستهاند، برخی چون دکارت در «اندیشیدن» و «شک کردن» و برخی چون هایدگر در «سکنی گزیدن». فلسفه هایدگر از جمله فلسفههای پدیدارشناسانه است که تفکر درباره مکان را دستور کار خود قرار داده است.
معنای سکونت از نظر هایدگر چیست*؟
«بودن»، نیازمند دلیل و نشانهایست که برخی فیلسوفان در جستجویش بودهاند و هر یک، بودن خود را در امری جستهاند، برخی چون دکارت در «اندیشیدن» و «شک کردن» و برخی چون هایدگر در «سکنی گزیدن». فلسفه هایدگر از جمله فلسفههای پدیدارشناسانه است که تفکر درباره مکان را دستور کار خود قرار داده است. پدیدارشناسی، رویکردی برای تدقیق در احوال مردم و دنیای آنهاست و به همینرو برای اشیاء، موضوع و ماهیتی بیش از سطح ظاهریشان قائل است. از این منظر، مکان نیز چیزی بیشتر از یک مجموعه منفرد از عناصر است. در چنین قالبی، هایدگر بحث «فضائیت وجود انسان» و «سکونت» را مطرح کرده و معتقد است که ما نمیتوانیم به انسانها فکر کنیم بدون اینکه آنها را به عنوان موضوعاتی که در جهان جای گرفتهاند در نظر بگیریم. (کرنگ، 1383: 154)
او در سخنرانی معروفی به نام «ساختن، سکونت گزیدن و اندیشیدن» در 1951 با استدلالهایی زبانشناختی، تاکید میکند که من هستم یعنی من سکونت دارم و «انسان بودن یعنی همچون میرندهای بر روی زمین بودن، یعنی سکونت داشتن.» (شار، 1389: 31) هایدگر اشاره میکند که ساختن، تنها بنا کردن نیست و مفهومی فراتر از آن دارد. او با تکیه بر زبان آلمانی و استدلالهای زبانشناختی، استدلال میکند که «ساختن» تنها وسیلهای برای هدف «سکنی گزیدن» نیست بلکه بنا کردن، فینفسه سکنی گزیدن است. او واژه آلمانی باستانی «buan» را مطرح میکند که برای ساختن استفاده میشود و به معنی سکنیگزیدن یعنی ماندن در آنجا نیز هست. سپس چنین نتیجه میگیرد که ما معنای اصیل فعل ساختن، یعنی سکنی گزیدن را از دست دادهایم. (همان: 31) او تاکید دارد که این از دست دادن، فقط در سطح دگرگونی واژگان زبان نیست بلکه در تجربه زندگی نیز همینگونه است. منظور هایدگر آنست که در دنیای امروز، ما در جایی کار میکنیم، در جایی تفریح و در جایی هم سکنی داریم به این معنا که تقریبا فعالیتی نداریم در صورتی که سکنی داشتن در معنای اصیلش این نیست و به نوعی، «بودن» را معنی میدهد. برای نشان دادن بهتر این مسئله، هایدگر، باز به استدلالهای زبانشناختی بازگشته و میگوید همان واژه ساختن، خود تعبیری از واژه «bin» است که «بودن» معنی میدهد.
کلبه هایدگر در جنگلهای سیاه آلمان
اما منظور هایدگر از سکونت، چیست؟ آیا صرف جایگیری در یک فضا را میتوان سکونت یافتن در آن نامید؟ او مقیم بودن و حضور داشتن در جایی را متفاوت از سکونت داشتن در آن دانسته و تاکید میکند که در هر مسکنی، سکونت گزیدن روی نمیدهد. بنابراین سکونت، کیفیتی است که انسان تنها از طریق ساختن به آن دست مییابد ولی نه هر ساختنی و نه هر حضوری. او برهمین اساس از دو گونه حضور در فضا یاد میکند: اقامت و سکونت. اقامت، هر دوی اینها گرچه نوعی جای گرفتن در فضا هستند ولی هایدگر معتقد است که تفاوتی بنیادین بین آنها وجود دارد. اقامت، زمانی اتفاق میافتد که انسان در فضاهای دیگری چون محل کار قرار دارد. خود او از مثال راننده کامیون در بزرگراه و یا سرمهندس در نیروگاه استفاده میکند. بااینحال او مفهوم سکونت را به عنوان مفهومی عام برای هر نوع فضای مسکونی به کار نمیبرد بلکه، نوع و کیفیت خاصی از سکونت را مدنظر دارد. او اشاره میکند که در این کمبود مسکن امروزی، برای خیلیها داشتن یک فضای مسکونی آرامشبخش است ولی خود او با تردید به این مسئله نگاه میکند که در هر تیپ مسکنی، سکنی گزیدن روی دهد. او باز در اینجا از استدلالهای زبانشناسانه استفاده کرده و نشان میدهد که منظور از سکونت، «محافظت کردن» است که برای آن نیز دو معنا میتوان متصور شد: جلوگیری از بروز آسیب و نیز رها کردن و به ذات خویش واگذار کردن پدیدهها و خانه درواقع، حصاری است که انسان برای آزادیش میسازد.
محافظت حقیقی از نظر هایدگر، همین معنای دوم است یعنی حفظ ذات انسان به عنوان یکی از عناصر یک چهارگانه قدیمی: موجودی فانی بر روی «زمین»، زیر «آسمان»، در پیشگاه «خدایان» و در ارتباط با سایر «فانیان». او میگوید که فناپذیران، سکنی دارند مادام که زمین را رهایی میبخشند (نه فقط رهایی از خطر بلکه استثمار نکردن و رها کردنش تا به ذات خودش باشد)... فناپذیران، سکنی میگزینند مادام که آسمان را همچون آسمان درمییابند و خدایان را انتظار میکشند و منتظر نشانههای ورود آنها هستند یعنی خود، خدایان خویش را نمیسازند... فناپذیران سکنی میگزینند مادام را ذات خاص خود را که تواناییشان بر مردن است درک کنند... (شار، 1389: 35-34) او این چهارگانه را که وحدتی ذاتی با هم دارند «عالم» مینامد.
هایدگر، منتقد معماری مدرن است و سکنی گزیدن اصیل در نظر او حاصل مرتبط ساختن همین چهار عنصر کلیدی جهان است. از نظر او ذات سکونت اینست، زندگی بر روی زمین و زیر آسمان، حفاظت از آنها و دریافت رازشان و نه بهرهکشی از آنها با استفاده از تکنولوژی، یعنی امری که امروزه دارد اتفاق میافتد.
بنابراین او مصیبت واقعی سکونت را کمبود مسکن ندانسته و به نوعی شاخص کیفیت را مطرح میکند، اینکه سکونت کردن فاقد فکر کردن و بنا کردنی مناسب و درخور او شده است. بیخانمانی نیز به نظر او، بیش از آنکه نداشتن سقف بالای سر باشد بیگانگی از تعادل است، تعادل بین امر مادی و معنوی، بین زمین و آسمان. او میگوید: «آدمیان مدرن به فراموشی نسبت به چگونگی سکونت دچار گشتهاند. بدین سبب چگونه در خانه بودن و ساختن را نیز به فراموشی میسپارند. اکنون آنان بدون آنکه مکان را تحت سکونت خود در آورند تنها در آن حضور دارند.» (یاراحمدی، 1378: 224)
بنابراین، سکونت از نظر هایدگر، «فرآیندی است که آدمی در جریان آن «مکانِ بودن» را تبدیل به خانه کرده و با چهار منبع اصلی تفکر یعنی خدا، خود، آسمان و زمین به برقراری هماهنگی میپردازد.» (یاراحمدی، 1378: 223) به عبارت دیگر، «سکونت از نظر او سقفی را سایبان قرار دادن یا چند مترمربع زمین را زیر پا گرفتن نیست» (نوربرگ شولتز، 1387: 9) و مفهومی فراتر از این اینست. درواقع، «برقراری پیوندی پرمعنا بین انسان و محیطی مفروض است.» (همان: 17). دراین رویکرد، «خانه، فریضهای دارد که میباید با زمین و آسمان به انجام برساند.» (همان: 15)
هایدگر، منتقد معماری مدرن است و سکنی گزیدن اصیل در نظر او حاصل مرتبط ساختن همین چهار عنصر کلیدی جهان است. از نظر او ذات سکونت اینست، زندگی بر روی زمین و زیر آسمان، حفاظت از آنها و دریافت رازشان و نه بهرهکشی از آنها با استفاده از تکنولوژی، یعنی امری که امروزه دارد اتفاق میافتد.
بنابراین او مصیبت واقعی سکونت را کمبود مسکن ندانسته و به نوعی شاخص کیفیت را مطرح میکند، اینکه سکونت کردن فاقد فکر کردن و بنا کردنی مناسب و درخور او شده است. بیخانمانی نیز به نظر او، بیش از آنکه نداشتن سقف بالای سر باشد بیگانگی از تعادل است، تعادل بین امر مادی و معنوی، بین زمین و آسمان. او میگوید: «آدمیان مدرن به فراموشی نسبت به چگونگی سکونت دچار گشتهاند. بدین سبب چگونه در خانه بودن و ساختن را نیز به فراموشی میسپارند. اکنون آنان بدون آنکه مکان را تحت سکونت خود در آورند تنها در آن حضور دارند.» (یاراحمدی، 1378: 224)
• کرنگ، مارک، 1383، جغرافیایی فرهنگی، ترجمه مهدی قرخلو، تهران، انتشارات سمت.
• شار، ادم، 1389، کلبه هایدگر، ترجمه ایرج قانونی، تهران، نشر ثالث.
• یاراحمدی، محمود امیر، 1378، به سوی شهرسازی انسانگرا، تهران، شرکت پردازش و برنامهریزی شهری.
• نوربرگ- شولتز، کریستیان، 1387، ترجمه محمود امیریار احمدی، مفهوم سکونت: به سوی معماری تمثیلی، تهران، نشر آگه.
- Add new comment
- 10631 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان