Add new comment
ابتلای زمين
همانگونه که 160 سال پیش سیاتله بهسان حکیمی ژرف اندیش پیشبینی کرده بود، انسانِ سوداگر عصر مدرن، یا همان مرد سپید بهقول سیاتله، زمين را بیمار و مبتلا کرد. زمین ناخوش است و حال و روز خوبي ندارد. زمين گرم شده و تبي جانكاه و مزمن زندگي او و ساكنانش را تهديد ميكند. بيش از نيمي از يخهاي قطبي آب شده و تا كمتر از يكي دو دهه ديگر همه آنها آب ميشوند. زمين از تب خواهد مرد. بيشتر رگهاي خونرسان زمين بسته شده و رودهايش با سدبندي خشكيدهاند. بستر رودها يا خشكيده يا اگر هم آبي در آن ديده ميشود آلوده و ناسالم است. تالابها و درياچههاي خشكيده مانند زخمهاي تفتيده يك بيماري خطرناك حياتش را تهديد ميكنند. صداي سرفههاي زمين شنيده ميشود. لايه اوزون در پي توليد گازهاي خطرناك گلخانهاي سوراخ شده است. آلودگي و زباله نه تنها چهره زيباي زمين را آبلهگون كرده كه چرك و عفونت آن به سامانه حياتش نفوذ كرده است. آلودگي خطرناك همه بومسامانههاي زمين از اقيانوس تا كوهستان و جنگل را فراگرفته.
زمین مادر ماست
..رودخانهها برادران ما هستند
مرد سپید با مادرش زمین و برادرش آسمان
چون اشیایی برای خرید
به تاراج بردن برای فروش مینگرد
نگاه به شهرهای شما در چشم مرد سرخپوست دردی است
هیچ سکوتی در شهر مرد سپید جریان ندارد
هیچ مکانی تا در آن بتوان
جوانه زدن برگها را در بهار دید
و یا زمزمه حشرات را شنید.
هوا برای سرخپوست ارزشمند است
چراکه تمامی موجودات از همان هوا تنفس میکنند
حیوان، درخت، انسان، در این تنفس مشترکند.
چه می تواند باشد انسان بدون جانوران
اگر همه جانوران بمیرند
انسان در تنهایی بزرگ روحش خواهد مرد
آنچه سرنوشت حیوانات است
سرنوشت انسان خواهد بود
همه موجودات به یکدیگر پیوسته اند
هر آنچه زمین مبتلا شود
مبتلا میشوند فرزندان زمین هم
زمین مادر ماست
همه چیز به هم پیوسته است
بهگونه خونی که خانواده ای را به یکدیگر پیوند میدهد
هر درخشندگی و برق برگهای کاج
هر ساحل ماسهای
هر مه در جنگلهای تاریک
هر روشنی
زمزمه کوچکترین حشره
در اندیشه و تجربه مردم من مقدس است.
خوشبوترین گلها خواهران ما هستند
آهو، اسب، عقاب برادرانمان
صخرهایترین قلهها
زیباترین بیشهها
گرمای بدن اسبها
و گرمای بدن انسان
همه و همه به خانواده ای بزرگ تعلق دارند.
ما همه سهمی از زمین هستیم. سخنان سیاتله رئیس قبیله دوّامیش به رئیس جمهور امریکا در 1855، ترجمه امید خادم صبا
ابتلای زمين
همانگونه که 160 سال پیش سیاتله بهسان حکیمی ژرف اندیش پیشبینی کرده بود، انسانِ سوداگر عصر مدرن، یا همان مرد سپید بهقول سیاتله، زمين را بیمار و مبتلا کرد. زمین ناخوش است و حال و روز خوبي ندارد. زمين گرم شده و تبي جانكاه و مزمن زندگي او و ساكنانش را تهديد ميكند. بيش از نيمي از يخهاي قطبي آب شده و تا كمتر از يكي دو دهه ديگر همه آنها آب ميشوند. زمين از تب خواهد مرد. بيشتر رگهاي خونرسان زمين بسته شده و رودهايش با سدبندي خشكيدهاند. بستر رودها يا خشكيده يا اگر هم آبي در آن ديده ميشود آلوده و ناسالم است. تالابها و درياچههاي خشكيده مانند زخمهاي تفتيده يك بيماري خطرناك حياتش را تهديد ميكنند. صداي سرفههاي زمين شنيده ميشود. لايه اوزون در پي توليد گازهاي خطرناك گلخانهاي سوراخ شده است. آلودگي و زباله نه تنها چهره زيباي زمين را آبلهگون كرده كه چرك و عفونت آن به سامانه حياتش نفوذ كرده است. آلودگي خطرناك همه بومسامانههاي زمين از اقيانوس تا كوهستان و جنگل را فراگرفته.
زمين تب دارد
گازهاي گلخانهاي گازهايي هستند كه پرتوهاي فراسرخ (مادون قرمز) در جو كره زمين را جذب و نشر ميكنند و سبب گرم شدن هواسپهر (جو) و آسيب رساني به لايه اوزون ميشوند. گرم شدن زمين مانند تب كشندهاي است كه تهي شدن يا سوراخ شدن لايه اوزون را در پي داشته است. اين پديده خطرناك انسانزاد است و به سبب فعاليتهاي نسنجيده انسان صنعتي پديدار شده است. زندگي مصرفزده و رفاه طلبي بيمرز جوامع مدرن و سودجويي شركتهاي بزرگ و كوچك بهويژه در قرن بيستم، توليد گازهاي گلخانهاي را افزايش داد. مهمترين گازهاي گلخانهاي بخارآب، اكسيدهاي كربن COX، و متان 4NH هستند. بخار آب و گازهاي كربن در گرمايش زمين موثر و بنابراين خطرناكاند. اما ماندگاري آنها در هواسپهر كم است. گاز متان به سبب ماندگاري در جو به مدت 12 سال و نيز از بابت توان بالقوه 72 برابري آن در دوره 20 ساله نسبت به گاز گربنيك، از همه گازهاي گلخانهاي در گرمايش زمين موثرتر است. اكسيدهاي ازت و CFCها و انواع تركيبات فلوئور هم بسيار خطرناكاند و ماندگاري زيادي دارند اما سهم توليد آنها نسبت به ديگر گازها بسيار پائينتر با سهم تك رقمي ارزيابي شده است. مهمترين منبع توليد متان گاوداريهای صنعتی هستند.
در فاصله 1960 تا 2010 ميزان تمركز گاز اكسيد كرين 2CO در جو زمين از نزديك به 315 بخش در ميليون به نزديك 390 بخش در ميليون رسيد. بيشترين سهم در توليد اين گاز خطرناك سوختهاي فسيلي مانند ذغال سنگ و بنزين و نفت و گازوئيل هستند. مصرف زياد سوختهاي فسيلي با تامين سوخت كارخانهها و صنايع خودروسازي گره خورده است.
انسان بدون خودرو
انسان صنعتی انگار بدون خودرو تعادل ندارد. شهرها از انبوه خودرو بهستوه آمده اند. همه جا حق تقدم با خودرو است و بخش بزرگی از فضای شهر به او اختصاص داده می شود و بزگراهها و ایستگاه های خودرو با نابودی جنگلها و روددره ها گسترش مییابند. آلدوس هاکسلی در کتاب تخیلی علمی خواندنی خود «دنیای قشنگ نو» آدم مدرن با ناتوانی ذهنی حیرت انگیز که تخریب کره زمین و نابودی خودش را رقم زده به تصویر کشید. سوخت فسیلی خودروها به سبب ارزانی آن که گفته می شود شرکتهای بزرگ خودروسازی نقش مهمی در آن دارند یکی از مهمترین آلاینده های کره زمین است. تلاش کنیم که به شکارتراگران یا «شبکه کاربران ترابری گروهی» جهان بپیوندیم. این کار در سراسر جهان سخت است اما ارزش گرایان، دوستداران زمین، قائلان به حق نسلهای آینده برای زیستن روی زمین و نیز فرهیختگان خود را به آن موظف می بینند. اگر خودرو داریم آنرا برای زمان اضطرار، آخر شب، یا آخر هفته نگه داریم. پس از یکی دو ماه می بینیم چالاکتر شده ایم با وزن کمتر و بدن سالمتر و نیز دردسر و هزینه کمتر.
بیابانزایی
جامعه صنعتی یا جامعه خریدوفروش همه چیز، نام جامعه مدنی بر خود گذاشت تا با فنآوری های خطرناک و نسنجیده بیش از 70 درصد جنگلهای کره زمین را نابود کند، بخش بزرگی از تالاب ها و دریاچه های زمین را کویر کند، بخش بزرگی از رودهای جهان را خاموش کند و تولید کشاورزی را از میان ببرد. بسیاری از توفان ها و سیل های هولناک در سراسر جهان کاملاً متأخرند که در گذشته نبوده یا بسیار بهندرت رخ می داده است. متأسفانه انسان مدرن کره زمین را به بیابانی انباشته از زباله بدل کرده است. آبها و اقیانوسها را آلوده و قاره هفتم را پدید آورده است.
قاره هفتم
همه ما از شش قاره خبر داشتیم اما در 1997 چارلز مور پژوهشگر اسکاتلندی قاره هفتم به وسعت یک سوم کشور امریکا یا یک سوم قاره اروپا را کشف کرد. در نقطه ای میان کالیفرنیا و جزایر هاوایی 50 سال زباله و پلاستیک بهکمک گردابهای طبیعی جمع شد و نام قاره هفتم به خود گرفت. این قاره 3.5 میلیون کیلومترمربعی، در حقیقت بیش از 3.5 میلیون تن پسماند پلاستیکی به عمق 30 متر است. این تنها 30درصد پسماند خالی شده در اقیانوس است و 70درصد بقیه به عمق اقیانوس رفته اند. پلاستیک 1000-500 سال در طبیعت می ماند و سالانه یک میلیون پرنده و صد هزار پستاندار آبزی از خوردن آن می میرند.
دانش نسنجیده و اشتباهاتش
دانش مدرن بدون توجه به پیامدها، تغییرات خطرناکی در محیط زیست کره زمین و زندگی جوامع بومی مولد آن پدید آورد. مصرف کودها و سموم شیمیایی تعادل بوم شناختی را بر هم زد و بیماری های خطرناک در سامانه ایمنی مانند سرطان یا بیماری های سامانه عصبی مانند ام اس افزایش یافت که از ساده ترین اثرات برهم زدن تعادل بوم شناختی بهشمار می روند. راشل کارسون نویسنده کتاب معروف «بهار خاموش» در دهه 60 میلادی خطر دستکاری ناشیانه در طبیعت را پیش بینی کرد و نوشت «این سامانه ای پیچیده، دقیق و بهشدت سازمان یافته از روابط میان موجودات است که بهراحتی نمی توان آنرا نادیده گرفت، درست به همان گونه که فردی بر لب پرتگاه نمی تواند جاذبه زمین را نادیده انگارد و از مجازات آن برکنار بماند. تعادل طبیعی ایستا نیست بلکه جاری و در حال تغییر و تنظیم مداوم است. انسان خود نیز جزیی از این تعادل است. گاهی به نفع آن اما غالباً به زیان آن عمل می کند.». شرکتهای تولید سموم شیمیایی، راشل کارسون را بی دانش خواندند. او دو سال پس از انتشار کتابش در 1964 درگذشت اما بهار خاموش هشت جایزه بزرگ جهانی را به خود اختصاص داد و چهار دهه پس از مرگ نویسنده اش، یکی از اثرگذارترین کتابهای قرن بیستم نامیده شد.
ساخت و ساز به نام توسعه
از دیگر اشتباههای دانش آکادمیک عصر صنعتی گسترش ساخت و سازهای نسنجیده به نام توسعه است که در سراسر جهان با نام سدسازی، شهرکسازی، راهسازی، پلسازی و جز آنها انجام شد و بخش بزرگی از بوم سامانه های مهم و حیاتی کره زمین را تخریب کرد. اینکه این ساخت و سازها نیاز حقیقی جوامع بشری بوده یا سودجویی جانبدارانه، یکی از مهمترین مباحث برنامه توسعه و محیط زیست سازمان ملل متحد از 1972 به اینسو است. پتریک مک کالی در آستانه قرن بیست و یکم در کتاب «رودهای خاموش»، اثر ناسازگار سدسازی بر زیست بوم کره زمین بهویژه بر نابودی پیکره های آبی در سراسر جهان را به تصویر کشید. کتاب او که مدیر سازمان غیردولتی رودخانه های جهان و سردبیر نشریه رودهای جهان بود نیز با برخورد خوش دانشگاه و مهندسان روبهرو نشد، چراکه او با حذف سیاستزدگی از نگرش طرفداران محیط زیست، جوهره سودگرایی نهفته در توهم توسعه و توافقات نهانی دستگاه های اجرایی، مقننه و قضایی با پیمانکاران دولتی و خصوصی برای ساخت و ساز در همه نظامهای گوناگون قرن بیستم از چین کمونیست تا شوروی سوسیالیستی و امریکای کاپیتالیستی را آشکار ساخت.
جایگاه ما
در سه دهه گذشته نرخ تخریب محیط زیست در ایران یکی از بالاترین نرخ های جهان بوده است. این در حالی است که شاید کمتر کشوری در قانون اساسی خود با صراحت تمام بر لزوم حفاظت از محیط زیست تأکید داشته باشد. بنا بر اصل 50 قانون اساسی ایران هر فعالیتی که پیامدهای ناسازگار بر محیط زیست و بوم سامانه های (اکوسیستم های) طبیعی گوناگون داشته باشد ممنوع است. همچنین بنا بر اصل 48 قانون اساسی هنگام بهره برداری از منابع طبیعی رعایت عدالت میان مردم الزامی است و تبعیض میان اقشار مختلف مردم در این زمینه ممنوع است. اما این دو اصل بسیار مهم و نیز اصل 44 قانون اساسی که مشارکت بخشهای غیردولتی و تعاونی در تصمیم گیری را الزامی می سازد، در ساخت و سازهای سدسازی تا شهرک سازی و راهسازی و جز آن نادیده گرفته شد.
بیابانزایی
بیابانزایی به تغییر کاربری اراضی زمین گفته می شود که در اثر دخالتهای انسان پدیدار شود. در سده گذشته به سبب تقلید از یک الگوی توسعه نابومی، بهویژه از دهه 30 تغییر کاربری عرصه های طبیعی در کشور ما آهنگ پرشتابی داشته است. همچنین اصلاحات ارضی دهه 40 نقش مهمی در تخریب سامانه های حکمرانی خوب جوامع بومی و جایگزینی آن با حکمرانی بد از بالا به پائین و ناتوان دولتی داشت. مهمترین اشکال بیابانزایی: جنگل زدایی، خشکیدن رودها و تالاب ها و دریاچه ها، تبدیل مرتع و جنگل یا عرصه آبخیزها و روددره ها به شهر و تأسیسات شهری، بزرگراه و آزاد راه است. بیابانزایی همچنین از مهمترین جلوه های کاهش کیفیت محیط زیست بشمار می رود. کاهش سطح جنگلهای ایران با آهنگ پرشتاب سالانه 63 هزار هکتار به پیش می رود.
جنگلهای هیرکان
نوار 70 ×900 کیلومتری یعنی 6 میلیون و سیصد هزار هکتار جنگل متعلق به دوران ژوراسیک و از کهنترین جنگلهای پهن برگ و ارزشمند جهان است که از ارسباران تا خراسان شمالی کشیده شده اما در سده گذشته بشدت کاهش یافته است. برخی منابع، مرز آن را از آستارا تا گلبداغی (70-30) ×800 کیلومتری تا ارتفاع 2800 متر گفته اند. امروز کمتر از 2 میلیون هکتار هیرکان باقی مانده که در بسیاری نقاط فاقد تراکم لازم و گونه های اصلی است. هیرکان 80 گونه پهن برگ و 4 گونه سوزنی برگ و 50 گونه درختچه داشته است. کاهش هیرکان به سبب راهسازی، شهرکسازی، ویلاسازی و ساخت 150 سد نیازسنجی نشده رخ داده است.
جنگلهای زاگرسی
جنگلهای زاگرسی یا جنگلهای بلوط غرب با مساحتی نزدیک به 6.1 میلیون هکتار از پیرانشهر آذربایجان غربی آغاز و در فیروزآباد فارس به پایان می رسید. جنگلهای زاگرسی در استانهای آذربایجان غربی،کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، همدان، چهار محال بختیاری، خوزستان، فارس، کهگیلویه بویراحمد و اصفهان پراکنده است. الگوی توسعه ناسازگار بخش های چشمگیری از جنگلهای زاگرسی را تخریب کرده است. سدها بخش مهمی از نقاط بکر آن را زیر آب برده اند. سد 7.2 میلیارد مترمکعبی کرخه 160 کیلومترمربع جنگل زاگرسی را اشغال کرده است. سدهای کارون و سدهای سیروان و سدهای فارس اثر مهمی بر کاهش و تخریب این جنگلها داشتهاند. به جرات می توان گفت که از جنگلهای زاگرسی ایران چیز زیادی باقینمانده است.
جنگلهای ایرانی تورانی
جنگلهای تورانی حدود 4.1 میلیون هکتار در فلات ایران و عمدتا در خراسان بوده اند. گونه های پسته و بنه و بادام، اُرُس، درمنه و گَوَن و تاغ در این ناحیه وجود دارند و تنوع گونه ای زیادی در این ناحیه هست. اما اینکه چقدر از این جنگلها مانده است نیاز به بررسی کاملی دارد. دراین ناحیه هم ساخت و ساز راه و شهرک و سدسازی و جز آن، نقش مهمی در جنگلزدایی داشته اند.
جنگلهای حرّا
جنگلهای حرّا در سراسر نوار کرانه خلیج فارس به سطح نزدیک به 0.2 میلیون هکتار وجود داشته است. جنگلهای کرنا از خوزستان تا بوشهر و هرمزگان و بلوچستان دیده می شد. کُنار و کهور و نخل و چندل نیز در این ناحیه دیده می شوند. بهویژه جنگلهای کرنا که به دهانه های رودها و ورود آب شیرین وابسته اند به سبب ساخت سدها آسیب زیادی دیده اند چون کمابیش همه رودها و نیز مسیل ها سدبندی شده اند.
دریاچه ارومیه
از مهمترین پدیده های بیابانزایی کشور خشکیدن ارومیه دومین دریاچه شور جهان و بزرگترین دریاچه غرب آسیا به وسعت 5 هزار کیلومتر مربع بود. این دریاچه چاه ـ حوضه آبریزی به وسعت 52 هزار کیلومترمربع بود و 14 رود بسیار مهم کشور مانند زرینه رود، سیمینه رود، تلخه رود، باراندوز، زولا، شهرچای، نازلو و آغ چای با آورد سالانه 5.5 میلیارد مترمکعب در آن می ریختند. دریاچه 102 جزیره داشت و پرندگان مهاجر هرساله در این جزایر جوجهآوری می کردند. خشکیدن ارومیه بزرگترین پدیده بیابانزایی ایران بهشمار می رود که از ساخت بیش از 56 سد در آبخیزهای مشرف به دریاچه سرچشمه میگیرد. سدسازان البته بهگونه جانبدارانه و در مغایرت با دانش روز جهان، خشکی دریاچه را به گردن آب و هوا یا کشاورزان میاندازند، که البته فرافکنی است. امنیت غذایی منطقه به سبب غبار نمک برخاسته از بستر دریاچه به خطر افتاده و شرایط در این حوضه بحرانی است.
تالاب گاوخونی و زاینده رود
تالاب 470 کیلومترمربعی گاوخونی در اثر ساخت چندین سد و مهمترین آن سد 1200 میلیون مترمکعبی زاینده رود یا چادگان خشکیده و نیز زاینده رود بهطول بیش از 200 کیلومتر بالاتر از تالاب خشکیده و آسیب شدیدی به شهر تاریخی اصفهان و گردشگری آن بهشمار می رود. پدیده غبار، اصفهان را به یکی از شهرهای آلوده کشور بدل کرده است. خشکیدن گاوخونی و زاینده رود از پدیده های مهم بیابانزایی وتخریب محیط زیست کشور است.
دریاچه های سه گانه پارک ملی بختگان
در حوضه کوچک مهارلو ـ طشک ـ بختگان، سه سد بزرگ ساخته شد. نخست سد درودزن با ظرفیت 526 م.م.م. در 70 کیلومتری شمال شیراز در مرودشت روی رود کُر ساخته شد. سپس سد درودزن یا تنگه براق (ملاصدرا) روی همان رود کر به ظرفیت 329 م.م.م و آنگاه سد سیوند به ظرفیت 92 م.م.م در 80 کیلومتری شمال شرقی شیراز روی رود سیوند ساخته شد. بدین گونه دریاچههای سه گانه طشک، کم جان و بختگان خشکیدند. آسیب وارد شده به محیط زیست بسیار زیاد است.
حوضه کارون و کرخه
كوهرنگ یک با ظرفيت 255 ميليون مترمكعب در 1332، كوهرنگ دو در 1366 با ظرفيت 250 و تونل كوهرنگ سه با ظرفيت 240 میلیون مترمکعب، و تونل سبزكوه با ظرفيت 71 م.م.م ساخته شدند تا آب را از سرشاخههای کارون به اصفهان منتقل كنند. در خود حوضه سد دز 3200 ميليون مترمكعبي در سال 1341 ساخته شد و سپس کارون یک با ظرفيت 4260 و كارون سه با ظرفيت 900 و گتوند پرمسأله را باظرفيت 1500 م.م.م روي گنبدهاي نمكي ساختند. 29 سد در این حوضه ساخته شد و 22 سد هم در دست ساخت است. بدین شیوه کارون تنها رودخانه قابل کشتیرانی ایران خشکید که اثرات و پیامدهای زیست محیطی سنگینی دربردارد.
کرخه با سد کرخه 7.2 میلیارد مترمکعبی بسته شد و آخرین ورودی به هورالعظیم (پس از دجله و فرات) را بست. هور خشکیده است. کرخه مقادیر زیادی آب را هر ساله در پشت سد خود تبخیر می کند که خود نشانه بیابانزایی است.
تالاب جزموریان
در پی ساخت 9 سد تالاب جزموریان، هلیلرود و جنگل مه رویه خشکیدند. هلیل رود از زاگرس شرقی سرچشمه می گیرد و بعد از 400 کیلومتر به تالاب جزموریان می ریخت.
تقریبا همه رودهای کشور در اثر سدبندی تخریب و خشک و خاموش شده اند و این درحالی است که پدران ما با آگاهی، سدسازی را به سبب تبخیر زیاد آب در این سرزمین خشک کنار گذاشته بودند.
مصرف زیاد منابع
در اثر تقلید از یک الگوی نابومی به نام توسعه که از یک سده پیش آغاز شد، شیوه زندگی صرفه جویانه و سازگار با محیط زیست ما تغییر کرد و امروز مصرف سرانه آب و برق و بنزین در ایران از بالاترین رتبه های جهان است. ما در تهران بنا بر مراجع گوناگون 13-7 برابر معیار سرانه جهان (150 لیتر) آب مصرف می کنیم. در حالیکه باید مصرف ما کمتر از 100 لیتر باشد. ایران به تنهایی به اندازه همه اروپای صنعتی گاز مصرف می کند. مصرف برق ما نیز 4 برابر دنیاست. در سه دهه اخیر مصرف پلاستیک شدت زیادی گرفت.
تقلید از شیوه زندگی در کلانشهرهای امریکایی نقش پررنگی در افزایش مصرف سرانه ما داشته است. یارانه ها و قیمت های غیرواقعی منابع گوناگون در شهرها نیز مصرف زدگی را تشدید کرده است. مصرف کاغذ بالاست و گسترش مصرف خوراک فست فود که کاغذ و کارتن زیادی را به همراه دارد بر وخامت مصرف کاغذ افزوده است.
شرایط بحرانی محیط زیست کشور
نگاهی به کارنامه محیط زیست کشور نشان می دهد که غفلت زیادی داشتیم و به مرزهای خطرناکی رسیده ایم. بحران محیط زیست در کشور به معنی اختلال در امنیت غذایی، اختلال در امنیت اجتماعی و اختلال در امنیت ملی است. به حکمت آئینی خود نگاهی بیفکنیم. ده هزار سال ایرانیان در این مهد تمدن و نخستین تمدن آبی جهان زیستند و به کمک حکمت و ژرفاندیشی این زیست بوم شکننده را سالم به ما تحویل دادند. ما در چند دهه بلایی به سر آن درآورده ایم که نه تنها آیندگان که خود نیز دیگر به سختی می توانیم در آن زندگی کنیم. امید که با عزم ملی بتوانیم جلوی سقوط بسیار محتمل از پرتگاه را بگیریم و بار دیگر تعادل بوم شناختی را به این سرزمین کهن باز گردانیم.
- Add new comment
- 4787 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان