Add new comment
ويژه معمارنت: موضوع صنایع دستی در ایران، همواره عرصۀ دیالکتیک بین دو فضای کاملاً متضاد بوده است كه از سوی عده ای با پیوند به امر قدسی مستتر و متجلی در هنرهای سنتی جایگاهی ممتاز یافته و از طرفی موضوع تمسخر و نیشخند آنانی بوده که خود را در قلمرو هنر ناب می پنداشتد و چون صنایع دستی اغلب توسط مردمانی عادی و نه هنرمندان راستین پدید آمده آن را حداکثر هنری دست چندم، بی اهمیت، کاربردی و دکوراتیو خوانده اند.
ويژه معمارنت: موضوع صنایع دستی در ایران، همواره عرصۀ دیالکتیک بین دو فضای کاملاً متضاد بوده است كه از سوی عده ای با پیوند به امر قدسی مستتر و متجلی در هنرهای سنتی جایگاهی ممتاز یافته و از طرفی موضوع تمسخر و نیشخند آنانی بوده که خود را در قلمرو هنر ناب می پنداشتد و چون صنایع دستی اغلب توسط مردمانی عادی و نه هنرمندان راستین پدید آمده آن را حداکثر هنری دست چندم، بی اهمیت، کاربردی و دکوراتیو خوانده اند.
تاریخِ ستایش از صنایع دستی و هنرهای سنتی نه تنها در 35 سال پس از انقلاب اسلامی و با بنیاد یک وزارتخانه و گشایش رشته ای تحصیلی به این نام در بیشتر دانشگاه های کشور، بلکه تا دهۀ چهل شمسی امتداد می یابد. میل به برساخت هویتی مستقل و این جایی در مقابله با هجمۀ هر آنچه که غربی می نمود، فضایی را پدید آورد که حتی دربار هم با تأسیس دو مرکز با نام های سازمان صنایع دستی و مرکز (تجاری) صنایع دستی هنرهای سنتی، برای جمع آوری و ثبت و عرضه و فروش هنرهای سنتی ایران تلاش هایی را آغاز کرد. این میل تا بدان جا گسترش يافت که، بسیاری از هنرمندانی که خود به عرصۀ هنر مدرن متعلق بودند به گرد آوری مجموعه هایی غنی از هنر و صنعت سنتی در ایران پرداختند. مجموعه های پرویز تناولی از قفل ها و طلسم ها، مجموعه های صادق تبریزی از آثار نقاشی قهوه خانه ای، و مجموعه های مشهور آیدین آغداشلو از نگاره ها و خطاطی ها، از آن جمله اند. علاوه بر مجموعه داری، این هنرمندان و سایر همقطارانشان با وارد کردن نقشمایه ها، ابزار، تکنیک و فرم های بهره گرفته از صنایع دستی موفق شدند برای نخستین بار نسخه ای مدرن اما وطنی ازهنر ایرانی ارائه دهند. جنبش سقاخانه بارزترین عرصه ی ظهور این بهره گیری بود. اگرچه صنايع دستي در کار و ایده ی این هنرمندان تا مرز هنر شدن پیش رفت، هرگز خود آنچنان که بود، هنر محسوب نشد و در هر دو طیف مورد حمایت دربار و مورد استفاده ی هنرمندان نوگرا، بیشتر وسیله ای تزيینی برای اثبات نوعی شرقی بودگی و هویت خاص بود.
پس از انقلاب اسلامی نیز، این میل شرق گرايانه به هویت سازی ایرانی اسلامی از طریق بته جقه-ها، اسلیمی ها و ختایی ها همچنان ادامه یافت و ضمن تلفیق با مجموعه ای از آرای حکمای سنتی معاصر بر مبنای نظریاتی در حوزۀ حکمت هنر اسلامی، هنر مقدس، هنر دینی، هنر سنتی و امثال این ها گسترش یافت.
تلاش دولت در سال های پس از انقلاب برای بسط نظری تعریف و حتی تحدید هنر در عرصۀ هنرهای سنتی، راه اندازي بی اندازۀ رشتۀ صنایع دستی در دانشگاه های کشور و تلاش های بسیار سازمان های مربوط به صنایع دستی و میراث فرهنگی برای آموزش، انتقال شتاب زده صنایع دستی مناطق مختلف ایران با طرح و نقشه های عمومی، و اداری کردن فرایند تولید آن، که همگی به شیوه ای ناکارآمد انجام می شد، عده ای را در این موضع قرار داد که دولت در مقابل رویکرد مستقل و مسئله ساز هنر مدرن، بيشتر بر حیطۀ بی خطر و در عین حال هویت ساز صنایع دستی متمركز شده است؛ امری که خود موجب بی اعتباری و عدم پذیرش صنایع دستی به عنوان هنر، در بین اهالی هنرِ مستقل شد. با این شرح مختصر می توان فهمید چرا با اینکه صنایع دستی عنوانی است که بسیار شنیده و خوانده می شود و سابقه ای دیرینه در ایران دارد، هرگز نتوانسته است به جایگاهی درخور در تولید خلاقانه، سودمند و حتی هویت بخش برسد.
اما برای بازیابی ظرفيت های بالقوۀ صنایع دستی و بازگرداندن آن به جایگاه حقیقی اش، نه تأکید برای قرار دادن آن در مقام هنر ناب سودی خواهد داشت و نه ادعای اعطای مقام قدسی به آن، به عنوان محل تجلی ارزش های دینی و معنوی. ارزش صنایع دستی در ارتباط بی واسطۀ آن با مردم است که پدیدار می شود. به صنایع دستی باید پیش از هرچیز به عنوان پیشه ای نگریست که قابلیت ارتقا کیفیت زندگی مردمان بسیاری را دارد، هرچند از این جهت که این پیشه با سلیقه و ذوق و آمال و احساسات مردم نیز پیوند بی واسطه داشته و خود محل تجلی این امور در طول نسل ها بوده است ارزش می یابد و هرکدام از اشکال آن در زمره ی میراث معنوی جهان قرار می گیرد.
صنایع دستی همچون سایر صنایع کوچک شهری و روستایی، دارای خصوصیات تولیدی ويژه اي است که به کار انداختن سرمایه های اندک را فراهم می کند و چون اغلب در مناطق مختلف سابقۀ تولید آن وجود دارد، جذب اندوخته های کوچک به بخش تولید و ایجاد اشتغال را ممکن می سازند. در صورت برنامه ریزی صحیح و با توجه به پراکندگی شهرها و روستاهای ایران و ویژگی های متمایز صنایع دستی سنتی در هر منطقه، این صنایع می تواند نقش مهمی در افزایش تولید، اشتغال، تمرکززدایی و تعادل جمعیتی ایجاد کند. هرچند سرنوشت صنایع کوچک در شرایط سرمایه داری، نابود شدن در برابر صنایع بزرگ به دلیل بهره وری پایین است، به دلیل کوچک بودن مقدار تولید و دور بودن صنایع کوچک از محل مصرف، متضمن صرف هزینه های بیشتر و بالارفتن قیمت آن است که، در نهایت به نابودی صنایع دستی به عنوان پیشه خواهد انجامید، این مسئله با ایجاد طرح های حمایتی و تعاونی های لازم و حذف واسطه های تجاری بر فروش صنایع دستی و ایجاد بازارهای تازه، تا حدود زیادی بهبود پیدا خواهد کرد. در ایران اما بیشتر انرژی بخش های دولتی در آموزش صنایع دستی، انتقال طرح و تکنیک های مناطق مختلف به یکدیگر به معنای نوعی عمومی سازی توجیه نشده و حداکثر و در زمان های مشخص پرداخت وام های کمتر هدفمند به صاحبان پیشه ها بوده است. برنامه های مثبتی همچون برگزاری نمایشگاه های دولتی برای عرضه و فروش صنایع دستی که در دوره هایی انجام می گرفت نیز در طی 5-6 سال اخیر تعطیل شده و واردات بی رویه ی کالاهای مشابه از کشورهای دیگر، جایگزین طرح های حمایتی این چنینی شده است. این در حالی است که سازمان های بین المللی همچون یونسکو که برای طرح های مشابهی در کشورهایی نظیر هند و پاکستان اقدام می کند، علاوه بر آموزش و پیوند صنایع دستی هر منطقه با هنرمندان و طراحان برای بهبودبخشی و به روزسازی طرح های محلی، بر معرفی و فروش این کالاهای هنری به شکل جهانی تأكيد می كنند و بر تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم آن بر زندگی روزمرۀ مردم نواحی فرودست و به خصوص زنان آگاهی دارند.
صنایع دستی با فراهم آوردن امکان اشتغال و کار و ایجاد درآمد، توان بازآوردن افراد به جامعه و ایجاد استقلال مالی و اعتماد به نفس در آنان را دارد و پیشه ای ارزشمند و هنری قابل اعتنا است. امکان های رهایی بخشی صنایع دستی نه در شکل ارائه یا محتوای آن (به آن شیوه که در هنرهای زیبا رخ می دهد) بلکه در خودش به عنوان ایجاد کنندۀ فضایی است که در آن انسان می تواند با تکیه بر فرهنگ خود، اثری پدید آورد که نه تنها ارزش مادی تولید می کند بلکه فضایی دارد تا با تغییر و دستکاری در جزيیات صنعتی دستی و دیرین باقیمانده از سالیان و برخوردار از میراث معنوی بشر، انسان هایی توانِ ابراز فردیت خویش و احساسات و «هنر» خود را بازبیابند که همواره بیرون از گودی بودند که هنرمندان نامدار خود را متولی آن می شناسند.
- Add new comment
- 5429 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان