Add new comment
مهر و معماری
مهرماه که میرسد، هرکس به فکر کاروبار خاصِ «شبِ مهرِ» خود است. پدر و مادرها غم خرید وسایل مدرسه فرزند را دارند، فرزندان غم آمادگی برای نشستن پشتِ میز مدرسه؛ برای نخستین بار یا به تکرار. مدیران آموزش و پرورش به فکر جورکردن آمارهای تازه برای اعلام در مراسمها هستند و معلمها هم به فکر وانهادن کار دوم تابستانی و تکشغلهشدن دوباره. بسیاریها هم نوستالژی گذشته را زمزمه میکنند و فضا و صمیمیتِ از دسترفته مدرسههای قدیم را مینویسند. از میانِ اینان، آنانی هم که شانس یا مکنت تحصیل در مدرسههای پر آوازه را داشتند، نام آن را در نوشتههایشان پررنگتر و بزرگتر مینویسند، از البرز و انوشیروان تا مرجان و هدف در تهران؛ از سعادت در بوشهر و رشدیه و منصور و امیرخیزی در تبریز. عادت همهسالهمان این است که با شروع ماه مهر به یاد این حرفها بیفتیم.
آیا نمیشود به مهر و شروع کلاسها نگاه دیگری هم داشت؟ نمیشود مهر را از نگاه همین بچهمدرسههای امروز بازخوانی کرد؟ چرا فکر میکنیم بچههای امروز آن صفا و صمیمیت سابق را ندارند؟ چرا فکر میکنیم بچههای امروز آن دلو دماغ بچههای دیروز و پریروز را ندارند؟ این بچهها که به حد کافی مورد بیمهری بزرگان آموزشو پرورش هستند، چرا باید مورد بیاعتنایی فرهیختگان و روشنفکران هم باشند؟
نمیشود راهی بیابیم و روز اول مهر را برای کودکان ارجمندِ کلاساولیمان تبدیل به خاطره کنیم؟ نمیتوانیم راه بیفتیم در کوچهها و به دست هر بچه کلاساولی شاخهای گل داوودی بدهیم تا او به آموزگارش تقدیم کند؟ نمیتوانیم کاری کنیم روز اول مهر، شهر پر از چهرههای شاداب کودکانه باشد و شاخهگلهایی در دستِ تکتک این بچهها و مادر و پدرها؟ شهر با این تصویرها شهر میشود نه لزوما با بلندمرتبههای عجیب و غریب.
نمیشود، آیا، به بهانه مهر هم که شده، «معماری مدرسه» را باب کنیم و حرفزدن از آن را نقل محافل نماییم؟ نمیشود مهرماه، حداقل، بهجد، به این بیندیشیم که نقش معماران و شهرسازان در ارتقای دانش و آرامش فرزندان کشور چیست؟ آیا نمیتوانیم فلسفه معماری کودک و فلسفه معماری مدرسه را فریاد بزنیم تا کمکم و بهتدریج یاد بگیریم مدرسههایی بسازیم که نه زندان بچهها، بل مقصد و معبد آنان باشد؟
شاید اگر مهرماه و شروعِ کلاسهای درس، این فرصت را فراهم آورد که ما به تکالیف خود بیندیشیم، احتمالا، روزهای بهتری در پیش خواهیمداشت. دیر نیست روزهایی که وقتی به نوستالژیهای خود میپردازیم، تردید کنیم از «صلابت و سختگیری» معلممان سابقمان با افتخار یادکنیم و بنای قلعهمانند و صلب مدرسه را تقدیس کنیم. دیرنیست آنروزی که به گفتههامان بیندیشیم و بپذیریم هدفی و چشماندازی در تعریف از گذشته نداشتهایم و صرفا، و متاسفانه بدون دیدن زیباییها و ریزهکاریهای امروز کودکان، دوران گذشته خود را تبلیغ کردهایم.
امروز، خوشبختانه، نگاه بسیار انسانیتری به کودک و آموزش میشود. در ایران هم، علیرغم کمو کسرهای بسیار شاخص و بنیانی، بازهم نگاه به کودک بهتر از نگاه قدیمیها است. هرچند اصلا قابل قیاس با حقوق جهانی کودک نیست. در این بستر است که معماری مدرسه تبدیل به مساله میشود. اگر قرار است فرزندان این آب و خاک پر و بال بگیرند و شوق پرواز داشتهباشند، معماری مدرسه هم باید متحول شود، مبانی تئوریک مدرن و پیشرفته داشتهباشد و به زندگی چندلایه و چندساحتی جواب دهد. همانگونه که امروز بازیهای کودکانِ ما به چند بازی خطی و ساده قدیم خلاصه نمیشود و انواع و اقسام وسایل و روشهای بازی در اختیار کودک است، معماری مدرسه هم نمیتواند معماری تکخطی و صلب و متقارن و متوازن باشد. این وظیفه معماران وشهرسازان است که متناسب با روح زمانه و فلسفه نوین زندگی فضاهای آموزشی امروزی طراحی و اجرا کنند.
امروز کودکانِما خیلی بیش از ما- در دوران کودکیمان- میدانند. اینان به ابزارهایی مسلطند که ما خوابشان را هم نمیدیدیم. امروز، تفاوت زیادی بین کودک روستایی و شهری وجود ندارد. به لطفِ ماهواره و فضای مجازی، فاصلهها شکستهشده و دانش در سطحِ وسیعی پراکنده و گسترده میشود.
امروز امکان بستنِ دریچههای آگاهی برای هیچکس وجود ندارد. نه پدر و مادر و نه سامانه آموزشی و نه حتی مدیریت کشور، هیچکدام نمیتوانند راههای رخنه حرف و حدیثها و افکار جدید را به ذهن و جان بچه کنترل کند. امروز حتی از عصر اطلاعات هم گذر کردهایم. اطلاعات و دادهها چنان انبوه و فراوان است که دغدغهمان انتخاب از میانِ آنها شدهاست. در چنین شرایطی، معماری مدرسه چگونه باید باشد؟ معماران چه نقشی دارند؟
امروز، در طراحی معماری مدرسه، این پرسش اساسی پیشِ روی طراح قرار دارد: «مدرسهای که میسازم، قرار است کودک را چگونه بسازد؟ قرار است او را کودکی درسخوان و مودب و سربزیر و . . . تربیت کند؛ یا کودکی کنجکاو، شیطون، جسور و حتی سرتق؟!»
فعلا.
بهروز مرباغی/ آخر شهریور 1393
- Add new comment
- 4927 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان