Add new comment
جمعه 14 آذر ماه به دیدن فیلم چنارستان مستند محمد آفریده در سینما سپیده رفتم. فیلمی از جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران با عنوان سینما حقیقت.
مستندی 68 دقیقهای که به طولانیترین چنارستان جهان میپردازد؛
همان چنارستانی که روزگاری شصت هزار چنار داشت،
لابهلایشان بوتههای گل سرخ!
پرسه های روز هفتم
جمعه 14 آذر ماه به دیدن فیلم چنارستان مستند محمد آفریده در سینما سپیده رفتم. فیلمی از جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران با عنوان سینما حقیقت.
مستندی 68 دقیقهای که به طولانیترین چنارستان جهان میپردازد؛
همان چنارستانی که روزگاری شصت هزار چنار داشت،
لابهلایشان بوتههای گل سرخ!
و امروز تنها با هشت هزار چنار باقی مانده، هنوز طولانیترین چنارستان!
خیابانی که سمفونی پرندگاناش با حضور بیشمار کنجشککان، بلبلان و لکلکهای امامزاده، خاموش شده و تنها برای کلاغهای جامانده از کوچ شاخه دارد. قارقارکهای بال و پر ریختهای که صدایشان در ازدحام خیابان گم میشود و کمکم جایشان را موشها میگیرند. فیلم با حرفهای مرتضی احمدی در قهوه خانه آذریِ میدان راه آهن شروع میشود.
به خانه فروغ می رود. در اتاقی که به اندازه یک تنهایی است به مسجد ساعت مشیرالدوله، به خانه انیس الدوله زن ناصرالدین شاه که به طنز روزگار، محل اتحادیه قصابان تهران شده است.
در متن خیابان پیش میرود و به حاشیههای آن میپردازد، از خاطرات میدانها میگذرد و خانه به خانه رد پای تاریخ سازان ایران را میجوید. حرفهای مختاری را میشوند که این خیابان 200 سال تاریخ معاصر ایران است. به کاخ مرمر میرسد که چندی پیش از انقلاب موزۀ پهلوی شد، اما پس از آن ابتدا به مقرّ کمیتۀ انقلاب تبدیل و بعد به محل جلسات مجمع تشخیص مصلحت اختصاص داده شد. رو بهروی کاخ، خانه دکتر یحیی عدل، خانه مصدق. بالاتر میرود به منیریه میرسد و تالار رودکی؛ فروشگاه بتهون میگذرد و بقایای خانه و باغ صبا را نرسیده به چهارراه ولیعصر تماشا میکند. در مرور خاطرات این چهاراه به رستوران آندره میرسد و بالاخره به کلوپ شهرداری که تخریب شد و جای آن تئاتر شهر ساخته شد و امروز در کنار آن مسجدی که حرف و نقلهای زیادی ایجاد کرده است. چهارراهی که همیشه ظرف صدای مردم نوگرا بوده، تظاهرات پیش از انقلاب، نشریه فروشیهای پس از انقلاب، اعزام سربازان و تشیع شهدای جنگ را دیده اکنون نمیتواند به سرعت مترو و نوسازیهای دوچندان پیش رود، آلزایمر گرفته و خاطراتش چون اشباح مالیخولیایی در بناهای تلفیقی قاجاری و تندیسهای شکستۀ محصص سرگردان شدند.
دوربین از چهاراره که دل میکند به دل تراشیهای احمد نادعلیان روی سنگهای پیادهرو میرسد که بخشی از خیابان را به گالری شهری تبدیل کرده و از سینما رادیو سیتی، کوچینی، چاتانوگا، کافه ونک میگذرد تا میدان ونک.
خیابان شاه و گدا، شاهانی در کاخ مرمر و جمعی به خوردن کوبیده و بلال، جمعی در درایوین سینما و فان فار ونک، جمعی پای آواز فرهاد و گروه بلک کت و ...
بالاتر از میدان ونک و تجمع مردم بعد از انقلاب، پیروزیهای فوتبال، پیش از انتخابات 88 و پس از رای گیری 92، پرشی سبز تا جیغ بنفش در آن میدان!
پیشتر میرود؛ پارک ملت، کلوپ آلمانها و روایت دهباشی از 10 شب کانون نویسندگان ایران در این کلوپ که به شبهای گوته معروف شد و به گفتۀ او دومین گردهمایی روشنفکری ایران در دهههای اخیر بود.
بعد دوربین بالا میآید پارک وی، محمودیه و ... باغ هایی که به تبر انبوه سازان گرفتار آمدند، آسمانهایی که مسدود شدند، کوهپایههایی که تراشیده شدند. در این میانه موقوفات افشار را میبیند که مجموعهای است از مراکز لغت نامۀ دهخدا و باستانشناسی و سالن اجتماعات که پاتوق اهل ادب در شبهای بخاراست. از همین جا به خانۀ امیربهادر سرمیکشد که هنوز باغ فروس نام دارد و موزۀ سینمای ایران شده، خیابان امتداد پیدا میکند در راستۀ خانه سپهر احمدی و محمود حسابی که ویکتور و حاج معمار تفرشی در 100 سال پیش ساختند.
بالاخره میدان تجریش و امامزاده صالحی که دیگر چنار صد ساله ندارد و کاخ سعد آباد که 110 هکتار باغ با 18 کاخ موزه است. آخر تنهای بریدۀ درختان و نشانهگذاری برای بریدن بیشتر و پرسش مرتضی احمدی که آنچه بُردید جایگزیناش کو؟
یاد ابی می افتم و حکم آقا حسینی در فیلم کندو فریدون گله که باید از لاله زار تا تجریش را مفت نوشی کند و امروز باغها، چنارها و ساختمانهای حاشیه خیابان یعنی همه خاطرات جمعی و تجربه زیسته آدمیان شهر یا کشوری با حکم ترنابازان مستغلات شهری مفت به شیرینی کام اندکی در جریان است.
چنارستان با همت محمد آفریده و دوستانش تلنگری است یا نیشی به مخاطب عام و خاص برای تکمیل اثر او.
- Add new comment
- 4524 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان