Add new comment
تجدید حیات مرکز تاریخی تهران و کلانشهرهای ایران از دغدغههای دوستداران میراث فرهنگی، بعضی مسئولان و بخشی از نهادهای مرتبط است. شاید بتوان گفت ساختار تاریخی شهرهای ایران از اواخر قاجار تا امروز همواره جولانگاه تیغ جریانهایی بودهاند که آگاه و ناآگاه به مثله کردن آن کوشیدهاند. هماوردی نابرابر به نام توسعه، پیشرفت، مدرنیزم و نوگرایی، مجموعۀ متنوعی از ترفندهای قانونی، تبلیغاتی و قهریه در این مسیر طولانی هزینه شده است.
پاسخ به نیازهای واقعی جامعهای در حال تغییر، همواره به نفع امیال اقشار و طبقات اقلیت جامعه تئوریزه و قانونمند شده و حتی در مواردی با توزیع بخشی از رانت حاصل از بازی زمین به اقشار متوسط جامعه، راه حلهای خردگرایه مبتنی بر مصالح عمومی جامعه را پرهزینه ساخته است.
مقولات حق شهر، حکمروایی، منافع عمومی، فرهنگ، میراث فرهنگی، هویت شهر، شهر انسانی، فضاهای شهری، سرزندگی شهر و غیره در هیاهوی حق به جانب نیروها و نهادهایی در شهر مسخ و استحاله شدهاند. خودگردانی مالی نهادهای شهری مجوز فروش شهر را، آن هم به بهایی نازل فراهم کرده است. در این میان طرحهای جامع، تفصیلی، منطقهای، شهری و حتی روستایی و تجدید حیات فضاهای تاریخی با نگاه برنامهریزی از بالا بستری در جهت قانونمند کردن و مشروعیت بخشی به این جریان حاکم است. شهرها، مناطق خوش آب و هوای اطراف کلانشهرها و حتی روستاهای ما شاهدی بر این مدعا است. امری که همه را به ظاهر و باطن در جایگاه منتقد وضع موجود نشانده است. در این میان سرعت تخریب میراث باستانی و میراث مدرن معماری و شهرسازی با حرکتهای ثبت، مرمت، بازسازی، باز زنده سازیِ این عناصر و مجموعهها قابل مقایسه نیست. آمار تخریب خانههای تاریخی، بناهای با ارزش و دگردیسی ساختار تاریخی شهرها علیرغم تلاشهای فزاینده حامیان میراث فرهنگی نشانگر آن است که میراث فرهنگی دوش به دوش میراث طبیعی عرصۀ تاخت و تاز نیروهایی است که منافع ملی حقوق نسلهای آینده را به سخره گرفتهاند.
این نگاهی بدبینانه و مأیوس نیست. امیدواری خوشبینانه هم نیست. این باور امیدوارانه به جزایر منفردی است که در دریایی آلوده، به شهر و میراث فرهنگی از زاویهای دیگر مینگرند. نگاهی که باور دارد تا به شهر، هویت، میراث و از همه مهمتر باشندگان آن از منظری انسانی نگریسته نشود، در بر همین پاشنه خواهد چرخید. شهر مکانی بههم تنیده است و هرگونه حرکتی در آن به مدد خردورزی همۀ باشندگان آن میسر میشود. همۀ شهر واجد هویت و میراث و فرهنگ است. کار فرهنگی از پایین به بالا برنامهریزی و گفتوگوی باشندگان شهر و نهادهای مردمی در این راستا میتواند به مثابه تاریخ جبران نیروی بالقوه حامیان شهر و میراث فرهنگی را به یاری حفظ شهر و خودی کردن آن پیش برد. در چنین شرایطی با دیدبانی جامعه، دولت و نهادهای شهری می توان به حفظ آن بخش از میراث شهر که امانت نزد آنها است، به این موضوع در مقیاس ملی پرداخت.
نگاه ایستا به ساختار شهر موجب حذف سرزندگی ناشی از حضور اهالی شهر خواهد بود. بیش از باززندهسازی کالبدی باززندهسازی نگاه به فضای شهری، احترام به حقوق شهروندی و درک گونهگونی نیازهای مادی و معنوی انسانها است که میتواند تجدید حیات فضاهای تاریخی را به کرانههای زندگی بازگردانده و شور زندگی در آنها جاری سازد. نگاه خلاق به تجربه زیسته انسان ایرانی در این زمینه بسیار بیشتر از تئوریهای جوامع دیگر میتواند مفید و راهگشا باشد. هرچند مطالعه تجربه دیگران نیز میتواند به وسعت دید مجتهدان در این زمینه یاری رساند.
نگاه تزئینی به فرهنگسازی و نهادهای مردمی مانع قبول این است که گوشهگوشۀ شهرها، محلهها و روستاهای ما واجد ارزش میراث باستانی و مدرن است. ندیدن تداوم سبک زندگی انسانهای این مرز و بوم، نیازهای زندگی مدرن، لزوم مشارکت عمومی، مستندسازی، مفهومسازی و نظریهپردازی، توسعۀ دور باطل است.
واقعیت این است که نهاد دولت حتی با دلارهای نفتی، بدون پیش نیازهای فوق سراب توسعه میسازد. هیچ دولتی در ایران قادر نیست بدون این پشتوانه به میراث فرهنگی بپردازد. بدون این فرهنگ بی گمان برنامه، قانون، اجرا و نظارت در هزارتوی سود باد آورده اقشار ذینفع مستهلک میشود.
از یک منظر فرهنگ حول متن شکل میگیرد و با بازخوانیِ آن متن تناورده میشود. نقد متن تولید شده در یک فرهنگ، خودانتقادی را برای اجتماع حامل آن ممکن میکند و تداوم این بازخوانیها و تولید متنهای بیشتر، اندیشه را در هستۀ سخت آن فرهنگ پرورش میدهد. ما نیز با همین نگاه، تولید متن حول فضاهای شهری را آغاز کردیم. متنهایی که با نگاه به یک بنا یا مکان خاص، تاریخ شهری و سرزمینی را بازخوانی میکند و این به معنای تاریخنویسی خُرد است. در این حرکت، متن تولید شده نه مستندسازی صرف و نه تکرار تحلیلهای گذشته است، بلکه بازخوانی نشانهها و روایتهای بناها و فضاهایی است که سرنوشت تمدن در فلات ایران را در خود متبلور کردند. مقیاس موضوع این پژوهشها کوچک اما عمیق است. تصویر خُردی که تاریخ کلان را در خود انعکاس میدهد و به جای پهنۀ وسیع پژوهشهایی که به دنبال فرمولی برای بناهای جهان میگردند، در عمق سرگذشت مکانی خاص دلایل رویدادهای گذشته بر آن «جا» را فهم میکند. درست مانند لایههای معماری در هستههای تاریخی شهرهای ما که از گذشتههای دور تا امروز روی هم انباشت شدند. معمارنت تاکنون نگارش دو نمونه از این متنها را بر میدان بهارستان (از خلال تاریخ بنای مجلس شورای ملی) و میدان مشق (از خلال تاریخ عمارت شهربانی) آغاز کرده است. تلاشی که بر آن است که از چرخۀ نقل قولهای تکراری درآید.
بنابراین تجربه نشان داده که نگاه از بالا، ایستا و گزینشی به تجدید حیات فضاهای تاریخی شهر کارآمد نبوده و نخواهد بود. پرداختن موثر به این دغدغهها تنها حول مشارکت عمومی، ارزشگذاری به مستندسازی و جدیت در مفهوم پردازی متناسب با اینجا و اکنون ثمر میدهد. پایداری حامیان میراث در این راه پیش شرط و نیز شرط کافی دستیابی به نتیجۀ مطلوب است.
- Add new comment
- 3915 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان