Add new comment
تاريخ فرهنگ و هنر هر قوم و مردمي زنجيرهاي است به هم بافته و تابيده در بستر زمان، بررسي و رويارويي با هر حلقه از اين زنجيره، ما را ناگزير از بررسي ديگرانش ميدارد. از همين روست كه در نگاه به تاريخ هنر هر سرزمين ناچار از مطالعات همزماني و درزماني خواهيم بود.
تاريخ فرهنگ و هنر هر قوم و مردمي زنجيرهاي است به هم بافته و تابيده در بستر زمان، بررسي و رويارويي با هر حلقه از اين زنجيره، ما را ناگزير از بررسي ديگرانش ميدارد. از همين روست كه در نگاه به تاريخ هنر هر سرزمين ناچار از مطالعات همزماني و درزماني خواهيم بود.
آنچه مسلم است زوال و افول حكومت صفويان و واگذاري تاج شاهي به نابخردان افغان از سوي سلطان حسين صفوي، سپس كش و قوسهاي تصاحب تخت حكمراني، حيات سياسي و اجتماعي ايران را بار ديگر دستخوش تحولات و دگرگونيهاي متعدد و زودگذر نمود. بديهي است كه در چنين فضاي ملتهبي روند رشد و تغييرات فرهنگي و هنري از كندي سرعت برخوردار شود.
پايهگذاري سلسلة قجريان به دست آقامحمدخان، سرانجام اين آشفتگيها و جنگ و جدالها بود. استقرار حاكمان قاجار و اطمينان از ثبات سياسي – حكومتي، بالطبع رخنمايي هنر و هنرمندان بالاخص در حضور در دربار از يك سو و اشتياق و استقبال تختنشينان از ديگر سو سبب شد تا بازار هنر، ديگر بار از رونق چشمگيري برخوردار شود.
همزماني عصر قاجار با تحولات سياسي – اجتماعي قاره سبز و ارتباط روز افزون دربار ايران با كشورهاي غربي، زمينه ساز آشنايي ايرانيان با غربيان شد. تعامل و بده بستانهاي سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي در اين دوره مهر و نشان خود را بر روند گفتمان انديشگي و هنري بر جاي نهاد.
از مهمترين اتفاقات اين دوره - كه خود فرزند نو پديد آمده از آشنايي ايرانيان با اروپائيان بود – انقلاب مشروطيت است كه اين اتفاق نقطهی عطفي بود در رويكرد تحولات فرهنگي و هنري اين زمان.
به جرأت ميتوان فرآيند موجود در حيات فرهنگي اين عصر را در تقابل انديشههاي موجود- كه اكثراً با سرعتي كند و آهسته، در حالي كه ريشه در گذشته داشته- با ميهمانان فراخواندهِ تازه نفس دانست كه اگر نخواهيم از آن به تقابل ميان سنت و تجدد نام بريم ولي ناگزير از پذيرش نوعي عرض اندام و رويارويي با پديداري نوظهور هستيم كه ايرانيان را در همهی زمينهها به چالشي فراگير فرخوانده است:
آشنايي با آثار نقاشان غربي، تلمذ و پيجويي در ارائهی آثاري به اين شيوهها، ترجمهی آثار فيلسوفان غربي و آشنايي با متون تأليف شده در عصر فلسفه مدرن اروپا، حضور موسيقي نظامي و كلاسيك غربي و تأثيرپذيري موسيقيدانان ايراني، ورود دستگاههاي چاپ و انتشار رسالات و كتب مختلف در شمارگان گسترده، ورود دوربينهاي فيلمبرداري و عكاسي كه نويد بخش حضور دو عرصه هنري ديگر به نام سينما و عكاسي بود، آشنايي با تئاتر مدرن غربي و گرايش هنرمندان حوزة نمايشي به آن، گسترش شهرسازي و تغيير در نگرشهاي معماري و محاكات از بناهاي غربي، تغيير در ساختار زباني نثر و نظم پارسي و نگارش داستانها، نمايشنامهها، روزنامهها و غيره به شيوهاي ديگرگون از قبل، تأسيس مدارس جديد، نفوذ ابزارها و ادوات پيشرفته و مكانيكي در صنايع دستي ايران، همه و همه از جمله نكات برجستهاي است كه بررسي تاريخ فرهنگ و هنر اين عصر را به مثابهی تلاقيگاه و برخورد انديشههاي نو و قديم، واجب گردانيده است. روندي كه امروز نيز با قدرتي چند چندان اين چالشگري را نه تنها در ميان ما ايرانيان موجب گرديده كه جهان بشريت را درنورديده است. پس بر ماست كه ما نيز با رويكردي كاملاً عقلاني و دانشورانه پاي در اين چالش نهيم و بياموزيم آنچه را از براي ما سودمند و بياموزانيم آنچه را بر ديگران مفيداست.از اينرو برآنيم تا در تارنماي معمارنت در حد وسع و توان خود ، سير تحولات فرهنگ و هنر اين عصر بررسيم.
- Add new comment
- 5318 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان