Add new comment
نزدی شاهرخُ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم، بازی ایام مرا غافل کرد
بازهم روز معمار از راه رسید و از هر سو ندای تبریک و تهنیت بلند شد. شاید آنقدر که درباره معماری اسب سخن تاخته شده، پای عمل به رفتن گام نگذاشته است. ترس از آن است که معماری به این منوال مصداق شعر حافظ شود و عبرت آیندگان. از نگاه کسانی که دغدغه معماری دارند؛ با آن که زمان می گذرد اما کماکان نابسامانی، قوت سفره اهل حرفه است. در سالی که گذشت به روال گذشته چرخ نهاد آکادمیک بدور از نیازهای واقعی جامعه و در دور معهود خود بر تولید کمی چرخید.
ساختارهای جمعی حرفه هم، از پایین دچار یأس و بیتفاوتی و از بالا هم اسیر چنبره تارهای شبکه دولتی و عمومی و خصوصی ماند. شرایط اقتصادی هم به همراه کاهش بودجههای عمرانی، ابهام در آینده پیش رو همراه با افزایش هزینه ها، آوار اقتصاد بر فرهنگ و هنر و معماری را فزونی بخشید. با این همه هنوز جزایر منفردی به اصول حرفهای و مسئولیت اجتماعی باور دارند و همین جزایر منفردند که موجب امید به آینده و عامل ماندگاری کشتی متلاطم ساختار حرفه ما هستند.
اگر معماری خلق فضا برای زندگی انسانی باشد، پس باید بپذیریم که هنر و فن معماری در حال گذار به لایه هایی ژرفتر و پیچیدهتر است. چرا که زندگی واجد معنای آرامش و آسایش است و انسان در حال گذار از بندگی به کسوت شهروندی خودآگاه و خودانتقادگر است. از همین رو در این شرایط طراحی مسیر پیش رو وسواس و حضور بیش تری طلب میکند. اما چگونه؟ یعنی چه کاری از پس ما معماران برای معماری برمیآید؟
شاید باید بیش از این به آنچه میکنیم انتقادی بنگریم. آنگاه که قلم جادویی به دست گرفته تا آرزوهای کارفرما را برآورده کنیم، به خود بیاییم و در برابر طبیعت طراحی نکنیم. بیاد بیاوریم که دریا، رودخانه، جنگل، کوه، باغ و غیره هستی خود را دارند و با هر کس که به حریم آنها تجاوز کند ستیز خواهند کرد.
در حیطه اخلاق حرفهای، نقش وجدان بیدار کارفرماها را ایفا کنیم و در مقابل خواستهای غیراصولی آنها برای دست اندازی به منافع عمومی، به دلیل شرایط سخت حاضر مقاومت کنیم. مسئولیت حرفهای و کارشناسی را فدای منافع خود یا شرکت نکرده به ماشین امضای طرحهای غیر کارشناسی بدل نشویم. از اخلاق قبیلهای و مرام قبیله داری فاصله بگیریم و در رقابتهای بین گروهها و شرکتها اخلاق حرفهای و منافع صنفی را فدای منافع شرکت خود نکنیم. اگر سمت استادی معماران را برعهده گرفتهایم، آموزش معماری و هدایت و راهبری پایان نامهها را به جارچیهای میدان انقلاب نسپاریم و با کار جدی با دانشجو به نضج باورهای او یاری رسانیم.
وقتی مدیریت یک تیم معماری را برعهده داریم، به نیروهای دفاتر معماری به عنوان رباتهای دسناتور نگاه نکنیم و با ایجاد آموزش و همبستگی گروهی گروههای حرفهای تربیت کنیم. کارهای پژوهش دانشجویان را در قالب مقالات و کتابهای سریالی معماری روانه بازار نکنیم. به دانش عمومی گذشته خود در تاریخ، فلسفه، ادبیات، سینما، نقاشی، موسیقی، شعر اکتفا نکنیم و همواره به ارتقاء دانش عمومی و تخصصی خود بپردازیم تا بتوانیم برای انسان امروز فضا و مکانی در خور طراحی کنیم.
و بالاخره از اخلاق فردی و اخلاق حرفه ای به اخلاق اجتماعی برسیم و فضا و مکان میلیونها انسان کم درآمد جامعه را هم در گستره کار معماری به حساب آوریم.
در مسیرهای غبارآلود و در مه نشسته پیش رو، به نظر میرسد راهی جز ایمان به اراده وجود ندارد، ایمان به تلاش برای ایجاد زمینههای زندگی بهتر برای همه. شاید که آرمانهای بزرگی چون عادلانهتر کردن ساختارهای مادی و کنترل قدرت، جز از راه اراده فردی نگذرد. فردی که با عمل به مسئولیت اجتماعی و حرفهای، خود محیطی برای تمرین گفتگو و مدارا با دیگرن ایجاد کند و جمعی بسازد که درعین حال مطالبه شفافیت از مجریان قانون به نقد جریانات ناسالم در جهت تقویت منافع عمومی بپردازد.
عکس : معماران جوان در حال اجرای طرح مسابقه معمارنت برای ارتقاء سکونتگاههای غیر رسمی در نیشابور
- Add new comment
- 2902 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان