معماران و شهرسازان و شوراها

معماران و شهرسازان و شوراها
نویسنده: 
بهروز مرباغی

انتخابات اخیر شوراهای شهر و روستا، یک جورهایی، صنف معمار و شهرساز را هم درگیر کرد. در انتخابات‌های گذشته، اعضای این صنف، به روال مالوف، عمل می‌کردند و به تصمیم شخصی خود در این رویداد شرکت می‌کردند و رای می ریختند. یا شاید شرکت نمی‌کردند و «کاری به این کارها نداشتند»!

 

 

انتخابات اخیر شوراهای شهر و روستا، یک جورهایی، صنف معمار و شهرساز را هم درگیر کرد. در انتخابات‌های گذشته، اعضای این صنف، به روال مالوف، عمل می‌کردند و به تصمیم شخصی خود در این رویداد شرکت می‌کردند و رای می ریختند. یا شاید شرکت نمی‌کردند و «کاری به این کارها نداشتند»! اما این‌بار در برخی از شهرهای ما حضور معماران و شهرسازان به صورت صنفی و در قالب شخصیت حقوقی بود. همین وجه از حضور است که شایسته تأمل و بررسی است. یکی از وزین‌ترین نمونه‌های این حضور، در اصفهان اتفاق افتاد. «در این حرکت شخصیت‌های فعال در حوزه‌های متنوع شهری گردهم آمده و با نگارش میثاق‌نامه‌ای برآمده از انتظارات و نیازهای ملموس مردم اصفهان، کاندیداهای شورای این شهر را مخاطب قرار داده و شرط پشتیبانی از حضور آن‌ها در شورا را اعلام تعهد به این میثاق‌نامه دانستند. تجربه‌ای که می‌تواند در جهت مبنا قرار گرفتن برنامه‌‌سالاری به جای رابطه‌سالاری میان فعالان به عنوان نمایندگان معنوی مردم و مسئولان شهر تعمیم یابد» (معمارنت).

 

در شهرهای دیگر هم، به روش‌ متفاوت، چنین حرکت‌هایی را شاهد بودیم. مثلاً در بوشهر گروهی از دردآشناهای مسائل شهری و معماری با تشکیل محفلی با نامِ «یاران شورا» اعلام کردند تمام تجربه و دانش خود را به صورت داوطلبانه در اختیار اعضای جدید شورا قرار خواهند داد. اینان،‌ مصمم هستند هر هفته جلسه‌ای داشته‌باشند و با رصد کردن مسائل شهری و معماری، در صورت لزوم، به شورا مشورت دهند.

 

در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ، نامزدها و سپس برندگان شوراها از معماران و شهرسازها کمک خواسته‌اند تا «مفیدتر کارکنند». تعدادی از نامزدهای شهرداری هم که باید برنامه‌ای تهیه و به شورا ارائه کنند، به معماران و شهرسازان مراجعه کرده‌اند. همه این‌ها مبارک است و امیدواریم ارتباط فنی و کارشناسی معماران و شهرسازان با تصمیم‌سازان و مدیران شهری تداوم و گسترش یابد. با چنین آرزویی است که علاقمندم نکاتی را در خصوص «میثاق‌نامه»ای که «فعالان شهری» اصفهان ارائه نمودند، مطرح کنم. شاید تکمله‌ای باشد بر کار نیک این بزرگان و عزیزان.
 

میثاق‌نامه دو طرف دارد!
نخست یک نکته را به عنوانِ اصلِ نقد این میثاق‌نامه یادآور می‌شوم: میثاق‌نامه دو طرف دارد؛ خواهان و متعهد. فرد یا گروهی (خواهان) می‌خواهد فرد یا گروه دیگری (متعهد) را ملزم به انجام یا برآوردن نیاز یا خواسته‌ای نماید. علاوه بر این دو «طرف»، می‌دانیم که این تعهد و انجام آن در «متن» یک جریان یا جامعه‌ای اتفاق می‌افتد که می‌تواند رکن سوم این بده‌بستان اجتماعی باشد.

 

اگر این تعریف ساده را بپذیریم، خواه و ناخواه، باید بپذیریم خواهان باید نیازها و خواسته‌هایی در حد و قواره خود داشته‌باشد. طبیعتا از متعهد هم آنی را می‌شود خواست که در ظرفیت واستعداش باشد. خواه استعداد ذاتی خواه استعداد الزامی و منتظر.

 

اینک صحبت از «میثاق‌نامه»ای است که یک طرفش «گروهی از فعالان شهری» است و طرف مقابلش هم افرادی که قرار است با انتخاب‌شدن‌شان مدیریت پارلمان شهری را برای چهارسال به عهده بگیرند. در طرف اول «کارشناسان و نخبگان» شهر را داریم که حسب آشنایی‌مان با آن‌ها، عموما معمار و شهرساز هستند، و در سوی دیگر مدیران وتکنوکرات‌هایی که قرار است سرنوشت اداره داخلی یکی از زیباترین و فاخرترین شهرهای کشور را به‌عهده بگیرند.

 

به اعتقادِ من، میثاق‌نامه چنین طرفِ‌اولی باید در حد شأن و منزلت اجتماعی و کارشناسی او باشد. یعنی:
-    مستند به مطالعه‌ای پشتیبان باشد،
-    هم‌چون متنی علمی و فنی، دور از شعار و احساس‌گرایی باشد،
-    مسبوق به سابقه در حافظه تاریخی شهر باشد،
-    مستند به سند بالادستی مورد قبولِ این جمع باشد،
-    روشن و صریح بوده امکان تفسیرهای متضاد از آن نباشد،
-    آینده را ملاک قراردهد و به روزمرگی نیفتد.

 

به کلامی دیگر، میثاق‌نامه‌ای که طرف اولش معماران وشهرسازان شهر باشد، ‌باید با ادبیات فنی این صنف تنظیم شود و سطح تخصصی خود را حفظ نماید. ساده‌تر این‌که: میثاق‌نامه باید «سطح اول» وظایف و هدف‌های شورا را نشانه بگیرد نه «سطح دوم»‌را که مسائل روزمره یا موضوعاتِ «روز» هستند. می‌دانیم و می‌دانند، متاسفانه، شوراها از وظیفه اصلی و مهم خود غافل شده‌اند و عموما اسیر روزمرگی و حرکت‌های دلجویانه از موکلین خود هستند. به زعمِ اینان، هرکه مراجعه‌کننده و درخواست کننده زیاد داشته‌باشد، موفق‌تر است. متاسفانه وظایف اصلی و کلان شورا فراموش شده‌است. خوب، وظیفه ما چیست؟
 

چشم‌انداز توسعه شهر
اعتقاد دارم، اگر وارد بده‌بستان با مدیران شهر می‌شویم و میثاق‌نامه‌ای تنظیم می‌کنیم، این میثاق‌نامه باید در سطح اول و با عنایت به افق تعریف‌شده چشم‌انداز توسعه شهر،‌ و وظیفه ذاتی مدیران شهر در این راستا، تدوین ‌شود که می‌تواند مبتنی به دو منبع باشد:

 

الف: چشم‌انداز توسعه شهر
ب: وظیفه ذاتی و مورد انتظارِ شورای شهر در نظارت بر ترسیم حرکت و آینده توسعه شهر؛ که اشراف و نظارت بر تهیه طرح‌های شهری ابزار آن است.
اما اگر میثاق‌نامه موکول به مشغله‌ روزمره و (متاسفانه) رایج اعضای شورای شهر باشد، که در حد رفع‌و رجوع نیازهای گذرا و روزانه محله‌ها و اهالی است، امکانِ ارتقا در کیفیت و نتایج عملکرد شورای شهر چندان منتظر نیست. من، به دو دلیل، از بحث در این خصوص در می‌گذرم. نخست آن‌که اعتقادی به چنین عملکردی ندارم و اشتغال شورای شهر به چنین اموری را لوث‌شدن علت وجودی شورای شهر می‌دانم، دوم آن‌که اصولا چنین عملکردی راه به تعالی ندارد و هر روز بیش از روز قبل به ورطه روزمرگی و مردم‌فریبی می افتد.

 

بنابراین، پس‌زمینه چنین میثاق‌نامه‌ای دو موضوع و منبعِ سطح اول است. چشم انداز توسعه شهر نخستین راهنمای ما برای تدوین میثاق‌نامه است. این میثاق‌نامه باید با توجه و جهت‌گیری دقیق به سمت «اهداف»ِ چشم‌انداز، دربرگیرنده «سیاست»‌هایی باشد که بستر لازم برای «برنامه»‌های اقدام را فراهم می‌کنند. اما چشم‌انداز توسعه شهر چگونه نوشته می‌شود؟

 

البته، در این‌جا صحبت از چشم‌انداز توسعه شهر است نه چشم‌انداز فعالیت‌های بخشی یا موردی، مثل چشم‌انداز گردشگری شهر. درست است که «بیانیه چشم‌انداز» حاصل مطالعات پشتیبان مفصلی باید باشد و منوط به آرزها و تمایلات مولفین چشم‌انداز نیست، ولی، متاسفانه،‌ در چارچوب لغوی و نه فنی و مفهومی، مولفین چشم‌انداز، معمولاً آرزوهای خود را به عنوان چشم انداز شهر ارائه می‌نمایند، که قطعاً علمی و درست نیست. بدین ترتیب، اگر نخبگانی که میثاق‌نامه را تنظیم می‌کنند، عموما، اهل هنر و میراث فرهنگی باشند، کافی است تا چشم‌انداز را «گردشگری» تعریف کنند و از شوراییان بخواهند «در مسیر توسعه پایدار در راستای محور توسعه استان یعنی گردشگری» گام بردارند؟ ولی آیا این محور می‌تواند محور توسعه پایدار شهر باشد یا نه، مورد بحث و مناقشه است.
 

به کجا می‌خواهیم برویم؟
همه می‌دانیم بیانیه چشم‌اندازِ توسعه شهر در پاسخ به سه سئوال حداقلی و اصلی که هرکدام مطالعات پشتیبان وسیع و عمیقی را می‌طلبد، ‌به عنوان حکم ونقشه راه توسعه تدوین می‌شود:
-    در کجا قرار داریم؟
-    به کجا می‌رویم؟
-    به کجا می‌خواهیم برویم؟

 

پاسخ این پرسش‌ها به ما اجازه می‌دهد بگوییم برای افقِ طرح، مثلا بیست سالِ آینده، چه چشم‌اندازی برای شهر داریم. و همه می‌دانیم پاسخ به همین سه سوال چقدر مطالعه و انرژی لازم دارد. به عبارتِ دیگر، بیانیه چشم‌انداز به معنی انشای آمال و آرزوها نیست. مثلا اگر موضوعِ بیانیه شهر یا استان اصفهان است باید در واکاوی همان سوال اول، علاوه بر ارزش‌های تاریخی و فرهنگی شهر و استان، ارقام و اعداد تولید و درآمد را بررسی کنیم و بدانیم چنددرصد از سفره مردم را صعنت تامین می‌کند و چنددرصد را کشاورزی و خدمات و . . . آیا می‌توان به صرف‌اینکه استان زیبای اصفهان آثار ملی و جهانی باشکوهی دارد آن‌ها را منبع حیات و معیشت مردم و محور «توسعه پایدار» دانست.

 

من، اصلا و اصولا، وارد این مقوله نمی‌شوم که در حال حاضر زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم اصفهان بر چه پایه‌هایی قرار دارد. این بحث موضوع صحبت ما نیست. حرف بر سر این است که آیا ما میثاق را بر پایه استنادات چشم‌انداز توسعه شهر تنظیم کرده‌ایم یا بر اساسِ آرزوهای فرهنگی و مدنی خودمان.
 

کارفرمای کاربلد
منبع دومی که می‌تواند پایه‌های چنین میثاق‌نامه‌هایی را بسازد، وظایف ذاتی و اصولی شوراهای شهر است.
به‌باورِ من، شوراهای شهر باید به‌عنوان مدعی وارد بررسی طرح‌های شهری و نحوه اجرای آن‌ها شوند. اگر قرار است طرح‌های شهری، تفصیلی، جامع یا راهبردی یا هر طرح دیگری قابلیت اجرا داشته‌باشد و روندِ پایدار طراحی را طی کند، طبعا، اعضای شورای شهر به عنوان نمایندگان مردم شهر باید نخستین کسانی باشند که مورد مراجعه شهرساز وبرنامه‌ریز شهری قرار می‌گیرند. از سوی دیگر، از آن‌جا که امیدواریم اعضای شورای شهر از برگزیدگان شهر باشند، پس انتظار می‌رود بتوانند با دیدی کارشناسانه و منتقدانه به بررسی ایده‌ها وطرح‌های شهری بپردازند. این‌جاست که نقش نخبگان فرهنگی و مدنی در غنا بخشیدن به این بررسی‌ها نمایان می‌شود.

 

نخبگان شهر باید از اعضای شورای شهر بخواهند در بررسی طرح‌های شهری، به‌جای پیله‌کردن بر موارد جزئی و شخصی، به ساختار طرح بپردازند. همه می‌دانیم بسیاری از طرح‌های شهری ما برای قفسه‌هاو بایگانی‌ها نوشته می‌شوند و تاثیر مطلوبی بر زندگی شهر ندارند. وجود «کمیسیون ماده 5» و ازدحام پرونده‌هایِ در نوبت این کمیسیون نشان‌دهنده همین «کاغذی‌بودن» طرح‌های شهری است. یکی از اصلی‌ترین دلایل کاغذی‌شدن این طرح‌ها ضعف کارفرما در بررسی کارشناسانه آن‌ها است. شورای شهر، راسا یا با کمک همین نخبگان می‌تواند نقش کارفرما یا مدعی آگاه و مسلط را بازی کند تا طرح‌ها به سرانجامی نیکو برسند.

 

از اهالی شورای شهر می‌توان خواست موضوعات مهمی چون حوزه مولد، حوزه دفاعی،‌ حوزه ذخیره، جغرافیای توسعه و چشم‌انداز توسعه شهر را تدوین کنند یا دستور دهند تهیه شود. این‌ها هستند که دوام و توسعه پایدار شهر را تضمین می‌کنند نه دقت وتوجه خاص به آثار و میراث تاریخی و فرهنگی که جزو وظایف حاکمیتی و ذاتی سازمانی دیگر است. نه این‌که شورای شهر به چنین موضوعاتی بی‌توجه باشد، بلکه باید این موضوعات را در چارچوب چشم‌انداز توسعه شهر و تکالیف طرح‌های مصوب شهری بجوید. شورای شهر باید مدعی و پیگیر ارتقای طرح‌های شهری به‌گونه‌ای باشد که شاهد عبور از «کمیت گرایی» به «کیفیت پذیری» در طرح‌های شهری باشیم.
 

گردشگری؟
اما، دوست دارم نکته‌ای جنبی را هم مطرح کنم.
متاسفانه در سال‌های اخیر مقولاتی در طرح‌ها و برنامه‌های شهری مطرح شده‌اند که هرچند فی‌حد ذاته درست و مقبول هستند، اما، بی‌پشوانه و حتی سطحی مطرح می‌شوند. در طرح‌های شهری هرکجا که جای خالی مانده باشد، فوری رنگ سبز رویش می‌گذاریم و فضای سبز می‌نامیمش. یا اگر کمی دقیق‌تر باشیم فضا را به رنگ آبی فرهنگی در می‌آوریم. پای استدلال و دفاع هم محکم می‌ایستیم، چون مگر کسی می‌تواند مخالف فضای سبز یا فضای فرهنگی در شهر باشد؟ و این چنین، پلاک‌های زیادی را از گردونه فعالیت‌های عادی و مورد نیاز شهری خارج می‌کنیم تا شهرداری بتواند در طول چندین سال پلاک‌های مانده زیر آن رنگ‌ها را بخرد و تبدیل به پارک کند، مثلا.

 

مقوله گردشگری هم از این نوع مقولات است. علاقمندم از دوستان بخواهم این راهبرد ها را دقیق‌تر ببینند. علاقمندم خواهش کنم دوستان آمار و ارقام گردشگری را، با تمامِ اغراق‌ها و آمارسازی‌ها، بررسی کنند و سپس اعلام طریق کنند. گردشگری در ایران مقوله ساده‌ای نیست. در هیچ‌کجای عالم هم ساده نیست و نبوده. متاسفانه، اخیرا، برای غالب ماها عادت شده گردشگری را دوای تمام دردهای توسعه بدانیم. چنین نیست. در روزها و سال‌های ماضی هم که اصفهان و شیراز مقصد گردشگران خارجی بود، اقتصاد و معیشت مردم با پولی که توریست خرج می‌کرد، تامین نشد. اصفهان اگر پایه‌های نیرومند صعنت را بنیان نمی‌گذاشت الان نمی‌توانست به این راحتی از پس مشکلات زندگی مردم بر آید.
اصفهان زیباست! والسلام!
تیرماه 92