مروری بر کتاب معماری شادمانی
شناسنامه:
نويسنده: آلن دوباتن
مترجم: پروین آقایی
ناشر: ملائک
سال انتشار:2006
«معماری شادمانی» عنوان کتابی از «آلن دوباتن» است. پیش از پرداختن به سطح محتوایی، آنچه این کتاب را از سایر کتابهای مربوط به معماری متمایز میسازد ویژگیهای نویسنده آنست. دوباتن، مردی 44 ساله (1969) و متولد سوئیس است که تحصیل در مقطع دکترای فلسفه در دانشگاه هاروارد را کنار گذاشت تا نوشتن برای مردم عامه را آغاز کند! از او کتابهای دیگری نیز به زبان فارسی ترجمه شده که از آن جمله میتوان به «پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگوگون کند» و نیز «تسلیبخشیهای فلسفه» اشاره کرد. دوباتن در «پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگوگون کند» (1997)، زندگی مارسل پروست، نویسندهٔ معاصر فرانسوی را به میان میکشد. در«تسلیبخشیهای فلسفه» (2000)، زندگی شش فیلسوف بزرگ یعنی سقراط، اپیکور، شوپنهاور، مونتنی، نیچه و سنکا را دستمایه قرار میدهد تا فلسفه را به سطح زندگی روزمره بیاورد. «هنر سیر و سفر»، «یک هفته در فرودگاه» و «خوشیها و مصائب کار» از دیگر کتابهای او هستند که به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند.
شناسنامه:
نويسنده: آلن دوباتن
مترجم: پروین آقایی
ناشر: ملائک
سال انتشار:2006
«معماری شادمانی» عنوان کتابی از «آلن دوباتن» است. پیش از پرداختن به سطح محتوایی، آنچه این کتاب را از سایر کتابهای مربوط به معماری متمایز میسازد ویژگیهای نویسنده آنست. دوباتن، مردی 44 ساله (1969) و متولد سوئیس است که تحصیل در مقطع دکترای فلسفه در دانشگاه هاروارد را کنار گذاشت تا نوشتن برای مردم عامه را آغاز کند! از او کتابهای دیگری نیز به زبان فارسی ترجمه شده که از آن جمله میتوان به «پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگوگون کند» و نیز «تسلیبخشیهای فلسفه» اشاره کرد. دوباتن در «پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگوگون کند» (1997)، زندگی مارسل پروست، نویسندهٔ معاصر فرانسوی را به میان میکشد. در«تسلیبخشیهای فلسفه» (2000)، زندگی شش فیلسوف بزرگ یعنی سقراط، اپیکور، شوپنهاور، مونتنی، نیچه و سنکا را دستمایه قرار میدهد تا فلسفه را به سطح زندگی روزمره بیاورد. «هنر سیر و سفر»، «یک هفته در فرودگاه» و «خوشیها و مصائب کار» از دیگر کتابهای او هستند که به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند.
با این مقدمه، حال میتوان به سراغ کتاب «معماری شادمانی» او رفت که در سال 2006 نوشته شده است. دوباتن، فصل اول کتاب خود را با عنوان «اهمیت معماری»، با فضای خانه شروع میکند، جایی که آنرا «مأمن جسم و روح و محافظ هویت» نامیده و میگوید: «سالیان سال، ساکنان آن پس از مدتی که در بیرون از خانه گذراندهاند پس از آمدن به خانه و نگاه کردن به اطرافشان به یاد آوردهاند چه کسی هستند.» (ص 10) او معتقد است گرچه خانههای امروز برای بسیاری از مشکلات ساکنانشان هیچ راهحلی ارائه نمیکنند ولی حتی با همین وضعیت نیز حامل شادمانیای هستند که خاص خودشان است و ریشه در معماری آنها دارد. اینکه چرا یک فیلسوف درباره معماری مینویسد و از آن مهمتر چرا بحث خودش را با خانه شروع میکند چندان موضوع عجیبی نیست و میتوان گفت با تلاشهای هایدگر و باشلار، این بعد مادی و کالبدی زندگی انسانی، به بخش مهمی از دلمشغولیها و بازیهای ذهنی اهل تفکر تبدیل شده است. دوباتن در همان ابتدای بحث خود به جدال با کسانی میرود که بخش کالبدی زندگی را کماهمیت تلقی میکند. جریانی که به زعم او، از دیرباز وجود داشته و رد تفکرش را در تاریخ میتوان به خوبی گرفت. به عنوان مثال، برخی معتقدان مسیحی که ترک سکونت در خانه به مقصد معتکف شدن در کلیسا یا بقعه را نقطه مهمی در روند پالایش روحی خود میدانستند. نویسنده معتقد است هنوز افراد بسیاری در سطح جهان یافت میشوند که معتقدند خشنودی اصلی را باید در درون ذهن جست و بنابراین، جهان مادی پیرامون، فاقد ارزشی درخور است. این افراد از نظر دوباتن، با بیتوجهیشان به مسئله طراحی یا دکوراسیون شناخته میشوند؛ کسانی که تلاش میکنند تجارب بصری را کماهمیت جلوه دهند و البته همواره با فعال شدن جریانات معکوس خود که جلوهبخشی به جهان مادی را پیگیری میکنند، مواجه بودهاند. دوباتن در فصل اول کتاب خود به صورتی مداوم و با مثالهای مکرر، قصد اثبات این مسئله را دارد که «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در مکانهای مختلف، افراد مختلفی هستیم.» (ص 12) و درنهایت از مخاطبانش میخواهد که قدرت فضا را با تواضع بپذیرند. با اینحال میبایست توجه داشت که تاکید او بر فضا و اهمیت آن، به هیچوجه جنبه جبری و تقلیلگرایانه نمییابد. او موضوع را بسیار پیچیدهتر دانسته و صراحتا اذعان میکند که «گاهی اوقات، خواب بعد از ظهر یا یک قرص مسکن، تاثیرگذارتر از بینظیرترین اثر معماری است.» (ص 15) از نظر دوباتن، معماری، حامل پیام اخلاقیایست که به جای «تحمیل»، افراد را به سمت خود، «دعوت» میکند. به عبارت دیگر «یک اتاق بدنما میتواند به تردیدهای موقت در مورد نقایص زندگی قوت ببخشد.» (ص 12) و بالعکس.
دغدغه فصل دوم کتاب دوباتن با عنوان «به چه سبکی بسازیم؟» درباره سبک ساختوساز است. او با روایتی تاریخی از مسئله مدعی میشود که «خلق زیبایی همیشه تا این اندازه دشوار نبوده است.» (ص 24) چرا که محدودیتهای تکنولوژیکی و نیز شرایط متفاوت اقلیمی، سازندگان را مجاب میکرد که از مصالح و سبکهای دردسترس و مرسوم استفاده کنند به صورتی که حتی برای بناهای سادهتر و ارزانقیمتتر هم شیوهنامههای مشخص و نسبتا یکسانی وجود داشت و همین، سبکهای محلی و بومی را حفظ میکرد. دوباتن، یکی از نقاط عطف در تغییر این جریان را به سال 1747 ارتباط میدهد که پسر غیرعادی نخستوزیر بریتانیا خواست برای اولینبار خانهای برگرفته از سبک مذهبی قرون وسطی بسازد و این کار را هم کرد که نتیجه آن، روی کار آمدن سبک گوتیک در برابر سبک کلاسیک بود. از آن پس رفتهرفته دعوای بین سبکها بالا گرفت و آنها از مقتضیات زمانی و مکانی خود جدا شدند و به مختصات دیگری رفتند. به عنوان مثال، در سال 1833 «دائرهالمعارف معماری کلبه، مزرعه و ویلا» توسط جان لودون منتشر شد که طرحهایی از خانههای سراسر جهان را در خود جای داده بود. دعوا بر سر سبک چنان بالا گرفت که به عنوان نمونه، یک زوج اشرافزاده قرن هجدهمی، چون نتوانستند بر سر سبک واحدی به توافق برسند قسمت جلوی خانه را به سبک کلاسیک و قسمت پشت را به سبک گوتیک ساختند! بنابراین شهرها مملو از آشفتگی و رقابت سبکهای مختلف با یکدیگر شد و احیای یکپارچگی، به عنوان نیازی اساسی مطرح گشت. همین فضا بود که به مهندسان برای رواج معماری مدرن و اهمیت دادن به کارکرد در مقابل شکل، یاری رساند و لوکوربوزیه، نماینده شاخص این جریان نوشت: «مهندسان، همه این نیازها را تامین میکنند و به همین دلیل آنها، معماران ما هستند.» (ص 49) مهندسی مدرن معتقد بود مشاجرات موجود درباره زیبایی و سبکهای مختلف بیهوده است و زیبایی یعنی کارکرد. برهمین اساس خانه خوب، بیش از هر چیز با تمیزی، نور و دمای مناسب آن شناخته میشد. جنبش مدرنیسم در معماری اما خیلی زود آماج حملات و انتقاداتی جدی از ناحیه کسانی (از جمله جان راسکین) که میگفتند توقع ما از خانه تنها «پناه دادن» نیست بلکه «یادآوری» نیز هست، قرار گرفت. منظور از یادآوری، ارزشهایی در گذشته یا آینده است که فرد خواهان عدم فراموشی و درنتیجه، زندگی با آنها و مطابق با آنهاست و این مقولهایست که از حیطه علم، خارج است. دوباتن با ذکر مثالی از طراحی صنعتی توضیح میدهد که گرچه علم میتواند به فرمولی برای مبلمان راحت و متناسب با فرم بدن انسان برسد اما آن به تنهایی نمیتواند ظاهر صندلیها را تعیین کند. بنابراین، برای معماری خوب به چیزی بیش از صرف علم و مهندسی و کاربرد نیاز است. او میگوید: «لوکوربوزیه، ذات معماری و در معنای گسترده ماهیت انسانها را فراموش کرده بود.» (ص 202)
عنوان فصل سوم کتاب، «ساختمانهای گویا» است که درواقع ادامه نتیجهگیری فصل پیشین درباره ضرورت سخنگویی بناها با انسانهاست. دوباتن در همان ابتدای بحث مینویسد: «اگر ذهنمان را به دریافت پیامی که در پریز برق یا شیر آب نهفته مشغول کنیم آماج تحقیر کسانی قرار میگیریم که از این وسایل صرفا برای روشن کردن اطاق خوابشان یا شستن دستهایشان استفاده میکنند.» (ص 70) او در تمام این فصل، به ماهیت ارتباطی خانهها و وسایلشان اشاره کرده و استدلال میکند ما با الهام از بیولوژی و حالتهای مختلف آن و معانی نهفته در هر حالت، سعی بر نسبت دادن برخی ویژگیها به اشیاء بیجان میکنیم. به عبارت دیگر در تلاشیم تا نوعی از وحدت را بین دنیای ذهنی و درونی خود و دنیای تجسمی پیرامونی برقرار سازیم و تفکر تداعیگرانه انسان نیز به این مهم یاری میرساند. بنابراین، ما چیزی را زیبا میدانیم که متناسب با ارزشهای ذهنیمان باشد و ما را خوشحال و شادمان کند. پس شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که زیبایی، همان شادمانی است.
«خانههای ایدهآل» عنوان چهارمین فصل این کتاب است که تاکید خود را روی مفهوم ایدهآل قرار میدهد. دوباتن مدعی میشود که ما درون وجودمان، خودهای مختلفی را ذخیره کردهایم که با همه آنها، به یک اندازه احساس نزدیکی نمیکنیم. آرزوهایی داریم که در معرض فراموش شدن هستند و خاطراتی که همین آفت، تهدیدشان میکند. بنابراین «ما برای جلوگیری از ناپدید شدن خویشتن واقعیمان به کاغذهای دیواری، نیکمتها، نقاشیها و خیابانها متوسل میشویم.» (ص 92) ایدهای که در نظریات آموس راپاپورت درباره فضا و فرهنگ نیز بسیار با آن مواجه میشویم. راپاپورت معتقد است که هر شکل، تیپی از باورهای یک قوم را در خود ذخیره کرده است. تعریفی که دوباتن از خانه میدهد جای تامل بسیار دارد. او میگوید: «کافی است که ساختمانی با نغمه درونیمان همسو باشد تا آنرا خانه بنامیم... ما همانطور که به خانهای برای جسممان نیاز داریم به خانهای برای روح و روانمان هم نیاز داریم تا نقاط ضعفمان را جبران کند. ما به پناهگاهی نیاز داریم تا حالات روحیمان را تقویت کند چون بیشتر جهان، مخالف اعتقادات ماست.» (ص 93-92) به تعبیری خلاصه میتوان چنین نتیجه گرفت که خانه در نظر دوباتن، جایی است که ما را نسبت به خویشتن واقعیمان «وفادار» نگه میدارد و بر ترس فراموش شدن، غلبه میکند: «خودانگارهای از سنگ». (ص 122) یا به گفته شیلر «نگهبانی از تبار جهان ایدهآل». (ص 118) به همینرو دوباتن، ساختن و نوشتن را از آن حیث که هر دو، چیزهای مهم را ثبت میکنند شبیه هم در نظر میگیرد. او در پایان این فصل، پویایی مفهوم ایدهآل را مدنظر قرار داده و بر تغییرپذیریش در طول زمان تاکید میکند.
دوباتن در فصل پنجم با عنوان «ویژگی ساختمانهای زیبا» پنج مفهوم نظم، توازن، ظرافت، انسجام و خودشناسی را مورد بحث قرار داده و میگوید: «همانطور که فلاسفه، فضایل انسانها را نامگذاری کردهاند ما هم باید بیاموزیم برای فضایل ساختمانها اسم انتخاب کنیم و سخاوت یا تواضع، صداقت یا عطوفت را به دقت در آثار معماری مشخص کنیم.» (ص 145) او سپس به صورتی مفصل، به تشریح صفات مذکور پرداخته و با مثالهایی تاریخی و بینفرهنگی، سعی بر اثبات اهمیت آنها دارد. پایانبخش این فصل از کتاب، تاکید دوباتن بر پیچیدگی نیازهای انسانی و نیز فرآیند دشوار تبدیل آنها به نقشههای معمارانه قابل اجراست. او میگوید: «طراحی یعنی فراموش کردن چیزهایی که میدانیم، شرکت صبورانه در مکانیسمهایی که در پس واکنشهای غیرارادیمان نهفتهاند و پی بردن به معما و پیچیدگی کسالتبار امور روزمره مثل خاموش کردن کلید برق یا باز کردن شیر آب.» (ص 204) رویکردی که بیش از هر چیز، فلسفه پدیدارشناسی را به ذهن متبادر میسازد.
پایانبخش این کتاب، فصل ششم آن با عنوان «آینده درخشان این رشته» است. نویسنده در این فصل، ساخت خانههای جدید را مورد انتقاد قرار داده و تعبیر «هتک حرمت» را برایش به کار برده و نسبت به سطحی شدن و بیتفاوتی هشدار میدهد، مسئلهای که معتقد است آسیبهایش در حوزه معماری به مراتب شدیدتر از سایر حوزههای هنر و ادبیات است. او خیلی صریح میگوید: «نباید فقدان نبوغ را به فقر نسبت دهیم و تصور کنیم بودجه محدود، مانع ساخت ساختمانهای زیبا میشود... چیزی که درخور سرزنش است، ناتوانی و بیکفایتی است.» (ص 211) دوباتن همچنین تفاوت در زیباییشناسیهای مختلف را تذکر داده و توجه به آنها را ضروری برمیشمرد. پایانبخش صحبت او، تشویق علاقمندان معماری به اندیشهورزی در این حوزه است و تلاش برای تغییر شرایط نامناسب کنونی. پیام نهایی او به مخاطبان این کتاب خود چنین است: «به جای اینکه تصور کنیم تحولات عظیم در سلایق، مستلزم تلاش فراوان است و با این تصور، مایوس شویم باید به یاد داشته باشیم که انقلابهای قبلی در زیباییشناسی، با امکانات ناچیزی صورت گرفتهاند. معمولا چند ساختمان و یک کتاب برای ارائه الگوهای عملی، کافی بودند... در تمام این تحولات معماری، پشتکار عاملان اولیه به اندازه امکاناتی که در اختیار آنها قرار داشت حائز اهمیت بود.» (ص 215)
کتاب دوباتن، نه یک کتاب تخصصی در حوزه فلسفه است و نه ذیل کتابهای جدی معماری قرار میگیرد با اینحال به جهت تلاشی که برای ارتباط برقرار کردن بین مفاهیم این دو حوزه، آن هم به زبانی عامیانه و برای مخاطبان عادی کرده حائز اهمیت است. انتشار این کتاب را درواقع میتوان دعوتی عمومی به بازاندیشی در مورد معماری و نگاه به آن دانست. چنین کتابهایی خصوصا در فضای فعلی جامعه ما که ساختوساز نیز به مقولهای عامیانه بدل شده مهم تلقی میشوند.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 2724
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان