نگاهي به كتاب بازاردرشهراسلامي
شناسنامه:
عنوان: بازار در شهر اسلامی (طراحی، فرهنگ و تاریخ)
ویرایش: محمد قاریپور
نشر: انتشارات دانشگاه آمریکایی قاهره (نیویورک- قاهره)
محل انتشار: قاهره
سال انتشار: 2012
بازار و دنیای اسلام
نگاهی به کتاب «بازار در شهر اسلامی»
مجموعه مقالات «بازار در شهر اسلامی، طراحی، فرهنگ و تاریخ» که توسط انتشارات دانشگاه امریکایی قاهره در سال 2012 منتشر شده، اخیراً توسط گروه پژوهشی معمارنت ترجمه شده و به زودی وارد بازار کتاب خواهد شد.
بازارها نقشی کلیدی در تحولات اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی شهرها در سراسر جهان اسلام بازی میکنند. یک چنین نقش محوری، بازار را بخش جداییناپذیر شهر و اغلب عامل تعینکنندۀ شکل شهر و عناصر شهری میکند. تأثیر متقابل همکاری میان بازار و شهر را میتوان در الگوهای متفاوت رشد بازار (چه به صورت از پیش طرحریزی شده و چه به شکل انداموار و طبیعی) دید؛ بازار همچنین قابلیت تقویت یا محدودکردن رشد شهری را دارد. نزول یا افزایش نقش اقتصادی یا سیاسی بازار، همچنین جمع آن در اقتصادهای محلی، ملی و جهانی میتواند بر توسعۀ شهر اثر گذر باشد. بهعلاوه، انعطافپذیری بازار به عنوان یک مجموعۀ دائمی یا موقت برای گردهماییهای اجتماعی و سیاسی یا آئینی و دینی آن را هستة اصلی بیشتر شهرها در جهان اسلام کردهاست. پیوند نمادین و فضایی آن با اجزاء شکلدهندة عمدۀ شهر نظیر، بخشهای دینی، مسکونی یا اداری، به بازار اهمیت و برجستگی خاصی نه تنها در شهرسازی بلکه در قلمرو سیاسی دادهاست. با کنترل اقتصاد و تجارت، بازار قادر است ارتباط نیرومند و گاه حتی اتحادی را با عوامل قدرت برقرار کند. بهعلاوه، پویایی بازار همراه با نظم آن قدرت دولت را نشان میدهد و منعکس میسازد. نقش تاریخی بازار در تجارت بینالمللی تأثیر بزرگی برنقش جهانی شهرها در تمام جهان اسلام داشت. به سبب نقش کلیدی بازار در شهرهای خاور نزدیک، مطالعۀ بازار مورد علاقۀ محققان در حوزههای گوناگون است؛ و هنوز، علیرغم اهمیت آن در مطالعات شهرنشینی و معماری، مفهوم بازار در جهان اسلام، آنچنان که باید مورد تجزیه و تحلیل جامعی قرار نگرفتهاست.
هدف اصلی کتاب «بازار در شهرهای اسلامی» کشف پویاییهای بازار در یک فضای اجتماعی وسیع و دورنمای سیاسی از طریق مطالعه در شماری از موارد مطالعاتی از شمال آفریقا تا خاورمیانه است. این کتاب شامل مقالاتیست دربارة ویژگیهای گوناگون بازار از منظرهای تاریخی، معماری، جامعهشناسی و انسانشناسی. مشارکتکنندگان پژوهشگرانی از نظامهای گوناگون پژوهشی هستند. از جمله معماری، تاریخ، انسانشناسی، مرمتهای معمارانه و جغرافیا. گوناگونی نظامهای فکری نویسندگان نه تنها به خوانندگان اطلاعات اصیل و بهروز بلکه برخی روشهای پژوهشی را نیز ارائه میدهد و موارد مطالعاتی خود را در شهرهای دمشق، بورسه، حلب، صنعا، نابلس، کابل، تهران، استانبول، یزد و قاهره دنبال میکند. علیرغم تمرکز آن بر جنبههای معینی از بازار نظیر خرید، نقشهای اجتماعی، تاریخی، ارزشهای اقتصادی بازار، و درگیری آن با روندهای صنعتی کردن و مدرنیزاسیون، تمام فصول کتاب یک دورة مختصر از بازارها و تداوم شکلی و کاربردی آنها از گذشته به حال است.
پس از فصل اول که به مباحث مقدماتی دربارۀ بازار و تاریخ و وجوه مختلف آن در شهر اسلامی میپردازد. در فصل دوم، برخی از سنتهای نظری عمده درباره مفهوم «شهر اسلامی» آنگونه که خاورشناسان وصف کردهاند از طریق پیگیری تکامل بازار پرداخته میشود. ناصر رباط در این فصل، ترکیب بازار به عنوان مرکز شهر و توسعه شهری و دگردیسی آن در طول زمان و نیز عناصر معمارانة آن (برای نمونه، کاروانسراها، قیصریهها و سوقهای خطی دارای دروازه)، کاربردها و تغییر وظایف و نامگذاری واحدهای گوناگون آن را بررسی میکند. عوامل قانونی (موقوفات، نقش محتسب و غیره) و ساختارهای اصناف بازرگانان، هر دو به نوبۀ خود مهم، نیز در تجزیه و تحلیل ریختشناسانه و زمینۀ آن در بافتار شهری، قانونی و اجتماعی استفاده شدهاست. رباط با تمرکز بر بازارها، میکوشد تا در بههنجار کردن مطالعۀ شهرهای اسلامی به عنوان دستاوردهای فرهنگی پویا و موضوع تاریخ، جغرافیا، فنآوری و تغییرات آنها در شرایط اقتصادی و اجتماعی سهم داشته باشد.
سوق الحمیدیه نوشتۀ فائزه م. طوطح با تعریف یک فضای شهری طوطح تکمیل کنندۀ مقالة پیشین نوشته رباط از طریق تجزیه و تحلیل تأثیر بازرگانی بر توسعه سوق الحمیدیه به عنوان یک نهاد اجتماعی- اقتصادی و سیاسی در محدودة شهر قدیمی دمشق است. این بازار تاریخی را عثمانها در اواخر سدة نوزدهم و در بخشی از تلاشها برای نوسازی شهر قدیمی و استقرار و حاکمیت نظم و انضباط ساختند. سوق الحمیدیه در دورة انتقال بنا شد تا منعکس کننده تغییر نگرش نسبت به بازرگانان و طرحریزی شهر و نیز نقش رشدیابندۀ شهروندان بومی در ادارة شهر باشد. هر چند عثمانیها الگوهای جدید را میپذیرفتند، به رقابت جستن با ثروت و قدرت اروپاییان و تقلید از غرب نیز علاقهمند بودند. طوطح نقش این بازار را به عنوان پلی فیزیکی بین محلات مجاور قدیم و جدید و مجرای روانی بین سنت و مدرنیته، نشان میدهد و اهمیت پایدار آن را در آیندۀ شهر تضمین میکند.
در بخش چهارم، اوزلم باغبانچی از توسعۀ مرکز تجاری در پایتخت نخست عثمانیها، بورسه بین قرنهای چهارده و شانزده در داخل بافتار فیزیکی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی این شهر بحث میکند. این مرکز بازرگانی در شرق قلعۀ رومی که محل پیوستن شهر قدیم به مسیر کاروانی بود، قرار داشت. سلطان ایلدرم بایزید سیاستهایی را برای کنترل راهداری از طریق فتح بنادر اصلی ورودی در پیش گرفت. بسته به تغییرات و موافقتنامههای بازرگانی، موقعیت مراکز سیاسی همراه با مراکز داد و ستد تغییر کرد. پس از این ترتیبات، شهر یک بازار داد و ستد بینالمللی شد که در آن ابریشم، ادویه و دیگر محصولات از طریق نمایندگان غربی فروخته میشد. بدستان قرن چهارده، ناحیه تجاری مرکزی دستخوش تغییرات عظیمی در دو سدة بعد شد. رویکرد تاریخی باغبانچی نشان میدهد که چطور رهبران سلطنت عثمانی وقف را نهادی تعیین کردند که نیازهای اجتماعی اقتصادی جامعه را از طریق خدمات رفاه اجتماعی و بنیانگذاری و ادارة مجموعههای عمارت (آشپزخانههای خیریه) که براساس این ایده تأسیس گردید، حمایت میکند.
در فصل،«خان الجمرک در بازار حلب»، ژانت استارکی به مناسبات فضایی چند تراشه و همکنشی میان خانالجمرک و بازارهای محاط حلب میپردازد. این خان در سال 1574 در اصل به عنوان بخشی از مجموعۀ بزرگتری ساخته شد که شامل مجموعهای از کارگاهها و در محوطة بازار بود. استارکی نقش خان الجمرک را در سدة هجدهم و جایگاه آن را در داخل فضای اجتماعی مرکز تجاری حلب بررسی میکند.
در «سوقهای صنعا: تغییر کارکردها و مرکزیت نمادین» فرانک مرمیه به مرکزیت شهری بازارها در شهر صنعا در یمن میپردازد. صنعا حتی قبل از آنکه به پایتخت یمن متحدد در 1990 بدل شود، مرکز اقتصادی و سیاسی منطقۀ فلات بلند زیدی بود. پیش از دهه 1960 بازار صنعا که در مرکز یک شبکه محلی از بازارهای هفتگی قرار داشت، بر حدود چهل سوق اختصاصی مشتمل بود. مرمیه نشان میدهد که مرکزیت بازار در صنعا در طول زمان تغییر کرده است، بی آنکه تمام برجستگیهای خود را به رغم توسعۀ شهر و نوسازی روشهای مصرف از دست بدهد. پویایی داخلی و خارجی جامعۀ یمنی را که به بازار در ارتباط با نقشهای آن شکل داد، تعیین میکند. او همچنین دربارة جایگاه بازار در سازماندهی سیاسی شهر بحث و نقش محوری سوقها را در رابطه با شهر و روستا، و نیز مرکزیت بازار در بافتار توسعۀ شهری صنعا را روشن میکند.
در مقالۀ «بازارهای عمومی در نابلس» نصیر عرفات نقش تجارت منطقهای در تشکیل بازارها را که در پژوهشهای معاصر بهندرت مطالعه شده، کشف میکند. بازارهای قدیمی نابلس به سبب قرار گرفتن شهر در چهارراههای مسیرهای تجاری کاروانهای تجاری، در تجارت خارجی پیشرفت کردند. در سدة هجدهم و نوزدهم، تجارت در نابلس به مثابه رسیدن به مکانهای بسیار دور نظیر مصر، سوریه، عربستان و جبل لبنان، توصیف میشد. علاوه بر قدرت فعالیت اقتصادی و تولید مازاد کشاورزی، کارخانههای صابون در نابلس در توسعه فعالیت تجاری محل و داد و ستد بین شهرهای خاورمیانه سهم بسیار داشتند. صدور صابون به نوبة خود با واردات کالاها و تدارکات از سرزمینهایی که به آنها صادر میگردید، همراه بود. عرفات سازمان نیمه تخصصی بازارهای نابلس را در بافتار تاریخی آنها بررسی میکند و توضیح میدهد که چطور طرح سازمانی دقیقی در بازارها پیاده میشد تا پاسخگوی نیازهای هر پیشه باشد.
مارکوس شدل با استفاده از توصیفات ادبی و گزارشهای مکتوب، روند صنعتی شدن بازار کابل را در «کابل از پیشا صنعتی تا صنعتی: بازارها و کارگاهها» مطالعه میکند. بازارهای تاریخی کابل، از جمله بزرگترین مراکز داد و ستد داخلی آسیا، بازارهایی خطی هستند که در امتداد شاهراههای شهر کشیده شده بودند. شادل توضیح میدهد چگونه بازارها، که بیشتر مراکز ساخت و مشتمل بر زنجیرهای از کارگاههایی کوچک با سطح نازلی از تخصصگرایی و خردگرایی اندک در روند تولید بودند، از نزول تجارت کاروانی به سبب پیشرفتهای امپراتوریهای استعماری روس و بریتانیا و از تلاشهای تخریبی دو دورۀ اشغال انگلیس در 1842-1880 لطمه دیدند. شادل طرح میکند که بزرگترین چالش در ابتدای سدة بیستم، هجوم صنعتی کردن و تمرکززدایی بود، که نقش اصلی بازارها و اهمیتشان را از رونق انداخت. این فصل تغییر از تولید پیشاصنعتی به نخستین دوره صنعتی کردن را در کابل تجزیه و تحلیل میکند تا نشان دهد چگونه بازارها نسبت به چالش تولید متمرکز در بیرون شهر، واکنش نشان میدهند و چگونه سرانجام دوباره در داخل نقشۀ شهر ساخته میشوند و جای خود را به دست میآورند.
در «سرای امیر در تهران» فاطمه سودآور فرمانفرماییان اسنادی تاریخی را بررسی میکند که نقش حمایتی مقامات را در ساخت سرایی در بازار تهران پس از آنکه این شهر به عنوان پایتخت قاجاریان در 1795 برگزیده شد، برجسته میکند. او نشان میدهد چگونه به سبب فقدان زیر ساخت برای تجارت، این سرا تا اواسط سدة نوزدهم مرکز اقتصادی و تجاری ایران نگردید. همچنین در این هنگام بود که از کاروانسرای باشکوه، سرای امیر، چارچوب و بخشهای پراکندهای که هنوز در شکل اصلی خود باقی ماندهاند، بهرهمند شد. این بخش تکامل سرای را در یک بافتار بزرگتری پی میگیرد، شامل تاریخ مختصر توسعه بازار در تهران به عنوان بخشی از نخستین قدم اصلاحات صدراعظم ایران، امیرکبیر. فرمانفرماییان سرای امیر را در گذشته وصف و آن را با انواع گوناگون کنونی از سبکها که در این محل جایگزین شده مقایسه میکند.
در بخش دهم، آندرآ دورانتی تأثیر سیاسی والده خان (در بازار استانبول) را بر سیاستهای ایرانیان در سدة نوزدهم نشان میدهد. این خان که بزرگترین کاروانسرای استانبول بود، ستاد نهضت مشروطیت ایرانی شد. رشد جمعیتی نخستین تبعیدیان ایرانی در سدة نوزدهم به افزایش در قدرت اقتصادی و اجتماعی منجر شد، و والدهخان (لابی) متنفذ و کاملاً یکپارچهای در پایتخت عثمانی گردید، تا آخر سدة نوزدهم، حدود چهار هزار خانواده ایرانی در استانبول مقیم شدند که بیشتر مشغول داد و ستد فرش، کتاب و دیگر کالاهای وارداتی یا شرکتهای صنعتی پیشگام بودند. دورانتی پدید آمدن این ساختار یگانه را از طریق تجزیه و تحلیل نقش اجتماعی این بنا در منطقه شهری پایتخت عثمانی بازسازی میکند. مطالعات وی از سدة نوزدهم به عصر جدید پل میزند و وابستگی محیط ایرانی را، در شکوفایی و نیز متروک شدن بعدی والده خان معلوم میسازد.
در بخش بعدی، علی مدرس، تأثیر سیاست در دگردیسی شکل و کاربرد بازار در یزد بهویژه پس از سدة نوزدهم را نشان میدهد. این بخش با بهدست دادن اهمیت تاریخی یزد برای بازار جهانی، بهویژه هند، اهمیت خیزش و سقوط جادة ادویه را بررسی و معلوم میکند چطور مداخلات اروپاییان در مواقع گوناگون، محل، نقش، اندازه و ساختار فضایی بازار را در این شهر تغییر داده است. مدرس تمایزات بین تنشهای سیاسی و اقتصادی حاکمان ملی و محلی را تصویر میکند و اینکه چطور این چارچوبهای سیاسی گوناگون ممکن است شکل و نقش بازار را تغییر بدهد. با جستجو در نیمۀ دوم سدة نوزدهم، او بیان میکند چگونه مطامع استعماری حکومت بریتانیا مکانی خاصی برای شهر و بازار تولید کرد. با بنیان نهادن درکی عمیق از بازار در ابتدای قرن 20، مدرس تأثیر مدرنیزاسیون را بر بازار که از طریق ایجاد راهبردهای طرحهای شهری موجب شد، نشان میدهد. او از دگرگونیهای فضای بازار علیه روایتهای جدید از هویت و تصور تجدد پیشرفت، شامل پویاییهای سیاسی تغییر یابنده در شهر یزد در ایران بحث میکند.
در کالاهای سوق در قلب قاهره: خان الخلیلی امروز، آنا مادوئوف و ماریکا اسنایدر به ارتباط خانالخلیلی جدید با جهانگردی میپردازند. خانالخلیلی در قلب شهر تاریخی قاهره، نزدیک مساجد جامعالحسین و الازهر قرار دارد و هر چند این خان در سدههای 19و 20 بهطور قابل ملاحظهای تغییر کرد، قدیمیترین بازار قاهره محسوب میشود. مکانی نمادین مرکب از هزار دکان مشرف به خیابانهای اصلی، منطقه تجاری متراکمی است که زرگران و جواهرفروشان به آن مسلط هستند. فعالیتهای آن اکنون با بازارهای تازه با دکانچههایی مملو از انواع کالا برای جهانگردان رسماً افزایش یافتهاست. در این بخش، مادوئوف و اسنایدر، خانالخلیلی را به عنوان تصویری از گرایشها و تکامل نواحی مرکزی قدیمی قاهره، رقابت و پویایی فعالیتهای اقتصادی، و تبادلات متعدد در دگردیسی منظر و دورنمای شهری جدید برجسته میکنند. این کتاب در نظر ندارد تمام بازارها را به شیوهای دانشنامهای فهرست کند، بلکه سئوالات عمدة دورنمایهای را مطرح میکند، بهویژه آنهایی که بازار را در وضع فعلی در نظر میگیرند، نه همچون نقیضی برای نهاد تجاری مدرن یا یادگاری مقدس خارج از تاریخ، بلکه همانند دیگر مؤسسات معاصر که باید اکنون مورد ملاحظه قرار گیرد. شماری دیگر از بازارها هستند که شایسته مطالعه در انتشارات بعدی هستند، برخی در داخل شهرهای بزرگ نظیر اصفهان، فاس، تبریز، بورسه و سمرقند و دیگران در شهرهای کوچک و روستاها. ضمن حفظ انسجام کتاب با استفاده از چارچوبهای قابل مقایسه، هر بخش روششناسی یگانه هر نویسنده را منعکس میکند که ریشه در نظام فکری او دارد. رویکرد فراگیر برای خواننده فرصتی فراهم میکند تا از منظرهای مختلف مطالبی بیاموزد: نکاتی مانند، خرید، فرهنگ، روندهای صنعتی کردن و تجددگرایی، جغرافیا، ریختشناسی شهر و حرکتهای سیاسی اجتماعی و فرهنگی در بازار. این بخشها روشن میکند که علیرغم اینکه برخی عوامل کارکردی میتواند تعمیم یابد، هر بازار تاریخ، ویژگیها و جنبههای فرهنگی، فیزیکی و نمادین خاص خود را دارد.
درگیری مستقیم نویسندگان و آشنایی با موارد مطالعه، به جای چارچوب رسمی مشترک شرقشناسانة پژوهشها منظری از درون بهدست میدهد. این کتاب نشان میدهد که بازارها، صرف نظر از محل، اندازه و تداومشان، بخشهای پویایی از فرهنگهای مختلف و انعکاس تغییرات تاریخی در داخل اجتماعاتشان بودهاند. بازار نه همانند مساجد یا کاخها که نیروهای دینی یا سیاسی آن را برپا کرده بودند، از طریق مجموعهای از نیروهای جمعی پیچیده و توسط مردم عادی و بیشتر در غیاب نقشههای مسلط تشکیل میشد. بهنظر میرسد بازار در نتیجة الکترونیکی شدن تجارت در روند تغییرات بزرگ قرار گرفتهاست. جهانی شدن و مجازی شدن به تأثیرگذاری بر ماهیت بازار ادامه میدهند، اما مردم نیازهای خود را حفظ خواهند کرد و بازار را به عنوان پویاترین و سرزندهترین بخش هر جامعه نگاه خواهند داشت. این پدیده نیاز به حفظ و نگاهداری طرحهای بازار به عنوان تجلیات صدها سال تاریخ، فرهنگ و تعلاملات انسانی توضیح میدهد. به این مفهوم، بازارها موزههای زندهای هستند که حتی هنگامی که دستخوش تغییر شوند، به نقش خود ادامه میدهند.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 4635
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان