نقطه گرهی طرح
Design’s Turning Point
Seyyed Hadi Mirmiran
شیوه طراحی من در دوران های مختلف کار حرفه ای ام متفاوت بوده است. در چند سال اخیر بیشتر به صورتی که ذکر خواهم کرد کار طراحی را آغاز می کنم و ادامه می دهم.
پس از اینکه پروژه ای واگذار شد، دستیار یا دستیارانی را برای آن در نظر می گیرم. با توجه به اینکه از ابتدای کار حرفه ای همواره با پروژه های بزرگ و به صورت گروهی کار کرده ام، به این امر عادت دارم و به ندرت بدون دستیار و گروه کار می کنم.
پس از آن مدارک پروژه را در اختیار دستیارانم قرار می دهم که بررسی و تجزیه و تحلیل کنند و مقدمات کار را فراهم آورند؛ خودم هم به صورت اجمالی مدارک پروژه را مطالعه و از محل پروژه هم بازدید می کنم. در بازدید از محل پروژه سعی می کنم که ایده های خیلی اولیه را در ذهن خود به دست آورم.
برای من مهم ترین عامل در شروع طراحی، یافتن نقطه گرهی طرح است؛ نقطه گرهی به این معنا که خاستگاه طرح چه باشد و طرح را بر اساس چه عاملی پایه گذاری کنم. معمولاً نقطه گرهی طرح در کار من برنامه فیزیکی نیست.، اگرچه به هر حال کار کردن روی برنامه از ضرورت هاست، که دستیارانم این کار را انجام می دهند و شکل خلاصه شده ای از بخش ها و فضاهای پروژه و روابط آن بخش ها را یکدیگر را تنظیم می کنند. خلاصه کردن بخش ها و فضاهای پروژه به چند بخش ساده اصلی، این حسن را دارد که می تواند بهتر در ذهن جای گیرد و به عبارت بهتر، ذهن به آن مسلط شود.
بنابراین قبل از آنکه هر نوع تصمیمی بگیرم یا خطی بکشم، تلاش می کنم که نقطه گرهی طرح را پیدا کنم و ایده طرح را که در بدو امر تنها فکر است و بس، به دست آورم.
نقطه شروع یا نقطه گرهی یا ایده طرح می تواند بسیار متفاوت باشد: گاه یک فرم است، گاه یک الگو، گاه یک مضمون، گاه یک مفهوم، گاه یک شعر، گاه یک خاطر، گاه یک تصویر، گاه یک خیال، گاه یک اسطوره، گاه یک نظریه ... و گاه نیز ترکیبی از بعضی آنها، البته من اعتقاد دارم که ایده طرح باید یک چیز باشد و اگر هم چند چیز است؛ یکی از آنها کاملاً عمده باشد.
برای اینکه گفتارم روشن تر شود، بهتر می دانم که نقطه گرهی یا نقطه شروع را در چند طرح از طرح های اخیرم بیان کنم:
از پروژه رفسنجان آغاز می کنم. زمانی من و چند معمار دیگر را برای مسابقه ای دعوت کردند. وقتی جمع شدیم، به ما گفتند که موضوع مسابقه مرکز اسناد ریاست جمهوری در رفسنجان است. بلافاصله ایده کلی طرح برای من شکل گرفت. من رفسنجان را همیشه با یک یخچال بسیار زیبای قدیمی به یاد می آورم. بنابر این تصمیم گرفتم که از فرم و سازمان فضایی این بنا در پروژه استفاده کنم و برایم فرق نمی کرد که موضوع پروژه چه باشد، کما اینکه بعدها این ایده را به صورت مرکزی در رفسنجان به کار گرفتم.
از الگوهای معماری ایران نیز در چند طرح استفاده کرده ام. نظرم این است که این الگوها دارای محدودیت زمانی نیستند و بنابر این چنین امکانی در آنها هست که در پروژه های امروز و آینده نیز به کار گرفته شوند. طرح فرهنگستان های جمهوری اسلامی ایران، یکی از این طرح ها بود. اگرچه در طرح فرهنگستان، خود کلمه فرهنگستان نیز برای من تفکر برانگیز بود و سعی داشتم بنایی را طراحی کنم که درک مبهم من از کلمه بسیار پیچیده و پر تصویر فرهنگستان را انعکاس دهد.
در چند طرح شعرها برای من شروع کننده بودند. مثلاً در موزه ملی آب ایران، برای یافتن نقطه شروع طرح، زمینه های متعددی را بررسی کردیم: اسطوره های مربوط به آب در ایران، فرم ها و الگوهای باهای آبی ایران، کیفیات فیزیکی و شیمیایی آب، و بسیاری مطالعات دیگر: لکن یک شعر سهراب سپهری که به آن برخورد کردم، بیش از هر چیز برایم راهگشا بود:
... من به آغاز زمان نزدیکم
آشنا هستم با سرنوشتِ ترِ آب
عادت سبز درخت
عبارتِ "سرنوشتِ ترِ آب " برای من بسیار گویا بود و با این یاد ذهنی من که هیچ گاه آب بدون خشکی در ایران به خاطر نمی آید، ترکیب شد و ایده طرح را شکل داد. یا در پروژه کتابخانه ملی ایران که شعر ناصر خسرو:
بنگر به فرشته که دوَد از پس دیو
چون زرِ گدازنده ه بر قیر چکانی ش
با حضور مضمونی لوح ها به مثابه ثبت کننده دانش بشری در هم آمیخت و ایده کلی طرح را شکل داد.
در طرحی که برای مسابقه کتابخانه ملی ژاپن در کانسای کشیدیم، اگر چه در مدت چند ماه زمینه های مختلف فرهنگ ژاپن را در حد امکان مرور کردیم، اما آنچه که در نهایت پایه ایده طرح شد، مفهوم عمیق و تُهی در فرهنگ ژاپن و ساختار اشعار هایکو بود که طرح بر خلق یک تهی در ساختار واحد سه پاره ای چون ساختار هایکوها سازماندهی شد.
گاهی ایده فکری از جایی آغاز می شود و به جای دیگری می رسد.
در یک پروژه که برای ساختمان وزارت نیرو در یک مسابقه طراحی کردم، نظرم در ابتدا این بود که از الگوی یک سد قدیمی (سد فریمان) در پروژه استفاده کنم لکن زمانی که دریاچه این سد را تجسم می بخشیدم و سعی می کردم که دو بخش از ساختمان را در آن قرار دهم، این فکر بدیع برایم مطرح شد که بخش های ساختمان را به صورت قطعات بزرگ شناور در آب که در حالت خاصی معلق می مانند، سازمان دهم و ایده فکری به صورت تصور دریا با چند قطعه شناور در آن باشد.
در طرحی که اخیراً برای توسعه حرم مطهر حضرت معصومه (س) در قم کشیدم، آنچه که بیش از همه چیز مرا هدایت کرد، افقی بود که از این شهر، کویر و دریاچه نمک آن به خاطر داشتم، و موج هایی که در اثر وزش باد در شن های کویر و یا آب های دریاچه پدید می آید. بنابر این ایده طرح به صورت یک بنای افقی سفید رنگ که فقط یک موج و یا شکن در نقطه عطف آن حضور می یابد درآمد و چه هماهنگی مطلوبی با محیط پروژه و چه تواضعی در مقابل مجموعه موجود حرم نشان داد.
و بالاخره بحث های نظری که می توانند نقطه شروع طرح ها باشند؛ چه بحث های نظری معماری، چه مباحث و اندیشه های فلسفی وچه نظریه های دیگر ادبی و اجتماعی و جز اینها. در این مورد نمونه ای که می توانم از کارهای خودم ذکر کنم ، کاری است که در حال انجام آن هستم و آن ساختمان سفارت جمهوری اسلامی ایران در تایلند است که تصمیم گرفتم در آن این نظریه را که حرکت تکاملی معماری، چیزی جز کاهش جرم و افزایش فضا نیست، مبنا قرار دهم و نوعی از فضا پدید آورم که فضایی “لامکان” و بدون مرز باشد، آن گونه که در ایوان بناهای صفوی، زندیه و قاجاریه دیده ام.
به درازا کشید!
به هر حال نقطه شروع طرح یا تنظیم ایده فکری، به همین ترتیب که ذکر کردم صورت می گیرد و همان طور که دیدید از هر جا که شروع شود، به هر حال در بستر فرهنگی ایران قرار دارد.
پس از آن که ایده فکری طرح روشن شد، حرکت برای شکل دهی فرم و ایده فضایی طرح آغاز می شود. در این مرحله از کار فکری و ذهنی به مرحله خط کشیدن می رسم و اسکیس های خود را در خصوص طرح آغاز می کنم و با این اسکیس ها ایده فکری طرح را به ایده فضایی تبدیل می کنم. البته در مرحله تنظیم ایده فکری نیز اسکیس هایی انجام می دهم لکن خیلی کلی و اولیه اند.
اسکیس ها بعضاً در گزینه های مختلف مطرح می شوند، لکن به هر حال در جهت همان ایده اولیه اند. البته گاه در مراحل بعدی تغییراتی در ایده اولیه داده می شود و یا احتمالاً تغییر می کند، اگر چه معمولاً چنین نمی شود و منفکر می کنم که ایده های اولیه که با تمرکز و تأمل به دست آمده باشند، همواره آن انرژی و توانایی را در خود دارند که بتوان با آنها کاری خوب را تا پایان هدایت کرد.
اسکیس های من در اختیار دستیارانم قرار می گیرد. آنها روی این اسکیس ها کار خود را شروع می کنند. همان گونه که قبلاً نیز گفتم، دستیاران برنامه طرح را بررسی کرده اند و به آن تسلط دارند و بنابر این با تسلط به برنامه و اسکیس هایی که از من می گیرند، طرح جلو می رود و شکل می گیرد.
در این مرحله به موازات کار دستیاران، من هم کار خود را در مورد طرح ادامه می دهم، اسکیس های پیشرفته تری تهیه می کنم و کارهای دستیاران را بررسی و جهت دهی می کنم، با هم صحبت و مشورت می کنیم و کار را پیش می بریم. بر اساس اسکیس ها و گفت و گوها در این مرحله ماکت های اولیه زیادی هم ساخته می شوند که در به نتیجه رسیدن کار بسیار راهگشا هستند.
به تدریج طرح شکل روشن تری به خود می گیرد و در مرحله ای ایده فضایی طرح تثبیت و قطعی می شود و به سمت تهیه نقشه های دقیق تر و ماکت نهایی حرکت می کنیم. پس از آماده شدن نقشه های نهایی و ماکت های آن (گاه به صورت چند آلترناتیو) تماس های با کارفرما، برای تبادل نظر با او و قطعی کردن طرح، آغاز می گردد.
من چگونگی انجام بخشی از کار را که در اصطلاح می توان آن را ایده اولیه نامید، ذکر کردم. مراحل بعدی شامل تکمیل کردن ایده اولیه، تهیه نقشه های مقدماتی، تهیه نقشه های اجرایی و اجرای ساختمان اهمیتی کمتر از مرحله مذکور ندارد، لکن فکر می کنم که سؤال در موردآنها نیست و منظور از این مقاله همان مرحله “ایده اولیه” است و در نتیجه به آن اکتفا می کنم.
- بازدید: 6398
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان