Add new comment
در یکی از روزهای سال ۱۹۶۹ میلادی، لوله آب خانهای در مانتسر آلمان ترکید و زیرزمین خانه را آب گرفت. در این خانه خانم "ریکولتا" همراه همسرش زندگی میکرد، او یک ایرانی آلمانی تبار بود که خانوادهاش سالها در محله جلفای اصفهان اقامت داشتند اما چون با مردی آلمانی ازدواج کرده بود، در آلمان زندگی میکرد.
پدر بزرگ خانم ریکولتا، یک مهندس آلمانی به نام "ارنست هولتسر" بود که در سال ۱۸۶۳ برای نظارت بر سیمکشی خطوط تلگراف به ایران آمد و در تلگرافخانه جلفای اصفهان مشغول کار شد. در اصفهان با مادر بزرگ ریکولتا که از ارمنیان مقیم جلفا بود، ازدواج کرد و قید بازگشت به کشورش را زد. البته بعد از بازنشستگی همراه خانوادهاش به آلمان بازگشت اما زندگی در اصفهان برایش دلپذیرتر بود؛ چرا که پس از چند سال دوباره به ایران آمد و تا آخر عمر در اصفهان باقی ماند.
۱۰ ژانویه ۲۰۱۴ - ۲۰ دی ۱۳۹۲
در یکی از روزهای سال ۱۹۶۹ میلادی، لوله آب خانهای در مانتسر آلمان ترکید و زیرزمین خانه را آب گرفت. در این خانه خانم "ریکولتا" همراه همسرش زندگی میکرد، او یک ایرانی آلمانی تبار بود که خانوادهاش سالها در محله جلفای اصفهان اقامت داشتند اما چون با مردی آلمانی ازدواج کرده بود، در آلمان زندگی میکرد.
پدر بزرگ خانم ریکولتا، یک مهندس آلمانی به نام "ارنست هولتسر" بود که در سال ۱۸۶۳ برای نظارت بر سیمکشی خطوط تلگراف به ایران آمد و در تلگرافخانه جلفای اصفهان مشغول کار شد. در اصفهان با مادر بزرگ ریکولتا که از ارمنیان مقیم جلفا بود، ازدواج کرد و قید بازگشت به کشورش را زد. البته بعد از بازنشستگی همراه خانوادهاش به آلمان بازگشت اما زندگی در اصفهان برایش دلپذیرتر بود؛ چرا که پس از چند سال دوباره به ایران آمد و تا آخر عمر در اصفهان باقی ماند.
در زیرزمین خانه ریکولتا پنج صندوق چوبی بزرگ نگهداری میشد که ریکولتا و همسرش اطلاعی از محتویات آن نداشتند. این صندوقها متعلق به پدر بزرگ ریکولتا بود که بعد از مرگ او نصیب مادرش، "لینا" شد و بعد از فوت لینا به ریکولتا رسید. او هم بدون آنکه برای بازکردن صندوقها وسوسه شود، همه را با خود به آلمان آورد و در زیرزمین خانهاش جای داد. اما وقتی لوله ترکید و آب به زیر صندوقها رفت، بالأخره مجبور شد درشان را باز کند تا مطمئن شود که محتویات ناشناخته آنها آسیب ندیده است.
در هر پنج صندوق تعداد زیادی جعبه چوبی وجود داشت و هر جعبه چوبی نیز حاوی تعدادی شیشه نگاتیو عکاسی بود. برای ریکولتا سخت نبود که بفهمد روی این نگاتیوها چه تصاویری نقش بسته است. او میدانست که پدربزرگش سالها در اصفهان در کنار وظایف شغلی خود، سرگرم عکاسی از آثار و ابنیه شهر و زندگی مردمانش بود و حالا بعد از صد سال، ریکولتا به یکباره خود را صاحب یکی از غنیترین مجموعههای عکس تاریخی میدید.
خوشبختانه به هیچکدام از نگاتیوها آسیب نرسیده بود، چرا که پدربزرگ با وسواس زیاد صندوقها را قلع اندود کرده بود و آب نمیتوانست به درونشان نفوذ کند. در کنار عکسها، دستورالعملهای شیمیایی مربوط به آنها و نیز یادداشتهای هولتسر دیده میشد که حاوی اطلاعات دقیقی از تاریخ اجتماعی و صنایع و حرفههای اصفهان در نیمه دوم سده نوزدهم میلادی بود.
در صندوقها کمی بیش از هزار قطعه نگاتیو شیشهای وجود داشت اما بعدا معلوم شد که تعداد عکسهای هولتسر بالغ بر ۳۰۰۰ قطعه بوده است. متأسفانه در زمان جنگ جهانی اول، دستیار نابخرد او ۲۰۰۰ نگاتیو را به عنوان شیشه گلخانه مورد استفاده قرار داد و موجب نابودی آنها شد.
وقتی خبر در آلمان پیچید، ایرانیان از نخستین کسانی بودند که به سراغ خانم ریکولتا آمدند. آنها نسخهای دقیق از نگاتیوها تهیه کردند و نخستین بار صد قطعه از عکسهای هولتسر را در جلفای اصفهان به نمایش عمومی گذاشتند. همچنین در سال ۱۹۷۶ مرکز مردمشناسی ایران کتابی را با عنوان "ایران در یکصد و سیزده سال پیش" منتشر کرد که حاوی بخش مهمی از عکسها و یادداشتهای هولتسر بود.
نسخه اصلی این عکسها که بالغ بر ۱۰۰۹ قطعه است، هماکنون در مرکز اسناد و مدارک سازمان میراث فرهنگی ایران نگهداری میشود. این مرکز در سال ۲۰۰۴ (۱۳۸۲) برای دومین بار، صورت کاملتری از عکسهای هولتسر را در کتابی به نام "هزار جلوه زندگی، تصویرهایی از ارنست هولتسر در عهد ناصری" چاپ کرد که علاوه بر عکسهای اصفهان، شامل عکسهای او از تهران، کاشان، و برخی نواحی اطراف اصفهان بود.
گزارش مصور این صفحه شما را به دیدن بیش از ۸۰ قطعه از این عکسها میبَرَد و با داستان ارنست هولتسر آشنا میکند.
LatentStyleCount="267">
جديد انلاين
- Add new comment
- 6228 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان