Add new comment
آتش سوزی نوتردام الگویی برای انسجام اجتماعی
معمارنت- کلیسای نوتردام در مقابل چشم هزاران پاریسی ایستاده در اطرافش و میلیونها بیننده مقابل تلویزیونها و دوربینهای زنده ماهوارهای و اینترنتی، سوخت و فروریخت. هنوز خاکستر این پیکر پیر از پاافتاده داغ است و آتشی زیر آن شعله میکشد. برای بازسازی باید تا سرد شدن این خاکستر داغ صبر کرد. شاید برای تحلیل آنچه رخ داده هم نیازمند همین کار باشیم.
باید صبر کرد تا داغی احساسات حاصل از رخداد تلخ فروکش کند و عقل سرد به تفکر بنشیند و تجربه از سر گذشته را بیندیشد، تا شاید درسی به درسها اضافه شود. چنانچه گروههای تخصصی علت یابی آتش، شروع به کار کرده و اظهار نظر را به بعد از بررسیها موکول کردند.
اما با آن که بازار تاسفها و تاثرها هنوز داغ است، نمیتوان از خود نپرسید که چنین آتش سوزی مهیبی در بنایی با این اهمیت چگونه اتفاق افتاد؟ اتفاقی که هزار هزار پاریسی، بسیاری در حال گریستن و برخی دعاکنان، شاهد شعلههای نارنجی آن بودند که ساعتها زبانه میکشیدند و یکی از بزرگترین گنجینههای معماری جهان غرب را تهدید میکردند. آتشی با چونان گستردگی که آنقدر طول کشید که باروهای عروس 850 ساله یکی یکی فروافتاد و منار مخروطی آن از بین رفت و از نوتردام یک اسکلت اصلی باقی ماند. براستی در کشوری که سنت مرمت در آن طولانی است و استانداردهای کار در سطح عالی رعایت میشود، چه چیز می تواند زمینه را برای اشتباه انسانی و موثر واقع شدن آن مهیا کند؟ آیا سیاست های ریاضت اقتصادی در اروپا که بودجه های عمومی چون آموزش و بهداشت و بیمه های بیکاری را کاهش داده و جلیقه زردها را به شانزه لیزه کشانده، دامن نگهداری از میراث فرهنگی را هم گرفته است؟ آیا استانداردها پایین آمده و صرفهجوییها چشم را بر رعایت مقررات بسته است؟ براستی چه چیزی موجب شده که کارگاه احیای بخش های ترک خورده نوتردام گیوتینی بر گردن گنبدش شود؟
چنانچه در گزارش بی بی سی آمده، در این عملیات حدود ۵۰۰ مامور آتش نشانی برای جلوگیری از ریختن برج ناقوس کلیسا تلاش کردند. حدود چهار ساعت بعد ژان کلود گالت، رئیس سازمان آتش نشانی پاریس، گفت که ساختمان اصلی کلیسا «نجات یافته و حفظ شده است.» در زمان شروع آتش سوزی بخش هایی از کلیسا برای مرمت گسترده زیر پوشش داربستها بود و خوشبختانه هفته پیش ۱۶ مجسمه مسی کلیسا موقتا از جا در آورده شده بود.
ایمانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، گفته است: «نوتردام تاریخ ماست، ادبیات ما، بخشی از روان مان، مکان همه رویدادهای بزرگ ما، اپیدمیهای ما، جنگهای ما، آزادی خواهی ما، زندگی ما... بهمین خاطر من امشب رسما اعلام میکنم: ما آن را با همدیگر خواهیم ساخت. این بخشی از سرنوشت فرانسوی ماست. من به این امر متعهد هستم. از فردا یک صندوق اعانه در سطح ملی و فراتر از مرزهایمان راه اندازی خواهد شد.» بنا به گزارش گاردین، در پی این دعوت بین المللی برای جمع آوری کمک به بازسازی این بنا یکی از میلیونرهای فرانسوی، هنری پینولت، مدیرعامل شرکت بین المللی کرینگ، پرداخت 100 میلیون یورو برای بازسازی نوتردام را وعده داد و پس از آن شرکت های بزرگ چند ملیتی و برندهای معروف پاریس مانند اورئال، گوچی، ایف سنت لورن، توتال و غیره برای اعطای کمک های چند صد میلیون یورویی به میدان آمدند. گویی ارزش غیرمبادله ای میراث فرهنگی، هنوز در لحظاتی تاریخی زورش به بازار سرمایه میرسد و صدمه بر آن تا آنجا احساسات عمومی را جریحه دار میکند که بخشی از مالیات های نگرفته در چرخش نابرابر سرمایه را یکجا جذب میکند. علی رغم نقش این شرکت ها در اقتصاد سیاسی و بازار سرمایه شاید هنوز نمادهای هویت فرهنگی میتوانند در نیمه جانی خود، جانی دوباره به نیروهای اجتماعی بدهند و نقشی مشروعیت بخش ایفا کنند. این همت همگانی از چپ و راست، دیندار و غیردیندار، سیاستمدار و سرمایه دار، متخصص و مردم عادی نشاندهنده آن است که این بنا جایی بیشتر از یک کلیسا است، شاید این خیزش اجتماعی در برابر یک رویداد، برای این باشد که نوتردام عنصری تعیین کننده از حافظه ملت فرانسه و تاریخ فرهنگ است.
عنصری هویت بخش که صدها سال است، در انتهای جزیرهای در رود سن ایستاده و شاهد تحول تاریخ فرانسه بوده است. فرانسهای که انقلابش نوک پیکان تحولات سیاسی در جهان مدرن بوده و نوتردام در این مسیر در قلب پاریس حضور داشته، تخت تاج گذاری ناپلئون بود، خانه بخشش ژاندارک و ناقوسهایش خبر آزادی فرانسه از فاشیسم را نواخته است. پس فرانسه خاطرهای پررنگ در حافظه تاریخی جهان است و جهان برای نوتردام (عضو جداناشدنی فرانسه) داغدار. در مقابل پرسش بالا باید از موضع گیری بجای سیاستمداران فرانسوی نیز سخن گفت. اینکه از همان ساعتهای اول، مقامات مدیریتی و کارشناسی در حال گزارشدهی به مخاطبان بینالمللی خود هستند و از این جایگاه دارای اهمیت خود، برای بسیج همگانی استفاده میکنند. ظرفیتهای نهادی در فرانسه امکان مدیریت این اقبال عمومی را میدهد و زمینه آماده ای برای بهره برداری از چنین فرصت هایی در جهت ایجاد انسجام ملی، ارتقا جایگاه در روابط بین المللی و نیز مشارکت جویی و پاسخگویی در بحران فراهم کرده است. برخورد مدیریت سیاسی، مدیریت شهری، هنرمندان و اندیشمندان و مرمتگران فرانسه و میزان مشارکت دهی مردم و نحله های فکری در مرمت بناها می تواند بستری برای گفتگو درباره چگونگی مرمت دوباره آن را باز کند. گفتگویی که شبیه به آنچه در مسابقه بین المللی برای ساختمان رایش تاک برلین برگزار شد، می تواند جنبه های آموزنده ای برای بحث میان صاحب نظران و ارتقا مبانی نظری مرمت ایجاد کند.
مقایسه این عملکرد با وقایع مشابه در ایران میتواند ما را به خودآگاهی تازه ای از نقاط ضعف و قوت خودمان برساند. اگرچه نافی نقد ما به آنچه موجب فاجعهای چنین گسترده شد نخواهد بود. فاجعهای که با مطالعه دلایل آن بر ما روشن می سازد که با چه تمهیداتی میتوان احتمال تکرار آن را به حداقل رساند. معمارنت در مطلبی در تاریخ پنجم دیماه 1394 با عنوان مدیریت بحران در میراث فرهنگی، به مسئلۀ پیشگیری و مدیریت حوادث طبیعی و انسانی در بناها و محوطه های تاریخی پرداخته و لزوم در نظر گرفتن تهمیداتی برای پیشگیری از نابودی میراث فرهنگی را هشدار داده است.
زندگی در پهنه ای به قدمت تمدن های باستانی بشری که درگیر تنازعات گوناگون انسانی و تنش های طبیعی است، مسئولیت ما را برای نگهداری از میراث فرهنگی مان بیشتر می کند. حمله داعش به موزه های موصل و رقه و حلب، انفجار مجسمه های بودا در بامیان، آتش سوزی در مجلس شورای ملی، ساختمان پلاسکو و بالاخره صدمه دیدن پل ها و بندهای ساسانی در سیل اخیر ما را بر دو جنبه مهم از پاسداشت ثروت های فرهنگی مان رهنمون میسازد؛ یکی ملاحظات پیشگیرانه برای حفظ آثار و دیگری مدیریت صحنه پس از وقوع بحران در جهت ایجاد مشارکت برای بازسازی و مرمت آنها.
اگر این دو جنبه در پیش چشمان نگران ما ساکنان خاورمیانه متلاطم، چندان جدی جلوه نمیکند، باید از خود بپرسیم در صورت فرو ریختن طاق کسری، سوختن چهل ستون، تخریب تخت جمشید یا سلطانیه و بردن پلهای تاریخی توسط سیل، چه چیزی باقی می ماند که ما ساکنان هزار رنگ را در عمق زمان به هم پیوند بزند و حجت همزیستی مان باشد. آنگاه که بخش مبادله ناپذیر فرهنگ و تجربه زیسته مان از بین برود، با چه مهاری نیروهای بدون تعلق محلی را می توان کنترل کرد تا خاک و آب و معادن را دستمایه سود بیشتر و زحمت بومیان قرار ندهند. تهیه آیین نامه و دستورالعمل های اجرایی برای پیشگیری و محافظت از حوادث طبیعی و انسانی در میراث فرهنگی یک ضرورت حیاتی است. ضرورتی که باید مورد توافق عمومی باشد و برای محافظت از هویت مان معیار قرار بگیرد.
پس از حوادثی چون آتش سوزی در ساختمان مجلس شورای ملی (سابق) و ساختمان پلاسکو، زلزله در بم، ورزقان و سرپل ذهاب و همین سیل اخیر موج کمکهای مردمی و همیتی عمومی برانگیخته میشوند، اما با کدام معیار این انگیزه ها به منصه ظهور برسند و از چه مسیری بازسازی و زندگی دوباره را ممکن کنند؟ در بحران هایی چون سیل و زلزله نیز حرکتهای گروههای مردمی برای یاری رسانی نشانی از همین تمایل دارد. تمایلی که میتواند بستری برای افزایش انسجام اجتماعی، ایجاد تعلق مکانی و در عین حال زمینه ای برای گفتگوی مردان عمل (سیاستمداران، مهندسان و کارشناسان و نیز امدادگران) با جامعه باشد.
تجربههای چند دهه گذشته نشان میدهد که در ایران دو ضعف عمده یعنی نبود ظرفیتهای نهادی برای مدیریت بسیج مردمی و تمایل به انحصار در میدان عمل از سوی مسئولان که برخوردار از بودجه حاصل از صنعت نفت هستند، مانع استفاده از این لحظههای تاریخی میشود. تلاش برای محدود کردن مشارکت از یک سو و عطش حضور بلاواسطه و عمل غیرکارشناسی در میدان از سوی دیگر، نیروی برانگیخته شده از سوی جامعه را به صحنه ای مملو از اصطکاک می برد و نتیجه را در نقطه ای در دوردست می نشاند. امروز باید از خود بپرسیم آتش سوزی نوتردام برای ما چه دارد؟ شاید این پرسش ما را به تهیه تمهیدات پیشگیری و تغییر سیاست های مدیریت بحران برساند.
امیدواریم تب حقیقت یابی، سلفی گیری و مصاحبه پس از چند روز به سرخوشی های رایج منجر نشود و به جای بیل بدست گرفتن در حوادث طبیعی به خرد جمعی و دغدغه کارشناسان دلسوز توجه شود.
- Add new comment
- 2541 reads
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان