معمارنت- پنجاه و دومین شمارۀ معماری و فرهنگ، تابستان 92 آرام و بیادعا به معماران و طراحان خارجی دورۀ پهلوی (1357-1304) پرداخت. دفتر پژوهشهای فرهنگی این بار سردبیری مهمان را به ماندانا یزدان شناس معمار، شهرساز، پژوهشگر معماری معاصر و تهران سپرد تا با مشاورانی از جمله شهریار عدل (باستان شناس)، مینا معرفت (معمار و شهرساز)، سیروس باور (معمار)، فریار جواهریان (معمار)، حسین حسن پور مسگری (معمار)، حسن باستانی راد (تاریخ دان)، به وجوه کمتر پرداخته میراث آثار مدرن معماری بپردازد.
معماران و طراحان خارجی دورۀ پهلوی 1357-1304
(معرفي مجله معماري و فرهنگ،شماره52 ،تابستان 1392)
میخواهم به شما نشان دهم که چطور معماری به من کمک کرد تا زندگی افراد جامعهام را دگرگون کنم و دریچههای جدیدی از امید را به سوی آنان باز کنم.
من اهل کشور “بورکینا فاسو» هستم. بنا به آمارهای بانک جهانی، بورکینا فاسو یکی از فقیرترین کشورهای روی زمین است، اما بزرگ شدن در چنین کشوری چطور ممکن است باشد؟ من مثالی از آن هستم. من در روستای کوچکی به نام«گاندو» به دنیا آمدم. در گاندو، سیستم برقرسانی وجود ندارد، دسترسی به آب آشامیدنی تمیز وجود ندارد و هیچ مدرسهای نیز وجود ندارد. اما پدرم از من خواست تا یاد بگیرم که بنویسم و بخوانم. به خاطر این کار، من باید از سن هفت سالگی خانوادهام را رها میکردم و در شهر و دور از روستایم زندگی میکردم که ارتباطم را با خانوادهام قطع میکرد. من در چنین جایی با بیش از ۱۵۰ بچهی دیگر، به مدت شش سال در این کلاس درس نشستم. در همان زمان من به مدرسه رفتم و فهمیدم یکی از همکلاسیهایم مرده است.
دیبیدو فرانسیس کِره
Diébédo Francis Kéré
میخواهم به شما نشان دهم که چطور معماری به من کمک کرد تا زندگی افراد جامعهام را دگرگون کنم و دریچههای جدیدی از امید را به سوی آنان باز کنم.
شهریورماه 1389، در چارچوب برنامهای که با «انجمن مفاخر معماری ایران» داشتم، این شانس را یافتم با چند تن از بزرگان معماری ایران گفتگو کنم. قرار بود، جلد دومِ «اندیشه معماران ایران»، عمدتا، به بزرگانی اختصاص یابد که آنطرف مرزها هستند و ما را تنها گذاشتهاند. صاحبنامانی چون فرمانفرمایان، امانت، سردار افخم، کامران دیبا، اردلان، و البته پروفسور محمدرضا مقتدر.
شهریورماه 1389، در چارچوب برنامهای که با «انجمن مفاخر معماری ایران» داشتم، این شانس را یافتم با چند تن از بزرگان معماری ایران گفتگو کنم. قرار بود، جلد دومِ «اندیشه معماران ایران»، عمدتا، به بزرگانی اختصاص یابد که آنطرف مرزها هستند و ما را تنها گذاشتهاند. صاحبنامانی چون فرمانفرمایان، امانت، سردار افخم، کامران دیبا، اردلان، و البته پروفسور محمدرضا مقتدر.
هوشنگ سیحون در سال 1299 در تهران به دنیا آمد. در سال 1323 از دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته معماری فارغ التحصیل شد. در سال 1324 برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و در سال 1328 از دانشکده هنرهای زیبای پاریس (بوزار) دیپلم معماری اخذ کرد. بلافاصله به ایران بازگشت و به عنوان دانشیار رشتۀ معماری دانشکده هنرهای زیبا مشغول به کار شد. او پنج سال بعد به مقام استادی ارتقاء یافت. در سال 1341 به ریاست دانشکده هنرهای زیبا منصوب شد. در دورۀ ریاست او، رشتههای شهرسازی، تأتر و موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا تأسیس شد و دفتر فنی دانشکده پا گرفت. در سال 1347 از ریاست دانشکده و استادی استعفا کرد. در همین سال برای عضویت در شورای شهر تهران انتخاب شد و ریاست کمیسیون شهرسازی را بر عهده گرفت. قبل از اتمام دوره چهارساله، از این سمت نیز استعفا داد و در دفتر شخصی خود مشغول به کار شد. این دفتر از سال 1328 آغاز به کار کرده بود و فعالیتهای آن تا سال 1357 ادامه داشت.
معمارنت- حیدر قلی خان غیایی شاملو که یکی از پیشگامان معماری مدرن ایران بود در تاریخ 30/06/ ۱۳۰۱ در تهران به دنيا آمد و در تاريخ ۱۵/07/۱۳۶۴ در آنتيپ فرانسه در گذشت.
معمارنت- حیدر قلی خان غیایی شاملو که یکی از پیشگامان معماری مدرن ایران بود در تاریخ 30/06/ ۱۳۰۱ در تهران به دنيا آمد و در تاريخ ۱۵/07/۱۳۶۴ در آنتيپ فرانسه در گذشت.
رونق و شکوفایی ساخت و ساز در سالهای آخر سدۀ بیستم و اوایل سدۀ بیست و یکم مسکو، تا حدودی، شبیه آن چیزی است که در برلین و در نتیجۀ وحدت دو آلمان و فروریختن دیوار برلین و هجوم سرمایهگذاران غرب به بخش شرقی آلمان شد. اما، علیرغم تمام حرف و حدیثها، اگر این رونق در آلمان منجر به خلق و بوجود آمدن حرکتی مثبت در معماری و شهرسازی شد، متاسفانه، در پایتخت روسیه نتایج مطلوب و مقبول در حوزۀ معماری و شهرسازی به بار نیاورد. اینک که دوران فراوانی و رونق به سر آمده و مدیریت شهر هم تغییر کرده، این امکان وجود دارد که بشود وضعیت را تغییر داد.
گفتگوی نینا فرالووا با هانس اشتیمان
تنظیم و ترجمۀ متن فارسی از بهروز مرباغی
منبع: آرچی.رو
شرط لازم برای به وجود آمدنِ یک اثر خوب، نه مسابقه و مناقصه، بلکه حضور یک معمار خوب است!
معمارنت- عبدالعزیز فرمانفرمائیان بنیانگذار نخستین دفتر «مهندسان مشاور» در سال 1299 هجری شمسی در خانوادهای اصیل و صاحبنام بهدنیا آمد. پدر وی عبدالحسین میرزا فرمانفرما از نوادگان عباس میرزا و مادرش «بتولخانم احشمی» بود که از جانب پدری به سادات احشمی کرمانشاه و از طرف مادری به خاندان «دولتشاهی» و «محمدعلی میرزا دولتشاه» نسب میبرد. در واقع همین پایگاه خانوادگی والاست که زمینه را برای پرورش مترقی فکری و روحی وی فراهم آورد.
1. عبدالعزیز فرمانفرمائیان (عکس از فیس بوک عبدالعزیز فرمانفرمائیان)
منابع:
- مختاری، اسکندر (1390)؛ میراث معماری مدرن در ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی
- فرمانفرمائیان، خداداد (1381)؛ توسعه در ایران1320 تا 1357، تهران، گام نو
دکتر فلامکی- سال سی و دو بود که من به دانشگاه رفتم. حدود دو سال و نیم پیش از آن دوران، پیش از بیست و هشت مرداد منحوس یعنی سالی که بسیاری از آرزوها و تلاشها در جریان بود. دانشآموزان آن موقع مثل دانش آموزان الان نبودند. برای اینکه تهران اینقدر بزرگ نبود. چهار پنج مدرسه جدی بیشتر نداشت و دانشآموزان همه همهدیگر را میشناختند. وقتی برای ابراز نظریههایی که عاشقش بودیم به میدانها و خیابانها میرفتیم، یک جوری جو شهر و خودمان را میشناختیم.
معمارنت- لطفا در آغاز کمی از روزهای رشته معماری در سالهای 1330 ایران، شکلگیری انگیزه انتخاب رشته معماری در شما و تحصیلتان در ایتالیا بگویید؟
معمارنت-با دیدن یک بنای زیبا آیا معرفی معمار آن مهمتر است یا معرفی پروژه؟ یا اصلاً معرفی پروژه بدون معرفی معمارش امکانپذیر است؟ شاید پیش از این باید پرسید...
معماری بیشتر فن است یا هنر؟ بیشتر از تکنیک متاثر است یا خلاقیت؟ و این مهارت بر مبنای فرمول پدید میآید و بر تعریفی مشخص استوار است یا محصول فرآیندی تدریجی است که در بستر محیط شکل میگیرد و تبلور مییابد؟ پاسخ به هرکدام از این پرسشها نگاه کلی ما را به معماری تعیین میکند و اساسیترین اصلی را که از آن آغاز میکنیم یعنی ذهن یا زندگی را مشخص میسازد.
معمارنت-با دیدن یک بنای زیبا آیا معرفی معمار آن مهمتر است یا معرفی پروژه؟ یا اصلاً معرفی پروژه بدون معرفی معمارش امکانپذیر است؟ شاید پیش از این باید پرسید...
معماری بیشتر فن است یا هنر؟ بیشتر از تکنیک متاثر است یا خلاقیت؟ و این مهارت بر مبنای فرمول پدید میآید و بر تعریفی مشخص استوار است یا محصول فرآیندی تدریجی است که در بستر محیط شکل میگیرد و تبلور مییابد؟ پاسخ به هرکدام از این پرسشها نگاه کلی ما را به معماری تعیین میکند و اساسیترین اصلی را که از آن آغاز میکنیم یعنی ذهن یا زندگی را مشخص میسازد.
ليبسکيند در دانشگاههاي گوناگون در آمريکاي شمالي و جنوبي، اروپا، ژاپن و استراليا تدريس کرده است. او در 1989 برندهي مسابقهي بينالمللي «توسعهي موزهي برلين با بخش موزهي يهود» شد. متن مقالهي حاضر در مورد همين موزه است و از اَنجا که به تئوري معماري و انديشهي نهفته در طراحي اين ساختمان ميپردازد انتشار آن را در اينجا مناسب ميبينيم. اين موزه چند سالي است در برلين براي ديدار عموم گشايش يافته است.
در ميان خطوط
برگردان از: حجت سلطاني
معمارنت- اين نوشته ترجمهي متني است از «دانيل ليبسکيند» معمار معاصر که در سميناري به نام «امر غريب» در دانشگاه «سنت پاول» شيکاگو، در سال 1991 ايراد شده است. در پاسخ به او در همين سمينار، «ژاک دريدا» فيلسوف فرانسوي گفتاري دارد که ترجمهي آن نيز در آيندهي نزديک خواهد آمد .
منابع:
Daniel Liebeskind, Architekturen und Schriften, Herausgegeben von Alois Martin Müller, Prestel Verlag, München-New York, 1994.