افزودن دیدگاه جدید
گردشگران و خانه های تاریخی کاشان
در میانۀ راه می ایستیم برای صرف صبحانه. مجتمع مهتاب نزدیک قم استراحت گاهِ بین راهی آبرومندی است. در فصول دلپذیر سال، گاهی در آنجا به گردشگران غیرایرانی هم برمی خوری. گروهی فرانکوفون که نشان می دهد فرانسوی نیستند دور میز کناری جمع اند. کنجکاوی امان نمی دهد، بالاخره در راهروی مجموعه از یکی از خانمهای گروه می پرسیم اهل کدام کشورید. با شمردگی هرچه تمام تر می گوید: «لَ سوییس س س». با حدس قریب به یقین که پاسخش کاشان است می پرسیم عازم کجایید. وقتی می¬شنود ما سی نفر معمار هم عازم کاشانیم، هدایتمان می کند به دیدار معماران گروه کوچکشان. سلام و علیکی و نام و نشانی با اشتیاق دوطرفه رد و بدل می شود ...
دو سه ساعت بعد در «خانۀ عامری»های کاشان باز به هم برمی خوریم. بخشی از مجموعۀ گستردۀ خانۀ عامری ها در سالهای اخیر بعد از مرمت های دشوار و کشدار، به مکان تفریحی گردشگری بدل شده. تهرانی ها حتی تورهای بازدید یکروزه از آن برای سپری کردن اوقاتی شیرین در آنجا با طعم عرقیات سنتی تدارک می بینند. هنگام صرف ناهار رنگارنگ در رستوران خانۀ عامری ها، به گروه دیگری از گردشگران اروپایی برمی خوریم. دقایق طولانی در فضاهای پیچ در پیچ باز و بسته و نیمه باز مرکب از سقف ها و نماهای پرکاری که با ظرافت مرمت شده اند به شادمانی می گذرد. همه مان حیران، از زیرزمین تا بام و از زمین و زمان، عکس های هنری می گیریم. بافته های نخی و ابریشمی رنگینِ کارگاه های بنام کاشان در غرفه های پیرامون حیاط اصلی عرضه می¬شوند. طرز بافت قالی بر اساس یکی از دو طرح و رنگ آشنای قالی کاشان توسط زنان نمایش داده می شود. آنها که می دانند نورپردازی شبانۀ خانۀ عامری ها در رقابت های جهانی، گوی سبقت را از سایرین ربوده، علاقه دارند شب هم سری به این مکان دل انگیز بزنند، اما طبق برنامه، خانۀ پرجاذبۀ دیگری در انتظار گروه ماست. «خانۀ ایرانی» خانه ای است که مسؤولیت طراحی مرمت و چیدمان و مدیریت آن را بانوی معمار خوش ذوقی بر دوش داشته و دارد. ساده و صمیمی و بی هرگونه افراط آراسته شده و برای هر فضا بهترین استفاده منظور شده است. در زیرزمین خانه روی تخت های پوشیده از زیلوهای خوشرنگ می نشینیم، باز با عرق سنتی خنک از نوع دیگری پذیرایی می شویم و به قصۀ دورودراز این خانۀ فرسوده از ابتدا تا وضع و حال امروزش که هوش از سر می برد گوش می کنیم. زیر داربست-های تاک هم می شود دورهم نشست. در اتاقی مشرف به حیاط روی زیلوهای آبی می شود روی زمین سفره انداخت و سقف پرتزیین را از فاصلۀ کمی بیشتر نظاره کرد. اتاق ها به امکانات بهداشتی مدرن مجهزند. شربت خانۀ جمع و جور خانه با نور کم سویش هم صفایی دارد. همه چیز آمادۀ پذیرایی از مهمانان است.
خانه های ایرانی دور کویر همیشه غافلگیرمان می کنند. همین که پا در خانه می گذاری، نور به پیشواز می آید. با نگاهی به راست یا چپ، محو دیوارها و سقف های مزین به کاشی و نقاشی، آینه و مقرنس، گچبری های ریزنقش ... می شوی. گودال باغچه، تمهید زیرکانۀ کهن این مرزوبوم برای سایه اندازی دیوارها و کاستن از گرما، حوض چهارگوش وسط با یک یا دو جفت باغچه در اطرافش، الگوی تکرارشده در خانه های کاشان است. انار و انجیر و انگور، از درختان میوه دار دیگر سابقۀ بیشتری دارند. با هماهنگی وارد «خانۀ منوچهری» می شویم که بیش و کم برایمان نام آشناتر است. پنج شش سالی می گذرد از زمانی که مدیر هنردوست خانه، خانم منوچهری برای اجرای ایدۀ تبدیل خانۀ قدیمی به مهمانسرا در ایران اقامت گزیده است. باید مراقب بود سروصدای حضورمان مسافران را که سر در کتاب و نوشته، روی تخت های حیاط پا دراز کرده اند نیازارد. جمع می شویم و با حوض و خانه و رُزهای مخملی عکس هایی می گیریم و در فضای باز طبقۀ فوقانی که پارچۀ سفیدرنگ چین خورده ای آفتابگیر آن است در جوار کافه با حضور استادان همراه و خانم مدیر، جلسۀ کارشناسانه ای برگزار می کنیم. به نظر می رسد برای احیای این بنا، کار به کاردان سپرده شده و از ایده های زنانه در آرایش خانه و مهمانخانه به بهترین شکل بهره گرفته اند. بازدید از خانۀ منوچهری با دیدن گالری هنر مدرن و غرفه های آثار هنری دستی پایان می گیرد و شب برای اقامت در «خانۀ بنی¬طبا» راهی آران و بیدگل می شویم. به لطف زوج گرداننده، مهمانسرا مطلقاً در اختیار ماست. با اینکه تاریک است، اما خانه باصفا و آرام به نظر می رسد. شام در سردابه سِرو می شود. «کافه دارچین» در آن سوی حیاط برای نوشاندن دم نوش گوارا انتظارمان را می کشد. شاید خیلی از گروه های گردشگران کویر مرنجاب هم از اقامت در این خانه خاطره داشته باشند.
کاشان این روزها می رود حال و هوای دیگری به خود بگیرد. موج تازه ای از تملک، مرمت و باززنده سازی خانه های صد، دویست حتی سیصدساله به قصد حفاظت از تخریب بافت به راه افتاده. نام خانمها و آقایانی چه اهل کاشان چه پایتخت بر این خانه هاست که کمر همت بسته اند و به کمک استادمعماران ماهر و طراحان جوان، دست کارگران وطنی را بندِ کار کرده اند و می خواهند به استقبال خیل گردشگران مشتاق بروند. «خانۀ ضرغام»، «خانۀ رویین تن» ... هنوز کارگران و ناظران مشغول کارند، اما اشیای سفارشی برای اتاق ها و گلدانهای گُلی که باید زودتر در باغچه ها کاشته شوند رسیده اند.
پا در «خانۀ احسان» می گذاریم و فوراً عقب گرد می کنیم. یکی از مسافران خارجی روی تخت حیاط، انگار دوست دارد حمام آفتاب بگیرد. آهسته، از انبوه ماهی قرمزهای درون حوض و منظرۀ گل های کاغذی که در هوای گرم و خشک حالشان خیلی بهتر است، خاطراتی ثبت می کنیم. در چند قدمی، «خانۀ شیبانی» باز هم با الگوی مشابه دیگر خانه ها، با کارکرد کتابخانه و گالری برای خدمت به اهالی کاشان احیا شده. از آنجا که خانۀ منوچهری در ثبت رضایت مندی مهمانان سابقۀ بیشتری دارد، جای تعجب نیست اگر «خانۀ منوچهری دو» بخواهد فعالیت اش را شروع کند، کمی فراخ تر و باشکوه تر، با فضاهای گونه گون تر و تزیینات بدیع تر. پشت یکی از درهای چوبی منبت کاری شده صحبت از بالابر است و امکانات رفاهی بیشتر. جز یکی دو نهال انجیر هنوز چیزی غرس نشده که بخواهد سایه بیفکند.
بانوی معمار نوپرداز دیگری، قرار است از یک کارگاه رنگرزی قدیمی خانه ای شخصی برای اقامت موقت بسازد. سبک مرمت کم و بیش متفاوت است و چیدمان اشیا تلفیقی از مدرن، آنتیک، روستیک، باروک ... معلوم است به هر شکل و شمایلی در بیاید تازگی دارد. به گوش می رسد از بین هنرمندان خارجی هم، آنها که دست و دلبازترند و شیفتۀ ایران و ایرانی، اقدام به تملک خانه هایی در این شهر کرده اند.
ساعات پایانی سفر است. دیزی با ترشی و سبزی، وعدۀ آخر غذایی است که در هوای مطبوع سردابۀ خانۀ بنی طبا با آن به گرمی پذیرایی می شویم. برای آخرین بار پا در آب حوض می زنیم و با خاطرۀ یک سفر پربار و با فکر کاشان فردا و پس فردا شهر را ترک می کنیم.
ماندانا یزدان شناس ـ اردیبهشت نودوپنج
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 4375
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان