افزودن دیدگاه جدید

جمال‌آباد
نویسنده: 
آندره گدار

برایم حکایت کرده‌اند که روزی سالخورده مردی بر فراز مکانی رفیع که امروزه جمال‌آباد را بر پشت خود دارد از سیر و سیاحت بازایستاده و مدتی در آنجا به استراحت پرداخت. در کنار جویبار زلالی که در همان مکان از دل کوه بیرون می‌آمد و از میان دو رشته سبزه به‌سوی دشت سرازیر می‌شد نشست و از فضا، از آسمان پاک، از هوای سبک و از گل‌هایی که از لابلای سنگ‌ها سر برآورده بودند لذت برد: ای آب معجزه‌گر! ای فرشته افسونگر! در مسیر تو خشکی و سترونی به آبادانی و صفای زندگی بدل می‌شود! کمی دورتر صحرای گرم و سوزان و ...
ادامه مطلب ...

در کنار جویبار زلالی که در همان مکان از دل کوه بیرون می‌آمد و از میان دو رشته سبزه به‌سوی دشت سرازیر می‌شد نشست و از فضا، از آسمان پاک، از هوای سبک و از گل‌هایی که از لابلای سنگ‌ها سر برآورده بودند لذت برد: ای آب معجزه‌گر! ای فرشته افسونگر! در مسیر تو خشکی و سترونی به آبادانی و صفای زندگی بدل می‌شود! کمی دورتر صحرای گرم و سوزان و ...
ادامه مطلب ...

منابع: 

گدار، آندره، آثار ایران، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم
مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی 1387

Filtered HTML

  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • تگ‌های HTML مجاز: <a> <em> <strong> <cite> <blockquote> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
Image CAPTCHA