نام خلیج فارس و تاریخ
از مقالات همایش حماسۀ قشم و هرموز بندر عباس، سال 1384
مرکز نشر میراث مکتوب، با هـــمـــکـــاری استانداری هرمزگان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت امور فرهنگی
از مقالات همایش حماسۀ قشم و هرموز بندر عباس، سال 1384
مرکز نشر میراث مکتوب، با هـــمـــکـــاری استانداری هرمزگان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت امور فرهنگی
1. از پیدایش خلیج فارس تا دوران تاریخی:
از چند میلیارد سال پیش كه سطح زمین سرد شد و حالت خشكی و دریا به خود گرفت. قارهها بهصورت صفحههایی در روی مواد زیر پوسته در حال لغزیدن و حركت بودند و شكل آنها تغییر میكرد. از حدود 25 تا 38 میلیون سال پیش به تقریب دریای تتیس كه بین مجموعه خشكیهای جنوب و شمال قرار داشت كمكم از بین رفت و قاره هندوستان از جنوب به طرف شمال آمد و به آسیا پیوست و در اثر فشار آن كوههای هیمالیا به وجود آمد و شبه جزیره عربستان هم از آفریقا جدا شد و به سوی شمال شرقی حركت و به ایران پیوست و در اثر فشار آن كوههای زاگرس پدیدار شد، و خلیجفارس شكل گرفت(1).
از آن به بعد خلیج فارس از نظر ناهمواری تغییر اساسی نداشت ولی از نظر آب و هوا در هر دوره یخبندان كه سطح آبهای آزاد جهان پایین میرفت، خالی از آب میشد. در 18 هزار سال پیش كه پایان آخرین یخبندان بود و سطح آبهای دریاهای آزاد حدود 120 متر پایین رفته بود، آب و خلیجی وجود نداشت و چه بسا انسانهای دوران پارینه سنگی در بیشتر بستر آن زندگی هم میكردند. با گرم شدن هوا كمكم سطح آب بالا آمد و به حد امروزی رسید و احتمالاً بالا آمدن همچنان ادامه دارد(2).
از 9000 سال پیش انسانهای دوران میانسنگی و نوسنگی و عصر فلزات در سواحل شمالی از بینالنهرین، سومر و عیلام به طرف شرق تا هلیلرود جیرفت تمدنهای درخشانی را پشت سر نهاده بودند(3). این مردم كه از نژاد سفید قدیمی تیره رنگ بودند، در بیش از 5000 سال پیش با اختراع خط وارد دوران تاریخی شدند و علاوه بر نواحی ساحلی با نواحی مركزی ایران نیز ارتباطهایی داشتند(4) و در حواشی سواحل و جزایر نزدیك رفت و آمد میكردند.
2. چگونه و كی نام دریای پارس ثبت تاریخ شد:
داریوش بزرگ هخامنشی در سال 517 پ م/ 1138 پ ﻫ، به «مودرایه» (مصر) رفت و به دستور او كانالی از دریای عرب (سرخ) به شاخهای از رود «پیرَوَ» (نیل) متصل شد. و راه آبی مهم اقیانوس اریتره (هند) به دریای مغرب (مدیترانه) گشوده گردید و «اسكیلاگس» دریا سالار داریوش نخستین كسی بود كه ناوگان او از دریای پارس (عمان) عربستان را دور زد و از دریای عرب (خلیج عرب) وارد دریای غرب شد، (200 سال قبل از اسكندر) وقتی این آبراهه ایجاد شد به دستور داریوش بر لوحی از سنگ خارای قرمز رنگ به ابعاد 17*167 سانتیمتر ضمن شرح كانال، نام «دریایی كه از پارس بدان روند» نیز نگاشته شد. و بدینترتیب نام «دریای پارس» برای نخستین بار ثبت تاریخ(5 و 6) گردید (حدود 2500 سال پیش).
3. خلیج پارس در دوران باستان و استان پارس:
در حدود 220 سال جهانداری هخامنشیان و حدود 800 سال ابرقدرتی اشكانیان و ساسانیان كه پیوسته یكی از دو ابرقدرت جهان (كه دیگری رومیان) بودند، در مدت بیش از هزار سال امكان و جرأت مخالفت آن هم در حد براندازی نام پارس حتی در ذهن كشور یا قبیلهای متصور نبود. استان پارس مهمترین و پرقدرتترین استان ایران باستان بود و این استان سراسر شمال خلیج پارس را شامل میگردید و تمام جزایر، سواحل و مناطق مسكونی شبه جزیره عربستان جزء توابع استان پارس به حساب میآمد، به عبارت دیگر حدود و نفوذ استان پارس تا سواحل جنوبی شبه جزیره عربستان و زمانی تا دریای عرب (سرخ) بود.
4. خلیج فارس و دوران تسلط مستقیم مسلمانان (نقل قولی از ابنخلدون):
تا قبل از پیدایش اسلام قبایل عرب هیچگاه با هم متحد و صاحب قدرت نبودند و پیوسته از ایران به ویژه ایالت فارس و حكام آن تمكین میكردند و در واقع احترام و ارزش برای پارسیان قائل بودند. ر.ن فرای از قول فیلسوف شهیر تاریخ، ابن خلدون (732 تا 808 ﻫ ق)، مینویسد: «بیشتر دانشمندان اسلامی چه در علوم دینی و چه در علوم عقلی جز چند تن، همه غیرعرب بودند... و از آنها بیشتر ایرانی و فارسی... بودند، همه عالمان اصول فقه چنانكه میدانی و هم كلیه علمای كلام و همچنین مفسران، ایرانی بودند و به جز ایرانیان كسی به حفظ و تدوین علم قیام نكرد و از اینرو مصداق گفتار پیامبر(ص) پدید آمد كه فرمود: اگر دانش بر گردن آسمان درآویزد قومی از مردم فارس بدان نائل میآیند و آن را به دست میآورند...»(7).
5. خلیجفارس و حكومتهای مستقل و ایالت فارس:
در آغاز دوران اسلامی ابتدا حكام ایالت فارس از سوی دستگاه خلافت امویان و بعد عباسیان تعیین میشدند و به تقریب حاكمان جزایر و سواحل نیز از سوی حكام فارس گمارده میشدند.
از دوره طاهریان از شروع سده سوم كه كم كم امرا و سپس پادشاهان محلی و بالاخره دولتهای بزرگ مانند دیلمیان، سلجوقیان، اتابكان فارس، تیموریان، صفویان، نادرشاه، كریمخان زند و حتی آقامحمدخان و فتحعلی شاه قاجار، تمام حكام و شیوخ محلی سواحل جنوبی تابع حاكم ایالت فارس بودند و با دادن باج و خراج و هدایا خدمتگزاری خویش را اعلام میكردند.
بیشتر درآمد این حكام از تجارت بود كه دامنه آن از یك سو به شرق آفریقا و از سوی دیگر تا چین میرسید و بیشتر بازرگانان بنادر فارس و بحرین بزرگ ثروتهای سرشاری را نصیب موطن خود مینمودند.
چند كلمه در مورد بندرعباس
بندر شهر هرموز – در دوران باستان در محل میناب كنونی قرار داشت و از حدود اوایل قرن هفتم ﻫ ق بندر تجارتی بیرقیب خلیجفارس بود.
جزیره هرمز – در اواخر قرن یاد شده حاكم بندر هرموز برای امنیت بیشتر تمام تشكیلات حكومتی و تجاری شهر هرموز را به «جزیره جرون» منتقل كرد و نام آن را هم به هرمز تغییر داد و جزیره هرمز هم مشهور شد و مهمترین مركز تجاری خلیجفارس شد.
بندرعباس – در قدیم دهكده ماهیگیری به نام «شهرو» بود. در اوایل قرن هشتم كه جزیره جرون به جزیره هرمز تغییر نام داد، واژه «جرون» به «شهرو» انتقال داده شد یعنی شهرو، جرون شد. با رونق تجاری جزیره هرمز و نقل و انتقال كالا از دریا به داخل خشكی ایران و برعكس از طریق جرون، كمكم این شهر كوچك هم ترقی كرد و نامش از جرون «گمرو» و بعد به «گمرون» (گامبرون) تغییر پیدا كرد. بعدها با آمدن پرتغالیها و تصرف هرمز در زمان شاه اسماعیل، این جزیره تابع دولت پرتغال گردید. در زمان شاه عباس بزرگ صفوی در سال 1031 ﻫ ق/ 1622 م «امامقلی خان» سردار شاه عباس و حاكم ایالت فارس با همكاری شركت هند شرقی بریتانیا، پرتغالیها را شكست داد و گمرون جای هرمز را گرفت و نامش هم به افتخار شاه عباس «بندرعباس» شد و همانند سایر بنادر فارس بر شهرت و اعتبار ایالت فارس افزود (در آن زمان استان هرمزگانی وجود نداشت)(8).
تابعیت شیوخ و حكام عرب سواحل جنوبی خلیجفارس تا زمان فتحعلی شاه قاجار ادامه داشت از آن به بعد عوامل زیادی باعث شد جزایر و سواحل جنوبی خلیجفارس از حاكمیت ایران خارج شود و به دست انگلیسیها بیفتد. از جمله: تصرف ولایات قفقاز و شروان (جمهوری آذربایجان)، تسخیر ازبكستان و تركمنستان توسط روسها، شورشهای هراتیها، قندهاریها (افغانستان بعدی) به تحریك انگلیسها و ندادن اجازه به دولت ایران برای فرونشاندن آنها به بهانه حریم هندوستان بودن، كه هند را تابع بریتانیا میدانستند. انگلیسیها همچنین افراد دست نشانده خود را بر مصادر امور مهم ایران میگماردند و در ضمن بین شیوخ تفرقه میافكندند و آن را به تجاوز نواحی تابع ایران تشویق میكردند، و به مرور طبق قراردادهایی شیوخ را تابع دولت انگلستان نمودند و دولتهای ایران به خصوص در زمان ناصرالدین شاه آن قدر درگیر مسایل یاد شده بودند كه حتی فرصت اعتراض هم نداشتند.
دارسی انگلیسی امتیاز نفت را گرفت و با به نفت رسیدن اكتشافات و نیاز ناوگان دریایی انگلستان به نفت، دولت انگلیس خود را رسماً وارد صحنه كرد و انگلیسیها به تقلید روسها كه قزاقها را در شمال داشتند، در جنوب تفنگداران جنوب ایران را دایر كردند و كشور ایران را بین خود و روسیه تقسیم نمودند. با انقلاب 1917 روسها از صحنه ایران بیرون رفتند... و انگلیسها بر آن شدند تا ایران را تماماً خود مالك شوند، اما لقمه آنقدر بزرگ بود كه آزادیخواهان خود جوش در سراسر جنوب به ویژه در تنگستان و دشتستان و در اكثر روستاها و شهرها بر علیه انگلیسها و عوامل آنها قیام و لقمه را در گلوی آنها گیر دادند.
انگلیسیان ناچار با تغییر سیاست مزورانه و با سپردن كارها به دست عوامل خود فروخته ایرانی و منافع كمتر تن در دادند.بعدها ایرانیان توانستند با خردمندی و اتحاد و اتفاق در مبارزات ملی كردن صنعت نفت، كمر بریتانیایی كبیر را بشكنند و از ابهت و قدرت جهانی آنها بكاهند...
6. عبدالكریم قاسم عراقی و جمال عبدالناصر مصری:
در 23 تیرماه 1337 / 14 ژوئیه 1958 ژنرال عبدالكریم قاسم كودتا کرد و ملك فیصل پادشاه و ولیعهد و نخستوزیر عراق و عدهای دیگر را كشت و پس از چندی در اختلاف با ایران نام خلیجفارس را «خلیج عربی» نهاد. در فروردین 1339 حملات تبلیغاتی در كشور قطع و قرار شد بین دو كشور سفیر مبادله شود و عبدالكریم قاسم هم موضوع خلیج عربی را مسكوت گذاشت.
اما جمال عبدالناصر در اثر اختلاف با شاه در رابطه با اسرائیل و اتهام دخالت شاه ایران علیه ملی كردن كانال سوئز و همدستی با استعمارگران ... در 3 مرداد 1339 با ایران قطع رابطه كرد و سفیر ایران و اعضای سفارت را از قاهره اخراج نمود و به دستور او «اتحادیه عرب» در 23 مرداد همان سال برابر 14 اوت 1960 اعلام كرد: «از این پس خلیج عربی به جای خلیج فارس به كار برده خواهد شد....»(9).
عبدالناصر میپنداشت محمدرضا شاه مالك تمام ایران و خلیجفارس است و مردم ایران هم برده او هستند و برخلاف تمام موازین اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، جغرافیایی و تاریخ و چشم بستن بر حدود 2550 سال از تاریخ جهان، دست به چنین عملی زد و برای ملت ایران كه رادیو قاهره هر شب از مظلومیت آنان سخن میگفت ارزشی قائل نشد.
7. پیامدهای نامناسب اختلاف در بین اعراب، اعراب و ایران و عوارض آن در منطقه:
میدانیم برخی از كشورهای سرمایهدار و ابرقدرت برای حفظ منافع بیشتر خود از سیاست تفرقه افكنانه و تضعیف كشورهای منطقه بهره میبرند. بنابراین برای خنثی كردن این ترفند باید سعی كنیم هر چه بیشتر ارتباط و دوستی و باب رفت و آمد و عرضه داشتن امكانات پرشمار خود را به اعراب بگشاییم و همت كنیم اتحادیهای منسجم از كشورهای ساحلی خلیجفارس ایجاد كنیم و در آن محیط دوستی و صمیمیت، خود به خود كار «تغییر نام» حل خواهد شد به خصوص كه دیگر آن مسایل دوره جمال عبدالناصر هم وجود ندارد و روابط به سوی «حسنه شدن» پیش میرود.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 3616
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان