نظریة معماری در ایران امروز
معماری غربی پیشینهای دوهزار ساله در نظریه و کلام معماری دارد که با اثر ویتروویوس رومی به نام ده کتاب دربارة معماری، در اواخر قرن دوم و اوایل قرن اول قبل از میلاد، که در سراسر قرون وسطی مرجع نظریه و تعلیم و بعد از آن از منابع اصلی رنسانس معماری بود، شروع شده و در قرن پانزدهم، با نوشتة لئونه باتیستا آلبرتی (72ـ 1404)، از پایهگذاران رنسانس معماری ایتالیا، به نام فن ساختمان در ده کتاب وارد عصر چاپ شده و در قرن شانزدهم، با کتاب آندرثا پالادیو (80 ـ 1518) به نام کتب چهارگانة معماری پایههای نظری معماری رنسانس را تحکیم کرده و پس از آن به بسط و تکامل بیوقفة خود تا شروع دورة تجدد و سپس همراهی به تجدد ادامه داده است.
از ویژگیهای اساسی معماری دورۀ جدید حرکت همزمان آن در دو بستر ساختمانی و کلامی است، حرکتی در عرصة خلق و تولید ساختمان و حرکتی دیگر در عرصة نظریه و کلام.
معماری غربی پیشینهای دوهزار ساله در نظریه و کلام معماری دارد که با اثر ویتروویوس رومی به نام ده کتاب دربارة معماری، در اواخر قرن دوم و اوایل قرن اول قبل از میلاد، که در سراسر قرون وسطی مرجع نظریه و تعلیم و بعد از آن از منابع اصلی رنسانس معماری بود، شروع شده و در قرن پانزدهم، با نوشتة لئونه باتیستا آلبرتی (72ـ 1404)، از پایهگذاران رنسانس معماری ایتالیا، به نام فن ساختمان در ده کتاب وارد عصر چاپ شده و در قرن شانزدهم، با کتاب آندرثا پالادیو (80 ـ 1518) به نام کتب چهارگانة معماری پایههای نظری معماری رنسانس را تحکیم کرده و پس از آن به بسط و تکامل بیوقفة خود تا شروع دورة تجدد و سپس همراهی به تجدد ادامه داده است.
گذشته از تحول در مصالح و فنون ساختمانی و نیازهای سکونتی و شهرسازی عصر صنعت، علم انگاری و فلسفة انتقادی دورة تجدد اهمیت جایگاه نظریه و کلام را در معماری از آنچه بود بالاتر برد. نظریه و کلام در دورة جدید بسط و گسترش مضاعف یافت. نوشتن نظریه توسط خود معماران بزرگ، پا به پای خلق و تولید معماری بر روی زمین و نوشتن نقد توسط منتقدان و انتشار پژوهشهای دانشگاهی و نظریهپردازی دربارة سیر تحول معماری جدید خود به تولید فرهنگی وسیع و قابل توجهی تبدیل شد. امروز، صنعت ساختمانسازی و آموزش معماری، در هر جای دنیا، بسط و توسعة سنت غربی معماری است که نقد و نظریه رکن رکین آن است.
وقتی معماری به هنری تبدیل میشود که آموزش آن را به دانشگاه محول میکنند نقش خاصِ دانشگاه جز تدوین نظریة معماری و پژوهش دائمی دربارة آن چه میتواند باشد؛ وگرنه باید آموزش معماری را به مؤسسات غیر دانشگاهی یا به دانشکدههای صد درصد فنی واگذار کرد و یا دانشکدة جدیدی تأسیس کرد با اصول و فلسفهای غیر از اصول و فلسفة دانشکدههای امروز. به هر حال، 60 سال بعد از پایه گذاری مدارس معماری جدید در ایران و تربیت چندین هزار فارغ التحصیل معماری در این مدارس، هنوز نظریه، نقد و تاریخ هنر در برنامة آموزش این مدارس چیزی به حساب نمیآید. به این دلیل ساده که تا کنون نه استادی به این عنوان معروف شده نه کتابی. در عین حال، از همان اولین دهة تأسیس دانشکده، نگارش و نشر معماری، هر چند اندک و نامنظم، بیشتر به صورت مقاله تا کتاب و ترجمه تا تألیف، عرض وجود کرده است.
نگارش و نشر، ابزار اصلی پرورش نظریة معماری است، اما هر نوع نوشتنی به پرورش نظریه کمک نمیکند. نوشتة بیمحتوا، نامربوط، انتزاعی، مغشوش و بیانضباط حتی این ضرر را دارد که منابع مادی و فکری جامعه را تضییع میکند و نه تنها چیزی بر دانش موجود نمیافزاید، ذهن و زبان جامعه را نیز پریشان میسازد. نوشتن دربارة معماری خودش هنری است که احتیاج به آموزش دارد. شاید نگارش نتایج پژوهش در علوم محض و فنون مبتنی بر آنها به آموزش چندانی در نویسندگی نیازمند نباشد، اما نوشتن دربارة معماری که هم در شعاع ادبیات و هم در شعاع فلسفه قرار دارد به این سادگی نیست. نویسندة معماری باید اهل نظر و اهل ادب باشد.
ما در معماری امروز خود به جریان تجدد معماری غربی متصلیم که ساختمانش وابسته به نظریه و کلام، و نظری و کلامش وابسته به ساختمان است. این یک معماری به هم پیوسته و در حال گفتگو در سرتاسر جهان است. دست داشتن در این معماری، همراهی کردن با آن یا فائق آمدن بر آن مستلزم آشنایی به عمل و نظر آن است. برای این که بتوانیم دربارة این معماری، چه در کشور خود ما باشد و چه هر جای دیگر دنیا، سخن بگوییم به نظریه و کلام مربوط به آن محتاجیم.
نشر معماری به زبان فارسی
مأخذ بررسی و ارزیابی ما دربارة وضعیت نظریه معماری در ایرانِ امروز آثار مکتوب و منتشر شده به زبان فارسی دربارة نظریة معماری است. اما هر حرفی دربارة معماری نظریه نیست. ما در این بررسی به آثار مکتوبی چشم داریم که تماماً یا بعضاً، زیاد یا کم، به بحث نظری دربارة معماری میپردازند و به هر حال، جهتگیری اصلی مطالب آنها نزدیک شدن به نظریه است، یا مقدماتی را برای پرداختن به نظریه فراهم میکنند.
منبع اصلی ما برای دستیابی به فهرست و مشخصات کلی آثار منتشر شده به زبان فارسی دربارة معماری، کتابنامه معماری، گردآورندة خانم طاهرة مفتخری نظریپور، از انتشارات مرکز تحقیقات و مسکن، چاپ اول، آبان 1369، است که جامعترین کتابنامه در موضوع معماری است. از خانم نظری مفتخری نظری پور تشکر میکنیم که فهرست کتابهای منتشر شده بین 1369 تا 1373 را نیز، از جلد بعدی کتابنامة خود که زیر چاپ است، شخصاً استخراج کرده و در اختیار ما گذاشتند.
قدیمیترین کتابی که در این فهرست از آن نام برده شده فهرست آثار و ابنیة تاریخی ایران، از انتشارات انجمن آثار ملی، یک جزوة 38 صفحهای است که در سال 1304 منتشر شده است؛ و قدیمیترین مجله، مجلة آرشیتکت منتشر شده به سال 1325. این دو نشریه را میتوان نشانة آغاز دو جریان موازی در نگارش معماری به حساب آورد که طبعاً دومی بیست سال دیرتر از اولی وارد میدان شده، و هر دو از سنت غربی نگارش دربارة معماری بهره گرفتهاند. جریان اول به تاریخ گذشتة معماری ایران نظر دارد، الگوی پژوهشش باستانشناسی و تاریخ است، پیوندی با حرکتهای معاصر معماری ندارد، در نظام علمی و دانشگاهی کشور به خانوادة ادبیات تعلق دارد و تا امروز هم نتوانسته است با معماری و ساختمان رابطهای متقابل برقرار کند؛ و بر حسب پایگاه علمی و دانشگاهی خود نویسندگان و مترجمانی نسبتاً حرفهای، فاضلتر و ادیبتر را به خدمت گرفته است. جریان دوم متأثر از ادبیات معماری دورة تجدد است، پایگاهش دانشکدة هنرهای زیباست، نه با پایگاههای آموزش و پژوهش فلسفه و علوم انسانی رابطهای دارد و نه حتی با علوم ساختمانی؛ نویسندگان و مترجمانش، غالباً، متفنن و ناآشنا به رسوم نویسندگیاند.
تا سال 1373، جمعاً از 407 کتاب نامبرده شده است که در میان آنها تعداد زیادی گردآوری، دوباره نویسی، پایان نامههای غیرتحقیقی، حتی گزارشهای مربوط به طرحهای عمرانی و نیز کتابهای بسیار سطحی و تفننی است که به آسانی میتوان آنها را کنار گذاشت. با کمی گشادهدستی 83 کتاب، یعنی حدود 20 درصد را از میان آنها میتوان برگزید که در یک طبقه بندی کلی 53 کتاب، یعنی نزدیک به دوسومشان، به «معماری ایرانی و اسلامی» و 30 کتاب، یعنی کمی بیش از یک سومشان، به «معماری جدید» تعلق دارند.
در گروه معماری ایرانی و اسلامی 29 کتاب به «تاریخ هنر معماری ایرانی و اسلامی» ؛ 14کتاب به «فنون معماری سنتی ایران»؛ 3 کتاب به مجلداتی از «دایره المعارفهای عمومی اسلامی» شامل مدخلهای مربوط به «معماری ایرانی و اسلامی»؛ و 7 کتاب به «نظریة معماری سنتی ایران» راجع است. در گروه «معماری جدید» 20 کتاب دربارة «نظریة معماری جدید»؛ 6 کتاب دربارة «تاریخ عمومی هنر و از جمله معماری»؛ 2 کتاب «واژه نامه»؛ 1 کتاب دربارة «نظریه عمومی معماری» و 1 کتاب دربارة «معماری جدید ایران» است. فهرست کامل این کتابها، شامل نام مترجم، مؤلف و ناشر گروهبندی آنها، در جدول 1 آمده است.
معماری ایرانی و اسلامی
همان طور که ملاحظه می شود در بررسیهای تاریخی توجه به نظریه کمتر (حدود یک هفتم) و برعکس، در معماری جدید این توجه دارای بیشترین سهم (دو سوم) است. از 28 بررسی تاریخی در هنر معماری ایرانی و اسلامی 20 مورد (70 درصد) ترجمه و 8 مورد (30 درصد) تألیف است. از 14 کتاب دربارة فنون معماری سنتی ایران فقط دو مورد ترجمه است و پنج مورد توسط دو تن از معماران سنتی مشهور، لرزاده و زمرشیدی، تألیف شده است. 7 کتاب راجع به نظریة معماری سنتی ایران همگی، این مزیت را دارند که پژوهش معماری سنتی را در خدمت معماری امروز قرار دادهاند. به عبارت دیگر، این معماری جدید است که پژوهشگرانی را به بررسی سنن دیرپای معماری ایران واداشته است. تدوین سه دایره المعارف بزرگ اسلامی، جهان اسلام، و تشیع نیز فرصتی بوده است برای مروری دوباره در منابع تاریخ معماری ایرانی و اسلامی و تهیة خلاصههایی امروزیتر از آنها.
در میان مؤلفان تاریخی معتبرترین آثار از آن گدار، پوپ و محمدتقی مصطفوی است که هر سه درگذشتهاند. از آثار پوپ جز اندکی هنوز ترجمه نشده است. جا دارد که علاوه بر ترجمة کامل آثار پوپ ـ دست کم در زمینة معماری ـ ویرایش مجدد و یکدستی از ترجمة آثار گدار توسط مترجمان مختلف، از غلامرضا رشید یاسمی و عیسی بهنام گرفته تا تهیهکنندگان پایان نامههای تحصیلی، انجام شود و مجموعة بازنویسی شدة یکدستی از آثار مصطفوی، با حذف مکررات آنها، تهیه شود.
در زمینة نظریة معماری سنتی ایران و کاربرد امروزی آن، برحسب آثار منتشر شده تا کنون بیشترین سهم از آن پژوهشگر پرکار محمود توسلی است که از سال 1352 با انتشار کتاب معماری اقلیم گرم و خشک به طور متوسط هر سه سال یک پژوهش تازه منتشر کرده و با بهرهگیری از نتایج بررسیهای تاریخی محققان ایرانی و خارجی و آراء صاحب نظران امروز طراحی شهری دنیا و بازنگری مداوم در کارهای خود منظمترین کوششها را در راه پروراندن نظریة معماری به انجام رسانده است.
معماری جدید
از 20 کتاب راجع به نظریة معماری جدید جز اصول و مبانی معماری و شهرسازی نوشتة محمدرضا موسویان، که کار جدی و نویی به حساب نمیآید و تحقیقی دربارة معماری شوروی، کنسترو کتیویسم، نوشتة محمدحسن ابراهیمی و محمد فرضیان، بقیه ترجمهاند. حتی کتاب هنر، علم و معماری: معماری به مثابه فرآیند پویای ساخت گیری ماده ـ انرژی در دنیای فضا و زمان، تألیف علی اصغر طلا مینائی، به زبان انگلیسی نوشته شده و بعداً مهدی سررشته داری آن را به فارسی ترجمه کرده است. آثار برگزیده شده برای ترجمه اکثراً متعلق به نویسندگان معتبر و معروفی مانند نیکولاس پورنز، زیگفرید گیدیون، برونو زوی، رابرت ونتوری، لوناردو بنه ولو، ولفگانگ پنت، کریستیان نوربرگ شولتز، سرج چرمایف، کریستوفر آلکساندر، و بروس آلسوپ است که اگر ترجمههای خوبی داشتند میتوانستند، کم و بیش، همان شهرت و اعتبار ترجمة منوچهر مزینی از فضا، زمان و معماری گیدیون را به دست آورند که به چاپ چهارم رسیده است. مثلاً با این که رابرت ونتوری از پیشقدمان تجدیدنظر طلبی در معماری مدرن است و علاوه بر کارهای معماریش کتاب معروف او به نام پیچیدگی و تضاد در معماری از آثار پرنفوذ بعد از اواخر دهة شصت است، ترجمة فارسی آن به یک مرجع معتبر فارسی تبدیل نشد. کوشش فرخ اصالت برای ترجمة دو اثر از پورنز و یک اثر از ولفگانگ پنت بسیار قابل تقدیر است و مترجمان دیگر نیز هر یک به سهم خود در انتقال نظریة معماری جدید به زبان فارسی قدمهای با ارزشی برداشتهاند. اما کسی که در این عرصه بیش از دیگران کار کرده و توانسته است با ترجمة آثار گوناگون معماری و شهرسازی باب فارسی نویسی خوب را در معماری باز کند و به همین دلیل ترجمههایش بیش از ترجمههای دیگران تجدید چاپ شده و مورد استقبال قرار گرفته منوچهر مزینی است. ثمرة ممارست طولانی مزینی در آموزش و نگارش نظریه و تاریخ معماری جدید تألیف کتاب از زمان و معماری اوست که اولین تألیف معتبر فارسی در این زمینه است.
جا دارد از ترجمة بسیار خوب محسن مهدوی به نام گفتگویی دربارة معماری اثر یوجین راسکین، یاد کنیم که علاوه بر فارسی خوب فضل تقدم هم از آن اوست که ترجمة خود را در سال 1342 منتشر کرده است.
در زمینة معماری جدید ایران غیر از پیدایش معماری مدرن ایران: یادنامة وارطان هوانسیان (1361 ـ 1275) نوشتة بهروز پاکدامن اثر دیگری منتشر نشده است.
در زمینة تاریخ عمومی هنر و از جمله معماری، همان طور که در فهرست ملاحظه میشود کتابهای متعددی منتشر شده است که جز یکی بقیه ترجمهاند. کتاب معتبر و مفصل تاریخ هنر جنسن با عنوان فرعی پژوهشی در هنرهای تجسمی از سپیده دم تاریخ تا زمان حاضر، با ترجمة خوب پرویز مرزبان، نیز در میان آنهاست که سهم قابل ملاحظهای را به معماری اختصاص دادهاست.
یک واژه نامة راه وساختمان و معماری انگلیسی و فارسی، تألیف مرحوم حبیب معروف و یک واژه نامة مصور هنرهای تجسمی: معماری، پیکره سازی، نقاشی نیز، تألیف پرویز مرزبان و حبیب معروف، در این فهرست به چشم میخورد.
ناشران
نصف بیشتر کتابها را ناشران بخش خصوصی منتشر کردهاند و از نصف کمتر بقیه، یک سوم را دانشگاهها و دو سوم را مؤسسات پژوهشی یا ناشران دولتی. مؤسسهای خاص پژوهش و نشر معماری تا سال 1369، که مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران وابسته به وزارت مسکن و شهرسازی تأسیس شد، وجود نداشت. این مؤسسه علاوه بر انتشار منظم مجلة آبادی، در دورة فعالیت خود، بیشترین سهم را در انتشار کتب معماری و شهرسازی داشته است. کار مهم این مؤسسه غیر از پژوهش و ترجمه و انتشار معتبرترین کتابهای سالهای اخیر در زمینة طراحی شهری، تاریخ و نظریة معماری جدید، و نظریة معماری سنتی، پژوهش و نویسندگی و ویراستاری متون معماری و شهرسازی بود. غیر از این مؤسسه، باید از دفتر پژوهشهای فرهنگی نام برد که بخشی از فعالیت خود را به همت حسین سلطان زاده به پژوهش و نشر معماری اختصاص داده است. زیر نظر حسین سلطان زاده و غالباً به قلم خود او تا کنون بیش از ده کتاب، با گرایش بیشتر به معماری سنتی ایران، و به خصوص معماری تهران، در دورة گذار از قدیم به جدید، منتشر شده است.
مجلات معماری
اولین مجله معماری ایران «آرشیتکت» بود که از سال 1325 تا 1377، اگرچه به صورت دو ماه یکبار برنامهریزی شده بود، بیش از 6 شماره از آن، اولی در مرداد 1325 و آخری در تیر 1327 انتشار نیافت. «آرشیتکت» در این 6 شماره طی مقالات معدود خود به معرفی معماران جدید ایرانی، معماری تاریخ ایران، معماری قدیمی ایران و نمونههایی از معماری جدید پرداخت، و شاید مهمترین مقالة آن مسائل مربوط به معماری در ایران نوشتة وارطان و ترجمة ایرج غفاری بود که طی سه شماره ادامه یافت.
پس از آن به مدت 14 سال، یعنی تا سال 1341، هیچ مجلة تخصصی معماری یا مجلة فرهنگی و هنری دیگری که نشر مطالبی دربارة معماری را در برنامة کار خود قراردهد منتشر نشد. در سال 1341 ماهنامة «هنر و مردم» ، که هدف آن آشنا کردن عامة
LatentStyleCount="267">
برای مشاهده جدول با کیفیت بهتر به فایل پی دی اف پائین صفحه مراجعه نمائید .
برای مشاهده جدول با کیفیت بهتر به فایل پی دی اف پائین صفحه مراجعه نمائید .
مردم با فرهنگ و هنر ایران بود، منتشر شد و در مقابل 14 سال وقفة پیش از خود یک سابقة 18 سالة منظم و مداوم از خود به جا گذاشت؛ و ضمن مطالب گوناگون خود مقالات زیادی هم دربارة معماری انتشار داد.
جدول 2، که به ترتیب سال انتشار مجلات تنظیم شده و همة مجلاتی را که به نحوی مطالبی دربارة معماری انتشار دادهاند، در 6 گروه «معماری ـ شهرسازی»، «ساختمان» ، «باستان شناسی و تاریخ» ، «فرهنگ عمومی» ، «هنر» و «اجتماعی و خبری» طبقه بندی کرده است، نشان می دهد که طی سالهای طولانی بعد از 1341، اگرچه همواره مجلاتی متعلق به یکی از گروههای ششگانه بحث دربارة معماری را زنده نگه داشتهاند، انتشار مجلات خاص معماری تداوم نیافته است و بعد از تعطیل آرشیتکت در 1327 ، 12 سال طول کشید تا هنر و معماری، دومین مجلة تخصصی قبل از انقلاب اسلامی، در 1348، منتشر شود؛ و انتشار آن 11 سال، تا 1358، ادامه یافت. این مجله تا امروز پرسابقهترین مجلة معماری بوده است. بار دیگر، تا 8 سال پس از انقلاب اسلامی مجله تخصصی معماری نداشتیم تا این که در سال 1366 معماری و هنر ایران تأسیس شد؛ اما نتوانست درمدت 3 سال بیش از 6 شماره منتشر کند، که نشانة تحلیل رفتن امکانات انتشار بعد از تعطیلی هنر و معماری بود. یک سال بعد، در 1367، مجلة معماری و شهرسازی شروع به انتشار کرد که انتشار خود را، هرچند به صورت نامنظم، تا کنون ادامه داده است.
جالب این است که دو مجلة اخیر خارج از تهران، اولدر اصفهان و دومی در رشت، تأسیس شدند. یک سال دیگر، دانشکدة معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی مجلة صفّه را منتشر کرد که انتشار آن ادامه دارد و یک سال بعد مجلة آبادی منتشر شد که منظمترین و پرمایهترین مجلة معماری و شهرسازی بعد از انقلاب بوده است. به این ترتیب بعد از یک توقف 8 ساله پس از انقلاب اسلامی، طی چهار سال متوالی، هر سال یک مجلة معماری جدید متولد شده که غیر از اولین آنها، یعنی معماری و هنر ایران، بقیه انتشارشان ادامه پیدا کرده است.
آبادی توانست تیراژ یک مجلة تخصصی معماری و شهرسازی را به بالاترین رقمی که قبل از آن سابقه نداشت برساند و همان طور که هدفش بود حرکت معماری ـ شهرسازی کشور را به تمامی منعکس و صاحبنظران را به بحث و اظهارنظر دربارة مسائل روز
برای مشاهده جدول با کیفیت بهتر به فایل پی دی اف پائین صفحه مراجعه نمائید .
معماری و شهرسازی کشور تشویق و نویسندگان و مترجمان جدیدی را وارد عرصة ادبیات معماری کند، که از جملة آنها باید به کامران افشارنادری اشاره کرد که استعداد خود را برای نقدنویسی در همین مجله آزمود.
با به صحنه آمدن مجلة جدید شمسه که دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت آن را منتشر میکند و مجلة معمار و امید به ادامة انتشار منظم معماری و شهرسازی، صفه و آبادی، انتشار همزمان پنج مجلة تخصصی معماری را باید هم نشانة تقاضای بسیار بیشتر از گذشتة دوستداران معماری و هم توسعة امکانات تدوین و نشر به حساب آورد.
نتیجه
دستاورد پژوهش و تدوین و نشر نظریة معماری با گذشت 60 سال از آموزش معماری ابداً دستاورد رضایت بخشی نیست. با این سرمایۀ اندک در دانش معماری توسعۀ بیحساب و نسنجیدۀ مدارس معماری سؤال انگیز مینماید. از سوی دیگر، آموزش صحیح معماری و تربیت معماران باکفایت، خلق و تولید معماری ارزشمند، و تدوین نظریة معماری دست در دست یکدیگر دارند. ضعف هر کدام نشانة ضعف دوتای دیگر و اصلاح هر کدام مستلزم اصلاح دوتای دیگر است. توسعة کمی و نسنجیده، نیروهای ما را تحلیل میبرد. اتکای ما باید به نیروهای کیفیِ اندک شمار باشد. توسعة آرام اگر پرمایه باشد سرانجام سرعت خواهد گرفت، اما توسعة سریع اگر کم مایه باشد سرانجام از حرکت باز خواهد ایستاد. نیروی ما برای اعتلای آموزش، ساخت، و نظریه، در مقابل نیاز فراوان جامعه کم است. همین نیروی کم در اثر پراکندگی، بیسازمانی در آموزش و پژوهش، و کمکاری، به جای محکم کردن ریشههای درخت یک معماری نیرومند صرف حرکتی خزه مانند در سطح میشود. گروه اندک شمار معماران کارآزموده و با فرهنگ باید، در کنار هر مشغلة حرفهای که دارند، به تمرکز نیروهای خود برای انتقال عالمانة حاصل تجارب عملی و فکری گذشته بپردازند. دانشکدههای معماری، در این زمینه، بیش از دیگران مسئولیت دارند.
در خاتمه نظر شما را به چند گفتگو دربارة مسائل پژوهش و تدوین و نشر نظریة معماری جلب میکنیم.
خانم طاهرة مفتخری نظری پور
تهیه کنندة کتابنامة معماری
• از زندگی و سوابق فعالیتهای پژوهشی خود بگویید.
• متولد 1333 تهران هستم. تحصیلاتم کتابداری است. 24 سال است در سازمان برنامه و بودجه کتابدار هستم. اخیراً مؤسسه انتشارات صنم را تأسیس کردهام.
• کتاب شناسی چه نقشی در پژوهش دارد؟
• کتاب شناسی از مهمترین ابزارهای مرجع در کلیة زمینههای تخصصی و پژوهشی به شمار میآید. به رغم پیشرفت روزافزون پایگاههای اطلاعاتی و شبکههای جهانی اطلاعات، کتاب هنوز کارآمدترین، سهلترین و ارزانترین ابزار انتقال اطلاعات محسوب میشود و از همین رو ترویج نرم افزارها و خطوط رایانهای مانع انتشار اطلاعات مرجع به صورت کتاب و اسناد مدون نشدهاست.
• چه چیزی باعث شد که به تهیة کتابنامه معماری اقدام کردید؟
• در سال 66 که مشغول تحصیل در رشته کتابداری بودم، از دو موضوع «راه و راه سازی» و «معماری» که برای تهیة کتابشناسی به من پیشنهاد شد، به دلیل علاقهام به معماری ایران، موضوع معماری را انتخاب کردم. آن قدر علاقهام به این موضوع شدت پیدا کرد که برای پیدا کردن یک منبع تازه از هیچ جستجو و کوششی فروگذار نکردم. سفرها کردم و فراتر از اقتضای پژوهشی که به عهده داشتم به دیدن بناها و گفتگوی با افراد مطلع کشیده شدم. طبقهبندی کتابنامه را از پایان نامة کارشناسی ارشد یکی از همکارانم که در زمینة هنر بود اقتباس کردم.
• چرا کتابنامه در سال 1369 متوقف مانده و مجلدات بعدی آن منتشر نمی شود؟
• وقتی در سال 1368 کارم را تمام کرده بودم، به تشویق آقای دکتر محسن حبیبی و معرفی ایشان به مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن مراجعه کردم که کارم مورد استقبال زیاد واقع شد و قول چاپ آن را دادند که به قولشان عمل کردند؛ و بعد از یک سال و اندی کتابنامة معماری چاپ شد. با تشویق همکاران مرکز و علاقة اصلی خودم به تکمیل کار، براساس منابع بین سالهای 69 تا 73، ادامه دادم که 4291مدخل، اعم از کتاب و مقاله و ... را در برمیگرفت. دراسفند 1373 جلد دوم آماده شد که ملاحظه میکنید تا امروز چاپ نشده است، با این که متقاضیان بسیاری دارد. وقتی پیگیریهایم به نتیجه نرسید تتمة مربوط به 69 تا 73 را تحت عنوان پیوست کتابنامة معماری شخصاً دارم منتشر میکنم. جلدسوم نیز سال 73 تا 77 را در برمیگیرد که در حال تهیه و تدوین آن هستم که انشاءالله به زودی به اتمام خواهد رسید.
• این کتابنامهها حاوی چه اطلاعاتی هستند؟
• جلد اول، که مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن منتشر کرده است، حاوی 2022 + 103 مدخل و 5 نمایة موضوعی و عام است (تا سال 1369). جلد دوم کتابنامه حاوی 4291 مدخل و 5 نمایه موضوعی، عنوان، نام اشخاص، سازمانها، و نشریههای ادواری است ( تا سال 1373). و جلد سوم شامل منابع اطلاعاتی معماری ایرانی به زبانهای دیگر حاوی 4315 مدخل، 5 نمایة موضوعی، عنوان، نام اشخاص، سازمانها و نشریههای ادواری است. دو جلد اخیر متأسفانه با تأخیر چاپ از سوی مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن مواجه شده است. پیوست این کتابنامة مفصل که به منظور رفع کاستیها و افتادگیهای جلدهای 1 و 2 تهیه شده است این مجموعة جامع را تکمیل میکند.
منوچهر مزینی
- قدری دربارة زندگی علمی و پژوهشی خود بفرمایید.
• در سال 1332 از دبیرستان شرف تهران در رشتة ریاضی فارغ التحصیل شدم؛ همان سال در کنکور معماری دانشکدة هنرهای زیبای دانشگاه تهران موفق شدم و سه سال و نیم در این دانشکده به تحصیل اشتغال داشتم. در سال 1336 به ایالات متحده رفتم و در دانشگاه ایلی نوی به ادامة تحصیل در رشتة معماری مشغول شدم.در سال 1962 م. (1341 خ.) با درجة B.Arch. از این دانشگاه فارغ التحصیل شدم. در همین سال در دفتر معماری SMITH & CHILDS در شیکاگو مشغول به کار شدم. در 1963 تحصیل در انستیتوی تکنولوژی ایلنوی را آغاز کردم. در این دانشکده شاگرد هیلمر زایمر و میس وندر رو بودم. در 1966 از این دانشگاه به دریافت درجة M.S. موفق شدم، در حالی که کار در دفاتر معماری شیکاگو را ادامه می دادم. در اکتبر همین سال به آلمان رفتم و در دانشگاه فنی مونیخ زیر نظر پروفسور گردآلن به تحصیل و تحقیق پرداختم. در 1970 (1349) به دریافت درجة دکتری در شهرسازی موفق شدم. در 1349 به ایران آمدم. حدود دو سال در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) به تدریس شهرسازی اشتغال داشتم. در 1350 مهندسان مشاور طرح و پژوهش را تأسیس کردم و در 1351 در دانشگاه تهران تدریس را آغاز کردم، در 1352 مدیر گروه معماری و شهرسازی دانشکدة هنرهای زیبا شدم. از 1353 تا 1357 در تدوین طرح جامع یزد، طرح توسعة روستاهای کرمانشاهان و طرح توسعة ماسوله همکاری داشتم. در 1359 به هلند رفتم و به پژوهش دربارة پروژههای نوسازی شهری پرداختم. در 1360 در ایالات متحده به تدریس در دانشگاه بوستن مشغول شدم و از 1362 تا 1369 در دانشگاه ملک عبدالعزیز جده، عربستان سعودی تدریس کردم. در 1370 برای تدریس در دورة دکتری معماری و شهرسازی دانشگاه تهران (دانشکده هنرهای زیبا) به ایران بازگشتم و از 1372 تا کنون در دورة دکتری شهرسازی در دانشگاه آزاد اسلامی تدریس میکنم و مدیر این گروه هستم.
- با چه انگیزه ای دست به ترجمة آثاری در زمینة معماری زدید؟
• در درجة نخست نیازی که خود به هنگام دانشجویی در رشتة معماری در ایران احساس کرده بودم. در آن زمان کتابی در این رشته به زبان فارسی وجود نداشت. اگر بگویم فضا، زمان و معماری نخستین کتاب به فارسی در این زمینه بود شاید سخنی به گزاف نگفته باشم.
دوم آن که از آغاز جوانی به کتاب علاقه داشتم. خود، نخستین کتابم را با عنوان شناسایی هنر نو هنگامی که هجده سال بیشتر نداشتم منتشر کردم. این کتاب که صفحاتی محدود داشت مورد استقبال قرار گرفت و در اندک زمان نایاب شد.
سوم، به تدریس علاقة فراوان داشتم و میخواستم هرگاه به تدریس مشغول شوم «مکالمه» بین دانشجویان و من موجود باشد.
- آثاری را که تا به حال در زمینة معماری ترجمه کردهاید، به اختصار معرفی فرمایید.
• فضا، زمان، و معماری کتابی است که اکنون در ایران نیز به خوبی شناخته شده است. این کتاب در معرفی معماری مدرن و ریشههای آن بحثهای مستدل، شیرین و عمیق دارد، اگرچه گاه یک طرفه است و بیشتر به جانب لوکوربوزیه گرایش دارد.
- عرصههای زندگی جمعی و زندگی خصوصی نخستین کتابی که تحلیل منطقی را به عرصة طراحی معماری و شهرسازی میکشاند. تا چه اندازه مؤلفان کتاب (چرمایف و آلکساندر) در کار خود موفق بودهاند پرسش پذیر است؛ اما روشی برای تحلیل ارائه دادهاند: کم نظیر، پند آموز و تحسین برانگیز.
- سیمای شهر در مرز بین شهرسازی و معماری قرار دارد و مفهومی تازه و کاملاً تازه، را که حاصل تیزبینی مؤلف آن، لینچ، است در دیدن مظاهر بصری شهر مطرح میکند.
- کدام یک از ترجمههای شما اثر گذارتر بوده است؟ به چه دلیل؟
• تصور میکنم فضا، زمان، و معماری و بعد از آن سیمای شهر که هر دو به چاپ چهارم رسیدهاند. استقبال از عرصهها... نیز پس از آنها بوده است و کتاب اخیر به چاپ سوم رسیده است. دربارة تأثیرگذاری این کتابها تصور میکنم، اشخاص دیگر، مثلاً صاحب نظران ذی صلاح تر باشند. در هر حال، به نظر من این کتابها مطالب اساسی مربوط به معماری و شهرسازی را مطرح میکنند. برخی از کارگزاران درجة اول معماری و شهرسازی ایران به من گفتهاند که این کتابها راهنمای خوبی برای ایشان بودهاند.
- چه نقشی برای ترجمة کتابهای معماری قائلید؟
• نقش بسیار مؤثری داشته و دارند. آگاهی از آنچه در جهان میگذرد برای هر معمار اندیشمند از شرایط نخستین و اساسی است و ترجمة کتابهای معماری معتبر جهان، به شرط آن که درست صورت گرفته باشد، میتواند این مهم را از عهده برآید. در این مورد نظرات دیگری دارم که اگر فرصت باشد مطرح میکنم.
- به نظر شما ده کتاب از میان مهمترین کتابهای معماری که ترجمة آنها اولویت دارند چه کتابهایی هستند و کدام یک از آنها ترجمه شده است؟
• به نظر من در مرحلة نخست برای ما فارسی زبانان کتاب معروف پروفسور پوپ و همسر او بانو فیکس اَکِرمن، که عنوان دقیق آن را به یاد ندارم، اهمیت دارد. به اعتقاد من هر کس به ترجمة آن بپردازد و هر ناشری به چاپ آن اقدام کند خدمتی بزرگ به فرهنگ و معماری ایران کرده است. خلاصة آن ترجمه شده ولی ترجمة کامل آن ایرانیان را به گنجینههایی که داشته و دارند آگاه میکند.
- در زمینة تاریخ معماری مدرن مغرب زمین کتاب A Critical History of Modern Architecture اثر Kenneth Frampton مناسب به نظر میرسد.
- کتاب هابرماس در فلسفه که بحثی مدلل دربارة غوغایی که دریدا و دیگر واسازگران به راه انداختهاند ارائه میدهد.
- تلخیصی از دایرهالمعارف سیزده یا چهارده جلدی مک گراهیل یا دست کم مطالبی که دربارة هنر و معماری ایران در آن موجود است.
- کتاب بسیار صریح و دقیق برونو زوی به نام The Modern Language of Architecture
- کتاب معماری مدرن به وُلُو که دکتر سیروس باور زحمت ترجمة آن را به عهده داشتهاند.
- و از کتابهای تازه تر The New Moderns اثر چارلز جنکز.
- نظر شما دربارة کیفیت ترجمههایی که تا به حال از کتابهای معماری شده چیست؟
• از جنبة مثبت قضیه، این ترجمهها خوبند، ولی اجازه بفرمایید سه شرط برای مترجم چنین کتابهایی قائل شوم:
ـ مترجم باید خود به مفاهیم معماری آشنا باشد؛
ـ مترجم باید به زبانی که از آن ترجمه میکند کاملاً مسلط باشد؛
ـ وی باید به زبان فارسی مسلط باشد تا ترجمه کاملاً به قالب فارسی درآید.
بدترین ترجمهای که در این مورد دیدهام ترجمه فارسی Complexity and Contradiction in Architecture اثر ونتوری است. البته مترجمان زحمت کشیدهاند، ولی دریغ، به گمان من هیچ یک از سه شرطی را که برشمردم نداشتهاند. اخیراً ترجمهای برای ارزشیابی به دستم رسید که مترجم Viennese (وینی، اهل وین) را ونیزی ترجمه کرده بود و به همین ترتیب نام Sitte معمار وینی را به فارسی «سیت» نوشته بود و نه زیته. البته از این اشتباهات پیش میآید. نباید زیاد سخت گرفت، به شرط آن که کتاب و ترجمة آن واجد مزایای دیگری باشد.
- شما، علاوه بر ترجمه، در سالهای اخیر، دست به تألیف هم زدهاید و اولین تألیف شما، تحت عنوان از زمان و معماری دو سال پیش منتشر شد، آیا تألیف دیگری زیر چاپ و در دست تهیه دارید؟
• به نظر من در حال حاضر برای فارسی زبانان یا دقیقتر، معماران ایرانی، تألیف لازمتر از ترجمه است. برای این که هر کتاب خارجی دربارة معماری دارای اطلاعاتی است که معماران ایرانی چنان رغبتی به دانستن آن ندارند، چون مربوط به اوضاع مغرب زمین است. این نکته بیآن که از اهمیت ترجمه بکاهد لزوم تألیف را نشان میدهد. از همین رو کارهای اخیر بنده چنان که اشاره فرمودهاید تألیف است و نه ترجمه. درواقع قبل از تألیف از زمان و معماری قصد داشتم کتابی در دنبالة فضا، زمان و معماری و هم وزن آن ترجمه کنم که وضعیت معماری جهان را بعد از سالهای 60 میلادی مورد بحث قرار دهد. اما به همان دلیل که در سطور بالا نوشتم کتابی نیافتم، پس خود دست به کار شدم.
چند کتاب دیگر هم دارم که تألیف بنده است و آمادة چاپ. از جمله تاریخ هنر و معماری و کالبد شهر. بخشی از پژوهش کتاب اخیر در وزارت مسکن و شهرسازی صورت گرفت و بعد در مطالعهای که برای مرکز مطالعات شهرداری تهران انجام دادم دنبال شد، و اکنون تقریباً آماده چاپ است، اگر خداوند توفیق دهد و ناشر دلسوزی بیابم. مثل این که محکوم به ترجمه و یا تألیف کتابهای قطورم، به نظر میرسد ناشران به انتشار کتابهای کوتاهتر رغبت بیشتری دارند.
- تا کنون دایره المعارفی دربارة معماری جدید به زبان فارسی ترجمه یا تألیف نشده است، نظر شما برای تهیة چنین دایره المعافی چیست؟
• نظرم دربارة تألیف و انتشار دایره المعارف معماری مثبت است. کار فرهنگی عظیمی است: گاو نر می خواهد و مرد کهن! و ناشر دلسوز و با محبت.
- هر نظر دیگری در زمینة ترجمة معماری دارید مرقوم فرمایید.
• فکر میکنم نظراتم را تا کنون گفتهام. کار ترجمه و تألیف باید با دقت و حوصله صورت گیرد. باید مترجم یا مؤلف دلسوز و علاقهمند باشد؛ در عین حال نباید زیاد هم سربه سر او گذاشت. در جهانی که دلالی پر سودترین کارها است، اجر مترجم و مؤلف را محبتی که به او میکنیم و حرف حساب او را میشنویم تأمین میکند.
محمود توسلی
- از زندگی علمی و پژوهشی خود بگویید.
• از سال 1342، از زمانی که در روستایی معلم بودم، تا امروز که معلم دانشگاه تهران هستم در جستجوی دانش بودهام.
- اولین پژوهش شما چه بود و چه انگیزهای شما را به آن واداشت؟
• اولین پژوهش من در زمینة هندسة احجام بود که درسال 1342 آغاز کردم و سال 1346 به صورت کتابی به چاپ رسید. ابهام درکنکور ورودی معماری و نامفهوم بودن بحثی به نام حجم شناسی، که در کنکور آن سالها مطرح بود، مرا به این پیجویی واداشت.
- پژوهشهایی را که تا به حال در زمینة معماری و طراحی شهری انجام دادهاید به اختصار معرفی فرمایید.
• هشت کتاب در زمین معماری و شهرسازی ایران به چاپ رسیده که یا به تنهایی یا با همکاری دیگران کار شده است. چندین مقاله در نشریات داخلی و خارجی داشتهام. برخی از این کارها در تحقیقات غربی مأخذ قرار گرفته است.
- در مجموعة پژوهشهای خود چه هدفی را تعقیب میکنید؟
• هدف فرهنگی. کارم این است. به همین دلیل هر کاری را قبول نکردهام. خط پیوستهای در تمام کارها به چشم می -خورد.
- آیا پژوهشهای شما به منبعی برای آموزش و تدوین نظریه تبدیل شدهاست؟
• شما در مقدمة خودتان تحت عنوان «ارزیابی وضعیت نظریة معماری در ایران امروز» چندجا و در این سؤال هم کلمة «نظریه» را مکرر به کار بردهاید. اگر منظورتان نظریهپردازی معماری بر اساس یک فرایند علمی است، هنوز ما در امر تحقیق خیلی جوان هستیم. در غرب کهاز نظریة معماری گفتگو میشود کار مدون به 2000 سال پیش، به زمان کارکوس ویتروویوس پولیو، معمار و مهندس رومی، باز میگردد. در آن جامعة فلسفی وی سعی کرد اصول معماری را انتظام دهد. در دورة رنسانس این کار با قوت دنبال شد و امروز همچنان ادامه دارد. در جامعة غیر فلسفی ما، از زمان تأسیس دانشکده، خوب همة معماران صاحب نظر هستند و نظرات همه نیز محترم است.
- مهمترین عرصههای مورد نیاز پژوهش معماری در شرایط امروز ما چیست؟
• تاریخ تحلیلی معماری ایران، گامی فراتر از کار پوپ و گدار و گریشمن و دیگران، نه تکرار کار ایشان.
- چگونه میتوان پژوهش معماری را تقویت کرد و گسترش داد؟
• تلقی تحقیق به مثابة یک کار که بشود با آن زندگی کرد، و مدیریت تحقیقات هم به محقق واگذار شود.
حسین سلطان زاده
- قدری راجع به زندگی علمی و پژوهشی خود بفرمایید.
• در سال 1353 تحصیلات دوره دبیرستان را به پایان رساندم و همان سال در رشتة ریاضیات و کامپیوتر پذیرفته شدم، اما به سبب علاقه به معماری، در سال 1354 در کنکور اختصاصی معماری شرکت کردم و تحصیل خود را در آن رشته در دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران آغاز کردم. در سالهای نخست در چند درس با برخی از استادان همکاری داشتم. توجه و علاقة من به تاریخ، فرهنگ و هنر ایران و در کنار آن آشنایی با مرحوم استاد محمدکریم پیرنیا، که در آن هنگام تاریخ معماری ایران تدریس میکردند، موجب شد که با علاقة بیشتری به مطالعه در این زمینه بپردازم. در واقع پیش از فارغ التحصیل شدن موفق به تألیف و انتشار سه کتاب و چند مقاله شدم.
سال 1367 به مدت چهار سال در دانشکدة معماری دانشگاه شهید بهشتی به عنوان عضو هیئت علمی و از سال 1371 به مدت تقریباً چهار سال در دانشکدة محیط زیست دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشتم. از سال 1371 تاکنون در دانشکدة هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی تهران و همچنین از سال 1373 تاکنون در دانشگاه آزاد اسلامی تبریز به تدریس اشتغال دارم. در برخی سالها و ترمها نیز در چند دانشکده و دانشگاه دیگر از جمله دانشگاه گیلان و دانشگاه آزاد اسلامی همدان تدریس داشتهام.
همزمان با فعالیتهای آموزشی، از سال 1366 تاکنون به عنوان مدیر واحد معماری و شهرسازی در دفتر پژوهشهای فرهنگی به کار اشتغال دارم، و افزون بر انجام بعضی از پژوهشهای کاربردی و گروهی، درانتشار مجموعهای با عنوان «فرهنگ و معماری» مشارکت و نظارت دارم. تاکنون پانزده کتاب در این مجموعه منتشر شده و پنج کتاب دیگر در دست انتشار است. در مواردی با سازمانها، نهادها و مؤسسات دیگر پژوهشی نیز به صورت موردی همکاری داشتهام.
- با چه انگیزهای فعالیت شغلی خود را در پژوهش متمرکز کردید؟
• از دوران دبیرستان به مطالعات تاریخی، فرهنگی و دینی و به ویژه به تاریخ و فرهنگ ایران علاقهمند بودم. در حدود بیست و پنج سال پیش از طریق کلاسها و آثار مرحوم دکتر شریعتی با برخی از مباحث تاریخی و دینی آشنا شدم و در سالهای نخست دانشگاه، مرحوم استاد پیرنیا در توجه من به معماری ایرانی نقش و تأثیر مهمی داشت.
در دوران تحصیل در دانشگاه از یک سو، به فقدان اطلاعات و پژوهشهای مناسب دربارة معماری ایرانی و معماری در جهان اسلام آگاه شدم و از سوی دیگر، متوجه شدم که مراکز آموزشی هیچ برنامه و هدف مشخصی در زمینة انجام پژوهشهای بنیادی و نظری ندارند و بیشتر به یک آموزشگاه تبدیل شدهاند تا دانشگاه. به این سبب مصمم شدم که حتی با امکانات فردی به پژوهش در این زمینه بپردازم، زیرا میاندیشیدم که بدون انجام پژوهشهای بنیادی و اساسی نمیتوان به نوعی معماری مناسب برای دورة معاصر رسید. به این ترتیب، بخش عمدهای از فعالیتهای خود را در پژوهش در معماری سنتی درایران و جهان اسلام متمرکز کردم و تاکنون دوازده کتاب تألیف، سه کتاب با همکاری دیگران ترجمه، تألیف و منتشر کردهام.
- پژوهشهایی را که تا به حال در زمینة معماری انجام دادهاید به اختصار معرفی فرمایید.
• این آثار را از لحاظ محتوایی میتوان به هفت گروه طبقه بندی کرد:
ـ آثاری که درآنها بیشتر به بررسیهای تاریخی مربوط به معماری و شهرسازی ایران و روند شکلگیری آن پرداخته شده است که عبارتند از : روند شکلگیری شهر و مراکز مذهبی در ایران، تاریخ مدارس ایران از عهد باستان تا تأسیس دارالفنون، مقدمهای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران.
ـ آثار پژوهشی مربوط به گونهشناسی فضاهای شهری و معماری که درآنها به طبقهبندی انواع خصوصیات کارکردی و کالبدی فضاهای شهری و برخی از انواع فضاهای معماری پرداخته شده است: فضاهای شهری در بافتهای تارخی ایران، فضاهای ورودی در معماری سنتی ایران.
ـ کتابهایی که در آنها افزون بر معرفی عناصر و فضاهای شهری و معماری، به گونهای مستندسازی و فراهم آوردن اسناد مصور از فضاهای شهری و معماری توجه شده است. زیرا فقدان اسناد مصور یکی از مسائل مهم در پژوهش معماری در ایران به شمار میآید. اسناد نسبتاً فراوانی از معماری ایرانی وجود دارد، اما این اسناد در اختیار سازمانها، دانشگاهها، مراکز و نهادهای آموزشی و علمی گوناگونی است که غالباً نه به سادگی آنها را در اختیار متقاضیان و مراجعه کنندگان قرار میدهند و نه با یکدیگر همکاری دارند و در نتیجه پژوهشگران و دانشجویان غالباً به صورت محدود و موردی امکان استفاده از این اسناد را دارند. این آثار عبارتند از: نماهایی از ساختمانهای تهران، پنجرههای قدیمی تهران؛ تبریز، خشتی استوار در معماری ایران.
یک پژوهش خاص تحت عنوان نائین، شهر هزارههای تاریخی که در آن به بررسی خصوصیات انواع فضاهای معماری و روند شکلگیری شهر پرداخته شده است. این اثر یکی از بهترین آثاری است که وقت نسبتاً زیادی برای آن صرف کردم. این کتاب بخشی از کار پژوهشی من در پایان نامة کارشناسی ارشد معماری بود که در سال 1376 به عنوان یکی از آثار برگزیدة پژوهش فرهنگی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتخاب شد. در این اثر با نگرشی جامع تلاش شده که ویژگیهای اساسی فضاهای شهری و معماری این شهر به صورتی مختصر اما جامع و اساسی بررسی و معرفی شود.
ـ درکتاب معماری و شهرسازی ایران به روایت شاهنامه فروسی به شاهنامه به عنوان یکی از منابع مهم تاریخ معماری و شهرسازی ایران توجه کردهام و برخی از اطلاعات معماری و شهرسازی آن را به شکلی ساده طبقه بندی و معرفی کردهام.
ـ شناخت معماری ایرانی بدون شناخت معماری سرزمینها و کشورهای همسایة ایران که از معماری ایرانی تأثیر پذیرفتهاند به خوبی میسر نمیشود، به همین جهت مطالعات و بررسیهایی را در این زمینه آغاز کردهام که یکی از نخستین نتیجه این اقدام به صورت کتابی به نام تاج محل منتشر شده است.
ـ برای آگاهی از خصوصیات معماری در سرزمینهای اسلامی؛ و غربی به ترجمة منابع و متونی اقدام کردهام که عبارتند از: شهرهای بزرگ عربی ـ اسلامی؛ معماری مساجد جهان، معماری هند در دورة گوکانیان؛ معماری کلاسیک؛ گونهشناسی معماری مساجد در جمهوری آذربایجان.
افزون بر هفده کتاب فوق، بیش از پانزده مقاله نیز تألیف و ترجمه کردهام.
- در مجموعة پژوهشهای خود چه هدفی را تعقیب میکنید؟
• به صورت تقریباً موازی و همزمان، به چهار هدف کلی توجه دارم: نخست، شناخت و معرفی خصوصیات معماری و شهرسازی ایران که بیشترین آثار من در این زمینه است. دوم، شناخت معماری در جهان اسلام که تاکنون بیشتر از طریق ترجمه به آن پرداختهام. امیدوارم که در این زمینه بتوانم به پژوهشهای موردی و میدانی بپردازم. سوم، برخی از مباحث نظری در زمینة معماری از قبیل فلسفه و معماری، روانشناسی و معماری و حکمت و هنر اسلامی که کارهایی را در این زمینه آغاز کردهام. چهارم، شناخت معماری غرب و مکتبهای مهم معماری و نیز معماران مدرن و معاصر که بررسیهایی دربارة آنها را شروع کردهام.
- آیا پژوهشهای شما به منبعی برای آموزش و تدوین نظریه تبدیل شده است؟
• بسیاری از آثار منتشر شده از لحاظ آموزشی در زمینة دروس تاریخ معماری اسلامی، معماری جهان و برخی دروس دیگر، از جمله روش تحقیق و تاریخ مجتمعهای زیستی قابل استفاده هستند.
- وضعیت پژوهش معماری ایرانی را برای پاسخگویی به نیازهای نظری امروز چگونه ارزیابی میکنید؟
• متأسفانه در زمینة پژوهش معماری فاقد مراکز و نهادهای لازم هستیم. بسیاری از دانشکدههای معماری به آموزشگاه تبدیل شدهاند و از پژوهشهای بنیادی و اساسی در آنها چندان خبری نیست. بسیاری از معاونتهای پژوهشی در دانشکدهها یا دانشگاهها هم به صورت بخشهای اداری درآمدهاند و برخی از متصدیان آنها با پژوهش، آشنایی والفت کافی ندارند و طبیعی است که قادر به ارتقاء فعالیتهای پژوهشی نیستند. برخی از مراکز مهم علمی و پژوهشی توسط افرادی اداره می شوند که بسیاری از اوقات برای به کارگیری افراد و انجام فعالیتها به معیارهای علمی و پژوهشی چندان توجه نمیکنند. به همین سبب، در طی بیش از نیم قرن که از آموزش آکادمیک معماری درایران میگذرد، نتوانستهایم کتاب یا کتابهایی در زمینة معماری تألیف کنیم که در سطح جهانی از منابع مهم و درجه اول به شمار میآید و در طی این مدت، همواره به منابع غربی به شدت وابسته بودهایم. به طور خلاصه باید اشاره کنم که اینک پژوهش معماری در ایران در سطحی نیست که با اتکاء به آن بتوان به نیازهای نظری جامعة امروز معماری پاسخ داد.
- مهمترین عرصههای مورد نیاز پژوهش معماری در شرایط امروز ما چیست؟
• عرصههای مورد نیاز پژوهش معماری را در حالت کلی به دو بخش میتوان تقسیم کرد: نخست عرصههای کاربردی و سپس عرصههای نظری.
در عرصههای کاربردی باید به وضع موجود شهرها و محیط زیست آنها و روند و نحوة توسعه و مسائل آن و همچنین به بررسی راههای مناسب برای دستابی به روندی سالم، بهینه و قاعده مند و قابل ارزیابی برای طراحی، احداث و بهرهبرداری از فضاهای معماری و شهری پرداخته شود. برای این منظور باید اهداف، اولویت و امکانات به دقت مورد بررسی قرارگیرد.
در عرصههای نظری باید متناسب با نیازهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت در زمینههایی مانند معماری و شهرسازی سنتی ایران، معماری و شهرسازی معاصر ایران، تاریخ معماری در شرق، تاریخ معماری غرب، و به ویژه معماری مدرن و معاصر غرب، بررسیهای لازم صورت گیرد. پژوهش در زمینة مکاتب معاصر معماری غرب و تحلیل آنها برای دستیابی به راهحلهای مناسب برای معماری امروز و آیندة ایران بسیار ضروری است.
- چگونه میتوان پژوهش معماری را تقویت کرد و گسترش داد؟
• شاید بهتر باشد که در برنامه و طرحِ سنجیدهای به مسائل، مشکلات، کمبودها و زیانهای ناشی از فقدان پژوهشهای معماری توجه کرد و با آگاه کردن برنامهریزان، مدیران، مسئولان دانشکدهها آموزشکدههای معماری، توجه آنان را به پژوهش معماری جلب کرد. یکی از مسائل اساسی در این زمینه فقدان سنت پژوهش به شکلی اساسی در دانشکدههای معماری است و یکی از آثار و نمودهای آن این است که با وجود آن که در ضوابط و آیین نامههای مربوط به پایان نامههای دورة کارشناسی ارشد دانشجویان میتوانند به موضوعهای نظری و پژوهشی نیز بپردازند، در عمل غالباً این مسئله نادیده گرفته میشود. به این ترتیب ادبیات و منابع پژوهشی در دانشکدهها بسیار ضعیف باقی ماندهاند. آثار پژوهشی و از جمله متن رسالههای همراه با طرحهای معماری نیز غالباً به اندازة کافی مورد بررسی و تحلیل قرار نمیگیرد و در نتیجه در مواردی مشاهده میشود که برخی از دانشجویان نوعی گردآوری ساده را پژوهش میانگارند و به پژوهشهای عمیق و اساسی عادت نمیکنند و حتی برخی از آنان ضرورت انجام پژوهش را نیز درک نمیکنند و در نتیجه به مطالعه در معماری عادت نمیکنند. برنامهها، امکانات وشرایط موجود نیز چندان مناسب و شایسته نیست و بیدلیل نیست که حتی به اندازة سالهایی که از آموزش معمار میگذرد (بیش از نیم قرن) اثر پژوهشی که به صورت کتاب منتشر شده باشد، نداریم. بیتوجهی به پژوهش با کمیتگرایی در آموزش عالی نیز بیارتباط نیست، تا زمانی که به ارزیابی بیطرفانه، علمی و اساسی در آموزش عالی و از جمله آموزش معماری دست نزنیم و بیغرضانه، دلسوزانه و عالمانه مسیر را که معماری ایرانی در دورة معاصر تاکنون طی کرده است مورد توجه قرار ندهیم، نمیتوانیم به راههای تقویت پژوهش معماری به درستی و بادقت بپردازیم.
- هرنظر دیگری در زمینة پژوهش معماری دارید مرقوم فرمایید.
• گمان میکنم که اگر بتوان با برنامهای مشخص برای ایجاد یک مرکز پژوهش معماری اقدام کرد که معیار فعالیت در آن تنها صلاحیتهای علمی افراد باشد، و معیارهایی مانند روابط غیر علمی، سودجوییها، کوته نظری و قدرت طلبی، مدرکگرایی بدون پشتوانة علمی و مانند آن در فعالیت و گردهم آمدن افراد دخالت نداشته باشد، و ضمن کمک گرفتن از مراکز دانشگاهی و دولتی، آن را به صورت کاملاً مستقل و علمی نگاه داشت، آن گاه میتوان به صورتی اساسی به موضوع پژوهش معماری توجه کرد و موانع تحقق آن را بهتر شناخت و راههای بهینة دستیابی به آن را یافت.
کامران افشارنادری
- دربارة زندگی علمی و پژوهشی خود بفرمایید.
• متولد 1338 هستم. پس از دو سال تحصیل در دانشگاه تهران در رشتة معماری، برای ادامة تحصیلات به کشور ایتالیا رفتم و در آنجا با پایان نامهای پژوهشی که به اخذ حداکثر رتبه و امتیاز نایل شد فارغ التحصیل گردیدم. عنوان پایاننامه معماری ایرانی، از ایده تا پروژه (قرون 11 تا 17) بود. اولین اثر خود را در سال 1987 تحت عنوان نهادهای عمومی در شهرهای اسلامی با همکاری علی ناصر سلامی، به زبان ایتالیایی (انتشارات دانشگاه جنووا) منتشر کردم. در همان سال نمایشگاه و سمیناری در شهر جنووا در مورد شهرهای جهان اسلام برگزار کردم که در آن اشخاصی چون گالدیری، پتروچلی، زندر، میکارا و منصور فلامکی شرکت کردند.
در دوران اقامت در ایتالیا در دفاتر مختلفی به فعالیت حرفهای معماری مشغول شدم که مهمترین آنها دفتر رنتسو پیانو بود. در این سالها در طرح جامع و تفصیلی شهر «سیه نا» و چند شهر کوچک دیگر؛ طرح مجموعهای صنعتی در اوکراین؛ فرودگاه «کانسای» در ژاپن و مجموعة فرهنگی «لینگوتو» در شهر تورینو فعالیت داشتم. فعالیت معماری حرفهای و پژوهشی خود را در ایران در سال 1372 آغاز کردم. در طی این مدت، مقالات مختلف انتقادی و نظری در کیهان فرهنگی، روزنامة ایران، هفته نامة مهر و مجلات معمار، معماری و شهرسازی، آبادی منتشر کردم. از فعالیتهای دیگر میتوانم تدریس در دانشگاه آزاد و همکاری با شرکتهای مشاور در زمینة پروژههای معماری و شهرسازی و انجام پروژههای مختلف پژوهش در زمینههای طراحی شهری، تئوری و تاریخ معماری برای شهرداری تهران و وزارت مسکن و شهرسازی را نام ببرم. اخیراً نیز در طرح پروژة فرهنگسرای اکباتان با دفتر مشاورة شیردل و همکاران همکاری داشتم.
- نویسندة معماری یا «معمارنویس» چه نقشی در نقد، ترویج و شکل گیری نظریة معماری دارد؟
• نویسندگی معماری اصطلاحی کلی است و چند زمینة مختلف را در برمیگیرد. مهمترین آنها عبارتند از نظریهپردازی، تاریخنگاری، نقد و مقالهنویسی (یا طرح دیدگاههای مختلف از طریق نوشتار). این کارها ابداع امروز نیستند، بلکه محصول روند تاریخی مشخصیاند. نظریهپردازی معماری، آنگونه که مورد توافق ماست و از بیان یک سلسله قواعد طراحی یا ساخت فراتر میرود، نخستین بار توسط لئون باتیستا آلبرتی در دورة رنسانس پدید آمد. او معمار حرفهای نبود، آماتوری بود که به دلیل جدا بودن از قیدها و قواعد حرفهای معماری توانست ساختمانهای واقعا جدیدی را طراحی کند. وی با آن که اولین تئوری معماری را پس از قرنها سکوت (بعد از رسالة مشهور ویتروویوس) تدوین کرد، توانست اعتدال بین روش و خلاقیت مبتنی بر ادراک شهودی و حسهای هنرمندانه را حفظ کند و به تئوری معماری به مثابه نوعی ایدئولوژی ننگرد. در هر حال، روی آوردن او به معماری کاملاً تصادفی و ناشی از کنجکاویهای روشنفکرانه در ترجمة آثار لاتین به ایتالیایی محاورهای بود. آلبرتی در اصل یک ادیب اومانیست بود که تحصیلاتش را در حقوق به پایان رسانده و از طریق رسالة ویتروویوس با معماری آشنا شده بود. نظریهپردازی معماری دردورة رنسانس همواره با سنت اومانیسم آغشته بود و به همین دلیل جنبهای فلسفی و ادبی داشت. امروز نیز، پس از گذشت قرنها، ماهیت نوشتاری نظریهپردازی معماری تغییر نکرده است و دانش معماری از طریق متون و مقالاتی اشاعه مییابد که اغلب تحت تأثیر فلسفه و علوم انسانی هستند.
ریشة تاریخ نگاری معماری به جورجو وازاری و رسالة مشهور زندگی نامة مشهورترین نقاشان، مجسمهسازان و معماران (1550 م.) باز می گردد. این اثر مانند هر بیوگرافی دیگری عمدتاً جنبة روایتی و داستانی دارد. از طریق زندگینامة وازاری و نویسندگان بعدی بود که رفته رفته هنرمندان و معماران از سطح صنعتگر به مقام ادیب ارتقاء یافتند و به شخصیتهای مهم اجتماعی و صاحبان ایده و تفکر تبدیل شدند. در دورة معاصر رفته رفته وزن بینش انتقادی در تاریخنگاری افزایش یافته است ولی ماهیت اولیة آن یعنی زندگی نامه نویسی و وابستگی آن به تاریخ عمومی کاملاً محسوس است.
نقد معماری دارای دو ریشة متفاوت است: یکی قضاوتها و نظریاتی در مورد آثار معماری که در زندگینامههای قرن شانزدهمی مطرح میشدند، و دوم به عنوان زیر مجموعهای از فلسفة هنر که از قرن هجدهم به صورت شاخهای از فلسفه شکل گرفته بود. امروز نیز تمایز بین نقد عملی و نقد فلسفی و آکادمیک محسوس است. در هر دو صورت میبینیم که وابستگی به نوشتار مسئلهای تاریخی است. نقد معماری به مسئلة قضاوت و بررسی آثار معماری نوعی انتظام علمی و فلسفی بخشید که در تحول معماری کاملاً مؤثر واقع شد. مقالهنویسی و طرح دیدگاه نیازی است که خصوصاً با ژورنالیسم معماری و ولع روزافزون در تولید و مصرف ایده، در قرن اخیر، مطرح شده است و آن در کلام و نوشتار نقش عمدهای دارند. این مقالهها بیشتر به طرح مسئله میپردازند تا حل آن. معماری آوانگارد امروزی نیز بیشتر به طرح مسائل و گسترش ابعاد معماری میاندیشد تا حل کامل آنها. معماری امروز به پاسخی باز برای مسئلهای باز بدل شده است: «مسئلة پروژة معماری».
معماری اصولاً با مقولاتی نظیر فرم، فضا، رنگ، نور و غیره که هیچکدام نوشتاری نیستند سر و کار دارد، و توصیف یا تحلیل مقولات معماری با استفاده از نوشتار خالی از دشواری نیست. تضادی ساختاری بین شیء طراحی یا ساخته شده و متن نوشته شده که آن را توضیح می دهد وجود دارد. این تضاد به آسانی قابل حل نیست ولی در هر حال آنچه مسلم است دانش معماری مانند بخش عظیمی از دانش بشری عمدتاً از طریق نوشتار انتقال مییابد. از ریشة تاریخی معمارینویسی که بگذریم، ماهیت معماری امروز نیز استفاده از نوشتار را تقریباً اجتناب ناپذیر کرده است. معماری امروز بیش از پیش مبتنی بر روشهای طراحی است که در اصل از ایدههای مجرد نشئت میگیرند. تفکر در مراحل عالی و تجریدی نیز مستقل از زبان نیست. نوشتن لاجرم نه فقط یگانه وسیلة انتقال ایدهها محسوب میشود بلکه یگانه وسیلهای است که با آن میتوان افکار معمارانه را به نظم درآورد. این مسئله خصوصاً هنگامی صادق است که بحث معماری نوین و ایدههای جدید در کار باشد، که مصداقهای آن هنوز شکل نگرفتهاند. معماری آوانگارد به قصد عوض کردن افکار و سلیقهها در معماری میآید و برای دستیابی به موفقیت نیازمند اثبات مشروعیت خویش از طریق نوشتار یا کلام است. به همین دلیل است که معماران محافظه کار که طالب کیفیت حرفهای و خلاقیت در درون قالبهای از پیش تعیین شده هستند، نظیر معماران به اصطلاحهایتک (High Tech) بسیار کمتر از آوانگارهایی نظیر ونتوری و کولهاس نیاز به نوشتن را حس کردهاند.
در هر حال، نوشتة معماری وسیلهای برای ایجاد ارتباط بین معماری و دیگر مقولههای فرهنگی نیز محسوب میشود و علاوه بر آن نوعی ملاک سنجش آثار متعلق به گرایشهای مکتوب نیز هست. معماری بدون کلام قادر نخواهد بود ارزشهای خود را به طور کامل به انسانها انتقال دهد. نظریات، دیدگاهها و نقدها نوعی نظارت عالی را بر فعالیت معماری به عهده میگیرند و مانع میشوند مسائلی جزئی نظیر ماجراهای درونی یک پروژة خاص، مسئله اصلی یعنی «پروژة معماری» را به مفهوم عام تحت الشعاع قرار دهند.
این که معماری نویس چه نقش مهمی در سرنوشت معماری ایفا میکند، از قرن هفدهم کاملاً آشکار شد. بلوری در کتاب زندگی نقاشان، مجسمهسازان و معماران جدید (به تقلید از عنوان رساله وازاری) در سال 1672، عنوان کرد که تاریخ معماری تسلیم واقعیت چنان که هست نمیشود و قضاوت منتقدانه نه تنها میتواند بر جریان تاریخ تأثیر بگذارد بلکه حتی قادر است جهت آن را به طور اساسی تغییر دهد. در هر حال، چنانچه به تاریخ چند دهة اخیر نگاه کنیم، نقش انکارناپذیر آثاری چون تاریخ شهر اثر آلدو روسی و پیچیدگی و تضاد در معماری اثر رابرت ونتوری را در رون معماری به وضوح می بینیم.
- آیا نقد معماری میتواند در عمل معماری تأثیر متحول کننده بگذارد؟ چگونه؟
• نقد معماری این امکان را فراهم میآورد که مفاهیم و زیبایی شناسیهای نوین فارغ از پیش داوریهای موجود بررسی شوند و ارزش آنها درک شود، یعنی نوعی وجدان تاریخی نسبت به معماری به وجود میآورد. همین مسئله باعث میشود که نقد از جهتی به گسترش ابعاد معماری و طرح افکار و دستاوردهای جدید بپردازد و از طرف دیگر پدیدههایی را که تاریخ آنها گذشته است به دست تاریخ بسپارد. این مسئلهای است که حیات معماری به آن وابسته است، مانند جایگزین شدن سلولهای مردة بدن با سلولهایی جدید که به ادامة حیات کمک میکند.
- وضعیت نوشتن دربارة معماری را در ایران چگون ارزیابی میکنید؟
• حقیقت این است که نیازهایی نظیر آب، هوا و غذا وجود دارند که اصلی و اولیه هستند و بقیة نیازها فرعی و ثانویهاند و ایجاد میشوند. برای مثال، زمانی درون خانهها حمام، آشپزخانه، آسانسور، میز، صندلی و کولر وجود نداشت و نیاز به آنها هم حس نمیشد، درحالی که امروز بدون آنها نمیتوانیم زندگی کنیم. معماری ما هم سالهای سال بدون نقد سر میکرد و مشکلی نیز ظاهراً وجود نداشت. نیاز امروزی، اگر وجود داشته باشد، از آنجایی است که عدهای گفتهاند به نقد نیاز داریم و به نظریه نیاز داریم؛ زیرا مسئلة کیفیت معماری برای ایشان به مسئلهای اساسی تبدیل شد.
مشکل در ایران برای نوشتن معماری این است که منبع تغذیهای وجود ندارد. آثار مهم ساخته نمیشوند و تجربیات جدیدی نیز وجود ندارند. نقد و مقاله نویسی سعی دارد در این آب راکد حرکتی ایجاد کند. نکتهای که به نظرم مبهم میرسد این است که نوشتة معماری بالاخره ناچار است به معماری بپردازد و این معماری را در هرجا که هست جستجو کند. به همین جهت، مجلات معماری جهان بحث معماری و معرفی آثار با ارزش را فارغ از مسائل ملی و قومی دنبال میکنند. من تصور میکنم که نه در فنون و علوم، بلکه فقط در معماری هنز درگیر قیدهای ملی و میهنی هستیم و ناچاریم حتی آثار کمارزش را به هر نحوی که شده معرفی و نقد کنیم، و از این لحاظ رسالت علمی پژوهش را تا حدی نادیده بگیریم. تاریخ معماری ایران نیز متأثر از بعضی سبکها و گرایشهایی است که ریشة آنها در فرهنگ غرب است. وقتی تاریخ نگاریِ معماری به بررسی مراجع معماری و مقاطع مهم تحول میپردازد، پیروان ایرانی معماریهایی که منشأ خارجی دارند، به عنوان شخصیتهای یک تاریخ معماری مدرن، قابل طرح نیستند.
- نویسندة معماری چه معلومات و چه تواناییهایی باید داشته باشد؟
• معلومات عمومی همیشه مفید است. ولی به نظر من نکتة اصلی اینجاست که نویسندة معماری، چنانچه اصیل باشد، همواره میخواهد نکاتی جدید را مطرح کند. نکاتی که کنجکاوی اش را تحریک کردهاند ولی در مورد آنها عموماً دانشی ندارد. دانش مربوط به دانستههاست و دانستهها نوشته شدهاند و نوشتن مجدد نوشتهها مفید نیست. نویسندة معماری باید قادر باشد در مورد مسائل جدید که در مورد آنها دانش کافی ندارد به خوبی تحقیق کند و البته صاحب ایده باشد. گمبریچ میگوید که دادههای خنثی وجود ندارند. دادهها جمع میشوند تا نظریهای را اثبات کنند. بدون در دست داشتن ایده، مطالعه نتیجهای ندارد. در هر حال، نظریهها و نقدهای معماری نسبی و تاریخی هستند و حقیقت مطلقی در آنها وجود ندارد. نوشتة معماری نیز، بنابراین، هرگز به منزلة ثبت یک حقیقت نیست، بلکه تلاشی است که به سوی حقیقت میرود ولی به آن دست نمی یابد و حقیقت همچون افق همواره از آن میگریزد.
در هرحال، این کار با مشاهده و خواندن زیاد سر و کار دارد. من عموماً بر کیفیت مطالعه و نگاه بیشتر تأکید دارم تا بر حجم، و عموماً به کندی مطالب را میخوانم. زمانی یک نوشته را تمام میکنم که در مورد مطالب آن صاحب قضاوت، تصوری مشخص یا ایده باشم. اگر اینگونه نباشد، اطلاعات ما افزایش مییابد ولی معرفت و شناخت رشد نمیکند. از طریق کار روی اطلاعات است که ایدهها و زمینههای جدید کار به وجود میآیند و این بسیار شبیه خلاقیت معمارانه است.
- به نظر شما دربارة «نقد تخصصی» و «نقد مطبوعاتی» و نیاز کنونی ما به هر یک از آنها چیست؟
• به نظر من نقد یک کار تخصصی است. حتی نقد مطبوعاتی هم تخصصی است و فقط نوع تخصص است که فرق میکند. امروز بحث مهمی بین نقد تئوریک و نقد پدیدارشناسانه وجود دارد. اولی به بررسی ایدهها، افکار، فرایندها و روشها میپردازد و دومی به بررسی آثار، جدا از انگیزهها و اهداف طراح. درمورد نیاز کنونی بایدگفت که قطعاً مجلات به هر دوی اینها نیاز دارند، و این نیاز را حس کردهاند، ولی معماران! نمی دانم واقعاً به نقد نیاز دارند یا نه؟ اولاً اینها اکثراً آثار نقد پذیر به وجود نمیآورند و ثانیاً در مقابل نقد عکس العمل چندان مثبتی از خود نشان نمی دهند: «نقد حق است ولی برای همسایه». می گویند روزی یک کارشناس اروپایی برای بررسی بازار تجارب کفش به یکی از کشورهای افریقایی رفت و در بازگشت از سفر گفت که افریقاییها به چندین میلیون کفش نیاز دارند زیرا همه پابرهنه هستند. دفعة بعد، نوبت شخص دیگر شدکه از افریقا بازدید کند. او در بازگشت گفت به هیچ وجه توصیه نمیکند کسی در صنعت کفش در این کشور افریقایی سرمایه گذاری کند، زیرا مردم آن عادت ندارند کفش بپوشند. وجود یا عدم نیاز، به نقطة دید و حس انسانها بستگی دارد و البته چنان که در آغاز گفتیم، چیزی است که ایجاد میشود و از اول وجود ندارد.
مجلة معمار / شمارة 3/ زمستان 1377 / صفحة 25 تا 36
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 11085
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان