پروژهای 2012 جایزه آقاخان

پروژهای 2012 جایزه آقاخان
 آقاخان
گفتگو از: 
معمارنت

گفتگوی معمارنت با «فرخ درخشانی»، دبیرکل جایزه‌ی معماری آقاخان، در حالی انجام شد که او برای انجام بررسی‎های مربوط به جایزه‌ی آقاخان به منطقه سفر کرده‌است و در این سفر چند روزی را در ایران می‌گذراند.
«شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان» گروهي از سازمان‌هاي غيرمذهبي، بين‌المللي و خصوصي است که در جهت بهبود فرصت‌ها وارتقا شرايط زندگي مردم در مناطقي از جهان در حال توسعه فعاليت می‌کند.

گفتگوی معمارنت با «فرخ درخشانی»، دبیرکل جایزه‌ی معماری آقاخان، در حالی انجام شد که او برای انجام بررسی‎های مربوط به جایزه‌ی آقاخان به منطقه سفر کرده‌است و در این سفر چند روزی را در ایران می‌گذراند.
«شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان» گروهي از سازمان‌هاي غيرمذهبي، بين‌المللي و خصوصي است که در جهت بهبود فرصت‌ها وارتقا شرايط زندگي مردم در مناطقي از جهان در حال توسعه فعاليت می‌کند. سازمان‌هاي شبکه تعهدات منحصر به فردي از بهداشت و آموزش و پرورش گرفته تا معماري، توسعه‎ي روستايي و ترويج سرمايه‌گذاري بخش خصوصي دارند. اين سازمان‌ها در راستاي هدفي مشترک يعني پايه‌ريزي مؤسسات و برنامه‎هايي که به طور مستمر پاسخگوي چالش‎هاي تغييرات فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي باشد همکاري مي‌کنند.
یکی از این سازمان‌ها «موسسه‌ی فرهنگي آقاخان» است که برنامه‌هايي را اجرا مي‎کند که هدف آنها احياي ميراث جوامع در جهان اسلام باشد و در توسعه‎ي اقتصادي و اجتماعي آن‎ها نقش داشته‎باشد. برنامه‎هاي اين مؤسسه شامل جايزه‎ي معماري آقاخان مي‎شود که نمونه‎هاي عالي معماري را که ابعاد گسترده و متنوعي را در خود جاي داده‎باشند شناسايي مي‎کند؛ طراحي معاصر، مجموعه هاي مسکوني محلي، توسعه و بهبود جامعه، حفاظت بافت، استفاده مجدد، همچنين توجه به مسايل زيست-محيطي وچشم انداز نيز در اين پروژه ها لحاظ مي‎شود.
این جايزه که در سال ۱۹۷۷ تأسيس شد، در پي شناسايي طرح‎هايي است که بر گفتمان معماري در جامعه‎هاي اسلامي و در سراسر جهان تاثير مي‎گذارند. در ميان جايزه‎هاي معماري مهم، اين جايزه از جهت نحوه‌ی گزینش منحصر به فرد است؛ زیرا که نه تنها به کارهاي برجسته‎ي انفرادي معماران معاصر ارج مي‎نهد بلکه پروژه‎هايي را شناسايي مي‎کند که راه‎حل‎هاي نوين و قابل تکثيري را براي مشکلات توسعه‎ي اجتماعي نمايانگرمي‎سازند. اين جايزه به شهرداري‎ها، کارفرمایان، استادکاران و بناکارها اهدا شده‎است.

با سلام و تشکر از قبول زحمت برای مصاحبه،  اگر می شود راجع به پروژه‌های منتخب 2012 جایزه آقاخان توضیح دهید.
-    ویژگی بارزی که همه پروژه‌های 2012 داشتند این بود که همه آنها همانقدر که نتیجه‌ی خوبی داشتند، از پروسه‌ی خوبی هم برخوردار بودند. یعنی نتیجه برآیندی از یک فرآیند خوب بوده‎است. برای اینکه راه رسیدن به یک پروژه خیلی مهم است. آنچه اهمیت دارد و یک معمار باید در یک دانشگاه معماری بیاموزد این است که چگونه بتواند یک مسئله‌ای را که در مقابل او قرار دارد حل کند. شرایط ایده‌آل در هیچ کجا و برای هیچکس وجود ندارد و مسئله معمار آن است که بتواند شرایطی را فراهم کند که به یک جواب مناسب در مقابل مسئله دست پیدا کند. این توانایی تنها منوط به رسیدن به یک جواب صرف نیست بلکه راه و طریقه‌ای که معمار از خلال آن به پاسخ دست پیدا می‌کند مهم است. زیرا که اگر این پروسه خوب باشد حتما جواب هم خوب خواهد بود. امروزه فرض بر این است که معماری نیاز به کارفرما دارد؛ یعنی  اشخاص حقیقی یا حقوقی برای ساختن یک ساختمان معمارشان را انتخاب می‌کند  معمولا معماران پس از فارغ‌التحصیل شدن یک دکانی باز می‌کنند و منتظر مشتری‎ای می‌شوند که برایش کار کنند. اما امروزه این رویکرد در حال رشد است که معماران باید خودشان کار را برای خودشان به وجود بیاورند؛  یعنی پیدا کردن جای معماری هم جزء کار معمار است. برای مثال آن مدرسه‌ای که در منطقه‌ی «فوشیان» چین برنده‌شد، در این پروژه وزارت فرهنگ و یا آموزش و پرورش منطقه نمی‌خواستند این مدرسه را بسازند، بلکه یک دانشجوی معماری بود که پیش استاد خود رفت و گفت که روستاییان ما مدرسه می‌خواهند، زیرا که در روستای ما مدرسه‌ای وجود ندارد. دو پل هم با فاصله زیاد بر روی رودخانه هست  و تماس دو روستای تاریخی را دشوار کرده زیرا که میان دو روستای دو طرف رود دعوا است. بنابراین این استاد معمار با دیدن محل به این نتیجه رسید که چه امکان جالبی دارد که میان دو دهکده تاریخی یک پل بزند و با ساختن مدرسه‌ای بر روی آن دو جامعه جدا از هم را به یکدیگر وصل کند. پس از آن خودش مدرسه را طراحی کرد و خودش برای طرح اسپانسر (حامی مالی) پیدا کرد و مدرسه را ساخت و در ساخت آن هم از مصالح جدید استفاده کرد. در نهایت وقتی به پروژه نگاه می‌کنیم می بینیم که این پروژه چندین مسئله را حل کرده است، اول آنکه ساختمانی برای خدمت به مردم بنا شده و دوم آنکه برای ساخت آن از مردم پولی گرفته نشده است. این با مردم کار کردن و دنبال پروژه رفتن مسئله بسیار مهمی است. اما بعضی از معمارها خودشان را آنقدر کوچک می‌کنند که در حد یک تکنیسین مطرح می‌شوند. یعنی فقط یک مسئله کوچک را حل می‌کنند. در صورتی‌که مسئله اصلی معماری و نقش معمار آن است که پیچیده بیندیشد و طراحی کند تا بتواند مسائل پیچیده‌ی جامعه را حل کند. پس اگر خودش را در حد یک تکنیسین ارائه کند، روح معماری‌اش از دست می‌رود.
 نقشه‌- پروژه‌ی فوشیان
نقشه‌- پروژه‌ی فوشیان
 

 

عکس- پروژه فوشیان چین
عکس- پروژه فوشیان چین

-    چهار پروژه دیگر غیر از این مطرح شدند. آنچه برای ما اهمیت پیدا کرد این بود که سالها و سالها کارخانه‌ها جایزه نمی‌گرفتند. درحالی که محل کار مانند کارخانه و فرودگاه و غیره معمولا بدترین معماری‌ها را دارد و کمترین توجه به معماری آن می‌شود و غیر انسانی‌ترین طراحی‌ها را از آن خود می‌کند. در صورتی که بیشترین ساعت‌های زندگی مردم در آنها می‌گذرد. الان به خاطر تغییر نوع تولید در صنعت، صنایع جدیدی به عنوان صنایع تمیز به وجود آمده است. درباره‎ی کاندید دیگر جایزه آقاخان، کارخانه‌ای در «ازمیر» ترکیه، این نکته‌ی صنایع تمیز و نکته دیگر مربوط به همکاری و همگامی معمار و کارفرما را می‌بینیم. این همکاری و اعتمادسازی میان آنها در این پروژه موجب شده که معمار به کارفرما بقبولاند که بجای معماری متداول کارخانه ها که عبارت از یک سوله و یک ساختمان اداری معمولی در پشت آن هست، می‌توانند با همان هزینه یک ساختمان واحد بسازد، با توجه به اینکه نور را درون ساختمان آورده و حیاط خلوت هایی را در نظر بگیرند که محیط بهتری را برای کارکنان به وجود بیاورد. از جمله مزيت هاي اين طرح  براي دريافت جايزه بين المللي این بود که کارایی کارگرانی که در این محیط کار می‌کنند خیلی بهتر است، در نتیجه به نفع کارفرما هم هست. در واقع اگرچه او متر مربعی که برای هر کارگر گذاشته است خیلی بیشتر است، ولی همین باعث شده که او بیشتر تولید کند. پس در نتیجه رابطه‌ی مستقیمی میان فضای تولید شده و احساس آدم‌هایی که در آن رفت و آمد می‌کنند وجود دارد. کارگران احساس نمی‌کنند که استثمار می شوند بلکه  برعکس، احساس خوشايند تري نسبت به محيط كار خود در مقايسه با ساير محيط هاي معمول خواهند داشت . حتی وقتی من درباره‌ی ریزش یا تعویض نیرو از مسئولان کارخانه پرس و جو کردم، گفتند که خیلی کم کارگری از اینجا می‌رود و بیشتر کارگران اینجا در مدتی طولانی می‌مانند و کار می‌کنند.
نکته‌ای که درباره‌ی جایزه‌ی آقاخان وجود دارد این است که هر پروژه‌ای که مطرح می‌شود، هیات ژوری چندین بار آن را بررسی می‌کند. از جمله یکی از اعضای ژوری توضیح می‌داد که یکی از مسائلی مهم در اسلام و قرآن، این است که انسان تا جای ممکن کمترین ضرر را به زمین برساند. درباره‌ی این پروژه معمار با استفاده از یک تکنولوژی جالب و این شناژهایی که در فونداسیون گذاشته بود، کمترین مقدار خاکبرداری و توانسته بود کمترین دخالت در سایت را به بار بیاورد. این هماهنگی‌ها در کار معماری بسیار مهم است که در آن یکی در خدمت دیگری نباشد بلکه همه اجزا با یکدیگر همکاری و هماهنگی داشته باشند. یعنی مهندس ساختمان و مهندس سازه و مهندس تاسیسات همه باید با هم کار بکنند. اگر قرار باشد که معمار تنها نقشه‌ای بکشد و تحویل مجری  بدهد که مسئله‌ی خودش را حل بکند، محصول کار خوب نمی‌شود. معمار مانند یک رهبر ارکستر است که می‌تواند طرحی در جهت هماهنگی  میان اعضا ارائه کند.
اگر دقت کنید مسئله‌ی کارفرما در این پروژه‌ها خیلی مهم بوده است. پروژه‌ی دیگر، پروژه‌ای در ابعاد بزرگ و در شهر «ریاض» در عربستان سعودی بود که در آن تفکر بلند مدت هماهنگی با طبیعت را می‌توان دید. زیرا که شهر «ریاض» شهری است که در مدت سی سال جمعیتش از 30 یا 40 هزار نفر به چهار میلیون نفر رسیده‌است. همچنین وسط صحرا واقع شده و آب کمی دارد. اما این شهر با یک برنامه‌ریزی دقیق به وجود آمده و این برنامه‌ریزی همینطور ادامه دارد. در این شهر هیاتی وجود دارد که هیات راهبردی و عمران شهر ریاض است و مسئوليت اين پروژه را نيز بر عهده دارند. نکته اینجا است که در این پروژه توانستند 80 کیلومتر مسیل را تبدیل به احسن کنند. زیرا که یکی از پیامدهای زشت شهرنشینی خراب کردن محیط اطراف توسط شهرنشینان با تولید زباله و تلنبار کردن آنها در یک نقطه است. در این پروژه این نقاط با تکنولوژی ساده پاکسازی شدند. چون نمی‌خواستند کارهای عظیمی مثل سدسازی انجام دهند. بنابراین توانستند یک شُش تازه به شهر بدهند که شهر «ریاض» بتواند با آن نفس بکشد و اینگونه «ریاض» را در میان بیابان به یک شهر سبز تبدیل کردند. اکنون این پروژه ادامه پیدا کرده و در یک جای دیگر یک دریاچه به وجود آمده و این هیات بر روی دریاچه‌‍‌ها کار می‌کند.
 

 

 

 


 
 شما با این تجربه‌ای که در بررسی معماری در سرزمینهای اسلامی داشته‌اید روند معماری منطقه و جوامع اسلامی را چگونه می بینید؟
-    البته در سرزمینهای اسلامی هم چندین نوع معماری وجود دارد؛ اما کیفیت کلی معماری در منطقه بهتر شده‌است و اینطور که من می‌بینم ساختمانهای خوبی در این چند سال اخیر ساخته‌ می‌شود. در این باره چند نکته قابل توجه است؛ یکی اینکه تکنولوژی جهانی شده‌است. یکسری تکنولوژی‌هایی که در گذشته به نظر می‌آمد تنها در اختیار کشورهای غربی است اکنون در دسترس همه وجود دارد. در واقع این نکته در امتداد مسئله جهانی‌شدن پیش می‌آید که همانطور که اینترنت و موبایل را همه استفاده می‌کنند؛ مصالح و تکنولوژی ساخت نیز در همه جا هست. نکته‌ی دیگر اینکه هیچ لزومی وجود ندارد که در هرجایی تنها از امکانات بومی استفاده شود. مثلا اگر قرار باشد در مصر مردم بخواهند مانند «حسن فتحی» ساختمان‌سازی کنند باید بروند همه‌ی آن خاک رسی که در سطح کناره‌های نیل هست را استفاده کنند و این تنها خاکی است که برای کشاورزی قابل استفاده است. پس باید همه‌ی کشاورزی را از بین ببرند تا ساختمانهای گلی بسازند. بنابراین استفاده از مصالح بومی آنقدر مسئله‌ی مهمی نیست؛ مهم آن است که اسراف در کار نباشد و از آنچه داریم بهترین نوع استفاده را ببریم. این مسئله‌ای نیست که با خرج کردن حل بشود، زیرا که مصرف بیش از اندازه در دراز مدت به ضررمان تمام می‌شود. الان تا حدی این مسائل وجود دارد. مسائل زیست‌محیطی اگرچه کمی ظاهری به نظر می‌آید اما بحث‌‎های زیادی درباره‌اش شده است. علاقه‌ی به ریشه‌ها بیشتر شده‌، در عین‌حال که نفی کلی مدرنیسم هم از بین رفته‌است. تا چندی پیش عده‌ای به خاطر ضدیت با مدرنیسم درست سمت مقابل را گرفته بودند که همان بومی‌گری بیش از اندازه بود؛ اما اکنون به تعادل نزدیک می‌شویم. مسئله‌ی دیگر در منطقه این بود که معمارها نتوانستند نقش خود را ایفا کنند و راه‌حل‌هایی برای مسئله‌های مطرح پیدا کنند. برای مثال مدرسه‌ای که در بنگلادش ساختند و دو دوره‌ی قبل جایزه گرفت؛ دارای یک ساختمان خشتی و چوب بامبو بود که در هر دو مورد راه‌حل های جدیدی را می‌توانیم ببینیم. در مورد چگونگی کاربرد خشت معماران آلمانی آموزشهایی به معماران بومی داده بودند و در مورد کاربرد بامبو هم از تکنینک‌های جدید استفاده شده بود. مثلا اگر پنج بامبو را با کلاف ببندید چگونه مقاومتش بیشتر می‌شود یا اگر دو چوب بامبو که باهم بصورت عمودی هستند، با یک سوراخ و دو میل‌گرد در درونشان به هم وصل کنید چگونه مقاوت کششی‌اش را چند برابر بیشتر می‌کند. این کارها معماری خوبی را ممکن کرد و نشان داد که هنوز جای این ادعا یعنی استفاده از پتانسیل‌های بومی وجود دارد. بدترین کار این است که برخی از معماران تنبل یکسری از فرم‌ها و تکنینک‌های قدیمی را به عنوان اصالت‌گرایی کپی می‌کنند. در حالی‌که این اصالت‌گرایی نیست و هرکدام از این اصول در زمان خود در حال پیشرفت بودند؛ یعنی اصل روز هستند، نه اصل مطلق. در واقع این اصل روز را پیدا کردن مهم است که اکثر مواقع به خاطر ناتوانی، معماران با کپی کردن و نفی مدرنیسم می‌خواهند آن را حل بکنند. چالش  این است که نترسیم و یک قدم جلو برویم. ممکن است که این حرکت منجر به اشتباه بشود که از اشتباه هم نباید ترسید.

 

بنابراین شما در کل نسبت به آینده معماری در منطقه خوشبین هستید؟
-    بله من نسبتاً خوشبینم. غیر از آنکه ممکن است یکسری از تجربیات بد هم اتفاق بیفتد که البته باعث می‌شود، کارفرمایان و مجریان از آنها درس بگیرند و با مسائل جدی‌تر برخورد کنند. چون مسائلی مثل اتلاف انرژی، اسراف و مسائل اقتصادی خیلی جدی شده‌است.

 

شما در این منطقه این فرآیند بهبود را در کجا از همه بهتر می‌بینید؟
-    در این منطقه به نظر من از نظر کیفیت ترکیه یکی از پیشرفته‌ترین‌ها است؛ با توجه به اینکه کارهای اشکال‌دار هم کم نیستند، اما در مجموع بهتر از بقیه است. مسئله اینجا است که هرکجا رقابت بیشتر است، کیفیت بالاتر می‌رود.

 

اگراجازه بدهید برویم سر این بحث همه که با توجه به تجربه پروژه «فوشیان» چین و بازسازی نیکوزیا، از نظر شما معماری می‌تواند چه تاثیری بر روحیه‌ی مدارای اجتماعی و آرامش منطقه داشته باشد؟
-    نمی‌دانم این مسئله تا چه حد به معماری مربوط است و تا چه حد مسئله‌ای اجتماعی است. اما اگر یکی از وظایف معمار این باشد که یک واقعیت اجتماعی را متجسم کند، باید دید که چگونه باید این کار را انجام دهد. چون با این حساب او می‌تواند تضاد هم ایجاد کند. معمارها می‌توانند به دور یک جامعه و میان جوامع دیوار بکشند؛ یا با کشیدن یک خیابان یک بافت را از بین ببرند و می‌توانند به جای آنکه همه ساختمان‌ها را از یک طرف ببینند، به یک سمت از شهر پشت بکنند. کارهایی که می‌تواند از معمار بربیاید و در سرنوشت آینده شهر تاثیر بگذارد. در مورد «نیکوزیا» این نکته بسیار جالب است، زیرا دست‌اندرکاران کار که پس از جنگ در دو جبهه دشمن بودند ناچار شدند که آن پروژه را انجام دهند و خیلی هم به دلبخواه آنها نبوده‌است. زیرا که شهر را از وسط نصف کردند، اما سیستم آب و فاضلاب آن یکی بود و بنابراین می‌بایست این مسئله را حل می‌کردند و نمی‌توانستند صبر کنند و در نهایت مجبور شدند با یکدیگر کار کنند. درواقع واقعیت زندگی آنها را مجبور به تعاون کرد. ولی بعداً فهمیدند که این کار به نفع‌شان است که ساماندهی شهر براساس یک طرح باشد زیرا بالاخره این سیستم‌ها یکی خواهد شد. برای همین دشمنی‌هایشان را با صحبت حل کردند، یعنی حتی اگر یکدیگر را قبول هم نمی‌کردند با هم صحبت می‌کردند. دیالوگ و مدارا در این پروژه بسیار مهم بوده‌است.

 

 

نقشه هوایی- نیکوزیا 
نقشه هوایی- نیکوزیا

 

 


نقشه- نیکوزیا

 

آخرین پروژه برتر در 2012 تونس بود. آقای عدل در سال 1983 به تونس رفت و عکاسی کرد. پروژه‌هایی در آنجا بود که بدست یک عده معماران جوان در مدینه‌ی قدیمی شهر شروع شده‌بود. اینها به قول خودشان فقط در مدینه‌ی اسلامی کار می‌کردند که با همکاری یونسکو و غیره این مدینه‌ی قدیمی شهر را دوباره زنده کنند و ساختمان‌های جدیدی بسازند که با باقی شهر همگونی داشته‌باشد. بعد از سالها دوباره توانستند این پروژه را ادامه دهند؛ بطوری‌که در بخش قدیمی تنها به بازسازی اکتفا نشود؛ بلکه ساختمانها مرمت شوند و مسائل زاغه‌نشینان درونش حل شود که شهر دوباره بتواند خود را بازسازی کند. این پروژه بر این استدلال استوار بود که اگر مدینه قدیمی از بین برود، شهر از بین می‌رود و در پی آن درآمدها کاهش می‌یابد؛ زیرا که آنجا محل رفت و آمد توریست‌ها است. در مرحله‌ی سوم که به خاطرش جایزه گرفتند، چون خیلی خوب در شهر قدیم کار کرده‌بودند، اطراف شهر قدیم را هم که مناطقی بود که زمان کولونیالیسم (استعمار فرانسه) به وجود آمده‌بود، اینها را هم به عنوان یک میراث متاخر بازسازی کردند. مثلاً در ایران معماری زمان رضاشاه با اینکه خیلی از آن نگذشته‌است، میراث ما است و می‌توان آن را میراث متاخر نامید. بنابراین این ساختمانها را حفظ کردند؛ با اینکه قبلاً می‌خواستند آنها را خراب کنند، اما قبول کردند که همه‌ی آنچه که از آن دوران باقی مانده، بد نیست و این مسئله را حل کردند. رسیدن به این رویکرد نیازمند گذشت نسل‌ها بود، تا اینکه جامعه بتواند به آن دست پیداکند. این رویکرد جدید باعث شد که این قسمت از شهر را خراب نکنند و آنچه باقی مانده را خرابتر از قبل برجا نگذارند. بلکه شروع به آبادانی آن منطقه کنند و مردم را به شهر بازگردانند. «سمیا اکروس» به عنوان رئیس موسسه طراح و مجری این پروژه اذعان می‌کرد که «ما موفق شدیم شهر را به شهروندان بازگردانیم.» فرض کنید که در این منطقه یک سینمای قدیمی بود که همه مردم شهر در آنجا خاطره داشتند و این بنا در این پروژه بازگردانده‌شد. کافه‌ها در این منطقه دوباره باز شدند و در بلوار «حبیب بورقیبه» که چهار طرفش پارکینگ بود دوباره این کافه‌ها را گشودند و آن مناطق به مراکز اجتماعی تبدیل شد. چون در نسل جدید کافه‌نشینی و خیابان‌نشینی مرسوم شده، کافه‌ها به سرعت رونق گرفتند و شهر یک شهریتی پیدا کرد و محل اجتماع و برخورد اجتماعی شد.

 
نقشه- تونس
 

 


عکس- تونس
 

 


 عکس- تونس

 

حالا اگر به مسئله‌ی خودمان بازگردیم، شما با این رفت و آمد در منطقه، معماری ایران را در منطقه چگونه می‌بینید؟
-    کتابی هست با عنوان «اطلس معماری خاورمیانه» که مقاله‌ی درباره‌ی ایران در کتاب را من نوشتم. در این مقاله اصل را بر این گذاشتم که تحول در معماری معمارانی را بررسی کنم که سن‌شان از 45 سال پایین‌تر است. چون آنچه که من دیدم درست 10 سال قبل از انقلاب شروع شکوفایی معماری در ایران بود و یکسری کارهای جدید به وجود آمد که دوباره شبیه به آنها کاری انجام نشد؛ حالا به هر دلیل. من نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که همان معمارانی که توانستند در یک دوره‌ی زمانی کوتاهی یک معماری خوبی را به وجود بیاورند، بعدها در جاها و مناطق و کشورهای دیگر نتوانستند معماری خوبی خلق کنند. دوم آنکه به خاطر مسئله‌ی هویت آن کسانی که سن‌شان در آن موقع به حدی بود که ماندند و در ایران کار کردند به این رودربایستی افتادند که «ما باید مسئله هویت را حل بکنیم.» و این باعث شد که این معماران به خود تلقین کنند که یک مسئله‌ی هویت وجود دارد و برای خود این وظیفه را قائل شدند که کار خود را در این جهت پیش ببرند که اصالت معماری خود را پیدا کنند. این منجر شد به اینکه این معماران برای رویارویی با مسائل روز در یک رودربایستی بیفتند. اما نسل جدید امروز از این رودربایستی‌ها درآمدند و به دنبال حل مسئله هویت نیستند. زیرا که خودشان را جز مردم امروز دنیا می‌دانند و با مسائل روز دنیا دارند پیش می‌روند و برای همین من احساس امیدواری می‌کنم که با این نسل جوان یک دوره‌ی شکوفایی به وجود بیاید که البته مستلزم کار کردن با یکسری کارفرماهایی است که دید بازتری پیدا کنند. در این مورد هم در گذشته همه منتظر بودند که دولت کارفرما باشد؛ اما امروز بخش خصوصی و بخش‌های دیگر هم به عنوان کارفرما در میدان هستند و با آنها معماری بهتری به وجود می‌آید. اگر در زمان قبل دولت بود که بهترین را معرفی می‌کرد، حالا بخش خصوصی است که بهترین را معرفی می‌کند و دولت مجبور است به دنبال آن برود و این تحول اکنون دارد اجرا می‌شود. من در ایران پروژه های این جوانان را دیدم که البته همه پروژه‌های کوچک بودند؛ کارخانه‌ها و خانه‌های کوچک. در واقع مسئله‌ی اشل هم خیلی مهم است. زیرا فقط معیار پروژه‌های بزرگ مانند فرهنگسراسازی و مجتمع‌سازی برای تغییر مهم نیست. با پروژه‌های کوچک هم می‌توان تحول به وجود آورد.

 

در نهایت پرسش آخر اینکه ما می‌خواهیم از رسانه‌ای مانند تارنمای معمارنت  به عنوان یک ابزار استفاده کنیم، ابزاری که مدرن است و اتفاقاً تجربه‌ی ما هم در بکارگیری‌اش کم است، حال ما چگونه می‌توانیم این ابزار را به موثرترین شکل به کارگیریم و آن را در خدمت این تحول مثبت درآوریم؟
-    اولین موضوع مهم اطلاع‌رسانی مطالب جدید است، زیرا همه تشنه‌اند که بدانند پروژه‌های جدید چیست و چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. امروزه بیشتر مطالب در سایت‌های گوناگون دیده می‌شود و حالت کپی دارد. من فکر می‌کنم مطلب زیاد است اما کسی موفق است که بهترین‌ها را گزینش می‌کند و در این گزینش مجموعه‌ای را به وجود می‎آورد که معنای جدیدی از آن بدست می‌آید. پس گزینش نیز خیلی اهمیت دارد. سومین مسئله نقد معماری در قالب سرمقاله است. نقد معماری موضوعی است که ما به آن بی توجهیم. نقد معماری به این معنی نیست که طرف مقابل را بکوبیم و تخریب کنیم، بلکه نقد آن است که یک ساختمان را تجزیه و تحلیل کنیم و خوب و بدش را بگوییم و بعد قبول کنیم که آن نقد هم قابل نقد است. زیرا که کسی که نقد می‌کند، حرف آخر را نمی‌زند؛ بلکه او هم دارد افقی را باز می‌کند. این باز کردن‌ها موجب یادگیری می‌شود. بنابراین نقد موجب تحول در جامعه معماری و بالارفتن کیفیت رسانه‌ای مانند سایت می‌شود.
خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.