هویت معماری در شانگهای
معماری و فضای شهری، مکانی برای بروز افکار مردم میسازند، دنیايی مرئی که از اندیشهها و تصورات شکل گرفته. همین، هویت مکانی به وجود میآورد که میتواند به طریق فردی یا جمعی، ساخته و یا منتقل شود. ایجاد یا انتقال هویت، فرایندی تکاملی بر اساس استمرار و انطباق است. امروز روند جهانی شدن، توسعۀ سریع شهرنشینی، انقلاب اطلاعات، و گسترش مصرفگرايی، زمان انطباق را به شدت محدود میکنند، به خصوص در مناطقی که هنوز در جریان پر کردن یک شکاف اقتصادیاند. به واسطۀ واکنش متقابلِ توسعۀ محلی و تأثیرات فرامحلی، تضادهای ناشی از شکلگیری هویت، که درکشان دشوار است، در لایههای زیر پراکنده میشوند. محیط ساخته شده وسیلۀ مهمی برای نمایاندن چنین فرآیندهايی از طریق تصاویر ونمادهاست.
آیا معماری با بحران هویت مواجه شده است؟
دیدگاهی انسانشناسانه همراه با مطالعۀ موردی از شانگهای،چین
معماری و فضای شهری، مکانی برای بروز افکار مردم میسازند، دنیايی مرئی که از اندیشهها و تصورات شکل گرفته. همین، هویت مکانی به وجود میآورد که میتواند به طریق فردی یا جمعی، ساخته و یا منتقل شود. ایجاد یا انتقال هویت، فرایندی تکاملی بر اساس استمرار و انطباق است. امروز روند جهانی شدن، توسعۀ سریع شهرنشینی، انقلاب اطلاعات، و گسترش مصرفگرايی، زمان انطباق را به شدت محدود میکنند، به خصوص در مناطقی که هنوز در جریان پر کردن یک شکاف اقتصادیاند. به واسطۀ واکنش متقابلِ توسعۀ محلی و تأثیرات فرامحلی، تضادهای ناشی از شکلگیری هویت، که درکشان دشوار است، در لایههای زیر پراکنده میشوند. محیط ساخته شده وسیلۀ مهمی برای نمایاندن چنین فرآیندهايی از طریق تصاویر ونمادهاست.
عالمان اجتماعی و فرهنگی، دیر زمانی است که بر رویکرد میانرشتهای در بررسی پدیدۀ پیچیدة توسعۀ جهانی تأکید میکنند. اما، معماران، برنامهریزان شهری، و سازندگان عمدتاً درون محدودۀ امن رشتههای خود باقی میمانند و به جای جلب اطلاعات و حمایت رشتههای دیگر، بیشتر بر ساختار درونی خودشان تمرکز میکنند. علوم اجتماعی و فرهنگی، و انسانشناسی به ترتیب، برای مفهومسازی فرهنگی، سازماندهی اجتماعی و شکلگیری هویت، مجموعهای غنی از ابزار روششناسی گرد آوردهاند که به خواستهها و انتظارات دریافتکنندگان اهمیت میدهد، این عنوان در معماری و طراحی فضا، به معنای کاربرانی است که هستۀ مرکزیِ هر پروژۀ متعهدی را تشکیل میدهند.
در انسانشناسی، واژۀ هویت، سنگ بنای این رشته، و کارآمدترین وسیله برای کارکردن با جوامع چند لایه است. هویت و روابط اجتماعی، هستۀ اصلی مطالعات کلاسیک انسانشناسی دربارۀ آرایش فضايی است. بنابراین دیدگاه انسانشناختی به ما کمک میکند به شکل و هویت پیچیدۀ مکان از منظر متفاوتی نگاه کنیم. واژۀ هویت، بیانکنندۀ ادراک انسان از خود، و اختلاط نامتجانسی از فرهنگ، وابستگیهای قومی، دین، جنسیت، موقعیت اجتماعی و ساختار اقتصادی است. به طور کلی دو روش برای مطالعۀ هویت وجود دارد: نخست درک هویت فردی، که هر فرد را از دیگری متمایز، و یگانه میکند. بر خلاف آن، و جالبتر در زمینۀ مطالعات فضايی، شکلهای متنوع هویتهای جمعیاند که مدام به وسیلۀ گروههای مختلف، بازتعریف و بازسازی میشوند.
هویت را همواره باید به دو روش بررسی کرد: از یک سو احساس قویِ تعلق به یک گروه، یک جامعه، یک محله و غیره، از سوی دیگر تفاوت، و تمایز از دیگران که به همان اندازه مهم است. هویت همواره وابسته به ارتباط، و ناتمام است، یعنی باید به عنوان یک فرایند به آن نگاه شود. محیط ساخته شده، بهخصوص در بافت شهری، بیان فیزیکی هویت جمعی است.
توریستها در شهر خودشان: اهالی شانگهای شاهد رشد سریع شهر خود هستند.
رود هوانگ پو: مرکز شانگهای (راست) را از بخش تجاری جدید (چپ) که در بیست سال اخیر رشد کرده جدا میکند
تصاویر یک مکان واحد در سال 1983 و 2004: حتی بخش های حمل و نقل از مکان به نامکان تغییر شکل یافته است.
هویت مکان
چرا امروز، به خصوص در زمینۀ مکان، توجه به اشکال و مراحل مختلف هویت اهمیت دارد؟ با شتاب ارتباطات، هویتها خود به نحو فزایندهای روان و نامشخص میشوند، و نه جغرافیا و نه قومیت، نمیتواند محدودشان کند. هویتها در شهر معاصر به دلیل نیاز تلفیق میشوند، و با گذشتن از مرزهای سنتی پذیرفته شده، در سیستمهای اقتصادی و سیاسی جهانی شرکت میکنند.
در بحث بررسی مکانها، جستجو، یا بیان هویت یک مکان، اساس تحلیل یک برنامهریزی موفق را تشکیل میدهد. از دیرباز، برای پیگیری هدفهای اقتصادی، سیاسی، یا اجتماعی ـ روان شناختی، نیاز به مکانهايی با هویت مستقل، و متمایز از هم احساس میشده. تلاش آگاهانۀ حکومتها برای شکل دادن به یک هویت مکانی خاص و ترویج آن در بازارهای مشخص، تقریباً به اندازۀ خود حکومتهای مدنی قدمت دارد. اما، یکی از دلایل تشدید بازاریابی برای شهر یا مکان، یا رواج علائم تجاری، که در دهۀ90 آغاز شد، قطعاً رقابت روزافزون بین مکانهايی است که با جهانیشدن بازارها به وجود آمدهاند. از سوی دیگر، از آنجا که تصاویر شهری روز به روز یکنواختتر میشوند، تمایز داشتن به نحو فزایندهای به موضوعی اساسی تبدیل شده است.
تشخیص هویت خاص یک مکان، یک محله، یا کل یک شهر، هر روز دشوارتر میشود، چون هر یک به طور مداوم و تحت تأثیرات جهانی، در حال دگرگونیاند. رابطۀ بین بومی و جهانی، برای معمار یا برنامهریز بسیار مهم است چون مکان و محل، همیشه یکی از مهمترین شاخصها برای برنامهریزی بوده. شناخت مکان، که تا چند دهۀ پیش مفهومی کاملاً نظری بود، روز به روز تغيير ميكند، و دشوارتر میشود.
مارک اوژه، انسانشناس فرانسوی، که مفاهیم زمان و فضا را بررسی میکند، در نظریۀ فوق مدرن خود در سال 2008، فضاها را به مکان و نامکان تقسیم کرده او این دو واژه را چنین تعریف میکند: مکان، یا ـ آنطور که تعریفی خالصتر میداند ـ مکانهای انسانی، مکانهايیاند که کاربرانش با هم، و با دیگران، و با پیشینۀ مشترکی ارتباط دارند. این مکانها دارای هویتاند.
برعکس، نامکانها، مکانهايیاند که هیچگونه رابطه، تاریخ، و هویتی درونشان شکل نمیگیرد. به عقیدۀ اوژه، این مکانها مشخصۀ دنیای امروز ما هستند. نمونۀ آنها، فضاهای ارتباطی ( فکس، تلفن، تلویزیون و...)، و فضاهای زیربنايی مثل جادهها، فرودگاهها، یا مراکز خرید بزرگ است، در واقع مکانهايی که مورد استفادۀ افرادی ـ مسافران، مصرفکنندهها ـ قرار میگیرند که در کنار هماند، اما باهم زندگی نمیکنند و روابط متقابل ندارند.
تجربۀ شانگهای
برخی از بارزترین نمونههای این سردرگمی دربارۀ مکانها و نامکانها در آسیا دیده میشوند. در شانگهای، شهرِ به سرعت شکوفا شدۀ چین، بحران اخیر هویت در خصوص استفاده از فضا، که در سیمای فیزیکی چند لایۀ آن متجلی شده، نشاندهندۀ نیاز فوری به دخالت بیشتر معماران و برنامهریزان برای حل مشکل است. برای اروپايیها، نیروهای محرک، و سرعت ساخت و ساز در این شهر چندان قابل درک نیست. به دلیل قدرت اقتصادی فزاینده و استانداردهای بهتر زندگی، جذابیت شهر، به عنوان مکانی برای زندگی و کار روز به روز بیشتر میشود.
همچون بسیاری دیگر از شهرهای آسیا ـ پکن، سنگاپور، و بانکوک، تنها به عنوان چند نمونه ـ سرعت ساخت و ساز مجالی برای تأمل دربارۀ میراثِ ساخته شده باقی نگذاشته. محلههای سنتی مسکونی، مکانهای نمادین مهم، و مکانهای یادمانی سیاسی یا مذهبی، مرتباً تخریب میشوند و ساخت و سازهای عظیم جدید جای آنها را میگیرند. این گسست ناگهانی در استمرار تاریخی، مکانهای انسانی را به نامکانها تغییر شکل داده که غیرقابل جبران است. این توسعه، شکافی تاریخی ایجاد میکند که چگونگی پرکردن آن هنوز روشن نیست.
لیلونگها: محله های مسکونی سنتی شانگهای
لیلونگها، مکانهای انسانی
در شانگهای تعداد اندکی از محلههای سنتی مسکونی، که لیلونگ نامیده میشوند، به شکل اصلی باقی ماندهاند. لیلونگها محیطهای اجتماعی محصور در خیابانها و مغازهها و کسب و کارهای کوچکاند که به ساکنانشان اجازه میدهند در کنار محل زندگیشان کار کنند. ویژگی آنها خیابانهای باریک و نداشتن میدان عمومی است. ردیف خانهها دو یا سه طبقهاند، نماها کوچک ولی عمق خانهها زیاد است و در برخی موارد حیاطهای کوچکی برای تأمین نور دارند. ارتباطات و زندگی اجتماعی در کوچههای بین ردیف خانهها، بازارها و مکانهای عمومی اطرافشان شکل میگیرد. بنابراین کل لیلونگ حقیقتاً میتواند یک مکان انسانی شمرده شود، با ساکنانی که روابط اجتماعی، و تاریخ جمعی آنها را به هم میپیوندد. روابط اجتماعی و تاریخ مشترک گروهها نشانۀ هویت آنهاست که در ارتباط با مکان، نمایان میشود. به عقیدۀ مارک اوژه این هویت میتواند هویت مشترک (درکل یک گروه)، هویت خاص (متعلق به یک گروه یا فرد در ارتباط با دیگران) و هویت یگانه (آنچه فرد یا گروهی از افراد را از بقیه متمایز میکند) باشد. این هویتها بر پایۀ فرایند فرهنگی و همچنین اجتماعی شکل گرفتهاند، و در این مورد، قطعاً مربوط به مکاناند.
ساخت و سازهای جدید یا نامکان؟
حالا که از مکانهای انسانی گفتیم، به معنای جدید نامکان بپردازیم. مکانهای انسانی با مقولات اجتماعی تعريف ميشوند و نامکانها، متروكاند. بنابراین مکان/ نامکان، وسیلهای برای اندازهگیری میزان اجتماعی بودن و معياري براي نشاندار كردن يك فضاست.
فرودگاهها، ایستگاههای قطار، بزرگراهها و خطوط آهن، هتلهای زنجیرهای، مکانهایِ مدام در حال دگرگونیاند. درون این محیطِ همیشه در حال تغییر، امکان شکلگیری هیچ نوعی از هویت جمعی وجود ندارد. بخشی از ارتباطات بدون تعامل اجتماعی، و تنها از طریق نشانهها و نمادها برقرار میشوند. به نظر اوژه، اما نامکانهای واقعیِ سوپر مدرنیسم، این ویژگی را دارند که به وسیلۀ واژهها و متنهايی که ارائه میدهند معنا میشوند: با دستورالعملهای چگونگی استفاده از آنها ...
اما الگوی نامکان، میتواند در فضاهای سنتی اجتماعی، مثل مناطق مسکونی هم نقشی داشته باشد؟ در حالی که لیلونگها واقعاً مکانهای انسانی هستند، میتوان همین تعریف را برای محلههای جدید شانگهای که طی 20سال اخیر در عمق حومههای شهر گسترش یافتهاند به کار برد؟ صدها هزار نفر را به مناطق مسکونی جدید، به ویژه در حاشیۀ شهر انتقال دادهاند. به دلیل نبود وسايل حمل و نقل عمومی، دسترسی به مرکز شهر دشوار است و مردم برای این رفت و آمد طولانیِ هرروزه برای رفتن به محل کارشان مجبورند از اتومبیلهای شخصی استفاده کنند. هیچگونه خدمات فرهنگی یا اجتماعی که بتواند جاذبهای برای این حومههای پراکندۀ بیپایان و بیشکل ایجاد کند وجود ندارد. ساختمانهای بلند و برجهای مسکونی بر منظره تسلط دارند، جهت همۀ آنها هم رو به جنوب است، هم به دلیل مقررات ساختمانی چین، و هم باور عمومی چینیها که آپارتمان رو به جنوب را مطلوب میدانند.
نکتة قابل توجه اینکه روابط همسایگی در خانههای جدید هم به سرعت برقرار میشود. اغلب این واحدهای مسکونی، شکلی پیدا کردهاند که دیترهاسنفلاگآن را فضاهای محصور مینمد: محوطههای معین مرزبندی شده، با دروازۀ ورودی، فضای سبز، و مسیرهای دسترسی اختصاصی، که فضای درونی محصور را از فضای باز بیرون جدا میکند، همراه با نهادهای اجتماعی و کمیتههای محلی خودشان. آیا این تعبیری تازه و امروزی از نظام لیلونگهاست؟
به نظر مارک اوژه، مکان انسانی ...مجموعۀ منابعی را در اختیارمان میگذارد و به ما تحمیل میکند که ممکن است کاملاً مطابق میل ما، یا همان بهشت گمشدهمان نباشند، اما جای خالیشان، زمانی که از بین میروند، به آسانی پر نخواهد شد. لیلونگها بهشت گمشده نیستند، زندگی در آنها دشوار، و شرایط بهداشتی مخاطرهآمیز بودند. به همین دلیل، پاکیزگی و عملکرد تسهیلات بهداشتی محلههای جدید، بیش از همه مورد توجه مردمی قرار گرفته که به این محلهها منتقل شدهاند. به هر حال، فقدان منابع، تاریخ، تجارب، و روابط مشترک است که شکلگیری هویت مکانی را تضعیف میکند.
فرودگاه و بزرگراههای شانگهای به عنوان «نامکان»: جهت یابی تنها به وسیلۀ علائم ممکن است.
جستجوی دوبارۀ هویت
نبود هویت احساس فقدانی به وجود میآورد که معماران و سازندگان را سردرگم و حیران میکند. گرچه آگاهی از مشکل تعیین هویت روز به روز بیشتر میشود، اما راهکارهای مقابله با آن، که در نمونههای شانگهای به خوبی دیده میشوند، قابل تردید و گاه مبهماند.
نخستین گامها برای ترمیم برخی از معدود لیلونگهایِ به جا مانده در مرکز شهر، شامل بهبود شرایط بهداشتی و رنگ کردن نماها، برداشته شده، گرچه این کار امروز تنها قطرهای در دریاست که اگر حداقل 20 سال زودتر و در مقیاس وسیع عملی شده بود، میتوانست نتیجهبخش باشد.
بخش قدیمی شانگهای، که طی چندین هفته تخریب شد، اخیراً به شیوۀ شِبه سنتی از نو ساخته شده. گرچه اهمیت تاریخی، سیاسی و مذهبی آن، به عنوان کانون اصلی خاطرات جمعی، در بخشهايی از منطقه هنوز احساس میشود، اما استمرار تاریخی آن به طرز ظالمانهای از هم گسیخته و فقدان اصالت، دروغ را فاش میکند. آنچه به جا مانده، چیزی بیش از یک مرکز خرید بزرگ، همراه با جمعیت انبوه نیست؛ مکانی برای تصور دائمی شادی و سرگرمی، جایگزینی تقلبی برای زندگی اجتماعی واقعی و حقیقی. نماهای قدیمی این حقیقت را فاش میکنند که ریشۀ یک مکان مردمی دیگر هم از بیخ و بن کنده شده.
یک تلاش دیگر برای تسهیل جهتیابی یا تعیین هویت در این دورنمای شهریِ ظاهراً بیپایان، ایجاد چشماندازی وسیع از بامهاست. اغلب ساختمانهای مسکونی یک کلاه چینی به سر دارند، که ارزشی بسیار فراتر از یک عنصر صرفاً تزئینی دارد. بام به عنوان وسیلهای برای معرفی، دارای معنايی قوی در فرهنگ ساختمانی چین است. تعداد بامهای روی یک پاگودا، ارتفاع بام، و ظرافت حکاکیهای آن، بیانکنندۀ سلسله مراتب و موقعیت اجتماعی است. امروز داشتن یک بام خاص و متمایز، عامل مهمی در بازاریابی و شناسايی یک محله است، به آن تشخص میبخشد و حس تعلق ساکنان را تقویت میکند.
تسلط آسمانخراشها و برجهای مسکونی بر حومههای بیپایان شهری
دروازة ورودي يك مجتمع مسکوني جديد
محلۀ نمونۀ شهرداری شانگهای
محلة نمونةلیلونگ
شهر قدیمی بازآفرینی شدۀ شانگهای
اختراع هویت: یک شهر، 9 شهرک
از آنجا که در دراز مدت به سختی میتوان تراکم شهر را بیش از این افزایش داد، برنامهریزان شانگهای ایدۀ یک شهر، 9 شهرک را مطرح کردهاند. این طرح جامع 9 شهرک اقماری در حاشیۀ شانگهای مستقر خواهدکرد تا از فشار جمعیت بر مرکز شهر بکاهد.
برای متقاعد کردن طبقۀ متوسط شانگهای به انتخاب مکانی پیرامونی برای زندگی، بازاریابی به نحوی برنامهریزی شد تا هر شهرک خصوصیات متفاوتی داشته باشد. این کار با استفاده از تصاویر آماده و سرفصلهای شناخته شده امکانپذیر شد.
این شهرکهای اقماری به نامهايی همچون شهرک آلمانی، شهرک تیمز، شهرک هلندی، و شهرک ایتالیايی نامیده میشوند. این نامها و تصاویر مربوط به آنها، پیشاپیش در ذهن ساکنان ذخیره شدهاند، بنابراین به ساختن تصاویر نيازي نیست، فقط باید آنها را فعال کرد. با این کار، یگانه بودن محیط زندگی، و اینکه هیچ کس محله را با محلۀ همسایه اشتباه نمیگیرد، تضمین میشود، و در میان این دریای بیکرانِ ساختمانهای مسکونی، احساس تعلق برمیآنگیزد.
سبک زندگی اروپايی، با کیفیت و مد روز است، اما ویژگیهای دیگری نیز دارد. با نگاهی به شهرک آلمانی و شهرک تیمز میبینیم که میتوان از راههای متفاوتی به این هدفها رسید.
شهرک آلمانی، که به نام شهرک آنتینگهم شناخته میشود، حدود 25 کیلومتری شمال غربی شانگهای واقع شده. چون مرکز کارخانههای اتومبیلسازی است به نام شهرک اتومبیل آلمانی هم خوانده میشود. اما علاوه بر آن، معماران آلمانی دفتر آلبرت اسپیرو شرکا، یک محوطۀ کاملاً مسکونی با گنجایش سه هزارنفر در آن طراحی کرده و ساختهاند که هنوز تکمیل نشده.
تصور سازندگان چینی از ساخت چنین شهرهايی چیست؟ آنها عمدتاً میکوشند معماری سنتی آلمان را تقلید کنند، با نماهايی به سبک هایدلبرگ یا روتنبرگ، شهرهای خوشایند قدیمی، که بهترین تأثیر را بر بازاریابی میگذارند. اما دفتر آلبرت اسپیر نمیخواست درگیر این طرز تفکر copy/paste شود، در عوض سعی داشت ساختار یک شهرک آلمانی، و اصول طراحی شهری متوسط اروپايی را کپی کند و آن را به زبان معمارانۀ معاصر برگرداند. پس با الهام از روش اروپايی برای استفاده از فضای عمومی، نقشه در مقياس سطوح پياده طراحي شده، میدان به عنوان تکیهگاه اجتماعی، و عناصر عمودی، مثل برج کلیسا یا ساختمان شورای شهر، همچون عناصر سازندۀ مرکز شهر در نظر گرفته شدهاند.
نقشۀ شهر: یک شهر 9، شهرک
کلاههای چینی در خط افق
شهرک آلمانی شانگهای، دروازۀ ورودی
شهرک آلمانی شانگهای
شهرک آلمانی شانگهای، میدان وایمار
این آزمایش جالبی بود، گرچه از دو دیدگاه کاملاً متضاد مردود شده: نخست، طرح جامع شهرک جدید بیش از حد آلمانی است، دوم، تأثیر بصری شهرک و معماریش به حد کافی آلمانی نیست.
آلبرت اسپیر و شرکا، آنچه را دیتر هاسنفلاگ نشانههای شهری چینی مینامد، درک نکردهاند. سازماندهی فرهنگی و اجتماعی شهر چینی، با الگوهای شهر اروپايی کاملاً متفاوت است. از نظر روابط اجتماعی، در چین حتی اََبَرشهرها همچون تودهای از روستاها به نظر میآیند. طبقۀ متوسط چین خواهان محلههای مسکونیِ شبه محصوری است که براساس یک نظام همگانی و با ابعاد قابل درک شکل گرفته باشند. در این محوطهها، امنیت، به اندازۀ محلههای سنتیِ دروازهدار در امریکا مهم نیست، دروازه و محوطۀ محصور از نظر تاریخی بر پایۀ سلسله مراتب، طبقه و رتبة اجتماعی مشخصی بنا میشده. ارتفاع دیوار، دقت و ظرافت دروازۀ ورودی آن، پایتخت سلطنتی را از یک شهرک معمولی، و کاخ امپراتور را از خانۀ اشراف و حیاط کشاورزان متمایز میکرده. تا امروز، یک محیط محصور، شرط لازم برای رفاه اجتماعی خانواده، گروه یا محله بوده.
بنابراین، گرایش اسپیر به ایدۀ شهرک بازِ اروپايی از ابتدا محکوم به شکست بود. در مرحلۀ اجرا تغییراتی داده شد تا این نقص جبران شود. از جمله تفکیک شهر به بخشهای مشخص، و در جايی که کار دیگری امکانپذیر نبود، ساخت خانههای کوچک دروازهدار، به عنوان نمادی از محلههای محصور. گرچه این ابتکارات را نمیتوان نادیده گرفت اما این خانههای دروازهدار، نه به دروازه و راه ورودِ پُرکارِ مرسوم درشهرهای چین، و نه به مفهوم آلمانی آن شباهت دارند.
جدا از دسترسی ضعیف به مرکز شهر، شهر آلمانی برای شهروندان چینی جذابیتی ندارد، چون از یک سو مطابق با سبک زندگی اجتماعیشان نیست و از سوی دیگر ردیف خانههای سنتوریدار، با چند نشانۀ آلمانی، آنچنان که سازندگان امیدوار بودند، معرف تصویر آلمان نیست.
در شهرک تیمز، کپی برابر اصلِ شهرهای کوچک انگلیسی، وضعیت متفاوت، و طرح کمی موفقتر است. اين شهرک را که در غرب شانگهای و با فاصلهای حدود یک ساعت از آن واقع شده، معماران دفتر انگلیسی اتکینزو شرکا طراحی کردهاند، با همۀ چیزهايی که یک شهر کوچک خوشمنظرۀ انگلیسی باید داشته باشد. برجهای کلیسا، ساخته شده از ماسه سنگ، (المثنای کاتدرال بریستول)، خیابانهای سنگفرش منتهی به مرکز شهر، خانههای شهری با ستون و نماهای ویکتوریايی، تیرهای چدنی چراغ خیابانها، و البته، کابینهای قرمز تلفن عمومی.
شهرک تیمز در شانگهای
اتکینز در دامی که اسپیر گرفتار شد، نیفتاد: او یک شهر انگلیسی نساخت، آنچه او ساخته شهرکی چینی با قیافۀ انگلیسی است. زمین شهرک به محلههای کاملاً مشخص تقسیم، و با توجه به سیستمهای مرسوم امنیتی و فضای محصور از هم جدا شده. طرح جامع پیشنهادی اتکینز دقیقاً مطابق سفارش کارفرماست: یک شهرک انگلیسی افسانهای، مطابق با روش چینیها در استفاده از فضای شهری. این ایده در بسیاری از جنبهها موفق به نظر میرسد، شهرک تیمز در تعطیلات آخر هفته به تصرف جشنهای عروسی درمیآید تا همه در این صحنه عکس بگیرند، و قیمت آپارتمانها هم رو به افزایش است.
وجه مثبت این حومهنشینی جدید چینی، ارائۀ سبک تازهای برای زندگی (خوب) است؛ متمایز از طرحهای منسوخ و غیر عملی آرمانگرایانۀ سوسیالیستی. سازندگان با تصور چشماندازی شبیهسازی شده، و اغلب تقلیدی، در حال شکل دادن به افسانۀ جدید حومههای چینیاند. سازندگان جامعه تلاش دارند تخیل یک طبقۀ متوسطِ در حال ترقی را به کنترل خود درآورند.
اما مکانها، ناگهان، و به لطف تصاویر، نامها یا شعارهای به یاد ماندنی، صاحب هویت تازه نمیشوند، ممکن است اینها ابزار مفیدی برای نشاندارکردن یک مکان باشند، اما مفهوم هویت، پیش از هرچیز، در فکر مردم ساخته میشود. هستۀ اصلی هویت چیزی است که مردم دربارۀ شهرشان باور دارند، افکار، احساسات، آرزوها و غیره.
آنچه در همۀ این شهرهای اقماری جدید مشترک است، جستجويی تازه برای یافتن مکانی انسانی، ویژه، شخصی، دارای تاریخ، وابستگی و هویت است. از آنجا که این نوع حومهها فاقد تاریخ مشترکاند، و تاریخ هم بخشی مهم از هویت را تشکیل میدهد، جستجو برای یافتن گذشتۀ مشترک تداوم پیدا میکند و چون چنین گذشتهای را نمیتوان به آسانی جعل کرد، آن را بدون هیچ محدودیتی از دیگر بخشهای دنیا وارد میکنند، ترجیحاً از اروپا، که انواع تاریخ را به وفور عرضه میکند.
تاریخ، ارتباط، هویت، از دیرباز بر پایۀ استمرار و روند تکاملی شكل گرفتهاند. از آنجا که یکی از ویژگیهای مهم جهانی شدن سرعت فوقالعادۀ توسعه است، بنابراین دیگر فرصتي برای استمرار یا تطابق باقی نمیماند. بنابراین تاریخ، ارتباط و هویت باید از پیش ساخته و آماده، و همراه با دستورالعمل چگونگی استفاده، تحویل داده شوند. اما آیا مکانهای انسانی میتوانند مصنوعاً ساخته شوند؟ آیا این شکلِ جهانی شدۀ جعل هویت خاص موقعيتي است که سرعت وقایع از سرعت توسعه بیشتر میشود؟ این کار حداقل میتوانست با تأکید بر خصوصیت فرايندي هویت انجام شود: انتقال هویت با تاریخ انقضا! کاملاً قابل تصور است که شهرکهای اقماری شانگهای 20 سال کار کنند، تا وقتي که منهدم شوند و ایدههای جدید جایگزین آنها شوند. بنابراین، چنان که مارک اوژه معتقد است: تمام روابطی که در فضا حک ميشوند مشمول زمان هم ميشوند، و شکلهای سادۀ فضايی که اشاره کردیم، تنها در زمان، و به مرور زمان عینیت مییابند.
مجلۀ معمار، شمارۀ 79، خرداد و تیر 1392، صص 20-27
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 6342
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان