باز باران، با بهاران و تهران

باز باران، با بهاران و تهران
نویسنده: 
علی فلاح پسند- شهرساز

يادداشتي اجمالي بر بحران بارش باران و تگرگ و آبگرفتگي روز يكشنبه 27 فروردين 1391

روزنامه همشهري در شماره روز دوشنبه تحت عنوان ”بارش بي‌نظير“؛ گزارش می‏کند ”باران و تگرگ روز گذشته تمامي پايتخت نشينان را شگفت‌زده كرد“ و معاون خدمات شهري شهرداري تهران، بارش چنين تگرگي را در طول دهه هاي گذشته بي‌سابقه دانست.

يادداشتي اجمالي بر بحران بارش باران و تگرگ و آبگرفتگي روز يكشنبه 27 فروردين 1391

روزنامه همشهري در شماره روز دوشنبه تحت عنوان ”بارش بي‌نظير“؛ گزارش می‏کند ”باران و تگرگ روز گذشته تمامي پايتخت نشينان را شگفت‌زده كرد“ و معاون خدمات شهري شهرداري تهران، بارش چنين تگرگي را در طول دهه هاي گذشته بي‌سابقه دانست. روزنامه اعتماد در شماره همان روز تحت عنوان ”باران باريد، وضع تهران بحراني شد“ مي‌افزايد ”ما به شهرداري غافلگير شده عادت داريم“، و در ادامه به نقل از مديران شهري اضافه می کند كه ”حجم بي‌سابقه بارش باران در تهران باعث فعال شدن 101 پايگاه سازمان پيشگيري و مديريت بحران شده كه با استفاده از 300 هزار نوع تجهيزات و امكانات، اقدامات گسترده اي را سامان داده اند تا از آبگرفتگي بيشتر شهر جلوگيري كنند“. معاون خدمات شهري در اين رابطه گفته: ”نهرها كشش باران سيل آسا را ندارند. در بسياري از موارد ايجاد سيلاب ناشي از آبگرفتگي نيست، بلكه به دليل محدوديت ظرفيت كانال ها و جوی ها در مقابل اين حجم بالاي بارش بوده است. سيستم‌هاي دفع آب هاي سطحي و جوی هاي آب، ظرفيت مشخصي دارند كه اگر بيش از ظرفيت آنها باران اتفاق بيفتد، آب از سطح آنها بالا مي‌آيد.“

اين گفته ها و گزارشات و نقل و قول ها حاكي از آن نيست كه رويدادِ غافلگير كننده نزولات جوي اعم از باران و تگرگ و برف و سيلاب در تهران بي‌سابقه بوده است. شايد جابجايي مداوم مديران شهري و كشوري بيش از پيش مانع از مراجعه و اشراف آنان به سوابق و آمارها، به ويژه در سازمان هواشناسي، سازمان آمار، و مديريت بحران شده، و اين كم حافظه‌گي را دامن زده باشد. به اين دلايل نمی توان طبيعت و اقليم منطقه را متهم به سوء سابقه كرد و شرايط اقليم طبيعي منطقه را كه خود سابقه اش را در اختيار بشر گذاشته است مقصر قلمداد نمود. متهم و مقصر دانستن طبيعت و مديران شهري هر دو، دو روي يك سكه تقلبي هستند كه وامدار عقل و خرد خواهند بود و راه به جايي نمي‌برند جز به جهل مركب.

طبيعت اقليم البرز جنوبي در طول هزاره ها و سده ها همين بوده و اندك مطالعات زمين‌شناسي و ژئوهيدرولوژي و پيمايش ميداني منطقه و مشاهده علمي به خوبي می تواند اين سابقه را كه به نوعی ثروت اين اقليم نيز هست به روشني آشكار كند. آب هاي جاري سطح الارضی و تحت الارضي و نزولات جوي، حتي سيلاب غافلگير كننده و گسل ها و زلزله، در پهنه اي كه تهران نام دارد، سابقه ای طولانی داشته است، و نگارنده خود در دوره های مختلف شاهد ريزش برفی عظيم در سال 1343 بوده ام و گاه بادهای توفانی بالاتر از سرعت هشتادکيلومتر درساعت، و در خاتمه سيل گلابدره در سال 1367 که منجر به خسارات جانی و مالی فراوان شد. در همين اقليم در گذشته اي نه چندان دور و در همين چند هزار كيلومترمربع در حدفاصل وردآورد و قصران از شمال، تا پهندشت ورامين و شهريار در جنوب، بيش از سيصد پارچه آبادي وسيع و يكهزار و پانصد رشته قنات موجود بوده است که در آغاز هزاره ای ديگر استقرار چنين جمعيتی را در اين مکان ميسر نموده است.

شهر تهران به عنوان يكي از قديمی ترين پايتخت‌هاي مدرن جهان كه عمري بيش از دويست سال را به عنوان پايتخت با خود دارد، در چنين اقليمي استقرار يافته است و همۀ تهران از خط الرأس ارتفاعات جنوب البرز تا درياچه نمك ادامه دارد. تهران، شهري با اين جغرافيا و با اين طبيعت و اقليم است و محدود به حوزه استحفاظي شهرداري و يا محدوده قانوني آن از نظر جغرافيا و اقليم نيست و نبوده و نخواهد بود. پس بهتر است به جاي رسيدگي به سوء سابقه طبيعت و اقليم و مديران شهري، آن هم در محدوده قانوني ششصد تا هفتصد كيلومترمربعي شهر، جغرافياي طبيعي تهران را مورد بازشناسی دقيق قرار دهيم، و با قانون و مقررات و تقسيمات شهري به جنگ طبيعت نرويم كه اگر گناه نباشد، جهل است.

تهران، يكي از سي ابرشهر جهان با جمعيت بيش از ده ميليون نفر است و شايد تنها ابرشهري كه در ارتفاع بين 1000 تا 1800 متري سطح دريا قرار دارد. ضمن این که اغلب ابرشهرهای جهان يا در كنار رودخانه هاي پرآب و يا در كنار سواحل دريا قرار دارند و شايد بيشتر كلان شهرهاي جهان با بيش از يك ميليون نفر جمعيت، كه بالغ بر 150 كلان‌شهر هستند، چنین وضعيتي داشته باشند. این در حالی است که تهران و هفت كلان‌شهر ديگر ايران و بيشترين مراكز استان‌ها، در وضعيت مشابهي با تهران- حال نه در چنين ارتفاعي- در محدوده درون سرزمينيِ حايل بين سلسله جبال البرز و زاگرس و درياي پارس و به دور از سواحل دريا و رودخانه هاي پرآب قرار دارند، با اندك استثناها. تهران شهري است كه سابقه هشت هزار ساله به عنوان يكي از قديمی ترين زيستگاه هاي انساني در چشمه علي در پاي كوه بي‌بي شهربانو را ميراث دارد. راگاي باستان (در مكان فعلي شهرري) از سه هزار سال پيش به عنوان يك شهر تاريخي وجود داشته، و زيست گاه هاي انساني كوهستاني در قيطريه و قصران سابقه اي حدود 2000 سال قبل از ميلاد دارند و داراي تاريخي طبيعي است كه از آن غافل بوده ايم.

ما شهرنشينان تهران- که در گزارش روزنامه همشهری، پايتخت نشينان و هم طراز لفظی اجاره نشينان و خوش‏نشينان به کار برده شده ، و نه شهروندان پايتخت، که خود حاکی از ادبياتی نارسا در عرصه‏ی حرفه‏ی گزارشگری است- اين شهر را نمی شناسيم، و نمی توان تمامي شهرنشينان را مجبور به پژوهش تاريخي براي شناخت شهر تهران نمود؛ بلكه اين شهر تهران است كه مي‌بايد در پيكره گسترده شهري‌اش، چه در محدوده و چه در حريم آن، قادر به بازنمائي هويت تاريخي- طبيعي‌اش باشد. اقليم و جغرافياي اين پهنه وسيع كه تهران مي‌ناميم اش، هويت اين شهر است، و شهر را مي‌بايد منطبق با اين اقليم و طبيعت و جغرافياي اش سامان داد، كه در اصل همان عرصه جغرافياي طبيعی و فرهنگي شهر است. فرهنگ، آئين و آدابِ سلوك با طبيعت و آموختن از طبيعت است، و شكل شهر مي‌بايد بازنماياننده همين هويت بوده باشد. رود-دره هاي شهر تهران از شمال تا جنوب و به ويژه مسيل «كَن» شاهد و گواه اين مدعا هستند كه در اين پهنه از هزاران سال پيش تاكنون، از قلب كوهساران شمالي تا پهندشت جنوبي آن چه روي داده است، و داغي سيلاب هاي چند صد ساله و چند هزار ساله بر تمامي اين پهنه نقش بسته است.

اما اين بارش باران و تگرگ روز يكشنبه نه غافلگير كننده بوده و نه بي‌سابقه، و آن كه غافلگير شد نه مديران شهري و شهرداري، بلكه شهر بي‌دفاع تهران بود. اما چرا هنوز بي دفاع، در حالی که سامانه هدايت سيلاب در اين شهر حدود بيست سال پيش ساخته شده، و تونل خيام و تونل نواب و حوضچه رسوب‌گير و خروجي سوم و انتهاي جنوبی مسيل كن از ظرفيت‌هاي لازم و كافي براي هدايت سيلاب ها حتي در وضعيت اوج نزولات و سيلاب برخوردار است. اين طرح كه بيش از بيست سال پيش تهيه شده بود نهايتاً با اخذ وام چند ده ميليون دلاري از بانك جهاني به مناقصه بين‌المللي گذاشته شد، و با همکاری پيمانكاران ايراني- خارجي به اجرا درآمد. در همان زمان شركت ويژه اي به عنوان مجري اين طرح ايجاد شد كه ”خاكريز آب“ نام نهاده شد و بعضي اصحاب مزاح به شوخي آن را ”آب زير خاك“ يا ”آب زير كاه“ هم مي‌گفتند كه البته خالي از لطف نبود، هرچند بي مصداقي واقعي، و شايد از روي شيطنت لفظي و كنايه اي.

موضوع سامانه‎ی هدايت سيلاب (Flood Control System) مقوله جديد و ناشناخته اي نيست و در سطح جهاني داراي منابع و مآخذ و مستندات و دستورالعمل هاي بسيار گسترده و متنوعي است، كه متن گزارشات و نقشه هاي تهيه شده براي اجراي اين طرح در تهران و منابع و مآخذ آن در شركت خاكريز آب ثبت و ضبط شده است و متخصصان فارغ‌التحصيل رشته عمران در ايران نيز با اين مقوله آشنايي مبسوطي دارند. اما شهر تهران از ديگر ابعاد فني و اجرايي اين طرح غافل ماند. هنگام تهيه طرح و فراخوان مناقصه بين‌المللي، كارشناسان متخصص بانك جهاني كه بيشتر از كشورهاي اروپائي بودند، و حتي يك تيم متخصص از يك شركت اروپائي مسئوليت بازبيني بيش از ششصد شيت نقشه را برعهده داشت، مصراً تأكيد نموده بودند كه طرح سامانه هدايت سيلاب يك طرح پايه اي است كه مشكل سيل‏گيري شهر را می تواند حل كند، و مشكل آبگرفتگي سطح شهر موضوع ديگري است و نيازمند يک طرح تفصيلي‌ و اجرائي ديگر به عنوان طرح مکمل اين طرح است.

اما تهران از تهيه و اجراي چنين طرحي كه شايد گرانقيمت‌تر از اجراي طرح سامانه هدايت سيلاب باشد غافل ماند، و شركت خاكريزآب هم طبق عرف معمول شركت‌هاي مجري طرح فقط به نظارت عمليات اجرائي طرح پايه هدايت سيلاب و ادامه آن پرداخت، كه نتيجه آن هم همان‌گونه كه مشاهده می کنيم به عنوان يكي از اصلی ترين زيرساخت‌هاي شهري تهران بسيار هم مؤثر بود، و سيل‌گرفتگي شهر تهران از آن پس موضوع حادي نبوده است. اين سامانه كه در مسير خيابان‌هاي اصلي شمالي- جنوبي و بسياري خيابان‌هاي اصلي شرقي- غربي و حتي در مسير شبكه هاي بزرگراهي اجرا شده است و با ايجاد ورتكس‌هاي جمع‌كننده نهايتاً به تونل نواب و تونل خيام مي‌ريزند و سپس به حوضچه آرامش و رسوب‌گير جنوب شهر و از طريق خروجي اش به مسيل كن، داراي ظرفيت حداکثری هدايت سيلاب به خارج از شهر تهران مي‌باشد. اما طرح مكمل هنوز تهيه نشده تا اجرا شود، هرچند به صورت موضعي و مقطعي اقدامات متعددي صورت گرفته است. اما سامانه‏ی جمع آوری آب‏های سطحی برای رفع معضل آب‏گرفتگي سطح شهر در شرايط بحراني اوج نزولات جوي مي‌بايد به درستي و به عنوان يك طرح مكمل براي سامانه هدايت سيلاب تهيه و به اجرا درآيد، كه در جاي خود يك طرح عملياتي گرانقيمت و در عين حال بسيار عاجل است.

اين كه يك مقام شهري به درستي ادعا كند كه محدوديت ظرفيت كانال ها و جوی ها در مقابل اين حجم بارش عامل اين آبگرفتگي بوده، و يا اين‏كه زباله هايي كه در نهرها و جوی ها ريخته اند عامل آب‏گرفتگي بوده، از يك طرف مصادره به مطلوب كردن مشکل و از طرفي تنها معلول را به جاي علت گرفتن است. ما در جامعه دانش محور امروز نه آن‏كه نمی توانيم فقط معلول را ببينيم بلكه حتي مراجعه به علت هم كفايت نمی کند؛ چون رابطه علت و معلول هم خود دليل موجهي براي توجيه هيچ مشکلی نيست؛ بلكه مهم دليل آن است. دليل، فقدان يك طرح يكپارچه سامانه جمع آوري آب هاي سطحي حاصل از نزولات جوي در شرايط متغير اقليمي در اين پهنه است، كه شهر تهران در آن استقرار يافته است. اولين دليل اين كه چرا به اصطلاح نهرها و جوی ها ظرفيت هدايت و جمع آوري آب هاي سطحي شهر تهران را ندارند، به خاطر آن است كه چنين طرحي تهيه نشده تا به اجرا درآمده باشد. در نتیجه سيلاب هاي حاصل از اوج نزولات جوي پيش از آن كه به كانال هاي اصلي و ورتكس‌هاي منتهي به تونل ها برسند، سطح شهر را دچار آبگرفتگي وسيع می کنند و اين ربطي به سامانه هدايت سيلاب ندارد، بلكه ناتمام بودن و اجرا نشدن طرح جمع آوري و هدايت آب هاي سطحي شهر تهران است كه اين مشكل را موجب شده است.

مطالعات پايه نزولات جوي در همان طرح پايه هم وجود دارد و دبي آب هاي حاصل از نزولات جوي قابل محاسبه است. آن چه كه مي‌ماند، مسألۀ شكل فيزيكي و هندسي شبكه سطحي جمع آوري و هدايت آب ها، و ظرفيت و شيب كانيووها، كالورت‌ها و باكس‏کالورت‌ها و شيب آن‏ها از يك طرف، و همچنين پلكاني نبودن كالورت‌هاي شمالي- جنوبي در مسيرهاي شمالي- جنوبي طولاني و پرشيب، و فقدان حوضچه هاي آرامش و رسوب‌گير و آشغال‏گير در مسير كالورت‌ها، و نيز مكان دريچه هاي مشبك آبريز باکس‏كالورت‌ها است. پس دليل اين نيست كه مردم زباله را در جوي آب مي‌ريزند. مشكل اين است كه كالورت‌هاي باز به موازات رفوژهاي كناري پياده‌رو قرار دارند كه مملو از خاروخاشاك و گل‌ولای و زباله است، كه باكس‌هاي جمع‏آوری زباله هم روي اين كالورت‌ها جاگذاري شده اند، كه پيرامون‌شان هم گاه پر از زباله است و سرريز آب بيش از حجم آبگيري‌ كالورت‌ به دليل مشكلات يادشده موجب آميخته شدن با خاروخاشاك و گل‌ولاي و زباله در رفوژهای کناری می شود. البته يك دليل غيرفني و ناپذيرفتني هم شايد اين باشد كه كالورت‏های باز براي جاري شدن آب به رفوژ سبز و درختان، دارای بريدگی هايی در بدنه فوقانی كالورت است و البته اين يعني همان شستن خاك پاي درختان و حركت دادن خاروخاشاك و زباله به درون جوي های آب.

به اين ترتيب رواناب هاي سطحي شهر تهران همواره حجم عظيمي از رسوبات و ذرات ريز و درشت فرسايش آسفالت و بتن را نيز با خود دارد كه به مسيل ها و سپس ورتكس‌ها و تونل هاي آب بر سيلاب هم هدايت می شوند و نهايتاً آب هاي تحت الارضي جنوب تهران را دچار انواع آلودگی ها هم می کنند. پس حوضچه هاي آرامش و رسوب‌گير و كف پلكاني كالورت‌ها (Water Drop) می توانند موجب كندي جريان آب و تدريجی تر شدن خيزش آن شوند و آبگرفتگي در سطح شهر در شرايط نزولات جوي موضوعي بحراني نشود و تنها يك پيش‌آمد موضعي در چند نقطه از شهر باشد -كه آن هم مي‏تواند نباشد.

تهيه و طراحي سامانه جمع آوري و هدايت آب هاي سطحي نزولات جوي و رواناب ها، و هدايت آن به درون سامانه هدايت سيلاب، امري حياتي و جدي و عاجل است كه مي‌بايد در حوزه مديريت شهري به آن رسيدگي شده و در دستوركار قرار گيرد. سامانه هدايت سيلاب تهران نيز در سال 1370 و به فاصله اي از سيل مهيب و ويرانگر گلابدره در دستوركار شهرداري قرار گرفت. اين كه چنين رويدادي مسبوق به سابقه نيست و بي‌سابقه است، اگر هم باشد كه نيست باز هم روي آوردن به معلول است. سيل گلابدره از نوع سيل هاي دوره اي بيش از سي ساله در تهران بوده است. مطالعات سيل‌خيزي موجود در شركت خاكريزآب كه براي طرح سامانه هدايت سيلاب تهران انجام شده بود، حاكي از آن است كه اندك ترين دوره هاي سيل خيزي تهران چهار بار در سال و بزرگترين آن مانند سيل گلابدره بيش از سي سال است.

اما شهر تهران بيش از سي سال پيش از سيل گلابدره، شكل و ابعاد و جمعيت بسيار متفاوتي داشت. اراضي بسيار وسيعي در شمال شهر تهران در منطقه يك و سه و شش تهران هنوز بارگذاري و ساخت‌وساز اندكي داشت و وسعت زمين‌هاي باز و سبز و خاكي به حدي بود كه حجم عظيمي از اين سيلاب جذب زمين می شد، و يا وارد مناطق مسكوني نمی شد. اما امروز اندك فضاي بازي در شمال شهر باقي مانده، و بقيه با ساختمان و آسفالت و بتن پوشيده شده، و حتي ديواره و كف مسيل ها هم با بتن و سيمان پوشيده شده است، و اين خود امكان سيل‌خيزي شهر را افزايش مي‌دهد؛ تا جايي كه حتي پياده راه هاي درون پارك‌ها به جاي خشكه چيني با سنگ، با بتن و آسفالت پوشيده شده است و جدول بتني هم دارد، كه نگارنده چند سال پيش از اين، در وضعيت رگبار بهاري شاهد آب‏گرفتگي وسيعی در پارك قيطريه بودم. در اواخر بهار سال گذشته هم در يك شب بهاري بارش بسيار تند و رگباري براي مدت 45 دقيقه پهنه تهران را فراگرفت و تا ساعت‌ها همين آبگرفتگي در سطح شهر وجود داشت؛ پس مسبوق به سابقه است.

اما پرداختن به ديگر ابعاد فني موضوع در اين مقال، نه تنها مسير نيست بلكه مثنوي هفتاد من كاغذ می شود و غرض در اینجا تنها لزوم توجه عاجل به اين موضوع بوده است. يادآور می شوم كه طبق مطالعات انجام شده قبلي، مجموع خساراتي كه در طول يك دوره سي و سه ساله ناشي از سيل طبق برآوردهاي انجام شده، البته در بيش از بيست سال پيش و به قيمت همان زمان، بالغ بر چند صد ميليون دلار می‏شد، و امروز سر به ميلياردها خواهد زد. علاوه بر خسارت جاني و مالي به شهروندان و شهر، ديگر زيرساخت‌هاي شهري مانند شبكه تأسيسات شهري زيرسطحي، و امروزه حتي متروي تهران در معرض خطرات و زيان‌هاي غيرقابل پيش‌بيني آن قرار دارند. این درحالی است که ارزش سرمايه اي زيرساخت‌هاي شهري در بيش از بيست سال پيش شايد به يك دهم ارزش امروزين آن هم نمي رسيد.

تهيه و اجرای چنين طرحي، براساس تحليل هزينه-منفعت، و منافع حاصل از رفع خطرات ناشي از وقوع آن به‌ طور ترديد ناپذيري اقتصادي بوده، و نرخ بازگشت آن در جلوگيري از زيان‌ها می تواند حتي كمتر از ميزان خسارات در يك دوره ده ساله باشد. اما پيش شرط تهيه و اجراي چنين طرحي، که به هيچ روي نمی بايد منوط به تأمين بودجه فقط از سوی شهرداری باشد، و مي بايد از محل درآمدهاي عمومي دولت و يا تسهيلات مالی انجام گيرد، فقط همت و اراده اي را مي‌طلبد تا تهران را از وضعيت بي‌دفاعي در مقابل پديده هاي طبيعي مصون بدارد. لازم به تأکيد است که بيشترين دانش و تجربه مهندسي و امكانات فني آن، به صورت داخلي قابل تأمين است، و لزوماً ديگر نيازی به 300هزار نوع تجهيزات برای رفع آب‏گرفتگی، و اين همه تلاش شبانه روزی مأموران آتش نشانی و مديريت بحران و گروه های نجات برای رفع خطر- که بسيار ارزنده و قابل تقدير و تکريم نيز هست- و موجب اين همه هراس‏انگيزی برای شهروندان و مديريت شهری نخواهد بود.

اما کار در اين جا به پايان نمی‏رسد، زيرا اقليم و طبيعت همواره دستخوش تغييراتی دوره ای در کوتاه مدت و دراز مدت، و طی دهه ها و سده ها و هزاره ها است، که با بهره‏گيری از دانش‏ها و فناوری‏های نوين می بايد به طور مداوم پايش شود، تا بتوان شهر و سرزمين را در برابر سوانح طبيعی غيرقابل پيش‏بينی و غافلگيرکننده مجهز و ايمن نمود. پايش تغييرات طبيعی يک بايد است، و مطالعات سنجش اثرات زيست‏محيطی برای تمامی پروژه های عمرانی ضروری است. همان گونه که انجام مطالعات ميدانی و ژئوفيزيکی دقيق و گسترده برای ريزپهنه بندی زلزله و گسل‏های کل پهنۀ جغرافيایی تهران در ادامه طرح جايکا بسيار ضروری است؛ منافع اقتصادی اين طرح هم موجب صرفه‏جوئی بسياری در بالابردن دقت در طراحی و محاسبات سازه، و تقليل مصرف آرماتور و بتن و ورق و تيرآهن، و سبک‏تر کردن وزن ساختمان و مصرف ديگر مواد و مصالح نيز خواهد شد، زيرا آن چه که باعث ويرانی در زلزله می‏شود فقط شدت درجه ريشتر نيست، بلکه کاربرد نامناسب مصالح سازه ای در شرايط فقدان نقشه ريزپهنه بندی است.

حدود يک دهه پيش زلزله مهيبی با شدت نزديک به هشت درجه ريشتر، شهر هوکايدو در ژاپن را به مدت چهل ثانيه ممتد لرزاند، تنها اتفاقی که طی اين زلزله در اين شهر چند ميليون نفری روی داد، تنها ترک برداشتن آسفالت يک خيابان، و سکته کردن يک مرد کهنسال از ترس زلزله بود. در حالی که شهر توکيو در اوايل قرن بيستم در زلزله ای با شدت کم‏تر از اين با ويرانی روبرو شده بود. سونامی سال گذشته در ژاپن که حاصل قدرت و شدت امواج زلزله ای اقيانوسی با بلندی تا سی متر و سرعتی مافوق صوت بود، هر چند فاجعه آميز بود، اما اثرات آن به تناسب قدرت تخريب سونامی روی داده بسيار محدود بود. اما بالا آمدن سطح آب حاصل از ريزش باران در سال پيش از آن در پاکستان فقط ميلون ها نفر را بی‏خانمان کرد. اين درست است که طبيعت دارای نيروهای مهيب و خفته ای است که وقتی سربردارد می‏تواند ويرانگر باشد، اما انسان در سلوکی پايدارانه و وامدارانه و سپاسگزارانه ميليون ها سال است که در طبيعت اين سياره زيسته است و بر آن باقی مانده است. همين نيروهااست که طبيعت را برقرار و استوار کرده است و تمامی آن به انسان ارزانی شده است تا از آن بهره گيرد. اما طبيعت سخاوتمند نيز هست و همه چيزی را برای هميشه از دانش انسانی پنهان نکرده و رازهای خود را بر دانش انسانی می‏گشايد، زيرا که اين دانش نيز خود حاصل همسازی و سلوک انسان با طبيعت است. پايش و پاسداری از طبيعت همواره رازهای بيشتر و بيشتری را بر روی دانش انسانی خواهد گشود. وقتی که مقدار انرژی حاصل از فقط يک ساعت تابش خورشيد بر سياره زمين برابر با مقدار انرژی حاصل از يک سال مصرف سوخت‏های فسيلی توسط انسان است، آيا هنوز نمی توان با وجود دانش و فناوری گستردۀ انسانی اين سياره را از شرّ آلودگی‏ها و اثرات بسيار زيانبار حاصل از سوخت‏های فسيلی بر انسان و محيط زيست رها ساخت؟ طبيعتِ رازآلود و سخاوتمند را، بايد شناخت، تا از توانش‏های آن بهرۀ بهينه برد.