پردیس هخامنشی خاستگاه باغ ایرانی

نویسنده: 
شهریار سیروس

مقدمه
باغ ایرانی یکی از دستاوردهای مهم و منحصر به فرد فرهنگ ایرانی است که نه تنها در محدودۀ جغرافیایی ایران بلکه در سراسر فلات ایران گسترده و شناخته شده است . آنچه هویت این دستاورد را ارزشی یگانه می‌بخشد حضور آن در درازای تاریخ تمدن ایران زمین است. این نکته که آیا باغ ایرانی در دوران ماقبل هخامنشیان در ایران زمین بوده است یا خیر هنوز اسباب بحث و تحقیق است. بسیاری را اعتقاد بر این است که آنچه هرودوت از باغ‌های معلق بابل می‌گوید همانا باغ ایرانی است. لکن نه از کم و کیف آن آگاهیم و نه می‌توان به جرات آن را باغ ایرانی دانست.

 

تردیدهای ما درباره باغ ایرانی دوران هخامنشی است که به یقین می‌رسد. پردیس‌های هخامنشی جایگاه والایی در هنر دوران باستان دارند و اسناد و مدارک مهم و مستندی درباره این دستاورد عظیم فرهنگی وجود دارد. امروز برای ما شناخت «باغ ایرانی» یک ضرورت است و برای ادای این فریضه باید قدم را در پله اول بگذاریم و هستی باغ ایرانی را در دوران هخامنشی جستجو کنیم.

 

 جایگاه اعتقادی
بدون تردید می‌توانیم بگوییم ساخت و پرداخت پردیس ریشه در باور های باستانی ایرانی – هخامنشی از یک سو و باور های میترایسم از سوی دیگر دارد. برای هخامنشیان گذشته از اهمیت و تقدس آب و باد و خاک و آتش، فصل‌ها و ماه ها هم دارای ارزش و جایگاه خاصی هستند که همه دست در دست می‌نهند تا باغ متولد شود.

 

سقراط یک بار از کزنوفون می‌پرسد: «آیا ما یونانی‌ها باید از تقلید شاه ایرانیان شرم داشته باشیم؟» منظور او این بود که ایرانیان و در راس‌شان شاه ایران زمین، کشاورزی را مهم‌ترین کارها می‌داند. شواهد و اسناد فراوانی موجود است که شاهنشاه هخامنشی نه تنها بزرگان پارس را که به کشاورزی می‌پرداخته‌اند مورد تشویق قرار می‌داده، بلکه خود به شخصه کشاورزی و باغکاری می‌کرده است. این اسناد که عمدتا مندرج در متون کلاسیک هستند در سطور بعد مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

 

پارسیان بر اساس آموزه‌های زرتشت آب و خاک را مقدس و ودیعه اورمزد می‌دانستند و باطل رها کردن آب و خاک را کفران می‌شمردند. در اوستا می خوانیم که «یک اصل پارسایی کشت غلات است» و با این عمل «ارشه» یا نظم درست نهادینه می شود، قلمرو اهریمن کوچک می‌شود و زشتی از عالم دور می‌شود. عجیب نیست که نام ماه‌های زرتشتی و هویت امشاسپند آرمیتی بر فرایند کشت و کشاورزی استوار است.
 

تقدس باغ را تنها در آموزه‌های نظری پارسی نمی‌بینیم. بلکه به گونه‌ای واضح این باور جامه عمل هم پوشیده. در سراسر دوران هخامنشی پردیس‌ها در چهارگوشه امپراطوری گسترش می‌یابند و تشویق می‌شوند. هر کشاورزی که زمین بایری را آباد کند بر اساس قانون داریوش بزرگ تا پنج نسل از مالیات معاف می‌شود. اساس تقویم هخامنشی از الگوی کشاورزی گرفته شده. هرچند این الگو از ایلامیان است که آن هم ریشه‌ای بابلی دارد اما اسامی ماه‌های پارسی که همگی کشاورزانه هستند به هیچ وجه از ایلامی گرفته نشده و کاملا پارسی است. از همه این‌ها به کنار می‌دانیم که درهنگام حمله اسکندر و عقب نشینی داریوش ، ممنون سردار یونانی در دربار ایران، برای جلوگیری از پیشرفت سپاه اسکندر پیشنهاد سرزمین سوخته را ارائه می‌دهد. پیشنهادی که به احتمال زیاد می‌توانسته جلوی پیشروی اسکندر را بگیرد اما این پیشنهاد در حضور شاه ایران گستاخانه تلقی می‌شود و فرماندهان نظامی ایران زیر بار چنین گناهی نمی‌روند، حتی به قیمت تاراج تاج و تخت ایران.
 

عالی‌ترین جلوه این عشق و تکریم به کشاورزی در فرهنگ پارسی در پردیس به ظهور می‌رسد. باغی محصور در دیوارهای گلی کوتاه و ساده با جویباری در میان، آراسته به درختان چنار و سرو و صنوبر که در پایشان گل‌های رز و زنبق و یاس و نرگس دلربایی می‌کنند. در پردیس‌ها از درختان میوه همچون سیب و انار و گاهی حیوانات اهلی یا شکاری هم می‌توان سراغ گرفت. شاید بتوان پردیس را محراب ستایش طبیعت دانست که شاهنشاه پیشنماز این عبادت است.
 

شاه، باغبان و جنگاور
گزنفون در کتاب اقتصاد می‌گوید شاه بزرگ نه تنها جنگاوری بزرگ است بلکه باید به کارهای کشاورزی و رونق بخشیدن به باغ ها بپردازد. در این زمینه می‌نویسد:
«این شاه که متقاعد شده بود که کشاورزی و جنگاوری در شمار دلپسندترین و ضروری‌ترین کارهاست با شور و شوقی یکسان به هردو می‌پرداخت.»
در ادامه می‌گوید: «وانگهی (شاه بزرگ) هرجا اقامت می‌گزیند... توجه دارد که از این باغ‌ها در آن ایجاد شود. این باغ‌ها را پردیس می‌خوانند و آکنده از تمام چیزهای خوب و دلپذیری است که خاک عادت به پروراندنشان دارد. او خود بیشترین اوقات خود را در آن می‌گذراند، باید مراقب باشند که پردیس‌ها تا آن جا که ممکن است دارای بهترین و دلپذیرترین درختان و محصولات باشند.» (کتاب 4، فصل 4)
 

شاه هخامنشی نه تنها مسئولیت ساخت باغ را در کنار جنگ –یعنی حمایت از ملک و مملکت – وظیفه خود می‌داند بلکه در بسیاری اسناد این وظیفه را برترین وظیفه خود می‌شمارد. در کنار این مسئله، شاه این مهم را بر عهده تمام زیردستان و شهربانانش نیز می‌گذارد. تقریباً بر اساس این طرز تفکر است که در سراسر امپراتوری ده‌ها پردیس سلطنتی و شاید صدها پردیس اشرافی ساخته می‌شود. پردیس‌هایی که یونانیان را چنان شیفته خود می‌کند که نام پارادیس (=بهشت ) را از پردیس ایرانی وام می‌گیرند.

 

از سوی دیگر ساخت باغی سرسبز توسط شاه پارس در طبیعت عموماً نیمه خشک و خشک فلات ایران را حتی اکثر مورخان یونانی نشانه‌ای از اقتدار پارسیان و تسلط ایشان بر طبیعت در نظر می‌آورند. در نتیجه، پیوند شاه بزرگ با پردیس نه تنها بخشی از عناصر اصلی شکل‌دهندۀ ایدئولوژی پارسیان است بلکه با در نظر گرفتن تقابل بین سرسبزی پردیس و خشکی طبیعت پیرامونش ناخودآگاه بزرگداشتی در اقتدار شاه ایران بر طبیعت هم دانسته می‌شود.
 

دلدادگی شاه بزرگ به طبیعت در اسناد مختلف ظاهر شده در یکی از جالب‌ترین این اسناد به قلم هرودوت می‌خوانیم که در هنگام حرکت خشیارشا از فریگیا به ساردیس «شاه بزرگ چناری چنان برومند دید که به سبب زیباییش، برخی زیور آلات به آن درخت آویزان کرد و پاسداری از آن را به یکی از جاویدان ها سپرد.» (کتاب 7 بند 31) هر چند برخی مورخان یونانی این دلسپردگی به طبیعت و سبزی را به تحقیر و تمسخر تگریسته‌اند اما امروز با نگاهی جدید می‌دانیم که می‌توانیم این عمل را نشانه نوعی برتری اخلاقی برشماریم. هدایایی که شاه نثار چنار می‌کند ( بازو بند، گردن بند و جامه های فاخر) از نوع هدایایی است که معمولا در دربار به وفاداران به شاه و سلطنت و کسانی که به شاه نیکویی کرده‌اند اهدا می‌شود. شاید بتوانیم به تخیل خود جولانی دهیم و فرض کنیم که سنت هنوز زنده ایرانیان که به درختان پارچه (دخیل) می‌بندند ریشه در اندیشه تقدس درخت در نزد هخامنشیان دارد که در مرور زمان روش و منطق و حتی تقدس مذهبی متفاوتی پیدا کرده است.

 

در حکایتی دیگر می‌بینیم که اردشیر دوم که از لشکرکشی بر ضد کادوسیان باز می‌گردد سپاه خود را در ورطۀ قحطی و گرسنگی می‌یابد. پلوتارک چنین توضیح می‌دهد:
«چون شاه به منزلگاه سلطنتی گام نهاد یخبندان بود. در این منزلگاه پردیس‌هایی دلفریب که به طرز با شکوهی آرایش یافته بودند در میان سرزمینی برهوت یافت می‌شد. شاه به سربازانش اجازه داد که درختان پردیس را ببرند و به جای هیزم بسوزانند او حتی کاج و سرو را مستثنی نکرد. اما وقتی دید که سربازان تردید می‌کنند و به سبب زیبایی و شکوه درختان جرئت دست زدن به آنها را ندارند، خود تبر بگرفت و نخستین ضربه را بر بلندترین و زیباترین درختان فرود آورد. پس از آن سربازان درختان دیگر را قطعه قطعه کردند و آتش فراوانی برافروختند و شب را به صبح رساندند» (نقل از کتاب امپراطوری هخامنشی، پی یر بریان – فصل ششم – 364).

 

از این متن به وضوح درمی‌یابیم سربازان که به ایدئولوژی شاهی درباره تقدس باغ واقفند جرئت دست به تبر بردن ندارند و نیک می‌دانند که شاه، بزرگ‌ترین حامی درختان به حساب می‌آید. جالب این جاست که بر اساس گفته پلوتارک سربازان مجوز قطع دو درخت کاج و سرو را هم می‌یابند. درواقع می‌شود نتیجه گرفت که این دو درخت تقدس مضاعفی در باغ داشته‌اند و در این مقام شاه بزرگ حتی اجازه سوزاندن آنها را هم صادر کرده است. پردیس آنقدر مهم است که در خرابی‌های ناشی از جنگ هم نباید به آن خللی وارد آورد و در برخی تواریخ نیز می‌بینیم که شورشیانی چند برای اعلان سرکشی اقدام به غارت و تخریب پردیس می‌نمایند. چنانچه دیودوروس ذکر می‌کند که «نخستین عمل خصومت آمیزشان (مقدونیان ) قطع درختان پردیسی بود که شاهان پارس عادت داشتند در آن اقامت کنند» (کتاب 16 فصل 41) و در جای دیگر زمانی که صیداییان به تحریک فنیقیان و مصریان قصد جداسری می‌کنند به تعبیر پلوتارک اقدام به تخریب پردیس، درواقع اعلان جنگ به شاه بزرگ محسوب می‌شود (اردشیر فصل 25).

 

پاسارگاد باغ بهشت
پارس خاستگاه و گهواره قوم پارس و هخامنشیان است. کوروش پایتخت خود در مرکز پارس و درمحلی قرار داد که می‌گویند جایگاه بومی قبیله‌ای اش بوده است، اجداد کوروش از آن جا آمده‌اند و به روایتی آخرین جنگ بین سپاهیان پارس و آستیاگ مادی هم در همین محل روی داده است و پاسارگاد ( شاید به معنای جایگاه پارسیان ،پارسه گرد) نامیده می‌شود. به تدریج، بالاخص بعد از مرگ کوروش مجموعه کاخ‌های پاسارگاد و مقبره کوروش که در مرکز و قلب این مجموعه جای می‌گرفت، برای پارسیان، ماهیتی مقدس یافت. آنچه مشخص است این است که تعیین دقیق زمان ساخت و سازهایی که در پاسارگاد شده تقریبا محال است و نسبت دادن همه آنها به کوروش مورد بحث است. برخی مورخان حتی ساخت برخی کاخ‌ها را به داریوش نسبت داده‌اند.

 

پاسارگاد در دشت مرتفعی که 1900 متر ار سطح دریا ارتفاع دارد در حصار کوهستان واقع شده. امروز که هزاران سال از تخریب و ایلغار پاسارگاد می‌گذرد شکوه و سادگی توامان پاسارگاد نفس هر بازدید کننده‌ای را به شماره می‌اندازد و بی‌اختیار به یاد عظمت و زیبایی وصف‌نشدنی دوران آبادانی این مکان می‌افتد. در هر قدمی انسان تصور می‌کند که رد پایی از کوروش می‌بیند و اثری از گذشته پر شکوه ایران باستان می‌یابد. کاخ‌های پاسارگاد و در میان آنها مقبره بی‌همتای کوروش در بین پردیسی احاطه می‌شد که بی‌تردید اولین پردیس ایرانی است.

 

هرچه باشد قدیمی‌ترین و در عین حال دقیق‌ترین شواهد موجود از یک باغ ایرانی یا همان پردیس، مربوط به پاسارگاد می‌باشد. مجموعه مستندات پردیس پاسارگاد غیر از دستاوردهای حیرت انگیز باستان شناختی، مربوط به آثار نویسندگان کلاسیک یونان می‌شود. نویسندگان کلاسیک به وفور درباره کاشت گیاهان در فضای مقبره کوروش نگاشته‌اند. آریانوس (کتاب 6 فصل 29) درباره پردیس سلطنتی می‌گوید: «بیشه زار مقدسی که تمامی آن آبیاری می‌شد و شامل انواع درختان و چمنزاری پرپشت بود که آن را احاطه کرده بود.» کاوش‌های سطحی انجام شده هم نشان از جدول‌بندی‌ها و جوی‌سازی‌هایی در تمام سایت پاسارگاد دارد. در پاسارگاد باغی شناخته شده که به وسیله نهرهای سنگی آبیاری می‌شده و آبگیرهایی که از رودهای اطراف مشروب می‌شده‌اند در اطراف باغ شناخته شده است. هر چند مجموعه سلطنتی پاسارگاد مانند پارسه در طی زمان و شاید در کل دوران هخامنشی تکمیل شده اما به ضرص قاطع می‌توان گفت که طرح اولیه و ساختار اصلی پاسارگاد توسط کوروش و در زمان کوروش طراحی شده، من جمله پردیس مشهور آن. و شاید از آن زمان پردیس‌ها به جزء لاینفک ساختار شاهنشاهی و تجملات کاخ‌های سلطنتی درآمدند.

 

پردیزه – پرتتیش – پردیسوَ
درباره واژه پردیس، منشاء زبانی و معنای لغوی و تحت الفظی آن سخن بسیار گفته شده. والتر هینتس در کتاب داریوش و ایرانیان (کتاب دوم، فصل ششم) پردیس را با واژه «پردیسوَ» بابلی هم ریشه دانسته و به همین معنا پردیس را «مکانی محصور» ترجمه تحت اللفظی می‌کند. پی یر بریان نویسنده فرانسوی نیز پردیس را نزدیک‌ترین معادل برای پَرتَتیش می‌داند و آن را مکانی برای آرامش ترجمه می‌نماید (امیراطوری هخامنشی جلد اول 310 تا 315). شاید دقیق‌تر معنا را پرفسور رلف نارمن شارپ در کتاب فرمان‌های  شاهنشاهان هخامنشی بدست می‌دهد. او واژهء «پَرَدَیَ دام» را اسم مونث در حالت مفعولی صریح مفرد و به معنای آسایشگاه ذکر می‌کند و در ادامه تاکید می‌کند: «کلمه فردوس Paradise از این گرفته شده» (ص 173).

 

طرح باغ
دانستیم یکی از صفات شاهنشاه «باغبان خوب» در فرهنگ پارسی بوده است و نه تنها شاه مهم‌ترین پاسبان خاک و آب بوده بلکه از افتخارات شاه این است که شخصا باغبانی می‌کرده. گزنفون می‌گوید: «...شاه متقاعد شده بود که کشاورزی و جنگاوری در شمار دلپسندترین و ضروری‌ترین کارهاست و با شور و شوقی یکسان به هر دو می‌پرداخت.» (کتاب 4 ، فصل 4) و در عین حال شاه بزرگ به تمام شاهان و شهربانان دستور داده که در سرزمین خود پردیس‌هایی در کمال زیبایی احداث کنند. جالب اینجاست که کوروش به لوساندر که با حیرت از نحوه حضور او در باغ سوال می‌کند پاسخ می‌دهد: «به میترا سوگند که در هنگام تندرستی تا آنگاه که با مشق جنگ یا کار صحرا عرق خود را در نیاورده‌ام ... عازم صرف شام نمی شوم»(کتاب 4 ، فصل 20-25).
 

با اطمینان می‌توان گفت که شاه بزرگ که خود را پاسبان باغ می‌داند و حتی شخصاً دست در کشاورزی دارد طراح اصلی کهن الگوی باغ ایرانی است. گزنفون درباره اصول طراحی باغ توضیحات دقیقی می دهد و آن را منسوب به کوروش می‌داند. اصولی که از زبان لوساندر طرح می‌شود و شامل هندسه، نظم و حتی گیاهشناسی و اسلوب گلکاری می‌شود. اصولی که به راحتی آن را درمورد باغ های بعدی ایرانی هم می‌توان تعمیم داد. توضیحات گزنفون از پردیس کوروش صغیر در ساردیس چنین است:

 

"لوساندر زیبایی درختان -  که در فواصل معین و در صفوف منظم در باغ چنان کاشته شده بودند، گویی همه چیز بر اساس تناسب هندسی زیبایی انتظام یافته است و روایح دلاویزی را که در گردش به مشام آنان می‌رسید -  را می‌ستود. در حالی که تمام وجودش از تحسین آکنده بود بانگ برآورد: کوروش به راستی این همه زیبایی  مرا شگفت زده کرده است، با این همه آن کسی را بیشتر می‌ستایم که این باغ را برای تو طراحی کرده و ترتیب داده است. کوروش که از شنیدن این سخنان مسرور شده بود، پاسخ داد: ولی این منم که همه چیز را طراحی کرده و ترتیب داده است» (همانجا).
      

 

 

از دیگر نوشتجات کلاسیک در می‌یابیم عناصری همچون جوی‌های متقارن، چمنزارها، آبگیرها و کوشک از دیگر ساختارهای موجود در پردیس هستند. پردیس‌ها بعضا آنقدر بزرگ هستند که در آنها حیوانات وحشی به آزادی در گردشند و در مواقعی خاص برای شکار از پردیس استفاده می‌شود. در کنار پردیس هم جایگاهی برای حیوانات اهلی و انبار ذخیره غلات و میوه‌جات وجود داشته است. به این تعبیر کارکرد پردیس صرفا تفریحی یا تجملی نیست و بخشی از جریان اقتصاد هخامنشی است.

 

در واقع کوروش و معماران منظره‌پرداز زیر دستش با طراحی باغ به عنوان جزیی لاینفک و یکی از نقاط بنیادی در زندگی درباری و شهری مدل جدیدی را ابداع کردند که تا قرن ها پایدار و برقرار ماند. درست است که طرح پردیس را مثل بسیاری از الگوهای هنری و معماری هخامنشی می‌توان برگرفته (= eclectic ) دانست که ریشه‌های آن را در باغ‌های آشور باستان و ساردیس یافت می‌شوند اما همانند معماری هخامنشی، کوروش با ایجاد تغییرات و دمیدن روح پارسی در عناصر برگرفته از فرهنگ‌های دور و نزدیک، پردیس را به الگویی عمیقا ایرانی تبدیل کرد و آن را در سراسر فلات ایران اشاعه داد. به تدریج نظم، زیبایی و شکوه پردیس تبدیل به نشانه‌هایی از قدرت، شکوه و توان مدیریت شاهان پارس تبدیل شد.

 

اداره و نگهداری پردیس
برخی از مورخان تصور می‌کردند که پردیس نوعی شکارگاه ساده است اما منابع کلاسیک به دقت ابعاد کاربردی پردیس را توصیف می‌کنند و آن را بیشتر در قالب یک «نهاد» معرفی می‌کنند که مدیریت آن مستلزم مهارت، تسلط و قدرت است. برای احداث پردیس اول شرط مهم، انتخاب مکان مناسب است. در فلات ایران با توجه به محدودیت منابع آب ساخت پردیس نیازمند طراحی مدل‌های بسیار پیشرفته آب‌رسانی بوده (و هنوز هم چنین است) به همین جهت حیات اغلب باغ‌ها به حیات قنات بستگی پیدا می‌کند. قنات روشی ابتکاری و بسیار کار آمد برای استحصال آب در فلات ایران بوده و هست. روشی مطمئن که صرفاً مستلزم رسیدگی و نگهداری دقیق و مستمر توسط حفاران و مقنیان است. نویسندگان کلاسیک (مثل استرابون و آریانوس و نئارخوس) فلات ایران را به سه بخش تقسیم می‌کنند: مناطق عقیم از حرارت در بیابان و حاشیه‌های دریای پاری؛ کوهپایه‌های سرد و برفی زاگرس و مناطق حاصلخیز در فرورفتگی پارس. مناطق اخیر یا از رودهای دائمی مشروب می‌شوند یا متکی بر چشمه‌ها و قنات ها هستند. همین سیستم شبکه‌های آب‌رسانی در پردیس پاسارگاد هم دیده می‌شود و مسلماً در سایر پردیس‌ها وجود داشته است.
 

پردیس‌ها برای پرورش انواع گیاهان و جانواران مورد استفاده قرار می‌گرفته است. شاهنشاه و شاهان و شهربانان نمونه‌های مختلفی از درختان میوه و جانوران اهلی و وحشی را در پردیس پرورش می‌دادند. پردیس‌ها عموماً به عنوان اماکنی در اسناد یاد شده‌اند که انواع گیاهان ثمرات خود را به شاهنشاه اهدا می‌کنند (گزنوفون ، آناباسیس، کتاب 1) حتی پردیس ها را به عنوان جایگاه مطالعات گیاهی می‌توان دانست که باغبانان زبده در آن به شناخت گیاهان غیر بومی «مربوط به آن سوی فرات» و رشد گیاهان نادر و دارویی می‌پرداخته‌اند. (نحمیا باب دوم آیه 8) الیانوس نیز پردیس‌های شوش، اکباتان و پاسارگاد را حتی از باغ‌های هندی زیباتر دانسته و غنای گیاهی و جانوری آن را ستوده. الیانوس به روشی ابداعی در پردیس شوش اشاره می‌کند که گاوهای تربیت شده‌ای مسئول آبیاری پردیس می‌باشند.

 

طبق دستور کوروش شخص شهربان (ساتراپ یا به گویش پارسی خشثرپاون ) مسئول اداره پردیس است ( کوروپدیا - کتاب 8). شخص شاه ناظر، طراح و حتی مجری کارها در پردیس است از مرحله تاسیس گرفته تا رشد و پرورش و نگهداری گونه‌های مختلف و متناسب گیاهان و جانوران. این مجموعه از مسئولیت‌ها بدون تردید مستلزم بکارگیری و دستیاری گروهی از متخصصان گیاه شناسی و جانورشناسی و شاید لشکری از باغبانان مزدگیر (یا به گویش پارسی باستان کور تَش) است.  بر طبق اسناد باروی تخت جمشید ( سند PFa33) دستوری مبنی بر ضرورت غرس 6166 درخت میوه (به، گلابی، سیب، توت، خرما و غیره) در سه پردیس در حوالی تخت جمشید ذکر شده. جزئیات فرمان بدرستی معلوم نیست، ظاهرا بذر یا نشاء این درختان از خزانه دولت مرکزی برای کاشت در پردیس ارسال می‌شده. در لوحه‌های دیگر به جیره‌ای که از خزانه به کارگرانی (=کورتَش‌ها) که در پردیس کار می‌کنند اشاره می‌شود (PF1815) و همین اسناد نشانگر مساعدت و نظارت دولت مرکزی در اداره و نگهداری پردیس می‌باشد. با مطالعه بیشتر گل نبشته‌ها در می‌یابیم که انبار مرکزی پارس به تناسب وسعت، برای پردیس‌های مختلف سهمیه بذر و نشاء تقویم می‌کرده است و سیستم اخذ مالیات نیز برای برخی پردیس‌ها سهمیه‌های پرداخت سالانه مقرر نموده است.

 

نهاد پردیس
کارکرد های مختلف و متنوع پردیس ضرورتاً این مکان‌ها را از یک جایگاه ساده – مثلا تفریحگاه – به یک نهاد پیچیده با هویت و عملکرد چندگانه ارتقاء می‌بخشد.

 

•    اولین و ساده‌ترین انتظار از پردیس صرفاً محلی برای تفرج و استراحت است. این کارکرد تا امروز هم در باغ‌های ایرانی زنده است. جلوه‌های این بینش را در ادبیات کلاسیک ایران (از رودکی و فردوسی تا نظامی و صائب تبریزی) و نگارگری و نقاشی ایرانی (از نقاشی دوران دوران ایلخانی و آثار کمال الدین بهزاد تا شاهکارهای رضا عباسی در کوشک باغ چهل ستون اصفهان) می‌توان یافت. باغ محلی برای دیدار دل و دلبر و جایگاهی برای تفرج و تامل و حتی مکاشفه شاهان و بزرگان سرزمین است.

 

•     اما پردیس در زندگی اقتصادی شاهنشاهی هم نقش عمده‌ای بازی می‌کند. از یک سو محصولات تولید شده در پردیس حتی در مواردی به دربار شاهنشاه در شوش و اکباتان هم می‌رسد، چه بصورت هدایا و پیشکش و چه در قالب مالیات‌های سالانه بر اساس قانون داریوش. الیانوس به املاک کوچک خود در پارس اشاره می‌کند که در آنها هم «پردیس هایی» وجود دارد و اساساً به پردیس با نگاه «باغ دارای عواید اقتصادی» نگاه می‌کند. بر اساس اسناد کلاسیک اهم عوایدی که پردیس‌ها  به شاهنشاه اهداء می‌کنند عبارتند از گوشت دام و طیور، میوه، غلات، شراب و حتی جانوران زنده و کمیاب. خود ساتراپ یا شهربان نیز از این عواید بهره‌مند بوده. در ضمن در منطقه (به تعبیر نئارخوس) فرورفتگی پارس که استحصال چوب چندان راحت نبوده پردیس ها بعضاً چوب لازم برای ساخت و سازها را نیز فراهم می‌کرده اند.

 

•    پردیس‌ها طبعاً به عنوان انبارهایی هم در نظر گرفته می‌شوند. در بعضی موارد محصولاتی که سلطنتی نامیده شده‌اند می‌توانند تا مدتی در انبار پردیس‌ها ذخیره شوند (لوحه‌های باروی تخت جمشید PF 150 – 156, 159 – 160) اهم این اقلام عبارتند از شراب، میوه‌جات و غلات مثل جو که اهمیت خاصی در پرداخت مواجب کارگران داشته‌اند.

 

•    بدون شک پردیس‌های بزرگ با تنوع جانوری گسترده شکارگاه های اختصاصی سلطنتی بوده‌اند. ظاهراً ابعاد برخی پردیس‌ها به چندین هکتار می‌رسیده. تقریباً تمام نویسندگان کلاسیک از قبیل گزنوفون، استرابون، کوئینتوس کورسیوس روفوس و ... در اشاره به پردیس‌های بزرگ شاهنشاهی از قبیل داسکولیون، فریگیا، سغدانیا و پردیس منطقه فهلیان در پارس، پردیس را مرکز تجربه‌اندوزی باغبانی و تصویر زنده فضایل شاهی در برکت بخشی یا همان شکار می‌دانند. روفوس درباره پردیس سغدیانا می‌گوید:
«در این نواحی شکوه و جلال بربر ها (کذا) بیشتر در وجود درندگان پر ابهتی تبلور می‌یابد که در پردیس‌های وسیع به صورت گروهی محبوس شده‌اند. به این منظور جنگل‌های وسیع را بر می‌گزینند که به چشمه‌های فراوان با آب‌های روان مزین است. این جنگل‌ها با دیوار محصور شده است و دارای برج‌هایی است که پناهگاه هایی برای شکارچیان در آن تعبیه شده است» (کتاب 8 – فصل 1).

 

•    پردیس‌های مهم در کنار جاده‌های بزرگ (جاده شاهی) قرار داشته اند از این رو در سفرهای سلطنتی مورد استفاده شاه بزرگ و درباریان و خدم و حشم قرار می‌گرفته است (پلوتارک، اردشیر – کتاب 25) دیودوروس یونانی دربین همه این پردیس‌ها پردیس بیستون را مشهورترین می‌داند به حدی که آوازه زیبایی و جمال آن، اسکندر را از بابل به بیستون می‌کشاند (کتاب 17 – فصل 90). آیا منظور این است که کتیبه مشهور داریوش در بیستون مشرف بر پردیسی بوده است؟ در این باره توضیحی نداریم. اساساً مورخ حق تخیل‌پردازی ندارد و بر اساس مدارک و شواهد باید نظر خود را بگوید اما اینجا تنها یک بار خطا می‌کنیم و این تصور را می‌پرورانیم پردیسی شکوهمند در سایه یکی از زیباترین و کامل‌ترین کتیبه‌های دوران هخامنشی حقیقتاً دیدنی و با شکوه بوده است.

 

باغ‌های مقدس با درختانی سنگی
مهرداد بهار اسطوره‌شناس فقید ایران، تعبیر باغ مقدس سنگی را برای تخت جمشید بکار می برد (تخت جمشید – مهرداد بهار، نصرالله کسرائیان). اندیشه تلفیقی در هنر هخامنشی جایگاه ویژه‌ای دارد. هنر هخامنشی تلفیقی است هنرمندانه از همه هنرهای زمانه با هویتی بدیع و منحصرا ایرانی. پس بیجا نیست اگر معماری حیرت‌انگیز هخامنشی را همچون باغی بدانیم و باغ ایرانی را به مثابه معماری طبیعت برشمریم. معماری باغ همچون پرورش ستون‌های تخت جمشید پنداره‌ای اشرافی، تجملی و مقدس است. صفاتی که مشخصات اصلی زندگی شاه بزرگ را تعریف می‌کنند.
 

اقتدار نهایی شاه بزرگ هخامنشی معمولاً در فرامین سلطنتی جلوه می‌کند. جلوه‌ای که با نقش مهر سلطنتی درخشش و ابهت خود را تثبیت می کند. مهرهای سلطنتی هخامنشی هر چند عموماً ساخته پارسیان نیستند و از تمدن‌های قبل همچون آشور و ایلام می‌آیند و چونان آثاری عتیقه و پر ارزش به ارث می‌رسند، اما انتخاب مهرها توسط شاهان هخامنشی تصادفی نیست و تصاویر مهرها معمولاً با ایدئولوژی سلطنتی همخوان و همراه می‌باشد. با این اوصاف بیشتر مهرها شاهان بزرگ هخامنشی را یا در حال شکار یا در باغ – چه در حال تفرج و چه در حال باغسازی – نشان می‌دهند و جلوه ای جدید از تجسم سنگ و باغ و شاه و معماری و تقدس و اقتدار را به نمایش می‌گذارند.